تاریخ تیاتر مولف : فرانک ام وتنگ ، مترجم عبدالق واله

پیوست  به  گذشته   علاقمندان  تیاتر مطالعه  نمایند.
تهیه  کننده  ماریا  دارو

تیالیا در عهد  رنسانس

درقرن چهارده “دانته” خطر آینده را احساس نموده ،جوهر فکرقرن وسطی  وترس  اخرت  را با تخیل خود آمیخته کمیدی «الهی » را بوجود آورد.
دراین وقت عقیده  مردم به  آئین  مسیحی  ضعیف  شده بود. انسانها هرچیز را کور کورانه نمیپذیرفتند بلکه میکوشیدند  حیات ومرگ را  دوباره  مورد آزمون قرار بدهند شاید این  عصر  جدید  با اختراع  باروت وماشین طباعتی ، با تاسیس دانشگاه ها و با سقوط  قسطنطنیه آغاز  یافته باشد.یا تمام این ها در این  امر ذیدخل باشد ، قدر مسلم  این است که انسانها دراین وقت بیشتربه انسان وزندگی علاقه  پیدا کرده بودند. وقتی  این فکر بسر شان  زد. که انسان سالم  از ناسالم بهتر وحیات خوش برزندگی پر ازبد (مرجع) یا مواجه است وبهتری ساختن زندگی  خود نمایی نیست بلکه فضلیت میباشد، از  دین آزادی  خود را بدست آوردند وتوانستند سوال کنند  که آیا این امر وقدرت منطقی ومعقول است  یا نه.
این مفکوره زاده بشر پرستی بوده  که لازم وملزم عهد رنسانس  بشمار میرود .
رنسانس در حقیقت به منعی  تولد مجدد علاقه به مدنیت یونان و روم  است.انسان  دوره  رنسانس را احساس نمود  که در عهد قدیم مردم به حیات وخوشبختی این دنیا وبیشتر اهمیت میدادند تا به  اخذ ترتیبات برای  مرگ.
این انسان از طریق کتب  وآثار تاریخی، هنرها  وعلوم  انسانهای عهد گذشته را کشف  نموده شروع به بهترساختن  روز و روزگارخود نمود. ازتمام  کمیدی هایکه  خیلی  ماهرانه  نگاشته شده بود ولی در داستان آن بعضی نکات دور از وجدن دیده میشود. بهترین آنها اثر “مالیاولی ” است که “لاماند راگو ” نام دارد. این اثردر سال (1520) درقید قلم درآمده ؛ داستان آن در باره مرد جوانی است که عاشق  خانم مرد میانه سالی  میشود که درعین زمان خوش  باور است.  این جوان برای  اینکه شوهر خانم را قانع بسازد بدوستش میگوید اورا بحیث یک طبیب  حاذق معرفی کند که از پاریس آمده و یگانه  شخصی است که میتواند عقامت زن را معالجه کند. همچنین میگوید، یگانه مشکل این کاراین است که بعداز معالجه هرکس  با خانم شب را بگذارند  یقنیاٌ خواهد مرد. شوهر برای  نجات  خود از مرگ دست وپا میزند .جوان آواره  ومستی رااز کوچه پیدا  میکند تا شب  نزد خانم باشدکه این  دوای  معجز آسا کسی را کشتنی باشد اورا بکشد. خانم با این  پلان دسیسه امیز مقاومت  شدید میکند لیکن بعد از شنیدن دلایل شوهر وحرفهای دلسوزانه مادرش وکشیش محل تن درمیدهد.
جوان عاشق  پیشه ترتیبات میگیردتا بجای ایم مرد مست از بستر خانم استفاده  کند و در آنجا  اوعشق خود وحماقت شوهرش را افشا میسازد. فردا صبح جوان ازپهلوی خانم برخاسته بمنزل خود برمیگردد ودرآنجا بازبالباس داکتری ظاهر شده نزد شوهر خانم میآید واین  شوهر لوده ازطرف خود وخانم  سپاسگذاری میکند. حماقت این شخص  بحدی میرسد که به این داکتر تقلبی پیشنهاد مینماید تا کلیدی دروازه عقبی منزل اورا نزد خود داشته باشد که هروقت بخواهد بدون دغدغه در را بگشاید ونزد خانم برود.
