نشست عالمانی نام نهاد ؛ کوبیدن اخرین میخ بردریچهء آرزوهای مردم: مهرالدین میشید

در حاشیهء نشست بی معنا و استخباراتی عالمان در کابل

پس از انتظار طولانی بالاخره نشست ملاهای وابسته به طالبان در خیمهء لویه جرگه برگزار شد. در این نشست۳۵۰۰ ملا اشتراک کرد که از آن به عنوان نشست عالمان دین یاد شده است. این نشست سه روز ادامه یافت و در رو دوم صدای صوتی رهبر طالبان از تالار خیمۀ لویه جرکه نشر شد. پس از سخنرانی اشتراک کننده گان در روز پایانی قطع نامۀ آن خوانده شد م از سوی اشتراک کننده گان مورد تایید قرار گرفت. هدف این نشست دریافت راۀ حل اساسی برای پایان بحران کنونی افغانستان تلقی می شد. مردم افغانستان انتظار داشتند که این نشست، قادر به حل دشواری هایی چون، نوع حکومت، مشارکت سیاسی و عادلانهء اقوام و آشتی و مصالحه و تشکيل حکومت فراگیر و نحوهء رسیدن به آن‌ و بازگشایی مکتب های دختران اعادهء حقوق زنان در

افغانستان شود؛ هرچند از سخنان ذبیح الله مجاهد مبنی بر زمانگیر بودن گشایش مکتب ها پیش از برگزاری این نشست  فهمیده شد که حتا موضوع گشودن مکتب های دختران هم شامل اجندای آن نخواهد بود و اما بازهم مردم منتظر تصمیم جدید طالبان در این مورد بودند. مردم افغانستان خوشبینانه به این نشست نگاه می کردند و آن را دریچه ای برای تماشای آرزوی های خود تلقی میکردند. با تاسف که برآیند این نشست دریچهء آخرین آرزو های مردم افغانستان را برای همیش بست از عقب بر آن میخ فولادین کوبید. 

اشتراک کننده گان این نشست مشتی از مداحان و ستایش گران بودند که هر یک قصیدهء دلخواه خود را برای طالبان سرودند و آنان را مورد تحسین قرار دادند. بنا براین دور از انتظار نبود که آنان چشم های شان را در برابر واقعیت های موجود افغانستان بستند. این سبب شد که اشتراک کننده گان برای دریافت راه حل اساسی برای بیرون رفت افغانستان از مرحلهء نهایت پیچیده و آزمونی کنونی حرفی به گفتن نداشتند. مردم افغانستان انتظار داشت که در این نشست طیف های گوناگون جامعهء افغانستان به شمول زنان اشتراک خواهند داشت و روی مشکلات اساسی بحث و گفت و گو خواهند کرد؛ اما حالا آشکار شد که این نشست با حضور ۳۵۰۰ ملا های وابسته به طالبان بیشتر شکل نمایشی را داشت که حتا سناریو سازان خود را هم شگفت زده کرد. این جای تعجب هم نیست و از نشستی نمی توان چشم انتظار نیک داشت که ملا انصاری با سخنان فتنه انگیزش سرخوان آن باشد‌ و ” نه کرسی فلک نهد اندیشه زیر پا – تا بوسه بر رکاب قزل هبت الله نهد”. انصاری در این نشست بجای عالم دین در نقش داراکولا ظاهر شد به مثابهء جلادی خون آشام تا بر گلوی اعتراض میلیون ها زن و مرد افغانستان دشنهء زهر آلود بگذارد؛ ملایی که زیر نام اسلام هر روز نفرت می آفریند و یک روز بول ایستاده را اعجاز فقهء اسلامی و سنت نبوی می خواند. با این فتوای مفتضحانه عظمت اسلام و پیامبرش را تا سطح ایستاده شاشیدن تقلیل می دهد و روز دیگر هم با جفنگ دیگری زیر نام شریعت به اسلام و پیامبرش توهین می کند. این ملا اگر اندکی بصیرت دینی می داشت و در محفلی که به‌ ادعای صلح برگزار شده، او هیچگاه سخن از جنگ طالبان در برابر مردم نمی گفت. انصاری جنگ در برابر حکومتی را بغاوت خواند و قیام کننده را واجب القتل که هنوز مشروعیت داخلی و جهانی ندارد. باتاسف که انصاری کم سواد هنوز نمی داند که مشروعیت چه معنا دارد. این در حالی است که مخالفت در برابر حکومت حق شهروندی و در برابر حکومت نامشروع وجیبهء ملی است و از سویی هم امام ابوحنیفه جنگ در برابر کافر را نفی و در برابر ستم و حکومت ظالم مشروع دانسته و شاگردان و شارحان  او مانند ابوبکر و دیگران نیز این را تایید کرده اند. در حالیکه فتوای جهاد انصاری نه برضد مخالفان سیاسی و نظامی افغانستان؛ بلکه برضد مردم افغانستان است؛ زیرا اکثريت مردم افغانستان مخالف طالبان اند و طالبان را مزدور پاکستان و عامل بربادی و تباهی افغانستان تلقی می کنند. چنانکه وزیر اعلی پیشین بلوچستان افغانستان را تحفهء پاکستان خواند. حضور تنها ملا های وابسته به طالبان در این نشست و نبود ساير عالمان دین شیعه و سنی و چهره های سیاسی و دانشگاهیان و فرهنگیان و اهل خبره و چیزفهمان باقیمانده در اسارت طالبان، بیشتر ویژه گی استخباراتی این نشست را آشکار کرد که نقش ضعیف و کوتاه فکری مشاوران داخلی خارجی طالبان را به نمایش گذاشت. هرچند پس از نشر اصولنامهء طالبان نیات طالبان در پیوند به انتخابات و گشایش مکتب ها آشکار شده بود و اما بازهم مردم به این نشست چشم دوخته بودند.

