طالبان، افغانستان را به میدان بازی های تروریستی پاکستان بدل کرده اند
افغانستان پس از تهاجم شوروی دستخوش خطرناک ترین بازی های استخباراتی کشور های منطقه و جهان قرار گرفته است که با تحویلی این کشور به طالبان، در اصل به پاکستان بوسیلۀ امریکا؛ بازی های استخباراتی به مراتب دشوارتر و پیچیده تر از گذشته شده است.
در این مدت شبکه های استخباراتی با کارت های گوناگون سرنوشت مردم افغانستان را به به گونۀ بیرحمانه به بازی گرفته اند. این بازی پیچیده دیروز زیر پوشش حمایت از جهاد مردم افغانستان برضد شوروی پیشین با فیر مرمی بوسیلۀ بریژنسکی از بلندی های خیبر به سوی افغانستان آغاز شد و با تحویلی افغانستان بار دوم به طالبان پس از 43 سال وارد مرحلۀ جدید گردیده است. امریکا این بار دراین بازی اشتباۀ گذشته خود را تکرار و با تسیلیمی افغانستان به پاکستان زیر پوشش امارت طالبان و در اصل تبدیل کردن افغانستان به مرکز تروریست های جهان، فصل جدید فاجعه را در این کشور به آزمون گرفته است.
امریکایی ها در حالی از جهاد مردم افغانستان اعلام حمایت نمودند که پیش تر از آن چندین قرارداد را با حکومت تحت حمایت شوروی در کابل عقد کرده و رزمنده گان آزادی خواۀ افغانستان را باغیان و شورشگران می خواندند؛ اما یک باره بازی تغییر کرد و امریکا از طریق حکومت نظامیان در پاکستان به سردمداری جنرال ضیاالحق کمک های نظامی و مالی خود را در اختیار مجاهدین افغانستان قرار داد که بیشترین سود را از این جنگ پاکستان و بویژه نظامیان آن بدست آوردند و پول آن به جیب نظامیان پاکستان واریز گردید. پاکستان از تعزیرات امریکا رهایی یافت و دارای بمب اتومی شد. وستیف کول نویسنده ” جنگ های اشباح” کمک های عربستان و امریکا را به جهادی ها 12 میلیارد دالر ذکر کرده است. به گفتۀ ستراب تا لبوت و بیکلاز / نویسنده های ” قصه های پا یان جنگ سرد؛ تنها 17 درصد این کمک ها به رزمنده گان جهادی پرداخته شد و 83 درصد آن را پاکستان گرفت. از این پول ها برای انکشاف برنامۀ اتومی خود استفاده کرد. پاکستان بعد از خروج نیرو های شوروی و سرنگونی نجیب بازهم به مداخلۀ خود در افغانستان ادامه داد. امریکا برخلاف توصیه های گرباچوف آخرین زمامدار شوروی پیشین، افغانستان را به نظامیان پاکستان واگذار کرد و برای آنان فرصت داد تا با حمایت حکمتیار جنگ های گروهی را در افغاستان برای رسیدن به عمق استراتیژی اش دامن بزند و مردم افغانستان و بویژه شهر کابل را به خاک و خون بدل کرد. در حالی چنین اتفاق افتاد که گرباچوف برای ریگان توصیه کرده که افغانستان را بحال خود بگذارد تا مردم آن خود سرنوشت خویش را تعیین کنند.
