فریادی در کرانه های سکوت 
از انتظار گلوگیر تا اعتراض شکوهمند :مهرالدین مشید

افغانستان سرزمین حادثه های خونین و حماسه آفرینی های باشکوه است که مردم آن در هر مقطعی از تاریخ با پایمردی ها و رادمردی ها نفخ صور آگاهی و آزادی و عدالت را در دل سکوت دمیده اند و هرفصلی از انتظار را شجاعانه و دلیرانه وارد فصلی از اعتراض های جدید نموده اند. باشنده گان مغرور این سرزمین هراز گاهی فریاد های حماسه پرور و حماسه گستر را در کرانه های سکوت دمیده اند و با شور و هیجانات استثنایی و شگفت انگیز نه تنها دیوار های سکوت را فروریخته اند؛ بلکه دیوار های ضخیم و بلند شرم و استبداد را نیز فروریخته اند؛

اما هزاران دریغ و درد به گواهی تاریخ هرچند باشنده گان این مرز و بوم در طول تاریخ کمتر کاری برای سازنده گی کشور و پیشرفت و ترقی مردم خود کرده اند که تا حالا هم مورد طعن جوبایدن ها به دلیل نداشتن ظرفیت برای ملت سازی اند. بنابراین بیشترین انرژی خود را یا در رویارویی با مهاجمان و متجاوزان مصرف کرده اند و آنگاه که‌مهاجم را با شکستی افتضاح بار رو به رو کرده و آنان با قبول ذلت این س زمین را ترک کرده اند؛ باتاسف که آنان انرژی باقیمانده را در جنگ داخلی و منازعه های خودی سپری کرده اند. از همین رو بوده که حماسه های راستین مردم این کشور در هر برهه ای از تاریخ به تاراج  رفته و شاهکار های حیرت افگن آنان عقیم گردیده و به غارت رفته اند. شاید از همین سبب بوده که تاریخ این سرزمین فصل های پیاپی از حماسه های باشکوه و اما دریغ و درد که تکراری از تکرار های خونین بوده است.

مردم افغانستان ۴۸ سال پیشتر از امروز با چنگ و دندان در برابر تهاجم شوروی قیام نمودند و ارتش مهاجم شوروی را با شکست فاحش رو به رو کردند و شوروی دو سال بعد از معاهدهء ژنیو و نه سال ده ماه جنگ با مردم افغانستان با قبول تلفات هنگفت انسانی و مالی و اقتصادی این کشور را ترک کرد. جنگ های تنظیمی مانند دو موش سیاه و سفید هر روز طناب عمر دولت اسلامی را کوتاه کرد تا آنکه طالبان ظهور نمودند و خود را جاده صافکن خواندند و از کمک های مالی و نظامی استاد ربانی بهره مند شدند و پس از عقب نشینی حکمتیار از چهار آسیاب، به این منطقه تسلط بافتند. تحریک طالبان پس از رسیدن به چهارآسیاب بر تمامی قول و قرار های شان با دولت استاد ربانی  بدرود گفتند. مسعود در چهارم  ‌پنجم میزان ۱۳۷۶ به نیرو هایش در  خط های اول دستور عقب نشینی داد. طالبان پیش از آن توانستند به کمک کشور حامی شان پاکستان بسیاری فرماندهان جهادی را خریدند و یا با آنان وارد معامله شدند. طالبان در شامگاهء ۶ میزان پیروزمندانه وارد کابل شدند. فردای آن طالبان بر کابل مسلط شدند و داکتر نجیب را در چهارراهی آریانا حلق آویز کردند. او در حقیقت شکار توطیهء پاکستان شد. او به فهیم جواب رد داد و از رفتن به پنجشیر خودداری کرد. او شکار آرزوی نخست وزیری در امارت آن زمان طالبان شد. حلق آویز شدن نجیب پس از مرگ ملابرجان در چهارآسیاب در واقع معنای به صدا درآمدن رنگ خطر بود که همه را تکان داد. راستی هم فضای آن روز آنقدر وحشتناک و هراسناک بود که گویی کابوسی بر روان هر شخص سنگینی می کرد. تفنگداران طالب در نخستین روز ها تلاشی های خانه ها را برای دریافت سلاح و موتر دولتی آغاز کردند. در این تلاشی ها ده ها نفر قربانی راپور های دروغین کسانی شدند که با طالبان وعدهء همکاری داده بودند. آن شب ها و روز ها برای هر شهروند کابلی خاطره انگیز است و حتا یادآوری آن روز ها گویی سایهء سنگین برروانسان سنگینی می کند. بویژه اشتباه های کارمندان امر به معروف طالبان و هدف قرار دادن  زنان با کیبل و شلاق در کوچه ها و بازار ها حتا هنوز زنان را شوکه می سازد.  تنها این رویکرد های طالبان نبود که نا رضایتی مردم را نسبت به آنان بیشتر برمی انگیخت؛ بلکه فضای جنگی آن روز و اشتباهات در میدان های نبرد بویژه به آتش کشیدن تاکستان های شمالی سیمای طالبان را در آن رور بیشتر مخدوش کرد. اکنون که طالبان به گونهء غیرمترقبه وارد شهر کابل شدند، باوارد شدن آنان در شهر کابل خاطره های آن روزهای زشت و فراموش ناشدنی در افکار  شهروندان این شهر بویژه زنان تداعی شد و همه تکان خوردند؛ اما طالبان این بار برخلاف توقع از نخستین روز های ورود شان در کابل با مردم برخورد نرم کرده و مردم تا کنون از روش آنان در موجی از شک و تردید ها راضی هستند. این در حالی است که طالبان تحت فشار جامعهء جهانی قرار داشته و هنوز حکومت هم تشکیل نشده است. مقام های طالبان بسیاری مسایل چون نحوهء حکومت و رویکرد آن با زنان و بسیاری موضوع های دیگر را از صلاحیت های حکومتی می دانند که در نتیجهء مشورت های وسیع در داخل با سیاسیون کشور  و همکاری کشور های منطقه، بویژه پاکستان بوجود خواهد آمد. اکنون توپ پیش پای طالبان است و رای زنی های رسمی میان سیاسیون و رهبران طالبان هنوز آغاز نشده است. طالبان می گویند که با تمامی جناح ها در تماس اند و فرصت کنونی را بهترین شانس برای افغانستان می دانند که دور هم جمع شده و بدون خارجی ها مشکل خود را در یک‌ گلیم حل کنند. مقام های طالبان می گویند که نظام آینده باید مورد قبول همه باشند و همه خود را در آن ببینند و در آخرین تحلیل مشروعیت ملی و بین المللی 

