سریال های آدم خان، ساخت آقای افضلی دشنه ای آخته برگلوی طالبان
آدم خان نمادی از انسان کامل در نقش مرید و مراد در سریال های آدم خان در این روز ها سریال های آدم خان بیشتر گل کرده و شگوفه نموده است. این سريال ها در این روز ها بیننده گان بیشتری را به خود کشانده اند. آدم خان با نقش های مرکزی خود موفقیت های خوبی از خود نشان داده و بحیث کرکتری جذاب و مبتکر به این سریال ها هر روز جان تازه می بخشد. از مضمون و محتوای این سریال ها فهمیده می شود که در پشت صحنه افرادی آگاه و خلاق وجود دارند
که انگشت خردورزی را خیلی ماهرانه بر روی زشتی ها و پلشتی های رژیم طالبانی می گذارند. از جلوههای خلاقیت، قدرت تخيل، تفکر و مال اندیشی در سریال های آدم خان فهمیده می شود که در عقب این سریال گروهی از نویسنده گان و طراحان و انیمیشن کاران آگاه و با درد و مهار قرار دارند. هر سریال دست کم سه تا چهار روز را در بر می گیرد. این سریال ها اوضاع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی افغانستان را در قالب انیمیشن به نقد می گیرد و از گوشه های پنهان وقایع سیاسی در افغانستان پرده بیرون می کند. در این سریال ها سه نفر بیشتر نقش دارند. یکی آدم خان که همیشه حضور گرم و فعال در صحنه ها دارد و صحنه آفرین چهره سریال ها است و دیگری هم مجاهد سخنگوی طالبان و دیگری هم حقانی است؛ هرچند گرداننده گان هر از گاهی در سریال ها تغییر می کند و گاهی افرادی در نقش های رئیس الوزرای طالبان و زمانی هم در نقش ملابرادر آشکار می شوند؛ اما نقش مرکزی آدم خان بحیث گردانندۀ اصلی در نماد انسان کامل هم .گاهی در نقش مرید و رمانی هم در نقش مراد بدون تغییر باقی می ماند.
این سریال ها در واقع دشنه های برهنه است که بر گلوی رهبران طالبان خودنمایی می کنند و سیمای واقعی طالب و امارت آنان را با زبان نقد دل انگیز به نمایش می گذارد. گفتنی است که انسان کامل یک اصطلاح عرفانی است و بر کسی گفته می شود که مظهر تمامی اسم های خداوند باشد. در طول تاریخ نظریه ها و اندیشه های گوناگونی در این مورد ارائه شده که تا حالا تعریف جامع و فراگیر از آن ارایه نشده است. انسان کامل در واقع انسان ایده آل و کامل است که دارای اوصاف الهی بوده و اخلاق خدایی در او به کمال رسیده است. او علت غایی و نهایی خلقت خوانده شده و اسم ها و صفت های الهی در او جمع شده و یگانه وسیله میان خلق و حق است. از آن به عنوان حلیفۀ بدون بدیل و استثنایی یاد شده که علم او به شریعت، طریقت و حقیقت قطعیت یافته است. به عبارت دیگر گفتار نیک، پندار نیک و رفتار نیک در او به کمال رسیده و نمودی از انسان هادی که از همه درد های انسان ها آگاهی دارد. بصورت کل گفته می توان انسان کامل، انسانی خداگونه است.