نظامیان پاکستان با بسر رسیدن پروژۀ جهادی ها و بدنام کردن رهبران جهادی و تنظیم های جهادی؛ پروژۀ دوم را زیر نام تشکیل تحریک طالبان روی دست گرفت. به گفتۀ بی نظیر بوتو در جریدۀ لوموند در سال 2001 پاکستان به کمک امریکا و عربستان تحریک طالبان را به رهبری شخص گم نام و مرموزی به نام ملاعمر ساخت؛ اما این تحریک در اصل بوسیلۀ نظامیان پاکستان رهبری و تمویل و تجهیز می شد. پاکستان که رهبری آشفته و متشتت هفت نتظیم جهادی را بحیث یک تجربۀ ناکام پشت سر نهاده بود؛ تلاش کرد تا طالبان را زیر پوشش رهبری ملاعمر بی سواد به گونۀ یک دست بسازد و صلاحیت های نظامی را به شبکۀ حقانی سپرد. پروژۀ طالبان که با تضمین عربستان به کمک مالی و سیاسی امریکا ایجاد شد، مدیریت آن به نظامیان پاکستانی واگذار گردید. طالبان در دور نخست هم به دستور آی اس آی با رویکردی فریب آلود زیر نام گروۀ جاده صافکن به قدرت رسانده شدند. آی اس آی با شایعه پراگنی های استخباراتی طالبان را گروهی میانه رو و مصلح جلوه دادند و چنان مزورانه عمل کردند که حتا استاد ربانی را هم در دام آنان افگندند. استاد ربانی چندصد میلیون افغانی را برای آنان ارسال نمود؛ اما طالبان زمانی که به چهارآسیاب کابل رسیدند و تمامی وعدهها مبنی بر تشکیل حکومت به رهبری ظاهرشاه و تشکیل هر گونه حکومت مشارکتی با استاد ربانی را نفی کردند. در آن زمان پیش از به قدرت رسیدن شایعاتی به نشر رسید که پس از پیروزی طالبان حکومتی تحت رهبری محمد ظاهر شاۀ پیشین تشکیل خواهد شد؛ اما زمانی که طالبان قدرت را بدست گرفتند. مقام های آنان در نخستین گفت و گو با رسانهها در مورد ظاهرشاه گفتند که او بحیث یک شهروند افغانستان می تواند، به کشور خود برگردد و زنده گی کند. این پاسخ آشکار بود و نیات اصلی طالبان را بر می تافت. درست این زمانی بود که ملابور جان فرماندۀ نیرومند و با نفوذ طالبان دریک توطیه بوسیلۀ آی اس آی در چهارآسیاب کابل کشته شده بود. گفته می شد که آی اس آی ملا بورجان را مانع عملی شدن برنامه های خود در افغانستان تلقی می کرد و از این رو او را از سر راۀ خود برداشت؛ اما امریکا بررغم وعده خلافی های طالبان بازهم به کمک آنان شتافت و امریکا به گفتۀ احمد رشید نویسندۀ پاکستانی معاش های مقام های طالبان را از طریق وزارت خزانه داری پاکستان می پرداخت.
هرگاه ملاعمر پس از سناریوی یازدهم سپتمبر اسامه را به امریکایی ها تحویل می داد؛ نه تنها از کمک های امریکا محروم نمی شدند که از کمک های بیشتر این کشور نیز بهره مند می گردیدند. پرداخت بستۀ یک میلیارد دالری به طالبان از سوی شرکت یونیکال و بازشدن صدها نانوایی برای توزیع نان حاکی از آن بود که طالبان محصول پروژۀ یونیکال و کرزی و غنی و خلیل زاد و شماری دیگر از مشاوران این کمپنی بودند که بحیث لابی های وفادار برای طالبان کار می کردند. این ها همه نشانه های بازی امریکا با طالبان بود که در آن زمان به راه افتاد.
