دور دوم گفت و گو های قطر مرحلۀ دشوار و تعیین کننده
مردم افغانستان فقط صلح می خواهند و صلح در اولویت آنان قرار دارد
هیئت مذاکره کنندۀ دولت افغانستان پس از توقف ۱۶ روزه و گفت و گو ها و مشوره ها با رهبران حکومت، شورای ملی، نخبگان و روشنفکران کشور سه شنبۀ گذشته کابل را به قصد دوحه برای آغاز دور دوم گفت وگو ها ترک کرد. هرچند تبصره های به نشر رسید که هدف حکومت از ایجاد وقفه در مذاکرات صلح روشن شدن موضع بایدن رئیس جمهور امریکا در قبال خروج نیرو های امریکایی از افغانستان بود و اما سفر شتاب زدۀ خلیل زاد به منطقه و دیدارش با قمرباجوه و آمدنش به کابل نپذیرفتن او از سوی آقای غنی بیانگر این واقعیت است که موضع بایدن با ترامپ در رابطه به خروج نیرو های امریکایی از افغانستان چندان متفاوت نیست.
این سفر در واقع آخرین سنگ یاس را بر سینۀ کابل زد و بحث بر سر حکومت موقت را خلاف خواست حکومت بیشتر روی آنتن رسانه ها به پیش کشید. سخنان رئیس جمهور غنی در ننگرهار و معاونش در کابل گواۀ آشکار بر نارضایتی او از روند صلح است. اگرچه دور نخست مذاکرات برخلاف تصور و انتظار تا حدود ۱۰۰ روز به درازا کشید و دو طرف پس از چانه زنی های دشوار و سنگین بر سر کارشیوه به توافق رسیدند؛ اما در عمل، مذاکرات اصلی و تعیینکنندۀ آیندۀ منازعه و مصالحۀ افغانستان در دور دوم مذاکرات آغاز می شود که محورهای اصلی مذاکرات، چگونگی نظام سیاسی پس از صلح، تقسیم قدرت، حکومت مؤقت بهعنوان یکی از میکانیزمهای احتمالی اجراییشدن توافقات و آتشبس نظامی خواهد بود. موضوع هایی که در عمل محورهای اصلی دوام یا قطع منازعه و موفقیت یا ناکامی روند مصالحه را تشکیل میدهند.
از صحبت های اعضای هیئت مذاکره کنندۀ حکومت فهمیده می شود که دور جدید گفت و گو ها با طالبان دشوار ترین و پیچیده ترین و آزمونی ترین مرحله خواهد بود. زیرا در این دور باید بر سر مرحلۀ گذار که همانا تشکیل حکومت موقت است، باید به توافق برسند و در مرحلۀ بعدی روی نحوۀ حکومت که مهم ترین بخش گفت و گو ها را تشکیل می دهد، به توافق برسند. این در حالی است که دولت افغانستان نخست از همه بر سرآتش بس تاکید دارد و طالبان به توافق بر سر نحوۀ نظام تاکید دارند وآتش بس را در مراحل بعدی قابل بحث می دانند. در همین حال دولت جمهوریت را خط سرخ و طالبان امارت را خط سرخ خوانده اند و دو طرف حاضر نیستند تا اندکی نرمش نشان داده و حتا یک خطوه هم از موضع خود عقب برگردند. با این حال فاصله میان دو طرف آنقدر زیاد است که هر کدام نیاز به پیمودن « هفتاد خوان رستم » را دارد تا به موضع یک دیگر نزدیک شوند.
دور دوم مذاکرات در حالی در قطر آغاز شد که رئیس شورای عالی مصالحه به کشور های منطقه و بخاطر آیندۀ بهترو امیدواری به روابط خوب سفر داشت تا حمایت کشور های منطقه را در پیوند به صلح افغانستان بدست آورد. در همین حال جنگ نیابتی کشور های گوناگون از پاکستان، ایران، روسیه، هند و چین تا امریکا، بریتانیا وسایر کشور ها به شدت در افغانستان ادامه دارد و هر کدام گویی بقای خود را در لقای افغانستان جست و جو می کنند. و شماری از این کشور ها مانند، ایران و پاکستان میزبان رهبران طالبان اند و پایگاه های نظامی برای جنگجویان آنان در خاک خود فراهم کرده اند. در واقع این کشور ها اند که درمذاکرات قطر به گونۀ مستقیم و غیرمستقیم نقش تعیین کننده دارند.