پیش از برگزاری این نشست طالبان با نشر اصولنامهء شان انتخابات و گشایش مکتب ها و آموزش دختران حتا پسران را در مکتب ها ضد اسلامی و خط سرخ خوانده بودند که هر نوع بحث روی موارد  فوق منتفی به نظر می رسید. چنانکه در قسمتی از این کتاب در پیوند به انتخابات چنین آمده است: “بدان كه انتخابات معاصر فاقد دليل شرعي است و امت اسلامي آن را به ر سميت نمی شناسد. هرگاه در آن خيری بود، صحابه رسول خدا ترك نميكردند. انتخابات بخشی از نظام جاهلی دموكراسی وارداتی از كفار است. بنابراين، عمل به آن در شأن مسلمانان نيست و در آن فساد بسيار وجود دارد. نويسنده در ادامه، انتخابات را عامل برجسته سازی تعصب قومی، منطقه ای، لسانی و غيره و نيز تساوی رای عالم و جاهل شمرده و آن را غير شرعی دانسته است. وی در بخشی دیگر  در مورد آموزش در مکتب ها چنین نوشته است: “بر رهبران مسلمان و علماء دين مبين لازم است كه مردم را از اين گونه مكاتب/ مدارس رايج به شديدترين شيوه منع نمايند. زيرا اين مكاتب از تأثيرات كفار است، كه تلاش دارند تا اخلاق مسلمانان را فاسد و آنان را از دين خدا منحرف نمايند، در حالی كه خداوند فرموده است: كفار گفتند قرآن را گوش ندهيد. 