باور ها بر این است که جنرالان پاکستانی مانع تسلیمی اسامه به امریکا شدند و او را در هبت آباد درکنار یک قطعۀ نظامی نگهداری کردند تا آنکه در یک بازی استخباراتی در سال 2011 بوسیلۀ نیرو های خاص امریکایی کشته شد. سکوت حکومت پاکستان در برابر عملیات امریکا گویای معاملۀ پنهان میان اسلام آباد و واشنگتن بود. سرنگونی طالبان در واقع سناریوی ناخواستۀ امریکا بود که کاخ سفید ناگزیر به اجرای آن گردید. انتقال یافتن مصؤون هزاران جنگجوی طالب از کندز به کراچی و پشاور که بیشتر شان را نظامیان پاکستان تشکیل می داد؛ در واقع سازش پنهان میان امریکا و پاکستان بود که تنبۀ طالبان و نه حذف آنان را در پی داشت تا آنکه طالبان در سال 2003 با آغاز حملۀ امریکا به عراق دوباره بوسیلۀ نظامیان پاکستان دوباره سازی شدند. هرچند در پشت دوباره سازی طالبان جنرالان نظامی پاکستان قرار داشتند و اما این کار بدون اشراف امریکا غیر قابل عملی بود. جنگ امریکا در برابر طالبان طی بیست سال به گونۀ بازی های گرگ و میش یا موش و پشک از نیات اصلی این کشور در جنگ افغانستان پرده بر می دارد. نیرو های امریکایی در مدت بیست سال در قریه های افغانستان با جنگجویان طالبان درگیر شدند و طالبان پس از هر درگیری به آنسوی دیورند به پناه گا ههای اصلی شان عقب نشینی می کردند؛ اما نیرو های امریکایی بجای نابودی و قلع و قمع تروریستان در آنسوی دیورند، برعکس به سرکوب و تهدید و تلاشی های خانه به خانه و توهین و هتک حرمت مردم ادامه می دادند. بیست سال جنگ ناکام و استخباراتی امریکا در برابر طالبان نشان داد که قصد نابودی طالبان را نداشتند اگر امریکایی ها چنین اراده می داشتند، اقدامات جدی را برضد تروریستان بخاطر سرکوب آنان در آن سوی دیورند روی دست می گرفتند و مراکز تروریستی و رهبران آنان را در شهر های پاکستان هدف قرار می دادند که ندادند و برعکس به گونه های دیگر و غیر مستقیم آنان را تمویل و تقویه نمودند.
نه تنها امریکایی ها؛ بلکه حکومت های افغانستان تحت رهبری کرزی و غنی به مثابۀ جاده سازان طالبان عمل کردند. چنانکه اتمر مغز متفکر حزب حق و عدالت و حزب صلح و عدالت کنونی در زمان کرزی ماموریت انتقال تروریستان از جنوب به شمال را در زمان کرزی عملی و مدیریت کرد. در واقع کرزی و غنی به مثابۀ جاده سازان طالبان عمل کردند و با دوام و استقرار حکومت های فاسد و نابکار زمینه را برای موفقیت طالبان فراهم کردند تا آنکه غنی در 15 اگست ارگ را در تبانی با آی اس آی به شبکۀ حقانی سپرد. هیچ عقل سلیمی باور نمی کند که امریکا در ظرف چهل روز هیمنه و طنطنۀ طالبان را فرو ریخت واما بیست سال با آنان جنگید و بالاخره افغانستان را در تبانی با آی اس آی دوباره برای آنان واگذار کرد. ممکن پرسیده شود که چگونه امریکا در حدود دو تریلیون دالر را در جنگ افغانستان هزینه کرد.این بر می گردد به بازی های کلان مافیا های نفت و اسلحه و سیاسی امریکا که بیشتر این پول ها به جیب آنان رفته است و اما کمر اقتصادی مالیه دهنده گان امریکایی را شکسته است. تصویر مافیایی جنگ امریکا در افغانستان را در این گفتۀ مقام های کاخ سفید می توان یافت که بارها اذعان کرده اند، مبارزه با بلند پروازی های اقتصادی چین و برتری جویی های روسیه مقدم تر از مبارزه با تروریسم است.