انتظار می رود که دور جدید مذاکرات به مسایلی چون؛ چگونگی نظام، جایگاۀ طالبان، حکومت برحال کابل و تقسیم قدرت متمرکز گردد. این در حالی است که حکومت و طالبان بر دو روایت متفاوت یکی بر جمهوریت و دیگری هم بر امارت تاکید دارند که نشان دهندۀ بن بست در مذاکرات صلح است. طالبان بر نظم جدید اسلامی تاکید دارند و همیشه به برقرارکردن «نظام اسلامی» تأکید دارند و تا کنون از چنین نظامی قرائت واضج ندارند و در این مورد روایت ها وقرائت های متفاوتی در جهان اسلام مطرح است. در این حال تمامی ارزش های دموکراتیک که تازه در جامعه جا افتاده اند، از میان برداشته می شوند. آنچه مایۀ نگرانی است، این که طالبان یک گروۀ جنگی اند و ای کاش یک جنبش خالص دینی می بودند و دست کم دیدگاۀ تدوین شدۀ سیاسی می داشتند. در این صورت کنار آمدن با طالبان امری ساده نیست و عملکرد طالبان نشان می دهد که آنان از دین بحیث ابزار استفاده می کنند. لجاجت های آنان مبنی بر انکار از مراجعه به مراج دینی برای حل مشکل افغانستان یا رد مناظره و بحث آزاد رسانه ای وانکار از سپردن صلاحیت به یک گروۀ از علمای خالص دوطرف و مراجعه به قرآن و سنت گویایی آشکار بر این نکته است که طالبان یک لشکر جنگی اند و برای شبکه های استخباراتی بویژه پاکستان کار می کنند.
از سویی هم انکار طالبان از آتش بس و تشدید جنگ در ولایت ها و حملات تروریستی در شهر ها نشاندهندۀ این واقعیت تلخ است که آنان کمتر معتقد به صلح هستند. در حالیکه مردم افغانستان بدون شک خواهان یک نظام مردم سالار و دموکراتیک اند که در آن هیچ صدایی و فریادی خفه و نادیده گرفته نشود. احتمال دارد که طالبان در دور دوم مذاکرات صلح به طور روشنتر در مورد چگونهگی نظام سیاسی پس از منازعه و جنگ جاری، دموکراسی، حقوق بشر، حقوق زنان و دیگر ارزشهای دموکراتیک صحبت خواهند کرد.با تاسف که تنها تاکید تمامیت خواهانه و غیرعادلانه و مخالف با ارزش های حقوق بشری طالبان به مثابۀ دیوار فولادین غیر قابل عبور بر سر راۀ مذاکرات قرار ندارد؛ بلکه اختلاف و عدم هماهنگی در جبهۀ جمهوریت و نبود اجماع ملی در آن مانع عمده برای رسیدن به نتیجۀ مذاکرات است؛ بلکه رقابت های داخلی در کابل میان جناج ها و گروه ها و حکومت مانع دیگری بر سر راۀ صلح است؛ زیرا تمامی جناح ها در تلاش اند تا در قدرت آینده نقش پای سنگین تر داشته باشند. در این میان تنها سه گروه چون، طالبان، یاران خلیل زاد وکرزی و حامیان اشرف غنی سرگرم رقابت نیستند؛ بلکه گروه های دیگری بیرون از دولت مانند، حزب اسلامی و جمعیت اسلامی نیز در این زمینه بی تفاوت نیستند و مذاکرات در دوحه و اوضاع را به گونۀ دقیق زیر نظر دارند.