گفتنی است که‌ افکار طالبان متاثر از آموزش های دیوبندی و سلفی وابسته به استخبارات پاکستان است که دین اسلام را قربانی شریعت کرده اند. طالبان می خواهند با افگندن دین از سکوی بلند، شریعت را جانشین آن بسازند و به این ترتیب در صدد قربانی کردن دین در پای شریعت اند که این جفای بزرگ در حق اسلام است. سخنانی را که رهبر طالبان در نشست عالمان در کابل گفت، متاثر از کتاب “الامارة الاسلامية و نظامها” نوشتهء شيخ عبدالحكيم حقاني قاضي القضات طالبان است. طالبان ادعا کردند که ملاهبت الله در روز دوم نشست علما وارد تالار شد؛ اما شاهدان عینی گفتند که یک هلیکوپتر در صحن اکادمی پولیس در نزدیکی تالار لویه جرگه کابل نشست کرد که نشان اردوی ملی افغانستان را نداشت. گفته شد که این چرخبال حامل رهبر طالبان بود. اما منابع می‌گویند هیچکس چهره او را در نشست علمای طالبان ندیده است. ممکن این سناریوی بوده که از سوی نظامیان پاکستان ساخته شده و این طیاره هم حامل پیام بود و از ملاهبت الله در آن اثری نبود. آنچه واقعیت است، اینکه طالبان صدای منسوب به ملا هبت‌الله آخندزاده، رهبر طالبان را منتشر کردند که او گفت: «افغانستان حالا یک کشور آزاد و مستقل است»، “ما اهل انتخابات نیستیم.”؛ “من رهبر سیاسی یا رئیس‌جمهور نیستم که به مردم دروغ بگویم.”؛ «دنیا نمی‌خواهد افغانستان و حکومت آن به اراده خود رفتار کند.»؛ «بر سر شریعت معامله نمی‌کنم. ما کلمه خوانده‌ایم و مرگ و زندگی ما با خداست.»؛ «اگر در عملیات ما مسلمانان و افغان‌‌ها متضرر شده‌اند به خاطر دور کردن کافر بود. برای رسیدن به وضعیتی بود که اکنون داریم و مسلمانان امن هستند.»؛ «مسلمانان هدف ما نبود، اما آن‌ها خود را در برابر کافر سپر کرده بودند.» رهبر طالبان به صراحت گفت «مقصود ما قتل افغان‌ها نبود و نیست، اما اگر هم کشته‌ایم بخاطر حدود الهی بود.» و «به کافران حتی اگر مورد حمله اتمی قرار بگیریم گوش فرا نخواهیم داد.»

رهبر طالبان در این سخنرانی از عدالت در بدنه حکومت و ضرورت دوری از قوم گرایی و زبان گرایی سخن به میان آورده و تاکید کرده که اگر غیر از این باشد، حکومت طالبان دوام چندانی نخواهد کرد؛ اما در عمل می بینیم که طالبان تا کنون به عنوان یک گروهء تمامیت خواه، قومگرا، زبان گرا در راستای حذف همه اقوام و مردم از ساختار قدرت و بهره مندی از دارایی‌های ملی عمل کرده اند. در این میان ️قتل، کوچ اجباری ، غارت اموال ، انجام ندادن امور اداری در اداره ها، فارسی ستیزی علنی، آموزش ستیزی، زن ستیزی، تغییر ترکیب جمعیتی و دهها مورد دیگر ، تنها بخشی از عملکرد ظالمانه طالبان در افغانستان است.

در این نشست تصویر زنده سخنرانی ملاهبت الله نشر نشد و تنها صدای او پخش گردید؛ اما خبرهایی هم به نشر رسید که او پشت خود را به مردم دور داد و سخنرانی کرد. اینکه چه دلایلی وجود دارد که رهبر طالبان روی خود را از مردم می پوشاند، هنوز فهمیده نشده است و شاید هم از جنایت های طالبان می شرمد و روی خود را به مردم نشان نمی دهد. اما مهم تر اینکه او با وجود انتظار های زیاد مردم اندک ترین اشاره به نکات مهمی چون؛ نحوه حکومت و حکومت فراگیر و مصالحه و آشتی ملی و فراخوان مخالفان نکرد که مردم بی صبرانه منتظر شنیدن آن بودند. از پشت سخنرانی کردن رهبر غیابی طالبان پیدا است که هنوز راز های ناگشودهء حضور او حل نشده است. آیت در حالی است که رسانه ها دو سال پیش خبر مرگ او را در یک انفجار افشا کردند. پشت گردانیدن رهبر طالبان در این نشست بر معمای غیابت او بیشتر افزود و براین حقیقت مهر تایید گذاشت، طالبان مثلی که دو سال در غیابت ملاعمر زیر فرمان های آی اس آی عمل کردند و به فتوا های این شبکهء جهنمی انسان کشتند و حمله های انتحاری انجام دادند. حالا هم با حضور نمادین ملاهبت الله، طالبان را از لحاظ سیاسی و نظامی مدیریت می کنند. پشت ملاهبت الله معنای این را می رساند که در پشت او سایهء آی اس آی سنگینی می کند و تحت رهبری و مشورهء آی اس آی این نشست نمایشی برگزار و بر اجندای از پیش تعیین شده ء آن مشروعیت داده می شود. سخنرانی ها در این نشست ماهیت استخباراتی آن را به تماشا گذاشت که به دستور آی اس آی ملاهای در این نشست دعوت شده بودند. آنان بیشتر ستایش طالبان پرداختند و از مبا هایی که جهان را از سوراخ کوچک کلکین های قریهء خود می بینند و امارت را هم اصل اسلامی می خوانند؛ چشم انتظاری بیش از این نمی توان داشت. نشست این ملا ها مانند نشست سال ۱۳۷۵ طالبان در قندهار و نشست طالبان در سال ۱۳۸۰خورشیدی در کابل، است که افغانستان را در وضعیت بحرانی تر قرار داد. 

