دورنمای افغانستان در یک فراز و نشیب ناپیدا و مبهم دیگر : مهرالدین مشید

تلاش های تازه و دورنمای پیچیده و ناروشن افغانستان 

در این روز ها افغانستان بار دیگر تب و تاب جدیدی را در یک فراز و نشیب ناپیدا و مبهم دیگر به آزمون گرفته است. بربنیاد گزارش های خبری و تحلیل های سیاسی، مردم افغانستان شاهد سه گونه تلاش های موازی با یکدیگر به کمک و پا در میانی شبکه های استخباراتی و مراکز سیاسی کشور های همسایه و منطقه و جهان استند. فرد فرد این کشور بی صبرانه منتظر اند که هرچه زودتر فضای کابوسی و تیره و تار کنونی هرچه زودتر عوض شود و چراغ امید در جغرافیایی بدرخشد که به اسارت تروریست های جهانی رفته است. باتاسف که بیش از ۲۲ گروه تروریستی در رکاب طالبان وارد افغانستان شده و این کشور را به فضای امن و بهشت خودخوانده برای خود و اما جهنمی برای مردم این کشور ساخته اند. هرچند بعید به نظر می رسد و اما بازهم مردم افغانستان لحظه شماری می کنند تا تلاش های جدید بن بست کنونی را بشکند و در نتیجهء آن افغانستان از وجود گروه های تروریستی پاک و فضای مطمین در این کشور حاکم شود.


طوری که در بالا اشاره رفت، در این روز ها تلاش های پیدا و پنهانی در سه محور به راه افتاده است که هریک بی پیوند به دیگری نبوده و هریک به نحوی اثرگذار از دیگری است. طالبان به دستور آی اس آی در نتیجهء فشار جهانی وادار به برگزاری لویه جرگه شده اند تا به نحوی مشروعیت سیاسی پیدا کنند. از طرف دیگر مهره های سوخته و سیاستگران شکست خوردهء افغانستان شامل رهبران جهادی در ترکیه نشستی دایر کردند و از اشتراک در نشست بزرگ طالبان خودداری کردند. از سوی هم شماری عاملان اصلی سقوط کابل به پیشاهنگی محب و رهبری پنهان غنی فراری و همکار شبکهء حقانی، در بیرون و در داخل کشور به گونه ای به راه افتاده که از آن به عنوان احیای صلح دوحه یاد شده است. کسانی در راس این تلاش ها قرار دارند که کلید ارگ را با پادرمیانی استخبارات پاکستان برای شبکهء حقانی تحویل نمودند. این تلاش ها همراه با معذرت خواهی های کاذبانه و فریب آلود محب و سایر شریکان غنی پس از نشست شماری مهره های سوخته در ترکیه زیر نام شورای عالی مقاومت در آستانهء برگزاری لویه جرگهء طالبان بیشتر تسریع یافته است.
حال پرسش این است که آیا در پشت این تلاش ها نیت های خوب انسانی و ملی قرار دارد که هدف آنان خیر و فلاح مردم افغانستان است و یا اینکه هر کدام اهداف خاص خود را دنبال می کنند و بیشتر شکل واکنشی را دارد؟ هر یک می خواهد تا به بهای بازی با سرنوشت مردم افغانستان و خاک افگندن در چشمان آنان با از دست دادن چیزی و بدست آوردن چیز های دیگر به بی سرانجامی های مردم افغانستان بافزایند‌. در این میان آنچه مسلم است، بی باوری مردم نسبت به جناح های یادشده است که از مدت چهل سال بدین سو با سرنوشت مردم افغانستان بازی کرده اند و فرصت های خوب را از دست دادند و مردن افغانستان هم بر آنان اعتبار ندارند؛ زیرا از نظر مردم ما ” آزموده را آزمودن خطا است” مردم افغانستان می دانند که هر سه جناح وابسته به استخبارات کشور های منطقه و جهان اند و بدون دستور آنان هیچ تصمیمی گرفته نمی توانند.
غنی که در تبانی با آی اس آی پاکستان و انتقام گیری از آمریکا تمامی استخبارات کشور های منطقه و سیاستگران و مردم افغانستان را غافلگیر کرد و با چمدان ۱۶۹ میلیون دالری فرار و  ارگ را به شبکهء حقانی تسلیم کرد. حال ساکت و بی صبرانه منتظر پاداش است؛ البته با دست کم گرفتن این موضوع که در بازی های سیاسی و استخباراتی آخرین پاداش جاسوس انزوا و مرگ ننگین است. وی مدتی سکوت کرد و بعدتر عرادهء سیاسی را بوسیلهء محب که همکار نزدیک او در تحویلی ارگ به حقانی بود، به حرکت درآورد. همزمان با بلند شدن سر و صدا های محب در محافل علمی و رسانه ها همراه با پوزش خواهی ها، گزارش هایی از موجودیت غنی در هوتل سرینا نیز به نشر رسید. اکنون تلاش هایی وجود دارد که از آن به عنوان احیای گفت و گو های صلح دوحه نام برده شده است. بازگشت سلام رحیمی به کابل هم شامل این روند بود و است.