تنها این دشواری ها نیست که روند صلح را تهدید می کند؛ بلکه روابط پنهان مقام های ارشد حکومت با طالبان و تبادل نامه ها و دعوت های ویژه سایۀ سنگین دیگری است که بر فضای گفت و گو ها تاثیر داشته و روند مذاکرات دوحه را به چالش می کشد. از سویی هم تاکید دولت بر آتش بس بحیث نخستین گزینه و تاکید طالبان بر نحوۀ حکومت بحیث نخستین گزینه مانع دیگری است که عبور از آن دشوارتر از عبور کردن از ” هفتاد خوان رستم” است. طالبان آتش بس را معطوف به مراحل بعدی و نتیجۀ پیشرفت مذاکرات میدانند که از نظر طالبان این زمانی است که باید دو طرف روی نحوۀ حکومت به نتیجه برسند؛ اما از قراین فهمیده می شود که توافق بر سر نوع حکومت مشکل ترین مرحلۀ مذاکرات است. زیرا طالبان در مخالفت با جمهوریت و نفی تمامی ارزش های آن قرار دارند که تامین کنندۀ عدالت اجتماعی و قوانین حقوق بشری در جامعۀ ما است که حکایت از ناسازگاری طالبان با ارزش های دو دهۀ اخیر است و برعکس طالبان خواهان امارت اسلامی اند و امارت اسلامی ایکه طالبان از آن خود تفسیر کرده اند و با روح اسلامی چندان سازگاری ندارد. طالبان معتقد اند که امیرالمومنین از سوی شورای اهل ” حل و عقد” انتخاب می شود و ازصلاحیت های نامحدود برخوردار و امور امارت را در مسورت با شورای نخبگان که متشکل از ۶ تا ۸ نفر یا بیشتر است، رهبری می کند. از این که طالبان هنوز تغییر فکر نداده اند و پس معلوم است که با آزادی های رسانه ها و آزادی بیان سازگاری ندارند. زیرا طالبان در زمان حکومت شان تمامی رسانه های غیردولتی و حتا بسیاری رسانه های دولتی را اجازۀ نشر ندادند و تنها روزنامه های انیس و هیواد و اصلاح از سوی وزارت اطلاعات و فرهنگ اجازۀ نشر داشت و بس. بنابراین شانس پیروزی مذاکرات بیشتر تقرب به صفر می کند و تنها یک راه وجود دارد که آن فشار و مشورۀ حکومت های تسهیل کنندۀ صلح است. در این رابطه پاکستان نقش تعیین کننده دارد و باتوجه به نفوذی که این کشور برطالبان دارد، برای شما و سو دادن طالبان دست بالا و تعیین کننده دارد. در کنار این وارد کردن فشار از سوی شورای علمای جهان اسلام و شورا های اسلامی کشور های اسلامی بدیل دیگر فشار است که در تصمیم گیری های طالبان می تواند، اثرگذار باشد. فشار افکار عامۀ مردم افغانستان می تواند بر تغییر افکار طالبان اثرگذار باشد؛ اما از این که طالبان به افکار مردم اهمیت قائل نیستند و آن را غیراسلامی می دانند. بنابراین نمی توان بر چنین اثرگذاری چگونه می توان امید بست.
تنها اصرارتمامیت خواهانۀ طالبان روند صلح را دشوار نساخته است؛ بلکه عدم هماهنگی و نبود توافق نظر بر سر آجندای جمهوریت در مذاکرات صلح نیز اهداف جمهوریت را تهدید میکند. چنانکه هیأت مذاکرهکننده از جانب دولت افغانستان، عدم انسجام در صف جمهوریت را در برابر طالبان مطرح کردند. بعضی از اعضای هیأت مذاکرهکننده، راه حل را حکومت موقت میدانند که این خلاف خواست جمهوریت است. از همین حالا نشانههای اختلاف نظر و سرانجام فروپاشی صف جمهوریت دیده میشود. جدا از اختلاف هیأت مذاکرهکننده، شخصتهای بزرگ سیاسی نیز همراه و همگام حکومت در روند صلح نیستند. تمام اینها در ضعیفساختن حکومت در برابر طالبان در آینده کمک خواهند کرد؛ اما در این میان آنچه مسلم است اینکه هیأت دولت افغانستان خود را مکلف به حفظ نظام جمهوری اسلامی افغانستان میداند و این نقطه اتفاق بین همهی گروههای سیاسی چه آنها بیرون از حکومت و چه آنهای درون حکومت هستند، است. همچنان میان ارگ ریاستجمهوری و اعضای شورای عالی مصالحه نیز حفظ نظام سیاسی نقطه مشترک است.