داشته باشد و از همه مهم تر این که تابو های متمرکز سالاری بشکند و ساختار غیرمتمرکز و مردم سالار در کشور حاکم شود

این در حالی است که برای رسیدن به ارزش های والای یادشده عبور از هفتاد خوان رستم نیاز است و از جمله بحث های اصلی روی نوعیت نظام و ایحاد تغییرات در قانون اساسی از جمله مسایلی اند که بحث در مورد آنان زمان گیر است و باید در آینده روی آنها بحث شود. تشکیل شورا و رهبری حکومت بوسیلهء این شورا و قرار گرفتن یک شخص در راس آن بحیث رئیس یا نخست وزیر و رهبری این شورا بوسیلهء مولوی هیبت الله از گزینه های طالبان است که هنوز نهایی نشده است. آشکار است که از این طرح بوی استبداد می آید و حتا با تیپ ولایت فقیه هم هم خوانی ندارد تا اندکی رنگ  دموکراسی را به خود بگیرد. این طرح با دموکراسی و ارزش های مردم سالاری اندکی هم سر آشتی ندارد و از سویی هم آزادی های بیان و رسانه ها را خیلی قشنگ با تیغ شریعت ذبح می کند. هرچند هنوز جزییات این طرح واضح نشده است و این که اعضای این شورا چگونه انتخاب می شوند. طالبان از تبصرهء بیشتر در این رابطه خودداری کرده اند؛ اما از لحن مقام های طالبان پیدا است که آنان با علم ‌کردن اسلام با تمامی ارزش های دموکراسی بیگانه هستند. مقام های طالبان مدعی اند که آنان پایان جنگ را اعلام کرده اند و جنگ نمی خواهند؛ مگر زمانی که مورد حمله قرار بگیرند. ملاضعیف گفت، گروهی از علمای شمالی تلاش دارند تا موضوع پنجشیر را از طریق مصالحه حل کنند.