اینکه او با استفاده از روابط پیشینهء خود با طالبان در این زمينه چقدر توفیق یافته، هنوز رسانه ای نشده است. آمریکا به رهبری خلیل زاد طی دو توافقنامه یکی علنی و دومی مخفی با به حاشیه راندن حکومت غنی، معاهده با طالبان را امضا کرد. پس از سقوط کابل چانه زنی ها میان طالبان و آمریکا ادامه دارد و هرچند جای غنی در این چانه زنی ها روشن نیست و اما او خود را در آن دخیل می داند. معاهدهء مخفی امریکا با طالبان افشا نشود نشده و اما از گفته های طالبان فهمیده می شود که آمریکا در آن معاهده وعده های زیادی به طالبان داده و امتیاز هایی هم از آنان گرفته است. ممکن در میان این وعده ها هم یکی ارایهء کمک های مالی به طالبان مانند دور نخست آنان باشد. چنانکه رشید احمد در کتاب خود می گوید که معاش مقام های طالبان را آمریکا از طریق وزارت خزانه داری پاکستان می داد. از تماس های مخفی و علنی طالبان با آمریکایی ها معلوم می شود که بده و بستان سیاسی میا آنان در جریان است و غنی هم خود را شامل آن می داند. وی منتظر است و از همین رو سکوت کرده است. از تلاش های حواریون غنی معلوم می شود که آنان پیش از اشتراک در لویه جرگه منتظر جایگاهء خود اند و طالبان هم بیشتر از یک جایگاهء نمادین برای غنی و حواریون او قايل نیست.
شورای مقاومت در ترکیه که بیشتر دست بین ترکیه و ایران است و در بساط چیزی ندارد و زیر لگام اسپ سیاسی اردوغان و سپاه پاسداران ایران در موجی از نمی دانم کاری ها به راه افتاده؛ هنوز با قاطعیت تصمیم صلح و جنگ با طالبان را نگرفته است؛ اما با توجه به معامله گری های گذشته منتظر امر و نهی کشور های یادشده و نشان دادن چراغ سبز از سوی طالبان اند. به یقین که کاری از دست این جماعت بدنام بر نمی آید که جز پیشینهء خودفروشی در سیاست نداشته و شباهت به روسپی های سیاسی دارند. روی آنان نه تنها مردم افغانستان و حتا استخبارات منطقه هم علاقمندی سرمایه گذاری بر سر آنان را ندارد. از این رو آنان را به تانی واداشته اند تا معاملهء آنها با طالبان روشن شود. اردوغان که حالا میدان های هوایی افغانستان را به امارات باخته و از تجارت داعش بازمانده و ایران هم به مفاد معاهدهء دریای هلمند دست نیافته و هر دو کشور را تا کنون طالبان افسون سیاسی کرده اند و اسلام آباد بحیث حامی و لابی طالبان با آنها کار می کند. هردو کشور هنوز تصمیم نهایی در رابطه با طالبان اتخاذ نکرده اند. بنا براین از این بز هایی که منتظر فرارسیدن جو لغمان اند،( بزک بزک نمر که جو لغمان می رسد) انتظاری نمی توان داشت. با برداشتن دست اردوغان از میدان های هوایی افغانستان اندکی در وجود روسیه و چین هم نفس دمیده شده و این را به معنای غیابت داعش آمریکایی در منطقه تلقی می کنند.
طالبان لویه جرگه را به دستور آی اس آی و سایر لابی های سیاسی شان آغاز کرده اند تا با آوردن مهره های فرمان بردار در دستگاهء امارت مهر فراگیر شدن را در جبین آن بزنند. همه می دانند که اجندای این جرگه از پیش ساخته شده و طالبان از طریق این جرگه به آن مشروعیت می دهند. مهره های ذخیره هم پیش از پیش برای ورود به این جرگه در نظر گرفته شده و شاید از شمار زیادی برای اشتراک در این نشست دعوت شوند و در صورت اشتراک حضور شان نمادین خواهد بود. زیرا طالبان خدعه را جایز پنداشته و هرگونه فریب با دشمن را مجاز و مشروع می دانند. چنانکه طالبان تا کنون به همه وعده های خود وفا نکرده اند. طالبان می خواهند با این گونه کوتاه نگری ها و وعده های دروغین به حیات سیاسی خود ادامه بدهند. این در حالی است که طالبان هر روز نزد مردم افغانستان و جهانیان بی اعتبارتر می شوند. در میان یک عده افراد حامد کرزی و داکتر عبدالله از جمله کسانی خواهند بود که در لویه جرگه حضور خواهند داشت.

