میهــن بــه قـعــر دوزخ آتـش فتاده است
در چنگ دزد و جانی سرکش فتاده است
پیر و جوان و کودک ما غرق بحر خون
هرسو که بنگـری بـه خدا لش فتاده است
دانـشکـده و مکـتـب کـشـور شـده خـراب
درخون کتاب وخامه وخطکش فتاده است
طالب و ارگ باعث این جنگ قـدرت اند
خـلـق وطـن بـه خـون مشوّش فتاده است
اسلـوب کار طالب و ارگ اسـت شیطنت
در دام دیــو خـلــق پـری وش فتاده است
تا قـاتـلان بـه حکـم جهـالـت شـدنـد رهـا
از بــام دادگاه خـــدا رش فــتــــاده اسـت
افـراطـیـت وسـیـلـۀ دسـت تجــاوز اسـت
هردو در جهـان ز کش و فش فتاده است
از خـاطــر مـنــافـع اشــغـاگــران وطــن
در بحر خون جنگ و کشاکش فتاده است
ازبس که اضطراب وتشاویش شده فزون
بـر شـیـشـۀ روان وطـن خـش فتاده است
گـنــج طلای نـاب وطـن در تمـدن اسـت
در ارث شـایگان غـل و غش فتاده است
رســتـم کجــاسـت؟ تـا که بگـیـرد انـتقام
شیون ز دردِ سـوگِ سـیـاوش فتاده است
تصـویـر لالـه زار وطـن بـر کـتــاب دل
از رنگ خـون خــلـق منقّـش فتاده است
غارتگـری و جنگ و تجـاوز شـود تمام
گر در کـمــــان نــاوک آرش فتاده است
آه قـلـــم پــاره کــنــد قـلــب دـشـمـنـــان
شـمـشیر کج پـیش قـلـم غـش فتاده است
8/11/2020
امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.