کمیدی  عهد رنسانس اتیالیا با کمیدی روم قدیم شباهت داشت. تنها فرق  آن این بود که کمیدی اول الذکر عریانتر وشهوت انگیزتر بود . دراین کمیدی جوانی را ملاحظه میکنید که شوریده عشق  است وبرای  رسیدن بمطلب هرنوع لباس را برتن میکند، هویت او تغیر وتبدیل  میشود. مقاصد اوتعبیرات سو میشود، هدف این جوان همیشه زن شوهر دار وباعصمت میباشدکه در مقابل  خواسته های او مقاومت شدیدبخرچ میدهد. اگر چه این کمیدی ها غیر اخلاقیست اماازسبب  حس ظرافت، درخشندگی  .بصیرتی که در آنها دیده میش.وددر عصر خود اهمیت زیادی  داشته  است.

عصر طلایی  هسپانسه  :

در عهد رنسانس هسپانیه یک قسمت زیادی  اروپا را بشمول اتیالیا درتصرف داشت. کشف وغارت ثروت دنیای جدید (امریکا)باعث قدرت وغنای این کشورگردیده بود چنانچه خود را پیشوای تمام ممالک جهان میپنداشت.  باوصف آن موفقیت هسپانیه در ساحه هنر ودانش خیلی زیاد نبود وحتا ماهیت مایوس کننده داشت، شاید برای آن دو علت قایل شویم که یکی اقتدار بی اندازه کلیسا وتعذیب مردم از طرف آن بود ودیگری شکست قوای بحری هسپانیه در برابرانگلستان .
چون در عصر رنسانس  فکر مردم  آزاد شده بود وهرکس راجع با ارزشهای حیات سولاتی نموده  درباره مسایل بکاوش وجستجو میپرداخت، کلیسا بحیث یک قوه مانعه  قدرعلم نموده از این آزادی  جلوگیری میکرد تا مبادا سخن بجاهای باریک بکشد و روحانیون که ثروت  مردم را می چاپیدندار اقتدار برافتند ووسایل که توسط آن ازآزادی  جلوگیری میشد، چرخ خاردار، شاخی آهنی وغیره بود به این ترتیب که شخص مورد تعذیت را برهنه به چرخیکه  سیم های خاردارداشت می بستند وخرچ را بحرکت می آوردند ویا شاخی آهنی  را در آتش سرخ میکردند وبعد آن رادر بدن او فرومیبردند.
آزادی افکار سیاسی منحصر به طبقه نجبا هسپانیه بود که میکوشیدند توسط قانون اخلاق مصنوعی تفوق خودرا خفظ کند. در این  دوره  نمایشنامه های مذهبی، عشقی، میلو دراموها وکمیدی های نفیسی نگاشته میشد لیکن عظمت ادبیات وقتی نمودارمیگردید که مردم بحیات ومسایل آن از روی راستکاری عمیق  شوند وآنچه در دماغ شان دراثر جستجو کاوش روح بشر کشف میکند بدون خوف وترس بیان دارند.
اگر نویسنده محبور باشد با یک عده از مقرارات سازگاری نماید ولی از منطق معقل سلیم دور نشود، عیبی نداردلیکن بد بختانه اکثر از قوانین اخلاقی واجد این شرایط  نبودند. در اثر «گلدرون» بنام “طبیب باشرف”میلاحظه میکنیم که شوهری خانمش را به علت اینکه بالایش بد گمان شده وفکر میکند شرف اورا لکه دارساخته، میکشد وشاه  اورا جزا نمیدهدبلکه زنی دیگری به او میدهد در حالیکه ازخود درام معلوم میشودکه زن  بیچاره بیگناه بوده است. اطاعت ازچنین قانون وعدالت خاصه نویسندگان بزرگ نیست. رنسانس درهسپانیه  این عبیب را داشت ولی درپهلوی  آن  هنر نیز موجود بود.اگر  نویسند هسپانوی  از دولت  وکلیسا آزادی  خودرا بدست نیآورده بود لااقل ازچنگ مقرارات سرسخت منقدان ادبی رها شده بود که درامهای جدی را در ایتالیا خفه میکردند . بصورت عموم در حالیکه نویسندگان هسپانیه از قواعد نمایشنامه نویسی با خبربودند، به تعقیب  ان نمی کوشیدند.