در این شکی نیست که به عبدالله وعده هایی شده باشد و او که در میان مخالفان سیاسی و نظامی طالبان جایگاهی ندارد و هر از گاهی در سیاست به کمتر از نصف نان به سیاستگر خوش لباس و معامله گر تقلیل یافته است. وی که دیروز به دستور استخبارات آمریکا یکی از بازنده های نامدار سیاسی به کرزی و غنی بود و امروز هم طالبان با بلند کردن دست او زینه ها را از زیر پایش دور می کنند. آقای کرزی به پاداش رابطهء پیشینه با طالبان و کمک هایی که در زمان ریاست جمهوری خود به طالبان کرده و شاید حالا منتظر پاداش آنها باشد؛ هرچند در ظاهر سرد مهری های طالبان با او محسوس است و چنانکه او اجازه نیافت تا در مراسم بخاک سپاری امیر امارات اشتراک نماید؛ اما هرچه باشد، آقای کرزی چه بخواهد و چه نخواهد؛ در این نشست اشتراک خواهد کرد. اینکه وی در این نشست چه پیامی برای طالبان و مردم افغانستان و کشور های منطقه و جهان خواهد داشت. این پیام ممکن تا حدودی از رابطه های مخفی و آشکار او با طالبان پرده بردارد. در این میان آنچه دقیق است، انعطاف ناپذیری طالبان و عدول آنان از خط سرخ شان است که همانا امارت و بقای آن است. از سویی هم این جرگه از اختلاف درونی طالبان بیشتر پرده خواهد برداشت فاصله میان جناح های طالبان آفتابی تر خواهد شد. هرچند اکنون هم آشکار است که جناح قندهاری ها در ارگ به حاشیه رانده شده اند  و ابتکار در دست شبکهء حقانی است. بعید نیست ‌که یکی از اهداف حقانی ها به دستور آی اس آی انزوای بیشتر قندهاری ها و تصفیهء عناصر غیر پشتون از صفوف طالبان باشد.

به گونهء نمونه از خلع سلاح مولوی مهدی یک تن از محدود فرماندهان شیعه طالبان لشکر نیابتی آی اس آی بوسیلهء شبکهء حقانی یاد کرد. هدف از این تصفیه دست بالا پیدا کردن حقانی ها به دستور آی اس آی است تا در تعیین سیاست های داخلی و خارجی طالبان دست بالا داشته و حرف نخست را بگوید. حقانی توانسته، فرزند ملاعمر را به دنبال خود بکشاند. چنانکه قرارگاه های حقانی به مرکز ملایعقوب بدل شده و در رسانه ها هم سخن سراج الدین حقانی را مبنی بر باز شدن باب دوستی با آمریکا و با هند زمزمه می کند. این نشان دهندهء ضعیف شدن جناح قندهاری ها است که خواه ناخواه کرزی هم از آن متاثر خواهد شد؛ اما کرزی بسیار زیرک و سیاستگر با تانی است و از دست دیگری وارد خواهد شد. او می دانست که لویه جرگه از سوی مخالفان طالبان تحریم می شود و این راه رابه چهره های ضعیف و غیر پشتون برای ورود به جرگه فراهم می سازد که درد این مزدبگیران بدون اراده شاید بیشتر از ده هزار دالر یا وعده یک معینیت بدون صلاحیت نباشد.

در این صورت تمامی ابزارهای لازم جهت مدیریت این سناریو در دست هم تباری های او چون فاروق وردک، فضلی، محب و چند بدنام فاشیست دیگر با سفرشان به دوبی، روی نهایی شدن این طرح کار می کنند و گمانه زنی هایی وجود دارد که در ماه های آینده، زلمی خلیزاد و غنی هم جهت تطبیق برنامه، به کابل بیایند. در این صورت بر بخت واژگون کرزی دوباره ستارهء اقبال خواهد تابید؛ اما هرچه باشد، بعید به نظر می رسد که این جماعت خودفروخته و روی سیاه بتوانند، رشتهء اختلاف شخصی و درانی و غلحایی غنی و کرزی را کوتاه نمایند و سر هر دو را زیر گیوتین آی اس آی به سود طالبان و حتا “پشتون والی” بگذارند.
از آنچه گفته آمد، روی بازی است و در اصل طالبان از سوی یک قدرت اجرایی که از آن به عنوان” استبلشمنت” می توان نام گرفت، رهبری می شوند و در راس آن نظامیان پاکستان است و نه ملاغیبت الله؛ بلکه تصمیم های کلیدی را آنان از طریق این اداره که متشکل از شورای کویته و پشاور است، اجرایی می سازند. این اداره اجندای لوی جرگه را از قبل درست کرده و بر بنیاد آن تصمیم اتخاذ خواهد کرد. پس اجندایی که از سوی پاکستانی ها درست شده باشد و کارگزاران آن طالبان و گردانندهء آن شبکهء حقانی مزدور گوش به فرمان آی اس آی باشد؛ از آن چه توقعی می توان داشت. نظامیانی در تبانی با حکومت های ملکی پاکستان از چندین دهه بدین سو به افغانستان تروریست می فرستد و عمق استراتیژی خود را در ویرانی و تباهی افغانستان جستجو میکند.