به گونۀ مختصر گفته می توان، آنچه از صفات و اخلاقِ الهی در او فراهم آمده، به نیابت ذات ربوبی است که چون دوگانگی از او برخاسته، و با هویت متعالی الهی وحدت ذاتی پیدا کرده، به چنین مرتبهای نايل شده است. اینکه انسان کامل از نگاۀ منطقی در کجای این ناکجا آباد انسانی قرار دارد و چه زمانی به این اوصاف بزرگ متصف می شود. این یک روی بحث است که تکامل بعدی انسان و پیشرفت های علمی و فلسفی به آن پاسخ خواهد داد؛ اما آدم خان با کارگردانی خود در سریال های آدم خان در نمادی استثنایی در چندین سیما بسان انسان هزار چهره آشکار می شود. آدم خان با زبانی ویژه و منحصر به فرد خود رهبران طالبان و کارکرد های آنان را به نقد گرفته و سیمای اصلی آنان را به نمایش می گذارد. این آدم خان نقاد است که در واقع از ظاهر و باطن رهبران طالبان و مکر ها و فریب و چندین گانگی های آنان و امارت آنان پرده بر می دارد. این آدم خان در نقش های خود خیلی جدی بوده و با جرأت تمام بر زشتی های رهبران و امارت طالبان انگشت می گذارد و چهرۀ اصلی و ماهیت واقعی آنان را به معرفی می گیرد. این آدم خان گاهی در نماد انسان کامل چنان خودنمایی می کند که رهبران طالبان را به هدایت و رستگاری فرامی خواند و برای آنان رسم و راۀ زنده گی را نشان می دهد. آدم خان در این نقش ها به قول معروف بلا می کند و می خواهد، برای رهبران طالبان رمز و راز انسانیت و ترقی و پیشرفت را نشان بدهد و آنان را از کهنه فکری و نادانی و افراطیت و قشریت به سوی آگاهی و پیشرفت و تمدن فرا می خواند. آدم خان در نقش های خود به گونه ای ظاهر می شود که گویا از عمق ناآگاهی ها و کور دلی ها و لجاجت های فکری و تبعیض و تعصب رهبران طالبان آگاهی کامل دارد. بنا براین گاهی او تلاش می کند تا طالبان را به سفر دوبی با خود ببرد تا ادعا ها و هدایت های خود را برای آنان مستدل به نمایش بگذارد. شگفت آور این که در شماری از سریال ها آدم خان با صحنه سازی های جالب باور های خرافی رهبران طالبان را به نقد می گیرد و فریب های آنان را زیر نام دین ماهرانه به تصویر می کشد. آدم خان در این صحنه ها استفاده جویی های رهبران طالبان را از دین به نام دوزخ و بهشت و حور و غلمان بگونۀ آفتابی به تماشا می گذارد که چگونه رهبران طالبان دین را ابزاری برای رسیدن به اهداف افراطی و استخباراتی و ضد انسانی خود قرار داده اند و با ترغیب صدها انتحاری اسلام را به کوله باری از آتش برای جهانیان معرفی کرده اند. طالبان با این رویکرد حتا این رویای مارکس را تحقق بخشیدند که دین را افیون ملت ها خوانده است.
جالبتر این است که در بیشتر سریال ها آدم خان در برابر رئیس الوزرای طالبان قرار می گیرد و چهرۀ اصلی او را بحیث یک انسان نافهم، خاموش، استراحت طلب، تنبل، ضد زن و ضد آموزش و دشمن ترقی و پیشرفت نشان می دهد. او در این نقش ها می خواهد، پرده از این راز بیرون کند که ملاحسن بیشتر حیثیت سمبولیک و نمادین را دارد و تنها ابزاری برای احرای فرمانها و دستور هایی است که از جای نامعلوم و از آدرس مجهول به او می رسند.
در این سریال ها از تکنیک و شیوه های انیمیشن استفاده می شود. انیمیشن 10 سال پیش از اختراع سینما توسط برادران لومیر، بوجود آمد. انیمیشن در واقع جادۀ هنر را بر روی سینما باز کرد. نخستین انیمیشن مجموعه کارتونی مشهور، به «گرتی دایناسور» بود که توسط وینسور مک کی ساخته شد و او بود که انیمیشن را به اوج رساند. اندیشه انیمیشن نخستین بار در افکار کسانی تداعی شد که مصروف ساختن فیلم های سینمایی و تلویزیونی بودند. این فکر با این پرسش هادآغاز شد که چرا فقط از جهان پیرامون خود فیلم تهیه کرد؟ چرا جهان گسترده و بی نهایتِ ذهن و تصورات خود را به نمایش نکشید؟ به همین علت آنان به این فکر افتادند تا با در کنار هم گذاشتن نقاشی های متعدد، تصاویر متحرک بسازند که این نحوهﻯ ساخت فیلم را «انیمیشن یا کارتون» نامیدند که با استفاده از تصاویر متحرک به هر صورت و به هر شکل صورت می گیرد.