قطعنامهء نشست عالمان نیزسخنان رهبر شان را بازتاب می دهد که طالبان را برخاسته از متن مردم خوانده و به ملاهبت الله تجدید بیعت کردند. در قسمتی از آن آمده که آنان از پالیسی طالبان مبنی بر اصل تعامل و احترام متقابل که در امور داخلی کشورهای همسایه، منطقه و جهان مداخله نمی‌کند و از خاک افغانستان در برابر آن‌ها استفاده نمی‌شود، حمایت می‌کنند. این قطعنامه حکومت طالبان را اسلامی خوانده و امنیت و عدالت را در افغانستان تامین شده دانستند و هرگونه مخالفت مسلحانه در برابر نظام، را بغاوت و فساد فی‌الارض و دفع آن بر طالبان را واجب پنداشته است. به همین گونه داعش را خوارج و یک گروهء باطل خوانده و همکاری با آن را یک عمل ناروا دانستند و خواهان عدالت، آموزش دینی و عصری، صحت، زراعت و صنعت و حقوق اقلیت‌ها، کودکان، زنان و حقوق تمام مردم، رشد اقتصادی و انکشاف متوازن در روشنایی شریعت اسلامی شدند. در بخشی از این قطعنامه از کشور های جهان خواسته شده که حکومت طالبان را به رسمیت بشناسند و پول های مسدود شده افغانستان را آزاد کنند.

در کل گفته می توان که این نشست مانند نشست های پیشین طالبان در قندهار و کابل یک محفل بیعت به رهبر طالبان بود و هیچ پیامی به مردم افغانستان نداشت و برعکس بر نگرانی مردم افغانستان افزود و این پیام را به گونهء واضح به مردم افغانستان رساند؛ تا زمانی که حکومت طالبان در افغانستان حاکم است؛ این مردم ناگزیر اند تا در سوگ آرزو های خود بنشینند. این نشست در حالی برگزار شد که مخالفت های سیاسی و نظامی برضد طالبان در حال افزایش است؛ اما رهبر طالبان بی خیال از این واقعیت ها چشم پوشی کرد و یادداشت های دیکته شده بوسیلهء آی اس آی را خواند. بوی استخباراتی از لحن این سخنرانی به مشام می رسد و در برج و باروی عاطفی آن نقش نیرومند آی اس آی را می توان حس کرد. از همه مهمتر اینکه سطحی گذشتن از مسائل اساسی کشور مانند تشکیل حکومت فراگیر، نحوهء حکومتداری، قانون اساسی، بیرق ملی، بازگشایی مکاتب، حقوق زنان و آزادی احزاب و آزادی رسانه ها بیانگر آشکار نفوذ آی اس آی است که در قطع نامهء این نشست هم بازتاب یافته است. پاکستان خواهان یک افغانستان بی ثبات است و اکنون سرگرم پاکستانی ساختن افغانستان است.

