حمله به تی تی پی یا دست یابی به سلاح اتومی پاکستان
در این روز ها تنش ها میان پاکستان و طالبان در پیوند به حضور تحریک طالبان پاکستان درافغانستان بالا گرفته است و مقام های پاکستانی یکی پی دیگری ادعا کرده اند که این گروه با استفاده از خاک افغانستان در ناامنی های اخیر پاکستان دست دارد. این که در پشت این بازی چه دستانی قرار دارد و هدف اصلی از این تنش آفرینی ها چیست؟ بعد اصلی موضوع است و اما آنچه در روی سکۀ حوادث عبور می کند، حکایت از تنش میان حکومت پاکستان و امارت طالبان دارد؛ اما گمانه زنی هایی وجود دارد که در پشت این تحرکات دستان یگری قرار دارد که هدف آن دست یابی به سلاح اتومی پاکستان و خلع سلاح اتومی این کشور است.
هرچند موضوع حضور تحریک طالبان در افغانستان چیز تازه نیست و این برمی گردد به زمان به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان که تا کنون چندین بار هیآت های حکومت پاکستان به کابل آمده اند و با پا در میانی سراج الدین حقانی دیدار هایی با رهبران تحریک طالبان پاکستان داشتند و اما به نتیجۀ مطلوب نرسیدند. هرچند این هیآت یک بار به آتش بس یک ماهه با تی تی پی به موافقت رسیدند؛ اما این آتش بس شکسته شد و اکنون حمله های تی تی پی بر پاکستان افزایش یافته است. این موضوع پس از آن در پاکستان داغ گردید که تی تی پی یک رشته حمله ها را بر نیرو های پاکستانی انجام داد و با اعلان حکومت در خیبر پشتونخواه آخرین امیدواری های دولت پاکستان را به یاس بدل کردند. بربنیاد گزارش ها حمله های طالبان پاکستانی در ۲۰۲۲: در نتیجه ۳۶۷ حمله، به تعداد ۴۴۶ نظامی پاکستان کشته و ۵۶۹ تن دیگر زخمی شدهاند.
افزایش حمله های تی تی پی نگرانی های مقام های پاکستانی را بیشتر برانگیخت و خانم ربانی که در کمیته روابط خارجی مجلس سنای آمریکا در ارتباط با ناامنیهای اخیر در مرز بین افغانستان و پاکستان صحبت میکرد، گفت که این کشور نباید قربانی اقدام های ترورویستی تحریک طالبان پاکستان شود. او با اشاره به سفری که چندی پیش به کابل داشت، به نمایندگان مجلس سنای پاکستان گفت، مقام های طالبان به او اطمینان دادند که از خاک افغانستان علیه طالبان استفاده نخواهد شد. پس از این اظهارات جنرل باجوا در شورای نظامیان پاکستان گفت، هیچ کشوری اجازه ندارد پناهگاه و تسهیلاتی را برای تروریستها فراهم کند. این شورا گفت، پاکستان حق دفاع از مردم خود را برای خود محفوظ میدارد. به دنبال این اظهارات رانا ثناءالله، وزیر امور داخله پاکستان گفت که تحریک طالبان پاکستان(TTP) از خاک افغانستان علیه پاکستان فعالیت میکند. او به ادامه گفت، «پاکستان تصمیم گرفته تا شواهد را با دولت طالبان در میان بگذارد که تروریستهای مستقر در افغانستان در فعالیتهای تروریستی در اینجا (پاکستان) دست دارند.» وی پیش از این گفته بود که اگر طالبان مخفیگاههای طالبان پاکستانی را از بین نبرند، حمله به پایگاههای تحریک طالبان پاکستان در خاک افغانستان را بررسی میکند. سخنانی که با واکنش تند طالبان مواجه شد و بر تیره گی روابط دو کشور افزود.مقام های پاکستان هدف حمله های تی تی پی را خارج کردن ایالت پختونخواه از کنترل عمران خان عنوان کردند. به دنبال تهدید های حمله بر پایگاههای تی تی پی در افغانستان این گروه از حمله به تاسیسات پاکستان در افغانستان سخن گفت و به تشکیل حکومت اسلامی در پاکستان تاکید کرد.
گفتنی است که نخستین ادعای استفاده از خاک افغانستان علیه پاکستان، بر میگردد به سال 1949 و چند سال بعد از تأسیس پاکستان. در آن زمان پاکستان ادعا میکرد که جنبش چریکی میرزا علی خان وزیر، مشهور به فقیر ایپی، از خاک افغانستان علیه پاکستان استفاده میکند. فقیر ایپی خواستار استقلال منطقه هایی بنام “پشتونستان” بود و میخواست این مناطق حکومت اسلامی داشته باشد. نیروی هوایی پاکستان در واکنش به حمله های جنبش چریکی فقیر ایپی ، در 12 جون سال 1949، دهکدهای را در ولایت پکتیا در شرق افغانستان بمب باران کرد. شاه محمود خان، نخست وزیر آن زمان افغانستان در واکنش به این حمله هوایی پاکستان، لویه جرگه را فراخواند و این جرگه معاهده دیورند را که در سال 1893 امضا شده بود و سایر اسنادی را که شاهان کابل با هند بریتانیای امضا کرده بودند، باطل اعلام کرد. هرچند این معضل با میانجیگری عربستان پایان یافت. پس از آن دشمنی پاکستان با افغانستان ادامه یافت؛ اما با تفاوت این که سیاست های اسلام آباد در برابر افغانستان تا سال های تجاوز شوروی بازدارنده بود و اما پس از آن تهاجمی شد و اکنون به دارایی استراتیژی خود در افغانستان دست یافته است.