مثلی که تحریک طالبان در دور نخست به گونۀ استخباراتی و مافیایی شکل گرفت و در افغانستان به قدرت سانده شدند تا جاده صافکن پروژههای کلان راهبردی غربی ها در افغانستان شوند. پروژۀ طالبان در واقع برخاسته از بازی های بزرگ مافیایی واستتخباراتی و سیاسی است که جهانخواران مافیایی غرب برای بقای آن به گونه های مرموز سرمایه گذاری کرده اند. دور دوم به قدرت رساندن طالبان در واقع مرحلۀ دوم پروژۀ ناتمام است که باید به سر برسد. این بار بازی با طالبان با نیرنگی جدید زیر نام تعامل با طالبان آغاز شده است. طالبان در زیر ردای این تعامل هفته وار تا 40 میلیون دالر به نام کمک های بشری دریافت می کنند و تا کنون حساب مصرف این پول ها معلوم نیست و قرار است پول های چاپ شدۀ افغانی بوسیلۀ امریکا به طالبان سپرده شود؛ اما در این میان بازی های استخباراتی امریکا با طالبان در تبانی با آی اس آی خیلی مرموز و خطرناک است که در بسیاری موارد رسانه ای نمی شوند. یک مورد آن رسانه ای شده است که از عمق فاجعه در افغانستان آینده پرده بر می دارد.
چنانکه در8 اکتوبر باجوه و ولیم ونز رئیس سی آی در مرکز آن در ویرجنیا دیدار و در 6 نوومبر معاون سی آی ای با باجوه دیدار کرد. پس از این دیدار خانم الیزابت کارمند ارشد وزارت خارجۀ امریکا با تام وست نمایندۀ ویژه امریکا برای افغانستان به پاکستان رفتند. بعد از آن تام وست با یک پرواز مخفی به کابل پیاده شد و در هوتل سرینا با حافظ مجید و و عبدالحق ثیق رئیس استخبارات طالبان صحبت نمود؛ اما این دیدار به دلایلی ناتمام ماند و تام وست کابل را به قصد قطر ترک کرد. به گزارش سیانان، ديويد کوهن، معاون سازمان اطلاعات مرکزی/سیا و تام وست، نماینده ویژه امریکا برای افغانستان روز شنبه شانزدهم میزان با هیات طالبان شامل عبدالحق وثیق، رئیس استخبارات این گروه گفتگو کرداند. به گفتۀ سی ان ان مقام های امریکایی و طالبان در این دیدار درباره مبارزه با ترویسم گفتگو کردهاند. به گفته این شبکه خبری، کاخ سفيد ماه گذشته همکاری با طالبان در مورد مبارزه با تروريسم را «کاری در حال انجام» ناميد بود. بایدن پیش از این دیدار گفته بود که دیگر خطر تروریسم از افغانستان به امریکا منتفی شده است.
منابع استخباراتی سخن از پشت پردۀ این دیدار کرد و هدف این دیدار را جابجایی اس ای دی یعنی دستۀ اوپراتیفی خاص سه هزار نفری سی آی ای در افغانستان عنوان کردند. پیش از این دیدار وزیر دفاع طالبان با کاروانی از کانتینر ها به شمال افغانستان رفت و کانتینر های مجهز را برای جابجایی امریکایی ها به آنجا منتقل کرد. هدف از این جابجایی دور ساختن واخان از نفوذ چین و بحث روی آموزش و پرورش گروههای تروریستی و صدور آنان در آسیای مرکزی ذکر شده است. پیش از این شماری رهبران گروههای تروریستی چون، رهبران گروۀ تروریستی ترکستان شرقی و حزب اسلامی تاجکستان به شمال افغانستان منتقل شده بودند. بدون تردید روسیه و چین و ایران بالاخره از ترفند های طالبان و بازی های دوگانه و چندین گانۀ آنان به ستوه آمده و از وعده های دروغین دوگانۀ طالبان و آی اس آی خسته می شوند. این خستگی واکنش های تند و پایان فاجعۀ باری را در پی خواهد داشت که در نتیجه افغانستان را به میدان بازی های امریکا و غرب و پاکستان از یک سو و روسیه و چین و ایران از سوی دیگر بدل خواهد کرد.