پاکستان بحیث بزرگ ترین حامی سیاسی و نظامی طالبان در واقع برندهء اصلی جنگ افغانستان در صدد ترغیب سیاستگران این کشور و کشور های منطقه است تا طالبان را به رسمیت بشناسند که مبادا پاکستان نخستین کشوری باشد که طالبان را به رسمیت بشناسد. هرچه باشد تا کنون همه چیز در پردهء ابهام قرار دارد و دیده شود که این روز ها، روز های وقت کشی و فرصت جویی است و یا اینکه نه، طالبان می خواهند، گام های صادقانه برای تشکیل دولت همه شمول و همه پذیر بگذارند و به منازعهء بیش از چهل سال افغانستان نقطهء پایان بگذارند. این در صورتی ممکن است که طالبان به این نتیجه رسیده باشند که یگانه راه برای حل اساسی منازعه و پایان جنگ در افغانستان به رسمیت شناختن حقوق اساسی تمامی اقوام و پذیرفتن آزادی های بیان و آزادی های رسانه ها و مشارکت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی فعال زنان در جامعه است. با تاسف از کلی گویی های طالبان و پناه بردن آنان در زیر ردای اسلام چنین اثبات می شود که هنوز قادر به شناسایی این حقوق اساسی افراد جامعه نیستند. از به تعویق افتادن تلاش ها برسر حکومت مشارکتی و با قاعدهء وسیع فهمیده می شود که طالبان بحیث برندهء جنگ خواهان حق شیر اند و طور دلخواهء خود به دیگران حق اندکی قایل شوند و خواست خود را به بهای دادن حق مصوءونیت تحمیل نمایند. این در حالی است که تا کنون نتایج گفت و گو های هیئت به رهبری قانونی در پاکستان آشکارا نشده و از سرنوشت گفت و گو ها روی حکومت مشارکتی در دوحه و کابل روشن نیست. ترس آن می رود که این روند به بن بست رسیده باشد. در این صورت بازهم خطر آن می رود که بی ثباتی افغانستان را تهدید کرده و تحرکات در داخل و خارج برضد طالبان افزایش یابد. هرگاه طالبان با توجه به منافع ملی افغانستان عمل کنند و به این نتیجه رسیده باشند که افغانستان باثبات مهم تر از خواست های گروهی و ایده ئولوژیک است. در این صورت جا دارد که گفته شود، طالبان در حق افغانستان و مردم اش محنت خواهند گذاشت؛ اما تا زمانی که وعده های طالبان به سر برسند، مردم به شدت نگران اند و مردم و جامعهء جهانی وعده های تنان را تاکتیکی و به هدف جلب توجهء کشور های جهان و به رسمیت شناختن آنان تلقی می کنند. بی باوری جهان نسبت به طالبان سلب شده که آمریکا دارایی های افغانستان را مسدود و انتقال پول به این کشور را به تعویق بیندازد. از آن رو مردم سکوت کنونی طالبان را مقطعی و از آن خاموشی قبل از توفان تعبیر می کنند. بنابراین مردم ازاین ز این روز ها بحیث انتظاری استقبال می کنند که در عقب آن اعتراض ها و نا رضایتی های روزافزون را تصور می کنند؛ اما باآنهم بازهم گمانه زنی های غالب براین است که طالبان از گذشت روزگار آموخته اند و آنان فرزندان این سرزمین غرقه در خون و آتش اند و از سیاست های دشمنانه و خصمانه و راهبردی کشور های همسایه بویژه پاکستان و ایران در پیوند به 

افغانستان آگاهی کامل دارند. هرگاه آنان افغانستان را برای مردم آن می خواهند و آرزوی شکوفایی و پیشرفت این کشور و مردم آن را دارند. باید قبل از همه به ثبات و وحدت ملی و منافع و اقتدار ملی بیندیشند. این زمانی ممکن است که از منافع ملی مردم افغانستان تعییر و تفسیر درست کنند و در جغرافیای آن دوست و دشمن را بصورت واضح توصیف کنند و خط های  سرخ ملی را به گونهء آشکارا نشانی نمایند. در کنار این از تحقیر مردم و حقیر شمردن آنان پرهیز کنند و به فرهنگ عزیز پنداری و مدارا و تحمل پذیری و بصورت فوری برای ساختن یک حکومت مشارکتی بدون شرط تن بدهند تا این حکومت در مدت یک سال از طریق برگزاری لویه جرگه یا جرگهء مانند آن زمینه را برای تعیین نوعیت حکومت و تغییر قانون اساسی فراهم کند؛ زیرا حال اشد نیاز است تا به وضعیت مبهم کنونی پایان داده شود‌تا خلای قدرت از میان برود و نظم و قانون در کشور حاکم شود. اینکه طالبان تا کنون اعلان حکومت نکرده اند. این می تواند، مایهء امیدواری برای مردم افغانستان و نشان دادن چراغ سبز به مردم افغانستان باشد؛ اما هرچه باشد هنوز باید به انتظار زمان نشست تا مشاهده کرد گه عقربه های زمان آخرین سرنوشت مردم افغانستان را چگونه رقم خواهد زد. یاهو