شگفت آور اینکه نه تنها کرزی و عبدالله در این نشست فرصت حضور نیافتند؛ بلکه ساير لابی های طالبان به شمول حکمتیار هم شانس حضور در آن را پیدا نکرد و حتا اسحاق گیلانی هم از عدم حضور خود و دیگران در این نشست شکوه کرد. نه تنها این و حتا به آن مفسدان و خاینان نام آشنا هم فرصت حضور داده نشد که از فرسنگ های دور قدم رنجه کردند تا غسل تعمید شوند و از دوسیه های پرحجم فساد و تاراج شان چشم پوشی شود. برگزاری این نشست و اجندای از پیش تعیین شدهء آن، پرده از روی فریب لابیگران داخلی و تطهیر کننده گان خارجی طالبان نیز بیرون افگند و آنان متوجه شدند که پشتیبانی از گروه عقب گرا، تمامیت‌خواه، انحصارگرایی مثل طالبان شاید آنان را به اهدافی برساند و اما زیان های وارده از آن بهایی بیشتر برای آنان می طلبد. تنها امیدی که از نشست کابل می‌رفت، مطرح شدن موضوع باز شدن مکتب های دخترانه و حق کار برای زنان بود و حال واضح شد که شامل اجندای این نشست نبود. پیشگیری از حضور زنان در این نشست هم نشانهء فیصله های تمامیت خواهانه و انحصار گرانهء طالبان است و این بار بازهم خواستند تا صدای زنان را خاموش کنند و بر داعیهء برحق آنان حرمت قائل نشوند.

در این شکی نیست که طالبان در کوتاه‌مدت از برگزاری نشست عالمان در کابل به سود خود بهره بگیرند؛ اما در درازمدت، برای این گروه هم سودی دربر نخواهد داشت؛ زیرا ساختار طالبان از پای‌بست ویران است” خانه از پای بست ویران است –  خواجه در بند نقش ایوان است” نشست کابل در واقع ضعف و ناتوانی های مدیریتی طالبان و حاميان خارجی آنان را بیش‌ازپیش به نمایش گذاشت و قفل یاس را بر کلکین امید های آن لابی های طالبان نیز کوبید که از حامیان این گروه بودند و طالبان را اهل دولت‌داری و مدارا و مصالحه  می‌دانستند. ممکن آنان حالا دریافته باشند که برگزاری این نشست ها بیشتر معنای آب را در هاون کوبیدن دارد و هرگونه پشتیبانی از طالبان و حکومت آنان دفاع از جنایت و تروریزم و خیانت به آرمان های مردم افغانستان است. این نشست ثابت کرد که طالبان در پی هرچه بیشتر استحکام پایه های حکومت استبدادی و تمامیت خواهانهء خود اند و کم ترین توجه به خواست زنان و مردان افغانستان ندارند. این جرگه باید دراز راهء طالبان را برای گرفتن مشروعیت از مردم و جامعهء جهانی کوتاه ميکرد و اما باتاسف اجندای از پیش تعیین شدهء این نشست نشان داد که در عقب آن بیشتر اهداف تبليغاتی و استخباراتی نهفته بود و کم ترین فاصله را هم بخاطر رسیدن به حکومت فراگیر به هدف رسیدن به انتخابات طی ننمود.  هرچند جرگه ها در تاریخ سیاسی افغانستان بیشتر نمایشی بوده و خواست زمامداران را بازتاب داده اند که بیشتر در راستای تقلیل تمثیل ارادهء مردم برگزار شده است. این جرگه ها در اصل افساری بر دهن دموکراسی بوده و هر از گاهی بر دروازهء مردم سالاری قفل بزرگتر می بندند. طالبان بدون حضور نماینده گان واقعی اقشار گوناگون جامعهء افغانستان اعم از اقوام و گروه ها و فرهنگیان و دانشگاهیان و نهاد های جامعهء مدنی و رسانه ها با سناریوی مسخره نشان دادند که بی معنا ترین و بی محتوا ترین جرگه را در تاریخ افغانستان به نمایش گذاشتند. اعضای این جرگه شامل طالبان برآمده از مدرسه های پاکستان و شماری محدود آری گویان به شمول ۱۱ تن  از شیعه های متمایل به طالبان بود. در کل گفته می توان که اکثريت اشتراک کننده گان قریب به اتفاق این جرگه همفکر طالبان بودند و در نقش بلندگوی آنان آشکار شدند. بنابراین نشست کابل پیام خاصی نداشت و هدف آن تایید اجندای از پیش تعیین شدهء طالبان بود. اين نشست بر عقب تمامی دریچه هایی میخ کوبید که دست کم به سوی یک حکومت مردم سالار و انتخابی باز می شدند. در لب های اشتراک کننده گان این نشست چنان مهر سکوت زده شده بود که اندک ترین اشاره ای به نحوهء حکومت و سایر دشواری های اساسی افغانستان نکردند و ثابت ساختند که نقشی بیشتر از گودی های کوکی را نداشتند. بزرگ ترین پیام این نشست سخنان مولوی عبدالقهار بود که گفت، ” جغرافیا را با شمشیر و انتحار و انفجار میتوان تسخیر کرد؛ اما دین با قلوب مردم کار دارد و قلب‌ها را نمی‌توان با قدرت تسخیر کرد.” معنی حرف مولوی این است که ؛   در درجه اول دین برای معنادار کردن زندگی و اخلاق کارکرد دارد، در حالی که قدرت کارکرد و هدفی دیگری دارد. وی پیش از این گفته بود : پیامبر با سیف فرستاده شده و کشتار مخالفان  دین تا قاف قیامت  ادامه دارد. در تغییر موضع او هم شاید راز های استخباراتی پنهان باشد که هنوز ناگشوده باقيمانده است. 

