حضرت امام محمد غزالی ” رحمة الله علیه “: شیرشاه لودین

{{  حضرت امام محمد غزالی ” رحمة الله علیه ”  }}

ابی حامد محمد بن محمد الغزالی الشافعی، ملقب به حجت‌الاسلام زین الدین الطوسی و امام محمد غزالی (۴۵۰ — ۵۰۵ ه‍.ق) همه‌ چیزدان، فیلسوف، متکلم و فقیه پارسی و یکی از بزرگترین مردان تصوف سدهٔ پنجم هجری است. او در غرب بیش‌تر با نام ‌های  Al- Ghazali و Algazel – شناخته می‌شود .

*** زندگی ***

محمد غزالی در سال ۴۵۰ هجری قمری در توس از اعمال خراسان دیده به جهان گشود. در دوران کودکی در زادگاهش تعلیمات خود را فرا گرفت. پدرش از رشتن پشم، گذران زندگی می‌کرد. آنچه می‌رشت در دکانی در بازار پشم 

 در زادگاهش تعلیمات خود را فرا گرفت. پدرش از رشتن پشم، گذران زندگی می‌کرد. آنچه می‌رشت در دکانی در بازار پشم فروشان می‌فروخت و بدین سبب او را غزالی می‌گفتند. پدر محمد غزالی اهل ورع و تقوی بود و غالباً در مجالس فقیهان حضور می‌یافت. دو پسر داشت: محمد و احمد. این دو هنوز خردسال بودند که او از دنیا رفت. طبق وصیت وی، پسرانش را به یکی از دوستانش که ابوحامد احمد بن محمد الراذکانی نام داشت و صوفی مسلک بود سپردند. آن مرد نیز به وصیت عمل کرد تا آنگاه که میراث پدر به پایان رسید. روزی به آن‌ها گفت: 

« هر چه از پدر برای شما مانده در وجه شما به‌کار بردم. من مردی فقیر هستم و از دارایی بی‌نصیب. اکنون باید برای تحصیل فقه به مدرسه‌ای بروید تا با آنچه به عنوان ماهیانه می‌گیرید، نانی بدست آورید که مرا سخت کیسه تهی است ». محمد و برادرش احمد ناگزیر به یکی از مدارس طلاب در نیشابور رفتند و به تحصیل ادامه دادند. ابوحامد محمد غزالی بی‌اندازه باهوش و تند ذهن بود. علوم دینی و ادبی را نزد احمد الزاکانی  فراگرفت و سپس مدتی در یکی از مدارس طوس به تحصیل پرداخت. آنگاه به جرجان نزد ابونصر اسماعیل رفت. بعد از مدتی دوباره به زادگاه خود، طوس برگشت و مدت سه سال در طوس به مطالعه و تکرار دروس پرداخت.

*** غزالی و امام الحرمین ***

غزالی در سال ۴۷۰ هجری قمری به نیشابور رفت و در آنجا با امام‌الحرمین جوینی آشنا شد و تا وفاتش که در سال ۴۷۸ هجری قمری بود، ملازمش بود. تحصیلات غزالی تنها فقه نبود؛ او در علم اختلاف مذاهب، جدل، منطق و فلسفه هم دانش اندوخت تا آنجا که بر همه اقران خود تفوق یافت. در میان چند تن شاگردان ابوالمعالی جوینی که همگی از علماء و فضلای آن دوره بودند بر همه تقدم یافت و امام‌الحرمین به داشتن چنین شاگردی به خود می‌بالید.

*** در بارگاه وزیر نظام‌الملک ***

 بعد از وفات استادش الجوینی، غزالی به قصد دیدار خواجه نظام‌الملک طوسی، وزیر سلطان ملکشاه سلجوقی پسر آلپ ارسلان از نیشابور بیرون آمد. وی وزیر نظام الملک را در لشکرگاهش ملاقات نمود. نظام‌الملک را از غزالی که هم‌ شهریش نیز بود خوش آمد، اکرامش کرد و بر دیگرانش مقدم داشت و غزالی مدت شش ماه در کنف حمایت او زیست. سپس او را به تدریس در نظامیه بغداد و توجه به امور آن مأمور کرد. غزالی در سال ۴۸۳ هجری وارد بغداد شد و با موفقیت زیاد به کار پرداخت و سخت مورد توجه و اقبال دانش ‌پژوهان گردید. حلقه درس او هر روز گسترده ‌تر و فتواهای شرعی او مشهورتر شد. تا آنجا که صیت اشتهارش دور و نزدیک را بگرفت. محمد غزالی در بغداد در ضمن تدریس به تفکر و تألیف در فقه و کلام و رد بر فرقه‌ های گوناگون چون باطنیه، اسماعیلیه و فلاسفه نیز مشغول بود.