به مرور زمان انیمیشن های دو بعدی وارد کامپیوتر شد و بر زیبایی و جذابیت آنها افزوده شد. این انیمیشن ها از کیفیت رنگ بالاتری نسبت به انیمیشن های قبلی برخوردار بودند و بسیاری از قابلیتهای دیگری را نیز دارا بودند. انیمیشن ها با روش های گوناگونی ساخته می شوند که استفاده از کامپیوتر یکی از این روشها است. انیمیشن های کامپیوتر ی با استفاده از نرم افزار های مخصوص ساخته می شوند که این نرم افزار ها می توانند Maya، 3Dmax و بسیاری از نرم افزار های دیگر باشند که هر کدام معمولاَ کاربرد و برتری خاصی نسبت به دیگر نرم افزار ها دارند . انیمیشن ساز باید به زیباترین شکل ممکن و در سریع ترین زمان انیمیشن خود را بسازد، لذا برای این کار از روش های مختلف و نرم افزار های گوناگون می توان استفاده کرد. انیمیشن ها کاربرد های گوناگونی دارند و از آنها برای آگاهی های تبلیغاتی، برنامه های علمی آموزشی، نمایش های ویژه، برای سرگرمی کودکان و نوجوانان، شبیه سازی محیط های واقعی، بازی های کامپیوتری استفاده می شود.
گفتنی است که انیمیشن و مدل سازی در کامپیوتر هم روش های گوناگونی دارد و برای اینکه یک مدل در کمپیوتر ساخته شود، کارهای خاصی را باید بلد بود و آنان را انجام داد تا مدلی تمام شود. (۱) انيميشن در واقع هنر، فناوری و صنعت را درهم می آميزد تا يكی از پيشرفتهترين و پيچيدهترين مقولات كل تاريخ تمدن بشر را به نمایش بگذارد.آقای افضلی توانسته تا در سریال های خود مقولۀ درخور طالبان را به نمایش بگذارد و سیاه ترین مقطع تاریخی افغانستان را به افکار جهانیان ارایه کند. طالبان یعنی مقولۀ انسان دشمن زن ستیز و آموزش ستیز و … آنهم در قرنی که انفجار اطلاعات و دست یابی انسان به آگاهی های گوناگون.
شايد اگر زمانی قرار باشد هنر بشر به مردمانی از دنيای ديگر معرفی شود، يك فيلم انيميشن بهترين نماينده برای نيل به اين هدف قرار بگیرد، زیرا كه انيميشن تمامی هنرها و پيشرفتهترين فناوری ها را در حد بالایی به كار می گيرد و با استفاده از حركت و رنگ و نور و صدا به خوبی به هدف نزدیک می شود.
انیمیشن در واقع فيلم برداری از اشكال و اجسام طبيعی و يا مصنوعی با روش خاص است که تحت برنامه ريزی بسيار دقيق انجام می شود. آقای افضلی در سریال های خود اگر بیشتر نتوانسته، کمتر از آن هم معجزه نکرده است. آدم خان در نقش های خود گویی قرن ها را می پیماید و سیمای قرن زده و سیاه طالبان را به مثابۀ موجوداتی در حال بازگشت معرفی می کند که از قرن بیست و یک در موجی از تعصب و تبعیض دیوانه وار به سده های تاریک در حرکت اند و قصد دارند تا مردم افغانستان را در سیاه چال های تاریخ پرتاب کنند. انیمیشن در واقع هنر امکانات هفت هنر نقاشی، مجسمه سازی، معماری، موسيقی، ادبيات، رقص و سينما را يکجا در خود دارد و از سویی هم توسعۀ هنر گرافيک در حوزۀ سینماتوگراف؛ دست بدست هم داده و قدرت تخيل طراح انيميشن را با هنر فيلم سازی در ارتباط مستقيم قرار می دهد.
آقای افضلی با استفاده از نیروی سرشار تخيل و آمیزش انیمیشن با سینما توانسته تا تصویر های بکر و واقعی از طالبان ارایه کند و با این کار اعجاز تخيل را در سینما به نمایش بگذارد. آشکار است، موفقیت ها در این زمینه زمانی دل پذیر و رویایی است که دست تخيل بر برج و باروی واقعیت ها بیشتر سیطره پیدا کند و واقعیت های عینی امارت طالبان درشتتر به تصویر کشیده شوند. اما یک انیمیشن کار به سبب آزادی هایی که در تغيير زمان و مکان و عدم تبعيت از نيروی جاذبه دارد، بيش از فيلم سينمايی امکان تحرک و توصيف داستانی و شخصيت پردازی را دارا است. نمونه هایی از این انیمیشن را می توان در فلم های کارتونی و فلم های متحرک آقای افضلی مشاهده کرد. شخصیت پردازی های او در نقش آدم خان مصداق این واقعیت است.
