– نخستین تجربه های شاعری باختری به دهۀ سی سدۀ گذشتۀ خورشیدی بر میگردد که هنوز دوران کودکی و نوجوانی اوست که سالهای ۱۳۳۱ تا ۱۳۳۹ را در بر می گیرد. نخستین شعرش را در ده سالهگی در ۱۳۳۱ به استقبال یک غزل بیدل سرود که در روزنامه بیدار چاپ شد. از سروده های این دورۀ شاعر،شعری در «سفالینه یی چند بر پیشخوان بلُورین فردا» نهآمده است.
– آن چه را که امرزه از شعر و شاعری واصف باختری در دست داریم، سرودههاییاند که از ۱۳۴۰ خورشیدی آغاز میشوند. شعر و شاعری او در دهۀ چهل باسرایش غزل، قطعه، قصیده، مخمس، چهارپاره، قالبشکنی در چهارپاره، شعر آزاد عروضی و سپید ادامه مییابد.
– هر چند به گفتۀ شاعر در این سالها نمونههایی از سرودههای سپید یا بیوزن او در شماری از نشریههای کابل نشر شدهاند؛ با این حال در دیوان او نمونهیی از شعر سپید یا بیوزنی که در دهۀ چهل سروده شده باشد، دیده نمیشود. نمونههای شعر سپید واصف که در کتاب سفالینهیی چند .. آمده از سرودههای دهه پنجاه شاعر است.
– شعرهای واصف باختری از ۱۳۴۲بدینسو کمابیش با بینشهای سیاسی میآمیزند که چنین چیزی در سروده سالهای پایانی دهۀ چهل آمیزههای ایدیولوژیگ نیز دارند.
– غزلهای او در این سالها رنگ و بوی مکتب عراقی دارند، با آمیزههای از از عشق و حس رمانتیک. قصیدههایش یادآور زبان مکتب خراسانی است. در دهۀ پنجاه و پس از آن مانند آن است که به قصیده روی خوش نشان نداده و قصیدهیی نسروده است؛ اما غزل به میزان اندکی در شعرهای او ادامه مییابد.
– غزلهای آغازین واصف از نظر زبان، آرایههای ادبی و مضمونپردازی در این سالها نوآیین نیستند. البته نباید چنین انتظاری را از جوان نوزده و بیست سالهیی آن هم در آن روزگار داشت؛ اما با گذشت یکی چند سال غزلهای او از نظر زبان، تصویرپردازی، مضمون و نگاه شاعرانه با دگرگونی قابل توجهی روبهرو میشوند. بدین گونه او راه را به سوی غزل تصویری یا مدرن در غزلسرایی معاصر افغانستان باز میکند.
– اگر سیر غزلسرایی مدرن در افغانستان را بررسی کنیم، بدون تردید به نامهای واصف باختری، محمود فارانی، لطیف ناظمی و یکی دو نام دیگر میرسیم. این نامها در حقیقت پرچم افرازان غزل مدرن در کشور نیز بودهاند.
– از دو قالب پر کاربرد شعر پارسی دری، مثنوی یا دوتایی و رباعی یا چهارگانی در دیوان او نمونهیی و جود ندارد. این در حالی است که باختری شعر را با غزل و رباعی آغاز کرده است.
گذشته از این باختری از همان دوران نوجوانی با شاهکارهای بزرگ شعر پارسی چون مثنوی معنوی، شاهنامه، خمسۀ نظامی، بوستان سعدی و شمار دیگر آثاری که در قالب مثنوی سروده شدهاند آشنایی و آگاهیی دارد. این که چرا این همه مثنویخوانی ذهن شاعرانۀ او را به مثنویسرایی نکشانده است، به درستی چیزی نمیدانیم جز این که بپذیریم، بعضی قالبها برای بعضی از شاعران نمیتوانند انگیزه ایجاد کنند تا در آن قالب بسرایند.
– با اشارههایی که در شعرهای دهۀ چهل واصف وجود دارد، روشن میشود که او از همان آغاز شاعری با ادبیات کلاسیک پارسی دری، ادبیات معاصر و تیوریهای ادبی روزگار خود آشنایی گسترده و قابل توجهی داشته است.
– باستانگرایی زبانی در شعرهای واصف باختری به همان نخستین دهۀ شاعری او بر میگردد که بعدها چنین امری در شعرهای او دامنۀ گستردهیی پیدا میکند.
– جای پای اسطورهها را نیز میتوان در سرودههای دهۀ نخستین شاعری او پیدا کرد. بعدها پرداخت به اسطورهها با جلوههای رنگ رنگ آن در شعر او دامنه و ژرفای بیشتری مییابد. از نظر اسطورهگرایی، کاربرد روایتهای اسطورهیی و اسطورهپردازی، واصف باختری در میان شاعران معاصر نیمایی و سپیدسرای کشور بیتردید شاعر یگانهیی است.
– سروده.های واصف باختری در دهۀ پنجاه به مقایسۀ سروده.های دهۀ چهل خورشیدی شاعر جهش چشمگیری را از نظر زبان، ساختار و محتوا نشان میدهد.
– در دهۀ پنجاه و پس از آن واصف به گونه عمده در قالب.های نیمایی و سپید شعر سروده است. نخستین شعر نیمایی واصف که اشک بزرگر نام دارد به سال ۱۳۴۲ خورشیدی سروده شده است. در دهه پنجاه سده چهاردهم خورشیدی و از آن به بعد است که او چنان شاعر بزرگ معاصر در حوزۀ گستردۀ زبان و ادبیات پارسی دری مطرح میشود.
– زبان واصف باختری در شعرها نیمایی و سپید او که جایگاه بلند شاعریاش به همین شعرها بر میگردد و هستۀ بزرگ شاعری او را میسازد، زبانی روایی است. با این تفاوت که پارهیی از نیماییهای او زبان آمیختۀ روایی و تصویری دارند. در پارهیی از نیماییها و سروده.های سپید واصف مخاطب یا مخاطبانی دارد که شعر بر بنیاد گفتوگو با آنان شکل میگیرد.
– واصف باختری در شعرهایش متکلم وحده نیست. به همین دلیل ضمیر مفرد شخص اول (من) در شعرهای نیمایی و سپید او جلوۀ چشم.گیری ندارد. گاهی هم که «من» پدیدار میشود، محور اصلی شعر به دور «من» نمیچرخد؛ بلکه در کنار یک همدرد، یک همراز، یک همسفر، یک روایت یا روایتگر، یک رهنما و یک آرمان پدیدار میشود.
– بدین گونه هر بار که «من» در چنین شعرهای او ظاهر میشود، گویی نیروی است که میخواهد حرکت محتوایی شعر را نیروی بیشتری دهد. گویی این «من» میداند چه زمانی پدیدار شود و چه زمانی خودش را در پشت شبکۀ تصویرها یا هم در گفتگوهای که در متن جریان دارد پنهان کند.
به گونۀ نمونه در شعرهای الایاخیمه گی، در خرگاه خاکستر، از هزار و دومین شب، در بیشۀ نیلی پار و پیرار، در زادروز باران، از ژرفای برزخ، در لحظه های آبی پرواز، اینک اینک، و من گریسته بودم و الا زنهاریان زنهار.
– از استاد باختری به شمول ترجمهها دوازده مجموعهء شعری چاپ شده که بعدها در سال ۱۳۹۵ این گزینهها در کتاب سفالینهء چند بر پیشخوان بلورین فردا چنان دیوان شاعر به نشر رسیدند.
این کتاب در قطع وزیری در ۵۱۲ صفحه چاپ شده است.
پرتو نادری