شناسایی آستان ، یا گوشته یا ولایت نیمروز: دکترحمیدالله مفید

نیمروز در نیمروزخاوری یا جنوب غربی افغانستان پدیدار است و در تاریخ جغرافیایی کشور ما باستانی ترین استان پس از بلخ و کابل بشمار می رود.این آستان از اپاختر یا شمال به گوشته فراه از نیمروز خاوری یا جنوب غربی به کشور ایران و از نیمروز یا جنوب به مرز پاکستان واز سوی باختر یا شرق به آستان هیرمند وابسته است. 

نام نیمروز در سده های میانه بر این بخش نهاده شده است. نام پیشین و باستانی آن درنگیانا، ، زرنگا ، زرنج بود که به یک ساحه وسیع و گسترده اطلاق می شد ، مگر امروز مرکز ولایت شمرده می شود.  سکا ها مردمان جنگجوی تیره آریای بودند که از همین منطقه برخاستند و از اینجا تا سنگیانگ چین گسترش یافتند. 

برخی پژوهشگران به این باور اند ، که سکاها در آغاز آمدن آریایی ها از جنوب روسیه یا از اناتولیادر سالهای سه هزار پیشا ترسایی  به این منطقه،آ مدند و بانی فرهنگ و تمدن بزرگ سیستان را در این منطقه پی گذاری کردند. آنها کاشف ، ارابه گادی ، شمشیر ، هرد و فالیز برای کشت وکار اند . نزدیک به ۱۷۰۰ پیشا ترسایی ، زردشت نیز از همین دریاچه هیترمند و یا هیرمند بر خاست و بخش نخست اوستا یعنی گاتها را در همینجا نوشت و آن را به گشتاسب بلخی تقدیم کرد.رستم ، سهراب ، گیو ، افراسیاب  ودیگران نیز در همین منطقه زاده شدند و تاریخ استوره یی بزرگ ایرانم ویچه را در این جا پی افگندند. 

بنا بر روایات مورخان  سکیت ها یا سکا ها که تاریخ شان پیشتر از هخامنشی ها می رسد ، از همین جا برخاستند و سپس به شمال تاختند و در درازنای تاریخ از سین کیانگ چین تا دریایی آرال ، ایران و افغانستان امروزی را تا رود دُن تا دنیوب  به دست آوردند .

آشوریان از پادشاهی نیرومند آیشکورا نام برده است. که از آنها شکست های سختی خورده است. 

در نوشته های تاریخی ، هرودت ، بقراط ، ارسطو ، استرابون وبطلیموس روایات گوناگونی از سکا ها آمده است. 

هرودت تاریخ خود را برای سکاه  هاتخصیص داده است و در مورد آنها بسیار نوشته است. 

واژه های Aspa, Baga, Gaüsha,Hazara, Kuti , Madu ,     Matuka , Marga ,روباه  Raupäsa, Syäva, Varka ،Xsha ,Xvara Zaranya  

از این زبان نخست به زبان اوستایی و سپس به زبان فارسی دری ما باقی مانده است .

سرود کرگویه که در سیستان سروده شده است ویاد گار درخشان زبان فارسی باستانی است نیز در زرنج سروده شده است..

همچنان از نام هیرمند یا هیترمند در فردگرد نخست وندیداد فقره ۱۳ چنین آمده است:

یازدهمین کشوری که من اهورا مزدا بیافریدم هیتومن با شکوه و با فر است .

ریشه شناسی واژه نیمروز:

در مورد ریشه شناسی نام نیمروز در آثار گوناگون روایات گونا گون آمده است، که همه عامیانه و بر اصول روایت های دینی استوار اند ، از آن میان :

ابن خلف تبریزی در برهان قاطع رویه ۱۱۶۵ می نویسد: خسرو چین نیم روز آنجا لشکر گاه کرد بود از این رو آن را نیمروز گویند.

ودیگر اینکه چون حضرت سلیمان آنجا رسید ، زمین را پُر آب دید ، دیوان را فرمود که خاک بریزند و در نیم روز پر خاکش کردند ، به این گونه آنجا رانیمروز گفته اند. 

به روایت تاریخ سیستان به تصحیح بهار چاپ کابل رویه ۲۳ چنین آمده است:

خسروان را در سال یک روز بودی که داوری یکساله  مظلومان کردندی ، آن همه جهان به نیم روز راست گشتی ومظلومان سیستان را جداگانه نیم روز بایستی ، بدین سبب نیمروز نام کردند. 

مگر از لحاظ توپولوژیکی علمی واژه نیمروز در اوستا به گونه ژپیتو آمده است ، در آثار اوستایی و پهلوی جهات چهار گانه به این گونه می شناختند:  اپاختر یعنی شمال نیمروج یا ژپیتو یعنی جنوب خورآسان یعنی شرق و خاوران یعنی غرب .

چون نیمروز در جنوبی ترین بخش دولت پیشدادیان که از بلخ آغاز می شد و تا نیمروز می رسید ، گستردگی داشت ، از انیرو بخش جنوب ترین را نیمروج یا نیمروز گفته اند، و تا ایدون به همین نام یاد می شود.

شهر ها و شهرک های نیمروز:

خاشرود:  جایگاهی است در اپاخترباختری شهر زرنج و چخانسور میان دشت بکواه و دشت مارگر در کنار راست دریای خاشرود جابجا است.

در اینجا آثار باستانی زیادی پدیار گردیده است . در شمال یا اپاختر روستای رزی باغ های وسیع وجود داشت ، که آثار باستانی آن تا ایدون موجود است .

ریشه شناسی نام خاشرود: در تاریخ سیستان رویه ۱۷۹ در مورد خاش رود چنین آمده است :  اکنون پیداست که رود هیرمند و رخدرود  وخاش رود و فراخ رود و خشک رود و هرات رود و آب دشت ها و کوه ها از همه اطراف سیستان و از هزار فرسنگ همه برزه آیدو یکی سوراخی است ، آن ر ا دهن شیر گویند نه بزرگ همه این چندین آب بدان فرو شود. هیچ کس نداند که کجا شود مگر خدای تعالی و تقدس و این از عجایب هاست .

این رود را  منسوب به خواش  می دانند .

ریشه شناسی علمی خاش رود:نام خاشرود از نام دریاچه یی به این نام گرفته شده است . که در کنار این ساحه وجود دارد. بدون شک نام باستانی آن خاش بوده است و قلعه ای کهنه ای به همین قلعه خاش تا ایدون نیز در این منطقه وجود دارد.کلمه خاش  در اوستا واژه خواش به گونه Hväshi که در پهلوی Xäsh  و در سنسکرت Svaksha  به معنی یا چم دلپذیر بود و در فارسی قدیم به گونه خواش و در فارسی امروزی خوش شده است یعنی رودی که آب آن خوش و دلپذیر است ،چنانی که از جمله نُه رود این ناحیه که در اوستا آمده است  یکی آ هواسترا Huwastra می باشد که به مفهوم خوش مرغزار و دارای مرغزار های خوب است  پس  هواسترا رود به خواشرود به مرور زمان خاشرود شده است. رودی که آب آن شیرین و خوش است.  

اصطخری در مسالک الممالک( رویه ۳۴۵) و ابن حوقل در صورت الارض ( رویه ۳۰۲) واژه خاشرود را بر شهری اطلاق کرده اند که همین خاشرود یا شهر خاش است و گویند که این شهر در زمین داور موقعیت دارد.

مانده دار