لازم بود تا در آستانۀ دور دوم گفت وگو ها، دولت افغانستان از موضع برتر نظامی و انسجام و وحدت سیاسی در برابر طالبان برخوردار می بود و برای این کار باید اقتدار سیاسی ونظامی خود را به طالبان به نمایش می گذاشت. در این میان انسجام و وحدت سیاسی و در کل اجماع ملی میان جناح های مختلف در حوزۀ جمهوریت و نظام قانون اساسی موضع دولت در برابر طالبان را کلید می زد. از همین رو تحلیلها، توصیهها، مواضع جریانها و رهبران سیاسی، کارشناسان و حامیان نظام سیاسی افغانستان به این نکته متمرکز است که غلبه بر طالبان در روند صلح زمانی ممکن است که قشر سیاسی افغانستان در هماهنگی مشترک با دولت افغانستان باید با حداکثر انسجام و وحدت سیاسی به مصاف مذاکره با طالبان برود و اگر این انسجام شکل نگیرد، خطر غلبهی سیاسی و نظامی طالبان بر نظام قانون اساسی و صریحتر، سقوط نظام در برابر شورش و تروریزم با گذشت هر روز جدیتر میشود. از همین رو است که دوری مواضع دو طرف مذاکره کننده و شدت جنگ سبب نگرانی ناتو و امریکا شده است و موضوع خروج و یا ماندن نیرو های امریکایی و ناتو در افغانستان را چالش آفرین کرده است. با آنکه ناتو ماندن نیرو هایش را در افغانستان پرهزینه وخطرناک می خواند؛ اما خروج این نیرو ها از افغانستان نیز برای امریکا و ناتو نگران کننده است که مبادا این کشور دوباره به لانه های تروریستی بدل شود.
چند پارچگی و عدم وحدت نظر در حوزۀ جمهوریت بویژه این که هر جناحی حضور جناح های رقیب را به نحوی ساقط شدن خود تلقی می کنند، خطر بالقوه ای است که داعیۀ جمهوریت را تهدید می کند. به گونۀ مثال، تیم سیاسی رییسجمهور غنی، برپایی حکومت مؤقت و حتا بحث در مورد آن در جریان مذاکرات را بزرگترین تهدید برای منافع سیاسی خود به رسمیت شناخته و از تمام توان سیاسی ممکن خود برای مقابله با آن استفاده میکند. در حالی که تعدادی در نهان و شماری دیگر به گونۀ آشکارا معتقدند که برپایی حکومت مؤقت را به صلاح افغانستان دانسته یا دستکم گزینهای از سر ناچاری برای به موفقیترساندن روند صلح و قطع جنگ تلقی می کنند. دراین میان برخی منابع از شکل گیری حکومت جدید زیر نام « دولت اسلامی» تا چهار ماۀ دیگر خبر می دهند که نه جمهوریت است و نه امارت؛ بلکه به نحوی متشکل از هردو ساختار است و شاید تلفیقی باشد از تیپ ولایت فقیه و امارت طالبان. این نسخه که برخوردار از حمایت سازمان ملل خواهد بود، دارای چهار رکن چون؛ آزادی زندا نیان طالب، خروج تدریجی نیرو های امریکا یی تا می ۲۰۲۱، آغاز مذاکرات بین الافغانی و ساختار نظام سیاسی آینده افغانستان است .اما در ین میان این سخن خلیل زاد که هردو طرف مذاکره کننده با مصالحه واقعی و توافق روی یک راه حل سیاسی در آینده نزدیک باید در راستای منافع مردم افغانستان عمل کنند. قابل تانی است. این بیانگر آن است که امریکا هنوز حرف آخر خود را در رابطه صلح افغانستان نگفته است.
این در حالی است که حوزۀ جمهوریت فرصت هایی را از دست داده است که نباید می داد، تیم های انتخاباتی پیش تاز بر بنیاد سه فوریت مهم و عمده روی تشکیل «حکومت همهشمول» به توافق رسیدند و بحران انتخاباتی پایان یافت. این فوریتها در گام نخست شامل شکلگیری یک حکومت همهشمول و فراگیر بود که میتوانست به خلق انسجام سیاسی در کشور برای مقابلۀ یکدست و یکپارچه با طالبان و به جریان افتادن روند صلح می انجامید. دومین فوریت، نیاز رییسجمهور غنی برای تقسیم قدرت با جناحهای سیاسی و تشکیلدادن یک حکومت فراگیر و همهشمول بود. برای آقای غنی با توجه به شرایط سیاسی که قریب به یک سال پیش بر افغانستان حاکم بود، هیچ شانسی برای تشکیل یک حکومت یکدست و بدون حضور جناحهای دیگر وجود نداشت. سومین فوریت، نیاز تیمهای انتخاباتی پیشتاز و جناحهای سیاسی برجستۀ افغانستان به حضور در حکومت و به تبع آن، حضور در روند صلح بود. جدا از این فوریت ها باید یادآور شد که که تمامی جناحهای سیاسی و تیمهای انتخاباتی میدانستند که به تنهایی نمیتوانند حکومت مقتدر و مشروع تشکیل دهند و بدون مشارکت سیاسی با دیگر جناحها، توان مواجهه با طالبان در روند صلح را ندارند.