شکست  قوای  بحری  هسپانیه نیز باعث در انجا کسی  روی  مسایل عمیق فکر نکند. بکار بردن  درام بحیث یک مفر آسانتر و خوشگوار تر تااینکه بوسیله آن با خقیقت تلخ  شکست روبرو شودند. به عباره دیگرهسپانوی ها تمایل داشتند وهنوزهم دارند تا دریک دنیای رویاها عشق وفداکاری برای زن زندگی کنند.
در این  دوره چندین نمایشنامه نویس مهم بوجود آمد که از جمله «سروانت» چندین اثر نوشته است. برای  اینکه  کار خوانندگان آسان شوددونفر از این  نویسندگان را تحت مطالعه  قرارمیدهیم که یکی “لوپ دوویکا”(   1562الی  1635 ) میباشد که دارای  آثار رنگین  ودلچسپ بوده، میتوان گفت که درتاریخ  تیاتر هیچ کس به اندازه او پرکار نبوده، حیات شخصی  پرُ شور وشر تر وپرُ هیجان نداشته است. وی بعدازغرق شدن  کشتی های قوای بحری هسپانیه از کام  نهنگ نجات یافته؛ یک دوره درتعبید بسربرده ازآنجارها شده درموج  های طوفان عشق دست وپا زده، وبالااخره آثاری بوجود آورد  که قوه  تخیل  انسانرا متحیر میسازد. میگویندوی بین شانزده صدا تا دوهزار ودوصد نمایشنامه نوشته واین برعلاوه آثارادبی  دیگر اوست.هیچ کس در تاریخ  به این صورت وسهولت چیزی  ننوشته است. شکسپیر که هم عصر او در انگلستان میزیست تنها سی وشش درام  بوجود اورده است.جای  شک  نیست کسیکه  اینقدر آثار از خود باقی  میگذارد دربنشته هایش بعضی نواقصی  دیده  میشود اما اگر صفات خوب ونقاط  قوی نمایشنامه های  اورا درنظر بگیریم، خیلی متحیر خواهم شد. بنظر علما جنبه ادبی آثار او خیلی عالی  بوده ، اشخاص وداستانهایش معمولاٌ جنبه  ابتکاری  داشتند وبوسطه  عمل  وهیجان میتوانست تماشاچیان را مجذوب  نگهدارد تاثیر لوپ دوویکا بالای  درامه  نویسی هم درهسپانیه وهم در تمام جهان خیلی زیاد بوده است. اگرتنها موضوع که او قواعد کلاسیک را در آثار خود در نظر نگرفته  است نزد ما مهم باشد، قابل تحسین وآفرین است چه  این قواعد نمایشنامه نویسی رادر ایتالیا مختنق ساخته بود.
آثار لوپ را نمیتوان به آسانی تصنیف کرد زیرا درهر نمایشنامه اوعناصرجدی و مضحک هردو دیده میشود و میتواند گفت که وی  نویسنده ی است که درام ” پلان وخنجر” را بوجود آورده  است. علاقه  رومانتیک درعشق  مخصوصاٌ تصادم بین عشق وشرافت چیزیست که در درام هیجان میبخشد واز بسا جهات وی کاری را میکرد که امروز هالیوود اجرا مینماید.
ازگرچه  او به  جنبه  تفریحی  درام ازعمق وتجربه  بیشتر اهمیت میداد، اما دیده  میشود که گاه گاهی  روح تحقیقی آزاد ، عدالت وتفکر مستقلی را منعکس  ساخته و علیه قواعد نافذ کلیسا ودولت عصیان کرده است.
یکی از درام هایش دراین جا سرمشق شده میتواند” چاه  ی گوسفند”است  دراین درام  دهقانان یک قریه علیه  سرکرده  اشرافی وفاسد خود بغاوت میکند. نمایشنامه وقتی اوج  میگیرد که دخترجوانی بعداز اینکه از طرف سرکرده ربوده میشود نزد ریش سفیدان قریه رفته آنها را به اقدام وادار میسازد. وی  میگوید “رویم در مضحرشما مردان راستکار مجروح  وخون آلود است. بعضی ازشما هم پدرهستید وازخود دخترانی دارید. آیا دل شما نمیسوزد که می شنوید شما گوسفند هستید. ازهمین جهت ده ماراچاه  گوسفند نام  گگذاشته اند. ” گوسفند … گوسفند” نمایشنامه اوج بیشتر میگیرد که  شاه  قاضی را به این قریه  میفرستد تا در باره قتل  سرکرده تحقیق  کند وقاضی تمام افراد ده را در  مقابل  خود  متحد می یابد.  قاضی بچه های ده ساله، پیر مردان  وزنان تعذیب  میکند تا قاتل سرکرده را بیابد وبا وصف اینکه مردم ده  میدانند قاتل کیست هیچ  کس اعتراف  نمی  کند. یگانه جواب که  دهایتان میدهند، این است که  میگویند چاه  گوسفند  اورا کشت. بالاآخره شاه  جرئت  وقوت مردم را ستوده  جرم شان را میبخشد وده را تحت  حمایت  خود قرار میدهد.