طالبان در این نشست باید به اثبات می رساندند که پس از تامین امنیت نسبی حاضر اند تا کشور را به سوی ثبات سیاسی سراسری می برند و مخالفان سیاسی و نظامی خود را به آشتی فرا می خوانند. مردم منتظر بودند، آن گونه که طالبان در حرف سخن از تنوع می گویند و در عمل نیز به تنوع سیاسی و فرهنگی و جنسی  باورمند اند. این نشست انحصاری نشان داد که طالبان به هیچ اصلی باور ندارند و به هیچ قرارداد اجتماعی حرمت قائل نیستند. این به معنای آن است که در جهان بینی تمامیت خواهانهء طالبان کوچک ترین مکانی برای اقوام گوناگون، زنان، پیروان مذاهب مختلف اسلامی و غیر اسلامی و احزاب و جریان‌های سیاسی مخالف و حتا موافق وجود ندارد. هرگاه طالبان با دیدی واقع گرایانه و بدور از مداخلهء خارجی ها این نشست را به گونهء فراگیر برگزار می کردند و به فیصله های آن ارج می گذاشتند. در این صورت نوید غیرقابل بازگشت به جنگ را به مردم افغانستان داده و ثابت می کردند که این کشور به دور باطل گذشته و جنگ های داخلی نمی رود تا مردم بدین باور می شدند که طالبات به مثابهء قهرمانان واقعی این ملت در جست و جوی نجات و شکوفایی افغانستان هستند. باتاسف که در این جغرافیای خشونت و رنج و فقر و بیکاری و تنگدستی و فرار و بیزاری؛ به‌جای این‌که عقلای طالبان دست به آسیب‌شناسی و انسجام درونی می زدند و استراتژیست‌ های آنان به بازسازی محاذ عدالت‌طلبی و تقویت اقتدار ملی تمرکز می کردند‌؛ برعکس با برگزاری این نشست به نفرت‌ پراکنی درونی  و به تفرقه‌ دامن زدند. این نشست برعکس به مثابهء زخم سرطانی آسیب ها را عمیق تر و درد شکست را چند برابر نمود. این جرگه در اصل ” دیارانو بندار” بود که یکی در مدح دیگری سخن گفتند و در هوای قرقر چلم ها قطی های نصوار خود طالبان را مدح گردند و سرنوشت مردم افغانستان را به بازی تازه گرفتند. هنوزهم فرصت است تا طالبان از این افت سرطانی دوباره به پا ایستاد شوند و با هوشیاری تمام عمل کنند تا بیش از این جامعهء افغانستان را آسیب پذیر نسازند. باهو