گفته های بالا بیانگر این است که با وجود آنکه هنوز گفت و گو ها به مراحل حساس نرسیده است و پراگنده گی سیاسی و اختلاف در جبهۀ جمهوریت چنان آفتابی و خطرناک بسان قوغ ها در زیر خاکستر است که درجۀ انفجار آن هر روز بیشتر از روز دیگر می شود. با پیشرفت دور دوم مذاکرات و رسیدن مذاکرات به مسایل اصلی و محوری، این اختلاف نظرها و تضاد منافع، با شدت و صراحت بیشتری بررغم توصیه های چهره های سیاسی و شرکای سیاسی افغانستان و فشار های داخلی وخارجی، در حال سبز شدن است. در همین حال توقعات مردم و نهادها و نیاز حیاتی افغانستان در حال پایان یافتن است و کم ترین امیدواری برای کاهش تشتت میان قشر های سیاسی افغانستان و رسیدن به دست کمی از نمایش وحدت سیاسی میان جناح های و گروه ها در حال بتدیل شدن به سراب است. هیأت دولت افغانستان در وضعیتی به دور دوم مذاکرات بینالافغانی رفت که جناحهای سیاسی دخیل در روند هرکدام رویکرد، چشمانداز و مواضع متفاوت را در رابطه به چگونگی قطع جنگ و برقراری صلح در کشور دارد. نهتنها این مواضع متفاوت است که تعدادی از جناحها، رویکردها و پالیسیهای یکدیگر را در تضاد مسلم با منافع خود میدانند. این وضعیت، معنای سقوط هیأتی چندپارچه را؛ به کام افرادی میدهد که در قاموس آنان حزخشونت، غرور و شیطنت و در ضمن برخورداراز یک پارچگی و سرسختی و جنگاوری چیز دیگری وجود ندارد.
هیئت مذاکره کنندۀ دولت در حالی وارد دوحه شد که خبری از محتوای رهنمودی نشد که قرار بود، چنین محتوای رهنمودی در یک نشست عمومی با حضور آقایان غنی و عبدالله نهایی شود و در اختبار هیئت مذاکره کننده قرار داده شود. پیش تر از از این عطاالرحمان سلیم گفته بود که پس از چاشت روز دوشنبه یک نشست میان کمیته رهبری شورای عالی مصالحه ملی و هیأت مذاکرهکننده برگزار میشود و در آن، یونس قانونی، رییس کمیته کاری، در مورد این رهنمود توضیحات ارایه خواهد کرد. او گفت که احتمال دارد در این جریان تغییراتی در این رهنمود اعمال شود. بدین ترتیب رهنمود مذاکرات از سوی محمداشرف غنی، رییس جمهور کشور و عبدالله عبدالله، رییس شورای عالی مصالحه ملی، تایید میشود و از سوی آقای عبدالله به هیأت مذاکرهکننده سپرده خواهد شد. عطاالرحمان سلیم گفت که این رهنمود در واقع «تاکتیک» هیأت در میز مذاکرات است و راه را برای اعضای هیأت مذاکره کننده مشخص میکند؛ اما او گفت گفت که محتوای این رهنمود پنهان خواهد ماند و تنها هیأت مذاکرهکننده دولت در جریان آن قرار خواهد گرفت. وی افزود که نمایندهگانی از دو طرف در نشستهای کمیته رهبری شورای عالی مصالحه ملی حضور یافته و همچنان در تهیه رهنمود مذاکرات نیز نقش خواهند داشت؛ اما داکترعبدالله در نشست شام دوشنبه بدون آنکه ازتهیۀ رهنمودی یادآور شود، گفت، در نشست های کمیتۀ رهبری شورای عالی مصالحه تأكيد شد كه « پس از شروع دور دوم مذاکرات کمیته رهبری و تیمهای تخنیکی جلسات منظم خواهند داشت تا در صورت نیاز برای هیئت مذاکره کننده مشورههای سازنده و حمایتی ارایه کنند.» این سخن داکتر عبدالله دلالت به آماده نشدن محتوای رهنمودی دارد که نمایانگر اختلاف ارگ و سپیدار است. دلیل این اختلاف هم واضح است؛ زیرا سپیداربرای رسیدن به صلح آمادۀ پذیرش حکومت موقت است و اما ارگ با آن مخالف است. چنانکه معاون دوم رئیس جمهور پذیرش حکومت موقت را ساده لوحانه خوانده و آن را به معنای فروپاشی نظام و قوای سه گانۀ کشوردانست.