بنا براین چه چشم انتظاری از این لویه جرگه می توان داشت و چه رسد به اینکه این جرگه صلاحیت تصمیم گیری روی نحوهء حکومت را از امارت بدوی و خان خانی به یک نظام مردم سالار داشته باشد.
در آستانهء برگزاری لویه جرگه رخداد های دیگری چون پیشرفت مذاکرات طالبان پاکستانی با دولت این کشور و اعلام آتش بس نامحدود میان آنها با میانجیگری سراج الدین حقانی و نرمش او در برابر آمریکا و در عین زمان هشدار مجاهد به توماس وست نمایندهء آمریکا مبنی بر سفر های او به ترکیه و ازبکستان و تاجکستان و دیدار های او با مخالفان سیاسی طالبان و از سویی هم اعلام آماده گی طالبان برای داشتن رابطه با هند و سفر هیأت هندی به کابل از حوادثی اند که ها به نحوی بی ارتباط به این نشست نیست. ممکن طالبان با این رویکردهای ترفند آلود حواسته اند، توجهء کشور های منطقه و جهان را به دلگرمی با آنان در راستای کمک به لویهء جرگه آنان ترغیب کنند تا فیصله های این جرگه از مشروعیت بیشتری برخوردار شود.
از آنچه گفته آمد، بعید به نظر می رسد که تلاش های یادشده راهی به منزل مقصود داشته باشد و با گشودن بن بست کنونی صلح و ثبات واقعی در کشور حاکم شود و زیر چتر یک حکومت فراگیر زمینه برای انتخابات فراهم گردد و شور و همدلی و هلهله و خوشی به کشور برگردد تا رکود و جمود و یاس و ناامیدی و فضای کابوسی ‌کنونی به تحرک و شتاب و شادابی و طراوت بدل شود. باتاسف که نشر کتاب “الامارات الاسلامیه و نظامها” نوشته عبدالحکیم حقانی که از آن به عنوان مانیفست طالبان یاد شده افزون بر آنکه از تناقض گویی ها و اندیشه های التقاطی آنان به امام های سلفی و غیر سلفی پرده بر می دارد؛ رویای رسیدن به حکومت مردم سالار را هم در انسان می کشد و آخرین میخ را بر دروازهء دموکراسی کوفت و آن را برای همیش بست؛ زیرا این کتاب به صراحت دموکراسی را رسم جاهلیت خوانده است.
پس باتوجه به خودخواهی ها و تمامیت خواهی ها و قوم گرایی های طالبان و ناکارایی و دست و پا بینی سیاستگران مخالفان آنان، بعید به نظر می رسد که به این زودی ها صلح و ثبات در کشور جنگ زده و ماتمسرای افغانستان حاکم شود. این در حالی است که مقاومت در برابر طالبان در حال گسترش است و با گذشت هر روز جبهه های مقاومت هرچه بیشتر تقویت می شوند و گروه های جدید مقاومت در حال شکل گیری اند؛ اما طالبان این را دست کم گرفته و در معادلهء لویه جرگهء خارجی محور آنان جایی ندارند؛ اما طالبان برمصداق این سخن که ” به خود آش نمی برد و اما به دیگران سیمیان می برد” با میانجیگری بین طالبان پاکستانی و دولت این کشور در پاکستان صلح برقرار می کنند که نشاندهندهء آشکار این حقیقت است که طالبان در کل اجندای خارجی ها بویژه پاکستان است که بر مردم افغانستان تحمیل شده اند. بنا براین از طالبان چگونه می توان توقع داشت که محور تمامی تلاش های سیاسی برای وحدت بخشی آنها شوند و باب گفت و‌گو های صادقانه را با جبهه های مقاومت باز کنند. دلیلش آفتابی است؛ زیرا طالبان لشکر نیابتی آی اس آی و این شبکهء جهنمی دشمن پنجشیر و کوه‌های سر به فلک کشیده و دره های تند و مرد خیز و حماسه آفرین آن مامن شیران است. یاهو

امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.