بعید نیست که این دیدار های مقام های امریکایی با طالبان بربنیاد معاهدۀ پنهان دوحه صورت می گیرد که این سند هنوزافشا نشده است. مخفی کاری های مقام های کاخ سفید درمورد جنگ افغانستان نگرانی های جدی را در میان اعضای کانگرس امریکا برانگیخته است و از همین رو شماری از اعضای سرشناس سنای امریکا خواهان مصؤون نگهداشتن اسناد جنگ افغانستان شده اند که راز تخلیۀ افغانستانی ها نیزشامل آن است. برنامۀ تخلیه در واقع تخلیۀ افغانستان از افراد آگاه و چیز فهم و تبدیل کردن این کشور به مرکز گروههای تروریستی است. امریکا تمامی این معامله را با جنرالان نظامی تروریست پرور پاکستان انجام می دهد؛ زیرا امریکایی ها درک کرده اند که طالبان نوکران گوش به فرمان آی اس آی اند و به هر نحوی که جنرالان پاکستانی بخواهند، فرمانها و خواستهای شان را زیر پوشش ملاهبت الله غایب در افغانستان عملی می کنند. امریکایی ها و پاکستانی ها دریافته اند که زمامداران کنونی و رهبران سیاسی راست و چپ و ملی افغانستان چون مومی در دستان شبکه های استخباراتی اسیر اند و از خود اراده و اختیار ندارند. این بی اراده گی سکوی پرش رسیدن به اهداف شیطانی و ضد بشری آنان در افغانستان شده و مردم این کشور را قربانی توهم توطیه کرده اند. در این تردیدی نیست که قدرت های شیطانی اهداف شوم در افغانستان دارند و اما در طول تاریخ جاده سازان اصلی توطیه ها برضد مردم افغانستان زمامداران و سیاستگران و رهبران خود فروش و مزدور این کشور بوده است.
چنانکه حالا شاهد هستیم که چگونه تمامی رهبران خود فروختۀ جهادی و غیر جهادی و ملی و میانه به دستور شبکه های جهنمی مانع وحدت و بسیج اقوام گوناگون برضد طالبان شده اند. در حالیکه طالبان آسیاب سنگ ستم را بر سینه های پنجشیری ها و تخاری ها و بدخشانی ها و فاریابی ها و دیگران می چرخانند با تاسف که در برابر جنایت های طالبان حرکت واحد بوجود نیامده و تاسف بار این که برادران پشتون در برابر این همه جنایات طالبان بویژه در پنجشیر واندراب ها سکوت مرگبار نموده اند.
هزارهها و تاجک ها و ازبک ها سایر اقوام و حتا پشتون ها باید بدانند که طالبان یک گروۀ مزدور و وابسته به شبکه های جهنمی بویژه استخبارات پاکستان اند و ماموریت تباهی و بربادی افغانستان را زیر نام شریعت از سوی آی اس آی گرفته اند. طالبان ماموریت گرفته اند و افغانستان را در تبانی با پاکستان و قدرت های شیطانی جهانی به مرکز و پناه گاۀ تروریستان جهانی و بازار هیرویین بدل کنند. امروز اگر طالبان بیش از شش هزار پنجشیری را زندانی کرده اند و فردا نوبت هزاره و پس فردا نوبت ازبک و پسانتر نوبت پشتون ها خواهد بود. این نظاره گری ها فرصتی است برای طالبان تا هر قوم و هر گروه را جدا جدا سرکوب نماید تا صدا های اعتراض در برابر جنایت ها و حضور سنگین تروریستان در افغانستان در گلوها خفه شود و این کشور به بستر امن و بهشت تروریستان جهانی برای مقابله با چین و روسیه و ایران در راستای برآورده شدن اهداف راهبردی قدرت های شیطانی بدل شود. یاهو