موج این اختلاف در میان هیئت مذاکره کننده نیز موجود است. چنانکه پیشتر ازاین حفیظ منصور، عضو هیأت مذاکرهکننده، با رد حکومت ریاستی و متمرکز گفته بود که هنوز اجماع ملی پیرامون صلح شکل نگرفته است و ارگ ریاست جمهوری با شورای عالی مصالحه ملی اختلاف نظر دارد. وی در گفت و گو با آرمان ملی حکومت موقت را یگانه گزینه برای حفظ نظام خواند. هرچند شورای عالی مصالحه در واکنش بر نبود اجماع ملی برای صلح گفت، اکنون میان ارگ ریاست جمهوری و شورای عالی مصالحه ملی در مورد روند صلح اختلاف نظری وجود ندارد و تصامیم در هماهنگی دو طرف گرفته میشود؛ اما پیش از آن یک عضو هیأت مذاکرهکننده گفته بود که هنوز اجماع ملی برای صلح شکل نگرفته و نیاز است که دستورهای ارگ و سپیدار برای هیأت مذاکرۀ کننده دولت به هم نزدیک شود.
در کل گفته می تون که افق های ناروشنی در فراراۀ صلح وجود دارد، در حالی که طالبان هرگونه بحث بر سر حکومت موقت را رد کرده اند و اما همزمان با آغاز دور دوم مذاکرات صلح در دوحه برخی از اعضای شورای عالی مصالحه ملی هم گفته اند که زلمی خلیلزاد فرستاده ویژه امریکا برای صلح افغانستان با پیام شکلگیری حکومت موقت به کابل آمده بود. نزدیکان حامد کرزی، رییس جمهور پیشین نیز میگویند که در ماههای پیشرو نظم تازه سیاسی با ایجاد حکومت موقت، شکل خواهد گرفت. گل رحمان قاضی، رییس شورای صلح و نجات افغانستان، در این باره گفت:” بودن و رفتن یک شخص این قدر قیمت ندارد به تناسب قربانی که هر روز ملت میدهد، دیگر تشکیلات بدون شک پا برجا میماند. “حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمیتار میگوید که در مذاکرات دوحه نخست روی آتش بس توافق شود و پس از آن، طرفها روی یک روند اداری توافق کنند. همچنان وی در روز جمعه گفت، به خواست آقای غنی، امریکا و پاکستان او را یک و نیم سال بحیث رئیس حکومت موقت پذیرفته و اما طالبان رد کرده اند. جمعیت اسلامی افغانستان به رهبری صلاح الدین ربانی هم پیشنهاد شکل گیری حکومت موقت را داده است. در همین حال، بخش دیگر جمعیت اسلامی ، عطا محمد نور، رییس اجرایی جمعیت اسلامی حکومت موقت وانتقالی را یکی از گزینه ها دانسته است. شماری این خواست گروه ها را نوعی باجگیری سیاسی ازحکومت و و کنار رفتن هیئت حاکمه از قدرت خوانده اند، زیر این گروه های یک دست نیستند و پیشینۀ جنگ های داخلی میان آنان اکنون هم برای مردم نگران کننده است. از سویی هم دو دستگی هیئت در رابطه به طرفداری از حکومت موقت ، زمینه روابط جدید برای افغانستان با کشورهای منطقه را فراهم میکند اما؛ تمام این روابط، باهم یک جنگ تمامعیار دیگر را در منطقه و بهخصوص افغانستان رقم خواهد زد. در این میان این نگرانی ها وجود دارد که در صورت بحث بر سر آتش بس ، طالبان بحث حکومت موقت را پیش خواهند کشید. از ماجرا چنین میتوان فهمید که طالبان در برابر هر پیشنهاد از سوی حکومت، پیشنهاد چالش آفرین از قبل تعیینشدهای دارند که بیش از همهچیز، سبب بهعقب افتادن توافق میشود. باور ها بر این سات که حکومت باید با روند صلح تعامل کند و در غیر این صورت کار بدست خارجی ها خواهد افتاد و کاری شود که خدای نخواسته پایان آن بجای ثبات بی ثباتی را در کشور دامن بزند.