اظهارات اخیر مقام های پاکستانی در پیوند به حمله به خاک افغانستان نگرانی هایی را در محافل سیاسی کشور های روسیه و چین و ایران و حتا هند برانگیخته است. کشور های یادشده شعله ور شدن جنگ در منطقه را نه به سود خود و نه به سود امنیت منطقه می دانند. زیرا تبعات این جنگ عواقب خطرناکی در پی دارد که در کنار مهاجرت های کتلوی زمینه ساز گسترش فعالیت های تروریستی در مرز های روسیه خواهد شد. نگرانی ایکه پس از حضور نیرو های امریکایی در افغانستان ایجاد شد و با ظهور گروۀ داعش و اکنون با حضور دهها گروۀ خطرناک تروریستی در مرز های جنوبی متحدان استراتیژیک روسیه افزایش چشم گیر یافته است.
این در حالی است که افغانستان از 44 سال بدین سو در معرض حمله هایی قرار دارد که جنگجویان آن بوسیلۀ نظامیان پاکستان تمویل و تجهیز و آموزش دیده اند و پایگاههای امن در پاکستان داشتند و به گفتۀ مقام های ارشد پاکستانی چون سرتاج عزیز و دیگران رهبران آنان از خدمت های صحی در پاکستان برخوردار بودند. نه تنها این؛ بلکه نظامیان پاکستان به گونۀ مستقیم امور نظامی و سیاسی گروۀ طالبان را مدیریت می کردند و فعالیت های آنان را تحت نظر داشتند. آن رهبران طالبان که از فرمان آی اس آی سرپیچی کرده اند، از سوی آی اس آی بازداشت و یا کشته شده اند. چنانکه ملاعمر، یاسر رئیس ارشاد طالبان، ملا اختر منصور رهبر پیشین طالبان در پاکستان کشته شدند. از همین رو است که ملاضعیف در کتاب خود پاکستان را بزرگ ترین دشمن افغانستان خوانده است. آی اس آی از آغاز فعالیت تحریک طالبان بویژه پس از سال 2001 رهبران طالبان را به گونۀ جدی زیر نظر دارد و افراد وابسته به شبکۀ آی اس آی را حتا از حمله های نیرو های امریکایی حفظ کرد و رهبران طالبان مانند ملا ضعیف را که با آی اس آی میانۀ خوب نداشتند به امریکا تحویل داد و شماری را مانند ملا اختر در پاکستان کشت؛ اما بسیار اند، رهبران طالبان مانند، نورالدین ترابی و نور محمد ثاقب و حسن آخوند و دیگران که در پاکستان جایداد ها دارند و با افراد مسلح خود در داخل پاکستان رفت و آمد می کردند. این افراد سخت وابسته به آی اس آی است و از جمله نوکران گوش به فرمان آن به حساب می روند.
حال پرسش این است که چقدر این تهدید های مقام های پاکستان جدی و درست است؟ پرسش مهم تر این که در عقب این بازی چه دستانی قرار دارد؟ هرگاه جنگی میان پاکستان و افغانستان در بگیرد کی ها برنده و کی ها بازنده خواهند بود. گمانه زنی ها بر این است که در عقب این حادثه آفرینی امریکا قرار دارد که هدف اصلی آن زدن پاکستان و انتقام گیری از آن و خلع سلاح اتومی این کشور است. چنانکه کارشناسان و تحلیل گران شناخته شدۀ پاکستانی به این نکته اشاره کرده و حکومت این کشور را از هر نوع درگیری با افغانستان هشدار داده اند. این هشدار ها بود که مقام های پاکستان از جمله وزیر خارجۀ این کشور موضع خود را در قبال حمله به افغانستان نرمتر ساخت. باور ها براین است که امریکا برنامۀ جنگی در منطقه دارد و در پشت این تحرکات قرار دارد. این نظر گمانه زنی هایی را تقویت می کند که امریکا از طریق طالبان تی تی پی را تمویل و تجهیز می کند و آنان را در حمله به پاکستان ترغیب می نماید. ازاین رو فعالیت تی تی پی برضد پاکستان موضوع اختلافی میان رهبران طالبان طرفدار آی اس آی و مخالفان آن است. پاکستان با راه اندازی این سناریو در صدد تصفیۀ درونی طالبان برآمده تا طالبان مخالف آی اس آی از دستگاۀ حکومت رانده و یا در برابر سیاست های پاکستان وادار به سکوت شوند. نباید فراموش کرد که یکی از اهداف پاکستان برسمیت شناختن خط دیورند از سوی کابل است که داکتر نجیب هم قربانی آن شد. نظر به گفتۀ رادیو سپوژمی زیر نام «وروستی