عجب  است  که مردی  دارای  چنین  قدرت صدها درام را تنها برای سرگرمی  مردم نوشته باشد. هم چنین جای تعجب است که همین مردبا خون سردی ایستاده ملاحظه میکند ملایی را بکفر گرفته  اند، در میدهند. شاید تلون مزاج یکی ازصفات ممیزه حیات او بوده باشد. چنانچه رنگ امیزی و قوت صفات آثار اورا تشکیل میدادند.
نمایشنامه نویس مهم دیگر این  دوره درهسپانیه  ” کلدرون” (1681-1600 ) میباشد. وی ( 700) درام مذهبی  ویک صدویازده نمایشنامه دیگر نوشته است. چون عهده  مهم دولتی داشت و در امورمذهب نیز اشتغال  میورزید .نمیتوان اورا درمقایسه با لوپ تنبل  نامید. کلدرون برعکس لوپ ومانند سوفوکل حیات  نهایت آرام وقابل تقلید داشت. وی  بتمام معنای کلمه یک جنتلمین هسپانوی بود. یگانه مزیت آثاراو درمقایسه با آثار لوپ این است که جنبه ادبی  نمایشنامه  هایش قوی ترمیباشد ولی درمقابل اشتباهات ناشی ازعجله وعدم انسجام که زداه قلت وقت است در نمایشنامه هایش فراوان دیده میشود. همچنین عدم معلومات کافی  نیز در آثارش پدیدار است. چنانچه  شخص  دیگری را غیراز( کرستوف کلومب ) کاشف  امریکا داسته، بیت المقدس را در کنار بحر قرارداده و دریای  دانیوب بین روسیه وسویدن  واقع  ساخته است. بهترین  اثر کلدرون “رئیس بلدیه شهر زلامیا” است که به  چاه گوسفند شباهت دارد چنانچه در این درام از شرافت دهقانان هسپانیه  در برابر فساد طبقه نجباٌ حمایه شده است. داستان  این  نمایشنامه  از این قرار است:
رئیس  بلدیه زلامیا که می  بیند دخترش  را کپتان محله بی عصمت ساخته  است در برابر رسم  ورواج وقدرت عصیان نموده جانی را محکمه واعدام می کشاند. اثر کلدرون را که میتواند  آنرا شاهکار او دانست بنام ” حیات یک رویاست “یاد میشود. در این اثر پادشاه پولند را یک غیبگو اخطار میدهد که اگر پسرش برتخت سلطنت جلوس  کند مرتکب کارهای خرابی خواهد شد. لهذا پادشاه فرزند خودرا برای ابد محبوس  میسازد. وقتی پادشاه  به  سن  کهولت میرسد دربستر مرگ تصمیم میگیرد تا طور امتحانی برای یک روز پسرش پادشاهی کند. شهزاده را داروی خواب  داده به لباس  شاهی ملبس مینماید و به قصر میآورند با وصف آن شهزاده طوی رفتار میکند که ازاداره  خارج میشود  شاه مجبور میگردد امر بدهد تا او مقداری از داروی  خواب  خورانده به محبس  برگردانند. شهزاده  وقتی  بیدار میشودیقین میکند که پادشاهی دیروز او جز رویایی بیش نبوده است. منتها رویا های  خوش آیندی.

برعلاوه  این دواثر ، آثار دیگر کلدرون  بیشتر ازعشق  وشرافت وموضعات هیجان انگیر دیگر از قبیل “پلان خنجر” حکایت میکند. میگویند اگر قوانین آن وقت هسپانیه  مانع افکار آزاد او نمیشد مانند شکسپیر، سوفوکل یکی از برجسته ترین نمایشنامه نویسان جهان  میگردید.