در این مرحله از نخستین مرحله‌های حیاتش بود که در معتقدات دینی و همه معارف حسی و عقلی خود به شک افتاد؛ ولی این شک بیش از دو ماه به طول نینجامید و پس از آن به تحقیق در فرقه‌های گوناگون پرداخت و در علم کلام استادی یافت و در آن علم صاحب تألیف و تصنیف شد. آنگاه به تحصیل فلسفه همت گماشت؛ ولی بی آن که از استاد یاری جوید، خود به مطالعه کتاب‌ها فلسفی پرداخت. غزالی وقت‌های فراغت از تصنیف و تدریس علوم شرعی را به مطالعه کتاب‌های فلسفی اختصاص داده بود و این کار سه سال مدت گرفت. چون از فلسفه فراغت یافت، به مطالعه کتاب‌های تعلیمیه و اطلاع از دقایق مذهب ایشان اشتغال جست. در این مرحله از عمر بود، که به تألیف مقاصد الفلاسفه و تهافت الفلاسفه و المستظهرین که همان کتاب «فضایح الباطنیه و فضائل المستظهریه» باشد و برخی کتاب‌های فقهی و کلامی دیگر توفیق یافت.

*** سفر به شامات ***

غزالی در سال ۴۸۸ هجری از خراسان راهی شام شد و در آن جا نزدیک به دو سال بماند؛ که هیچ‌کار جز عزلت و خلوت و ریاضت و مجاهدت نداشت. مدتی در مسجد دمشق اعتکاف کرد. سپس از شام به بیت‌المقدس رفت و هر روز به مسجد قبه الصخره می‌رفت و خویش را در آن جا محبوس می‌داشت و گاه به آب و جارو کردن مسجد و خدمت‌گزاری زائران می‌پرداخت. تا این که داعیه حج در او پدید آمد و به حجاز رفت. بر سر راه حجاز در الخلیل چنان که خودش در زندگینامهٔ خود نوشتش « المنقذ من الضلال » آورده‌است، بر سر تربت ابراهیم خلیل با خدا عهد کرد، که دو کار را دیگر هرگز نکند، از پادشاهان صله نگیرد و وارد مجادلات کلامی با دیگر متکلمان نگردد. سپس شوق دیدار و درخواست‌های کودکان به وطن کشیدش و با آن که نمی‌خواست بدان جا بازگردد، عزم توس (طوس) کرد؛ ولی در طوس نیز خلوت گزید، تا دل را تصفیه کند و به ذکر پرداخت. حادثه‌های زمان و مهم‌های عیال و ضررهای معاش از مقصد بازش می‌داشت و آرامش خاطر او را برهم می‌زد. این حال ده سال به‌طول انجامید و غزالی در این مدت مشهورترین کتاب‌های خود و به‌ویژه احیاء علوم الدین را تألیف کرد.

*** بازگشت به نیشابور ***

در سال ۴۹۹ هجری قمری از عزلت بیرون آمد و قصد نیشابور کرد. در نظامیه این شهر به تدریس مشغول شد. علت بازگشت او به نیشابور و تدریس در نظامیه، با آنکه در بغداد از تدریس اعراض کرده بود و از این ماجرا ده سال می‌گذشت، فرمان پادشاه بود؛ زیرا این اصرار به قدری شدید شده بود که اگر استنکاف می‌ورزید، بیم جان خویش داشت. اما پادشاهی که غزالی را فرا خوانده بود، محمد برادر برکیارق سلجوقی بود که در سال ۴۹۸ هجری به پادشاهی رسیده بود و شاید از عوامل بازگشت به نظامیه نیشابور، فخرالملک وزیر، پسر نظام الملک طوسی بود که در بغداد غزالی را به تدریس واداشته بود. توقف غزالی در نیشابور بیش از دو سال به طول نینجامید، که بار دیگر تدریس را ترک گفت و در توس عزلت گزید. در خانهٔ خود را به روی آشنا و بیگانه فروبست و با اینکه سلطان سنجر او را به تدریس خواند، غزالی از رفتن سر باز زد و عذر خواست و همچنان در خانهٔ خود منزوی ماند تا اینکه بعد از دو سال بدرود حیات گفت.

*** درگذشت ***

محمد غزالی در روز دوشنبه ۳ دی ۴۹۰ شمسی، ۱۴ جمادی‌الثانی سال ۵۰۵ هجری قمری، و در سن ۵۵ سالگی در شهر توس (طوس) درگذشت و در طابران توس بخاک سپرده شد. مدفن او در سال ۱۳۷۴ شمسی در پی کاوش باستانشناسی در حدود ۸۰۰ متری مدفن فردوسی در بیرون حصار قدیمی پیدا شد. منقول است در زمان مرگ بر بالای سرش کاغذی یافتند که در آن توصیه کرده بود، یاران بر مرگ او جزع نکنند و جسم او را تنها به‌منزله جامه یا خانه‌ای بدانند که یک‌چند در آن به ‌سر برده و سپس ترکش کرده‌است.

( ادامه دارد « شیرشاه لودین » )

۱- انوشه، حسن (۱۳۷۸). دانشنامه ادب فارسی، ادب فارسی در افغانستان، جلد سوم، وزارت فرهنگ. تهران: سازمان چاپ و انتشارات.

۲- سخاورز، بشیر (۱۳۸۶) طرزی و سراج‌الاخبار. تهران: انتشارات عرفان.

۳- فرهادی، عبدالغفور روان (۱۳۸۷) مقالات محمود طرزی. کابل: وزارت امور خارجه.

۴- آشوری، داریوش (۱۳۸۳) دانشنامه‌ی سیاسی. تهران: مروارید.

۵- جهانی، باری، صفحه فیس بوک شخصی

روبرداشت از برگه «بازنگری»