انیماتورها اند که به نقاشی ها، طلق ها، شیشه ها و عروسک ها جان می بخشند و آنها را متحرک می سازند. تصاویر متحرک نخستین بار در 1887 میلادی در سالن های تاریک زیرزمین های پاریس و با تکنیک آینه های مکثر روی پرده سفید به نمایش درآمدند، اما در 28 اکتبر 1892، امیل رنو، نخستین تصاویر متحرک خود را در سالن موزه «گره ون» پاریس به حرکت درآورد و به آن «تئاتر اپتیک» نام داد. آقای افضلی توانسته تا با استفاده از انیمیشن سیمای واقعی و ترفند آلود امارت طالبان را به جهانیان به نمایش بگذارد. او توانسته است تا در سریال های خود کرکتر هایی را خلق کند که با به نمایش گذاشتن و متحرک ساختن چهره های نمادین و اجرای حرکت های نمادین جهان طالبانی را در بعد های گوناگون به زیباترین شکل تمثیل نماید.
سریال های آقای افضلی در واقع چیدن و جاسازی کرکتر های طالبان در نقش های گوناگون است که در همه سریال ها تومان خان نقش مرکزی دارد و قهرمان اصلی سریال ها است؛ اما گزینش ملا مجاهد سخنگوی طالبان در کنار آدم خان به این سریال ها روح دیگری بخشیده است. نقش مجاهد در این سریال ها آدمکی است، غیرفعال و بدون تحرک و فقط گوش به فرمان آدم خان است و آدم خان هم از او بحیث شاهد گفته های خود سود می جوید. مجاهد در بسیاری موارد برمصداق این گفتۀ مشهور ” روباه را گفتند، شاهدت کیست، گفت دمم” از او استفاده می کند.
با دیدن سریال های افضلی در سریال های آدم خان کرکتر های دیگری در نماد افراد دیگر برحسب مضمون و محتوای سریال به شمول ملا حسن رئیس الوزرای طالبان و ملابرادر معاون او خودنمایی می کنند. در این صحنه ها هم آدم خان چندان کوتاه نمی آید و گفته های خود را بدون رو در بایستی به آنان می گوید. در این صحنه ها هرچند آدم خان مورد عتاب و خطاب آنان قرار می گیرد؛ اما آدم خان جرات را از دست نداده و چیستی و کیستی آنان را خیلی ماهرانه با کرکتر های مناسب به نمایش می گذارد. در این سریال شخصیت ها با کرکتر های متفاوت آشکار می شوند. باید توجه داشت که بین واژۀ شخصیت و کرکتر تفاوت وجود دارد.
، کرکتر بیشتر ناظر بر فردیت و تمایز هر چیزی از چیز دیگر است. کرکتر به هر تک واج گفته می شود. تمام اعداد، حروف، سمبل ها و حتی خط خالی و فواصل بین کلمات، کراکتر ها هستند. در این میان کرکتر به عنوان یک شخیصت نمایشی در تیاتر و سینما معنای خاصی پیدا میکند؛ اما شخصیت: ناظر بر ویژگی های انسانی است و بیان کننده ی تمایزات روحی، روانی، جسمی و … هر انسان از انسان دیگر است؛ در نتیجه کرکتر معنایی عام پیدا می کند در صورتی که شخصیت مختص انسان است و در مورد او معنا پیدا می کند.
در ادبیات و درام ها شخصیت ساخته و پرداخته ذهن خالق اثر هنری است که با اراده و خواست او وارد اثر هنری می شود. هنرمند است که با استفاده از تجربه ها و دیده ها، شنیده ها و مشاهدات خود دست به خلق شخصیت های گوناگون می زند. به گفتۀ رضا براهنی “شخصیت ، شبیه شخصی است تقلید شده از اجتماع که بینش جهانی نویسنده بدان فردیت و تشخیص بخشیده است.”
شخصیت های داستانی به دو دسته تقسیم شده اند: نخست به عنوان یکی از اشخاص داستان و دوم به عنوان یک پدیده از دید پدیدار شناختی است. شخصیت های دستۀ نخست بیشتر مورد توجۀ داستان نویس ها اند و شخصیت داستانی معمولآ انسانی است که با خواست نویسنده پا به صحنۀ داستانی می گذارد. شخصیت های دستۀ دوم که از نظر پدیدار شناختی مورد توجه اند، شخصیت را مقوله ای ایستا نمی بینند؛ بلکه بازیگر در ضمن اینکه نقش خود را به بهترین شکل انجام می دهد. او در عین حال بحیث موجودی پویا ظاهر می شود که هستی او در کنش های داستانی پدیدار می شود. هرچند این شخصیت از طرح کلی داستان پیروی می کند؛ اما گاهی خود ابتکار عمل را به دست می گیرد و به اصطلاح همه چیز را رهبری می کند.