انگلستان – شکسپیر وعصر ملکه الیزابت :
در حالیکه در دوره  رنسانس  دراتیالیا آثار کمی  بوجود  آمد در همین  دوره  در انگلستان تعداد نمایشنامه های بی حد وحصر به نظر میرسد. حتا بدون  شکسپیر نیر این دوره در تاریخ تیاتر اهمیت فوق  العاده  دارد وبا وجود اینکه او نابغه روزگار بود میتوان ادعا کرد که لندن از سال (1580- 1642 )از هر دوره  نبست به هر شهری قبل  از این وقت وبعداازآن نمایشنامه بیشتر تولید کرده است.  البته آتن  در قرن پنجم  قبل ا ز میلاد استثناست. باید در نظر داشتکه از نظر سوابق  بیش از لندن آتن بعضی  وجوه  مشترک موجود است. این هردو شهراز نظر روحیه  جوان بودند و مردمان پرشور ومشتاق وبرای زندگی  شور وشعف  داشتند. تجارت شان  رونق  خوبی  گرفته  بود و در هرکجا فعالیت  وهیجان دیده میشد هردو شهر خودرا در راس  اقتدار جهانی دیده واز خوشی بجامه نمی گنجید. لندن در اثرشکستاندن قوای  بحری  هسپانیه در سال (1588) و اتن  در اثر شکست دادن ایران در اوائیل  قرن پنجم به  اوج عظمت خودرسیده بودند. هردو شهر تحریر یکی  را که برای  نویسنده لازم  است تهیه نموده افق نظراورا وسیع  ساخته  بودند. البته  عوامل  دیگری  نیزبه عظمت تیاتر  در این دوره کمک کرده  است چنانچه بعضی علما متعقدند که بزرگی شکسپیر زاده  استمزاج دو نطقه نظر است که یکی  از قرون وسطی ودیگری از دوره رنسانس سرچشمه گرفته بود.
خوشبختانه  وقتی این دونقطه نظر با یکدیگر مزج گردید یکی  با دیگری  توافق  حاصل  نکرد. نقطه نظر قرون  وسطی  به اثر او وسعت، تخیل، حقیقت پرستی ، جنبه های  خنده آور بخشید درحالیکه نقطه  نظر رنسانس به آن شکل  کلاسیک  حسن  انتظام، داستانهای  ماهرانه، راه  حل  فوری، بازی  با کلمات وشعر عالی  بخشید.  به  این  ترتیب  این  خواص  دست بدست هم داده عصر ملکه الیزابت را که یکی از درخشنده ترین  اعصار ادبی  تمام  جهان میباشد بوجود آورد.
تاثیر رنسانس  برنمایشنامه نویسی  اول  در مکاتب احساس  شد. اولین  درام  در سال  (1553- 1554 ) بقلم  یک سرمعلم  مکتب  در آتن تحریر گردید که یک  کمیدی قوی  بود وسبک پلوتوس را تعقیب  مینمود.