از آنچه گفته آمد، دراز راۀ صلح افغانستان طولانی ترو دشوارتر از آن است که نوشیدن یک قطره آب صلح از قطر را به امید چاشنی خوشبختی های آیندۀ مردم افغانستان، بدور از امکان می نمایاند. این در حالی است که مردم افغانستان تشنۀ صلح اند و تنها صلح را حلال مشکلات خود می دانند؛ اما شگفت آور این که برای رسیدن به صلح بیشتراز طالبان نگران کابل اند. این سخن آقای غنی به سی ان ان: «یگانه هدف من این است که قدرت را بر اساس ارادهی مردم، به جانشین منتخب بسپارم.» هر گونه امیدواری برای به نتیجه رسیدن مذاکرات صلح را به یاس بدل می کند.
جنگ چهل ساله چنان مردم افغانستان را خسته کرده که جز به صلح به چیز دیگری نیندیشند. بنا براین آنقدر صلح برای شان اولویت دارد که حتا فرصت اندیشیدن به نام های بدون مسمایی چون جمهوری و امارت را ندارند. از این رو نه عاشق جمهوریت اند و نه خواهان امارت و به چیزی که اکنون می اندیشند و آن تنها صلح است و بزرگ ترین دغدغهء آنان که چگونه و چه وقت شتر صلح در مقابل دروازه های آنان زانو می زند. آنچه شماری ها طوطی وار در غیاب مردم افغانستان روی چگونگی نظام سخن می گویند و شماری داد از جمهوریت می زنند و از بام تا شام گلو های خویش را برای امارت خواهی پاره می کنند. مردم افغانستان از این آقایان می پرسند که این جمهوریت شما آفایان طی بیست سال برای آنان جز فساد و غارت و تاراج دارایی های عامه و بیت المال و انتقال میلیون ها دالر به کشور های بیرون چیزی دیگری به ارمغان آورده است. آیا همین حامیان و منادیان جمهوریت نبودند و نیستند که بیش از ۹۰ مورد قانون اساسی را که نماد جمهوریت است، نقض کرده اند. شگفت آور برای مردم افغانستان این است که آنانی داد از جمهوریت می زنند که بزرگ ترین جفا را زیر نام جمهوریت در حق آنان روا داشته اند. آنانی که میلیون ها افغانی را از مردم دزدیده اند و به بانک های کشور های خارجی انتقال داده اند و دسترخوان های مردم افغانستان را خالی کرده اند. در این شکی نیست که جمهوریت یگانه نظام انسانی و ایده آل برای بشریت امروز است و اما این که از آن بیشتر استفادهء ابزاری شده و از این رو برای مردم افغانستان هر دو نامهای بدون مسما اند و به همان اندازه که از جمهوریت استفادهء ابزاری شده و بدتر و زشت تر از آن از امارت هم استفادهء ابزاری شده و زیر چتر امارت چه جنایاتی تا کنون نبوده که بر مردم مظلوم افغانستان روا داشته شده است. به همان اندازه که جمهوریت در حق مردم افغانستان بی مهری و بی مروتی کرده و بیشتر از آن امارت در حق مردم افغانستان جفا کرده است و حال مردم افغانستان نباز به زمان دارند تا فرصت یابند و جمهوریت را با ارزش های واقعی آن به آزمون بگیرند و تا مزایای واقعی نه ابزاری جمهوریت را لمس کنند و بدانند که دفاع از جمهوریت چقدر منطقی است و اما حالا در تاریکی و در سایه و روشن امارت و جمهوریت قرار دارند و تا رسیدن به روشنایی جمهوریت و امارت نیاز به زمان دارند تا برتری یکی بر دیگری را لمس کنند و دست به انتخاب بزنند. از این رو مردم افغانستان بیش از هر چیز به صلح نیاز دارند تا به خون ریزی و وحشت و دهشت نقطهء پایان گذاشته شود و بعد از آن فرصت انتخاب برای چگونگی نظام برای مردم فرا رسد. بنا براین مهم تر این است که هر فیصله برای رسیدن به تفاهم در آخرین تحلیل حق انتخاب نظام را برای مردم افغانستان بدهد. یاهو