آقای افضلی برای سریال های خود از کرکتر های دستۀ دوم استفاده کرده است تا کرکتر های او بتوانند، فضای بازتری برای بازی و بال و پر گشودن داشته باشند و برای بازتاب دادن واقعیت های موجود در افغانستان تحت ادارۀ طالبان موفقیت بیشتر داشته باشند. او ناگزیر شده تا از کرکتر های پویایی مثل آدم خان استفاده کند تا بتواند واقعیت های موجود افغانستان را به گونۀ صریح و روشن ارایه کند. در این میان باید توجه داشت که کرکتر ذبیح الله مجاهد سخنگوی طالبان خیلی ماهرانه در بیشتر سریال های افضلی چشمان بیننده را به خود جلب می کند و او را بحیث یک سخنگوی مطیع و گوش به فرمان و بدون کم ترین ابتکار نشان می دهد؛ طوری او را نشان میدهد، با آنکه فضا برای پرواز و حضور بهمرسانی دارد و اما چنان در تنگنای فرمان های رهبر طالبان دست و پا می زند که آقای افضلی و دست اندرکاران رسانه او این همه را در چشمان او به تصویر کشیده اند.
او خواسته تا با گزینش کرکتر هایی چون آدم خان در ضمن دادن فضای باز نوعی پویایی ببخشد تا حتا فراتر از دید نمایش نامه نویس برای بازتاب دادن واقعیت ها دست باز داشته باشد.
از همین رو شخصیت پردازی در سینما دشوارتر و پیچیده تر از رمان است. در سینما برخلاف رمان که در آن ، شخصیت ها را هم درونی و هم بیرونی می توان تشریح کرد؛ در سینما شخصیت پردازی ، به تصویر کردن حضور ، گفت و گو و کنش ها و واکنش ها محدود می شود. شخصیت پردازی موفق در سینما ، آن شخصیت پردازی است که افزون بر ژست ها و رفتارهای ظاهری شخصیت چشم اندازهایی از سرشت و ماهیت وجودی و نیز نشانه هایی از علت رفتارهای او را در اختیار تماشاگر بگذارد تا او بتواند درباره شخصیت مورد نظر، از نظر ظاهری و باطنی سازنده گان آن دید بهتر و قضاوت خوبتری پیدا کند.
هرچند پرداختن به شخصیت های تیپیک و کلیشه ای ساده است و اما پرداختن به لایه های عمیق شخصیتی که خاص و منحصر به فرد می شود، ساده نیست. نویسنده مکلف است تا برای دست یابی به چنین هدف، نخست باید شخصیت نزد او هویت پیدا کند و در مرحله بعد این کارگردان است که باید به خوبی با شخصیت آشنا شود و آن را به بازیگرش منتقل کند؛ در نهایت این بازیگر است که بعد از درک درست از شخصیت و برقراری ارتباط با او ، باید بتواند آن را به تصویر بکشد.
از سریال های آقای افضلی فهمیده می شود که در پشت صحنه های سریال های او نویسنده گان موفق و آگاهی قرار دارند که با توجه به شناخت ژرف از طالبان و ساختار های شخصیتی و خانواده گی و تباری و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی آنان دست به گزینش کرکتر های موفق می زنند تا در فضای سریال های آدم خان پویاتر و موفق تر بدرخشند و حتا فراتر از دید نویسنده واقعیت های امارت طالبان را در نماد کرکتر های خود به تصویر بکشد. شماری از فلم ها و سریال ها بر شخصیت از پیش شناخته شده نقش های اصلی تکیه می کنند و به طور مکرر در فیلم ها از این بازیگران با همان ویژگی ها استفاده می کنند. دست اندرکاران سریال های آدم خان با توجه به اهمیت این موضوع کرکتر “آدم خان” را برگزیده اند.