اولین  نمایشنامه جدی بقلم” تامس سکویل وتامس نارتن” نگارش  یافت که تراژیدی       ( خون وانتقام) بوده در آن از شعر نیز استفاده  شده بود. درام در عصرالیزابت بتدریج به نشر ونما کرده تا سال (1564) که تولد  شکسپیر و مارلو میباشد به  اوج خود رسید.اسلاف  نزدیک  شکسپیر اکثرآ جوانان لایقی  بودندکه روحیه  بی باک ومخاطره ۀمیز عصر وجود شان را استیلا  نموده بود . یکی از ان جمله  جان للی بود که از دانشگاه  اکسفورد فارغ گردیده، شاعر  ونمایشنامه نویس خوب  عصر خود بشمار میرفت ودر دربار ملکه  الیزابت تقرب  داشت. اگرچه او امروز مورد  توجه قرارندارد، در آثارش  صفایی ، وضاحت و ذوق عالی موجود است. تامس کد (1557-1597 ) در قطب  مخالف” للی”  قرار داشت. مخالف  بودن  این  دونویسنده  از معنی  نامهای  شان مشهود است چنانچه  اولی  بزبان انگلیسی گل لطیفی را گویند ودومی  بزغاله  معنی  دارد. از این  سبب  در اثار ” کد”جهش  وبی قراری  زیاد دیده میشود. وی  به درام صفات محلی عصر الیزابت  را بخشید که عبارت بود از شور وشر، قوت وتخیل، اثر او بنام  تراژیدی  هسپانوی در عصر او شهرت زیاد داشت ومیتوان  آنرا گاه گاه امروز نیز روی  صحنه کشید« در این  اثر مارشال پیر هسپانوی  شبی در اثرقال ومقال  از خواب  بیدار شده، بیرون میشتابد وملاحظه میکند که یگانه فرزندش  بیرحمانه به قتل  رسیده  است.پیر مرد بسرحد جنون رسیده  و در بیننده ترحم  زیاد خلق  مینماید . وی  با دسایس متعددی بالاخره موفق  میشود مسوولین این  جنایت را پیدا کرده انتقام خودرا از ایشان  بستاند. در این  درام  تاثیر سینکا بخوبی  مشهود است. چنانچه  در درام ” ارواح خبیسه”طرز انتقام جویی وخون ریزی بقدر کفایت بنظر میرسید» با وصف  آن که برخلاق  سینکا صحنه  های خون ریزی وتشدد را برطبق  عنهنات قرون وسطی مجسم میساخت، در حالیکه  سینکا آنرا از زبان  یک قاصد بیان میکرد. قتل  فرزند وکشف جسد او از طرف  پدر ویک درام  در بین  درام دیگر جائیکه  مجرمین  واقعاٌ بقتل  میرسند و بالاآخره صحنه که در آن پیرمرد بعد از گرفتاری  زبان  خودرا میجود، تا از اقرار جلوگیری  کرده  باشد صحنه های  پر از تشدد وخون ریزیست که  تنها  “کد” جرئت کشیدن آنرا  بروی ستیج داشت.
بین  للی  وکد  که دوقطب  مخالف  بودند شخصی  دیگری  بنام” رابرت گرین “قرارداشت که در اثر خود راجع  به دو تارک دنیا بنام ” بیگن و بنگی”(1589) داستان  مسرت بخش یک عشق را بخوبی  حکایت میکند. گرین  اولین  نویسنده  بود که در تیاتر انگلستان  هیروهین ها رابصورت واقعاٌ موثر و مجذوب  کننده رول  داد. یزیا تا ان وقت عشق  وروماتیک را یا دست پاچه  کننده ویا ممنوع تصور  میکردند.
کرستوفرمالو بعداز از شکسپیر  بزرگترین  تراژیدی  نویس  انگلستان بود . حیات و آثار او روحیه طوفانی  وانقلابی  اش را منعکس  میسازد . وی  پسر بوت دوز بود که با زحمت  فراوان خودرا به دانشگاه  ککمبرج  رسانیده ه  واز انجا فارغ الحصیل  گردید. از مالو یک  شعر بزرگ وچار  تراژیدی  خیلی  عالی  و چند اثر دیگر باقی مانده زیرا خود در اثر زدو خورد یک میکده به سن  (29 ) سالگی وفات یافت. در چار اثر او بنام ” داکتر فوستوس “دارای  ابتکار ووقار خاصی است.  این شخص  که از علمای قرون وسطی بوده، دارای  روح  ناآرام ولی  وقار وهیمنه میباشد. در این اثر ملاحظه میکنیم که مارلو  اخلاق  قرون وسطی را با  روحیه  دوره  رنسانس  بهم آمیخته است. بزرگترین  اثر مارلو ” ادورد دوم” است که بزرگترین  درام عالی  انگستان بشمار میرود. بزرگترین  کمک  مارلو به  ادبیات  درعصر الیزابتبیان  جرئیات وشعری  است که در اثار او دیده  میشود. اشعار او همه زاده  الهام  است ومانند للی  نمی گکذاشت قواعد خشک وفرسوده  کلاسیک  قوه  تخیل اورا محدودب سازد مارلو از نطر شعر بر کد تفوق داشت . علما حدس  میزنند  که اگر کرستوفر مارلو عمر زیاد میکردممکن بود از شکسپیر سبقت جوید یا شکسپیر موفقیتی  را که  امروز دارد بدست نمی آورد. بهرحال  مرگ  نا بهنگام او دنیا را ازعظمت بزرگی  محروم ساخت.
5 –  ادامه دارد