در مورد جریان سیاسی که زیر نام حرکت ملی صلح و عدالت تازه اعلام موجودیت کرد:
بزرگترین مشکل جامعه افغانی پراکندگی فعالین سیاسی و پریشانی فکری و هویتی انها می باشد . میتوان گفت بجز از طالبان جریان منظم دیگری وجود ندارد .احزاب دوران جنگ سرد رنگ باخته است و احزاب دوران جمهوریت به حزب فراگیر هرگز مبدل نشد .
اکنون افغانستان سخت ترین دوران زندگی خود را از سر می گذراند . ایدئولوژی های رنگ پریده دیگر نسل نو و حتی اگر درست اعتراف شود نسل دوران جنگ نیز دیگر در خطوط فکری دیروزی حرکت کرده نمی توانند و راه نو می پالند .
جامعه افغانی وقتی از مخالفت ها و انشقاق و انقطاب های امروزی برآمده می تواند که در جبهه های سیاسی فراگیر ملی تنطیم گردند . من ظهور سه جبهه را پیش بین هستم :
یک: -جبهه متعصبین و افراطیون مذهبی در حول و حوش طالبان و سایر تندروان شریعت گرا ،
دو! -مافیای جنگ و رابطهای های نا مشروع چهل و چهار سال جنگ ، ذلت و بی اتفاقی .کسانی که از خون ملت و از پریشانی سیاسی افغانستان و از دیانت و باور ها و اعتماد مردم سو استفاده نموده اند و وجدان و اراده خود را در خدمت نفس اماره و شیطانی خود قرار داده اند باید هم جبهه گردند و از منابع باد آورده خود حفاظت نماید و حتی اراده شان پیش دیگران در گرو اند باید سیاست کنند تا می توانند .
سوم ! -جبهه و انسجام سعادت و عزت ملی و بیرون کشدن افغانستان از بحران چند بعدی کنونی و مسیر دادن آن به سمت رفاه و عزت و مدنیت و پاک کردن از جهل و پستی ….. نیروهای دسته سوم در نیم قرن اخیر مورد حمله و دشمنی دو جبهه اول و دوم بوده اند و سخت قربانی داده اند و قربانی اصلی بوده اند. اما: این گونه مردم چون از نفس و ذات جامعه سرچشمه و نیرو می گیرند مثل سبزه بهار اند که اگر هرقدر درو شده است ، بهتر ، سبزتر و غلوتر می رویند، و با وجود قربانی های بی شمار اکنون باز هم در جامعه ما چشم گیر اند .
لیکن ،این نیرو ها سخت پراگنده و بی آدرس اند ، زیرا این ها نه پول دارند و نه حامی خارجی و نه قاعده جامعه یا کسی روان آنها رادرک می کند و نیرو های حاکم آنها را مجال سر بالا کردن نمی دهند .مادامی که اگر این جبهه سوم ظهور نکند حالت کشور پریشان باقی می ماند و میدان و ابتکار از مافیای جنگ و مافیای مذهبی خواهد بود .
بناء “ وظیفه روشنفکران و هم نظران است تا دست بدست هم داده در ایجاد چنین جبهه یی دست بکار شوند و وطن را ازین بد بختی نجات دهند.