در هیچ متن کهن که در باره ی نوروز سخن رانده اند در باره سیزده بدر ، چیزی نیامده است.
چنان که می دانیم روز سیزدهم هر ماه، درگاهشمار آریانای باستان، تیر روز از آن ماه است.
در روز سیزده بدر، مردم ایران، افغانستان و تاجیکستان از خانه بیرون می روند و به کنار رود و دره و دشت و دمن، بیش تر در جاهایی آب و سرسبزی باشد جای می گیرندو با شادمانی خود را سرگرم می کنند.
برخی می گویند این جشن و شادی برای پشت سر گذاشتن یک روز بدشگون/نحس است و برخی نیز آن را خوش شگون دانسته، “سیزده بدر”[پس از پایان جش های دوازده روزه ی نوروز] را به درو دشت و دامن زدن بازخوانی کرده اند.
آن چه در باره ی شماره ی سیزده و روز “سیزده بدر” در میان مردم ایران، افغانستان و تاجیکستان رواج دارد، یکی باور به بدشگونی سیزده و دیگری، به بیرون از خانه و دامن “طبیعت” دل سپردن در این روز است.
بدشگونی شماره ی سیزده و روزِ سیزده بی گمان به رویدادهای ترسناک و ویرانگری برمی گردد که در تاریخ و گذشته های مردم “آریانای بزرگ” و پیرامون آن روی داده و در یاد و خاطره ی تاریخی باشندگانِ آریانای بزرگ بجا مانده است. همچنین این رویدادهای تلخ، گویا به گونه ای با روز “سیزدهِ پایان سال” همزمانی و همخوانی داشته است. چنان که در استوره/اسطوره های آریایی ، در رویداد های پایانِ جهانی و آخر زمانی در متن های مانند زندِ، بهمن یشت و صد درنثر بندهشن و جلد سیزدهم بحارالانوار آمده است.
همچنین در تورات، سفرخروج، باب های 12-11 آمده است که
رویداد ترسناکی در روز سیزدهم [“ماه توت”] سال نو مصری [برابرِ روز چهاردهم از ماه “ابیب” یهود] رخ داد و بسیاری از پرستشگاهای مصری ویران شده است.
سال نو مصریان باستان، همچون جشن حمل یا فروردین و سال نو آریایی ، به هنگام همترازی/تعادل بهاری خورشید گرفته می شد.
گویا گرفتار شدنِ مسیحِ پیامبر در روز سیزدهم ماه و بدخواهی و بیوفایی یکی از سیزده تَن از یاران وی سبب بدشگونی شماره سیزده در میان پیروان مسیح گردیده است.”امروز مسیحیان 13 نفر برسرِ سفره نمی نشینند” [آیین ها و جشن های کهن در ایران امروز، محمود روح الامینی، نشر آگه 1383،ص 70]
به هر روی “امروز در افغانستان،. ایران و در اروپا و امریکا، شمار خانه ها را هنگامی که به سیزده میرسدبصورت 1 + 12…می نویسند” [ جهان فروری، بهرام فره وشی، نشرکاریان 1364، ص 75]
در داستانِ آفرینش در متن های کهن آریایی ،بودشِ جهان به دوازده هزار سال انگاشته شده است که با آمدن “سوشیانس”[/موعود مزدیسنا] در هیترمنداا یا هیرمند به پایان می رسد.
“در برخی از سر زمین های اسلاوی یک دورهﺀ دوازده روزه جشن های کارناوالی در آغاز سال نو وجود داردکه ریشهﺀ عمیق هندو اروپائی دارند…بنا بر فولکلور این سرزمین ها، دوازده روح پلید در تمام مدت سال ستون هائی را که دنیا بر آن ها قرار گرفته است میجوند و هنگامی که ستون ها در شرف فرو افتادن هستند، سال به آخر می رسد و ارواح خبیث برای جشن و شادی بروی می آیند… این ارواح در روز سیزدهم سال نو به زمین فرو می شوند تا کار خود را از سر گیرند…”
” در جش های بهارهﺀ ساسانی رسم بر این بود که در ششم نوروز محصولی را که بر روی دوازده یا هفت ستون خشتی کاشته بودند با نوای موسیقی و رقص و بازی جمع می کردند و آن ها را میان تالارهای می پراکندند و ستون ها تا مهر روز از فروردین ماه یعنی روز شانزدهم باقی می ماند. رسم جشن و شادی روز ششم فروردین ماه هنوز در میان زرتشتیان بر جاست”[جهان فروری،همان،صص 70-68]
سیزدهِ فروردین،نخستین روز آغاز کشاورزی و کشت و کار در سال نو است و جشن سیزدهِ نوروز را می توان یک جشن کشاورزی در آغازِ سال برشمرد.
در “تیر یشتِ” اوستا از دشمنی “اپوش” دیو خشک سالی با این ایزد سخن می رود.
در برخی از بخش های “آریانای بزرگ” مردم در تیر روز، همان سیزدهِ فروردین در زمین کشاورزی گرد می آیند و آرزوی باران و سال خوب را می نمایند.
روز سیزدهِ فروردین را “نوروز زنان” نیز دانسته اند. [روح الامینی،همان]
گزارش هایی در سفرنامه ی پولاک در دست است که زنان در روز 13 به دشت و دمن می رفته اند.
افزون بر این در باورهای مردم شناختی سنگسر سمنان و مردم افغانستان زنان، آیین های ویژه ای برگزار می کرده اند.
باید افزود که بیرون رفتن از خانه و زدن به دشت و دمن و گره زدن به سبزه به نشانه ی بخت گشایی و انداختن سبزه به آب و ارجگزاری سپهرو طبیعت را می توان بازمانده ی پاسداشت از ایزد بانوی آب ها/اردویسور اناهیتا دانست و گزارش هایی در دست است که در سغد و فرا رودان … پاسداری از فرشته ی آب، در جشن ها بوده است.
متن های نوشتاری فارسی در باره ی نوروز چندان کهن نیستند، شاید به پیش از صفوی نرسند.
ولی به آسانی نمی توانیم نتیجه بگیریم که جشنِ “سیزده بدر” یا سیزدهم نوروز، در دوره ی اسلامی شکل گرفته باشد. بلکه پیش از آن چنان به دنبال جشن های نوروزی رواج داشته است که جداگانه از آن در جایی سخن نرفته است.
مگر در میان متون پیشین دیده نمی شوند، یا کم از کم من آن را درنیافتم.
با درود ومهر
امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.