آدم خان در سریال های خود شخصیتی دیکته شده و منفعل و رباتیک نیست؛ بلکه بازیگری تواناست که در هر سریال خود نوآوری و تنوع خاصی در شخصیت پردازی ارایه میکند و تنها به شخصیت از پیش شکل گرفته ای که برایش در نظر گرفته اند اکتفا نمی کند. از تماشای سریال های آدم خان فهمیده می شود که دست اندرکاران آن نویسنده های خلاق اند و در درون سریال لحظه به لحظه حادثه آفرینی های تازه می کنند تا با معیار های متفاوت شخصیت های متفاوت دیگر در کنار آدم خان ارایه نمایند تا با توجه به نمود های رفتاری، چون؛ شخصیت های درون گرا و شخصیت های برون گرا؛ از جهت پردازش. چون؛ سطحی ، عمیق و عبوری و از جهت اخلاقی و پایبندی به قوانین، چون شخصیت های سیاه ، سفید و خاکستری و … بتوانند با گزینش کرکتر های دیگر در کنار نقش مرکزی آدم خان نماد های کارا و کرزما را خلق کنند تا با قهرمان آفرینی های خلاق مضمون و محتوای سریال ها را هرچه بیشتر غنا ببخشند.
در رمان و نمایشنامه یا فلم، شخصیت اصلی که بیشتر طرف توجۀ بیننده است؛ قهرمان های آنها است. قهرمان ها در رمان و فلم و سریال نقش مرکزی و تعیین کننده دارند. قهرمان ها با توجه به ملت ها و فرهنگ هایی که در آنها شکل می گیرند با هم متفاوت اند و حتی در هر جامعه مشخص هم، نظر به زمان نقش آفرینی می کنند و در هر زمان باید نقش های تازه را بازی کنند تا به نحوی تخیلات و آرمان های تماشاگران خود را ارضاء کنند. در رمان ها و سریال ها قهرمان ها با کرکتر های گوناگون ظاهر می شوند. به گونۀ مثال در جامعۀ سنتی قهرمان باید شخص جذاب و خوش سیما و دارای فضیلت های اخلاقی باشد تا با کرکتر های نمادین و استثنایی به خواست بیننده گان خود پاسخ مثبت بگوید. آقای افضلی با گزینش آدم خان بحیث قهرمان سریال های خود توانسته از او در نقش مراد و مرید، رهنما و رهبر و حتا راه بر موفق ترین قهرمان را ارايه کند. آدم خان در سریال های آقای افضلی بیشتر بحیث نقاد ظاهر می شود و بر ضعف ها و ناتوانی ها نافهمی ها و ساده گی های طالبان انگشت می گذارد.
هرچند سریال های آقای افضلی هر روز تازه تازه می شگفند و اما این شگفتن ها زمانی جان تازه می گیرند که از تنوع و رنگارنگی بیشتر برخوردار شوند و هرچه بیشتر سیمای واقعی طالبان، رهبران و امارت آنان را به نمایش بگذارد. این نمایش ها زمانی جاافتاده تر می شوند و در دل های بیننده گان خود بیشتر و جدی تر چنگ می زند که آدم خان هرچه بیشتر و جدی تر بر تند روی ها، افراطیت و قوم گرایی ها، زبان ستیزی، وابستگی های استخباراتی، زن ستیزی، آموزش ستیزی، تبعیض، برتری های قومی و زبانی طالبان و بالاخره لواطت کاری های طالبان انگشت قویتر بگذارد. در کنار این ها یکی از ویژه گی های مهم قهرمان ظلم ستیزی و نبرد بی امان آنان با استبداد است. با تاسف که دست تنگی های سرشتی آدم خان سبب شده تا نویسنده نتواند، او را در نقش مردان بزرگی چون گاندی ها و ماندیلا ها ارایه کند؛ زیرا آدم خان برخاسته از میان طالبان است و او نمی تواند، فراتر از باور ها و اعتقاد های طالبان و قشری اندیشی های آنان گام بردارد. حال بر نویسنده گان سریال های افضلی است تا از آدم خان چنان مردی هزار چهره درست کنند که حتا در شماری موارد فراتر از حدود گام بردارد و به نقش های ظلم ستیزی خود بیفزاید تا بیش از این قهرمانی جاافتاده شود. در نتیجه او بتواند تا فراتر از وابستگی های قومی و گروهی و حتا شخصی فرصت نقش آفرینی پیدا کند. هرچه باشد، سریال های آدم خان اکنون در سطح خوبی جای پای پیدا کرده و آدم خان توانسته، با نقش آفرینی های خود بیننده گان خود را شکار نماید. یاهو