ولس مشر» نصیر الله بابر و حمید گل و اسلم بیگ وارد ارگ می شوند و حمید گل به گونۀ مشخص صحبت را آغاز می کند و از او می خواهند تا سند به رسمیت شناختن دیورند را امضا کند؛ اما او پاسخ رد داده و می گوید، چیزی را که شما از طریق گلبدین فرستاده بودید. من جواب آن را داده ام و ممکن نیست؛ بالاخره نجیب می گوید که دست های من را باز کنید تا سند را امضا کنم. زمانیکه دست های نجیب را باز می کنند. نجیب با سر خود به سر حمید گل می زند و او به زمین می افتد و بعد تر حمیدگل از جا بلند شده و با تفنگچۀ خود نجیب را می کشد. درعمق تنش ها میان رهبران طالبان و پاکستان هم می توان چنین تصویری را مشاهده کرد. بعید نیست که این موضوع در نخستین سفر فیض حمید آشکارا شده باشد که منجر به درگیری در ارگ شده بود. بعید نیست که نظامیان پاکستان چنین برنامه ای را حالا هم در دستور کار خود نداشته باشند. هرچند احتمال دارد که این جنگ لفظی و حمله بر منطقۀ سلالۀ گوشته از سوی طیارههای پاکستان سناریوی برای زمینه سازی برای شناسایی امارت طالبان نیز ذکر شده است تا بدین وسیله با برانگیختن احساسات ملی ضد پاکستان، به طالبان نوعی مشروعیت ملی و بین المللی کسب کنند.
با این تحلیل برنامۀ ناامن سازی منطقه در دستور کار امریکا قرار دارد و بخاطر ترغیب پاکستان 15 میلیون دالر را برای مبارزه با تروریزم به این کشور اختصاص داده و از سویی هم حمایت خود را از اظهارات مقام های پاکستان مبنی بر حمله به خاک افغانستان نیز ابراز کرده است. هدف از این ترغیب ناامن سازی و ادامۀ جنگ در منطقه بخاطر خلع سلاح اتومی پاکستان است. طرفداران این نظریه ادعان دارند که هرگاه امریکا امن سازی منطقه را در دستور کار می داشت. در این صورت طالبان دوباره ظهور نمی کردند و به قدرت نمی رسیدند و به گونۀ افتضاح بار جمهوریت را برای امارت تروریستی تعویض نمی کردند. هرچند پروژۀ دوباره قدرت دادن طالبان در سال های 2008 تحت برنامۀ تحویلی هشت ولایت های جنوبی به طالبان آغاز شد و اما این تلاش ها به ثمر نرسید. تلاش های دور بعدی هم در سال های 2017 با آوردن حکمتیار و تشکیل حکومت جدید به اشتراک طالبان به نتیجه نرسید و به مخالفت کابل رو برو گردید تا آنکه اختلاف میان کابل و واشنگتن زمینه را برای امضای یک طرفۀ معاهدۀ دوحه در غیاب کابل فراهم و بالاخره جمهوریت را قربانی امارت کرد. امریکا فرار غنی را دلیل غلبۀ طالبان به کابل خواند؛ اما غنی فراری ادعا کرد که با فرارخود از جنگ خونین کشور را نجات داد. با توجه به این اظهارات غنی گفته می توان که در آن زمان نیز بازی ای در کار بوده که با سناریوی سقوط نابهنگام و غیر مترقبۀ کابل بدست طالبان عملی نشد.
از آنچه گفته آمد، آشکار می گردد، تحرکات نظامی میان کابل و اسلام آباد را دستان نیرومندی یدک می کشد که از دور نظاره گر اوضاع منطقه است. هرگاه چنین درگیری حتا در سطح اندک رخ بدهد؛ عواقب ناگواری در پی دارد که تبعات آن شاید اکنون قابل پیش بینی نباشد. هرگاه گمانه زنی های بالا درست باشد، نخستین قربانی آن پاکستان خواهد بود؛ زیرا در این درگیری افغانستان چیزی برای از دست دادن ندارد. افغانستان اکنون قربانی تروریسم است و آنچه را که نباید از دست میداد، از دست داده است. حال بر پاکستان است تا از تروریست پروری ها و صدور تروریستان درس آموزنده بگیرد که چگونه تروریسم به فرنگشتاین بدل می شود و حتا از بلعیدن حامیان خود هم دریغ نمی کند. به جای دامن زدن به تشنج در افغانستان به دنبال چاره جویی برآید و با دست برداری از حمایت جناح وابسته به آی اس آی و ترغیب آنان برای تشکیل حکومت گذار زمینه را برای حکومت انتخابی فراهم کند تا منطقه و جهان ازشر تروریسم درامان شود. یاهو