نشست ویانا چتری برای بسیج و هماهنگی نیرو های مخالف طالبان
شماری از چهرههای سیاسی مخالف حکومت طالبان، دوشنبه، 24 اپریل 2023، برای بار دوم در نشستی زیر نام نشست ویانا، در شهر ویانای کشور اتریش گرد هم آمدند و در بارۀ اوضاع داخلی افغانستان و اعتماد سازی و ایجاد وحدت نظر میان گروهها و جناح های مخالف سیاسی طالبان بحث کردند و خواست های شان را به گوش جامعۀ جهانی رساندند. در این دور نشست ۳۰ تن از چهرههای سیاسی به شمول احمد مسعود و مقام های دولت های پیشین و فعالان مدنی، به میزبانی انستیتیوت امور بینالمللی اتریش، گرد هم آمدند. نشست اول مخالفان طالبان در ویانا در 24 سنبله سال گذشته به مدت سه روز برگزار شده بود.
در پایان این نشست در 26 اپریل 2023 اعلامیه ای صادر گردید که ضمن تاکید بر مذاکره و راه حل مسالمت آمیز سیاسی به عنوان بهترین گزینه، از جامعه جهانی خواستند تا تمامی اشکال مقاومت مردم افغانستان را به رسمیت بشناسد و با تاکید بر انسجام روشمند جریان های مخالف طالبان، از مقاومت مشروع جریانهای سیاسی و زنان و دختران افغانستان، حمایت به عمل آورند. آنان در ضمن تشکیل یک گروۀ کاری برای ایجاد همکار و هماهنگی برای انسجام مخالفان طالبان؛ از برگزارکنندگان نشست دوحه خواستند تا از هر بحثی که منجر به تداوم سلطه طالبان میشود، خودداری کنند. قرار است نشست دوحه در 11 و 12 ثور برابر به 5 و 6 می سال روان به میزبانی دبیرکل سازمان ملل برگزار شود. اعضای این نشست از امینه محمد معاون سرمنشی سازمان ملل خواستند تا در مورد اظهارات غیر مسؤولانۀ اخیر خود توضیج بدهد و هم چنان خاموشی سازمان ملل را در رابطه به حذف سیستماتیک زنان از جامعه و وضع محدودیت های دست و پاگیر بر آنان را غیر مسؤولانه خواندند. اشتراک کننده گان حضور بیش از بیست گروۀ تروریستی در افغانستان را نشانۀ گسترش گروههای تروریستی و خطری برای کشور های منظقه و جهان دانستند و مبارزۀ طالبان برضد گروههای تروریستی را توهم کامل عنوان کردند. آنان در ضمن استقبال از اجماع منطقه و جهان نسبت به رسمیت نشناختن طالبان ، از دادگاه بینالمللی لاهه خواستهاند تا رهبران طالبان را که مرتکب «جنایت علیه بشریت، جنایت جنگی و نقض سیستماتیک حقوق بشر شدهاند، شناسایی و مورد پیگرد قرار دهد.
در مورد این نشست خوش بینی ها و بد بینی هایی ابراز شده؛ اما شمار زیادی حضور چهرههای سیاسی مطرح مخالف طالبان را در فضای بستۀ سیاسی کشور، نشانۀ آشکار تجرید طالبان و بیگانگی آنان از جامعۀ افغانستان و حکومت آنان را فاقد جایگاه و اعتبار دانسته اند. این نشست به پیمانۀ وسیعی مورد توجۀ رسانه های ملی و بین المللی قرار گرفت و سازمان های بینالمللی از مسایل مهم مطرح در افغانستان چون؛ نقض گستردهی حقوق بشر، حذف روشمند زنان از حوزه عمومی، خطرات ناشی از تنگاتنگی رابطه میان طالبان و گروه های تروریستی، و نیاز مبرم به ایجاد یک دولت مبتنی بر ارادهی مردم، آگاهی یافتند و دریافتند که تا کنون آنچه طالبان و لابی های آنان در موارد یادشده بیان کرده اند، دروغ محض بوده است.
بنا براین بجا است تا از هر نشستی برضد طالبان حمایت کرده و هر صدایی را مورد حمایت قرار داد که از منفی گرایی های بیمار گونۀ طالبان پرده بیرون می کند و فضای گفت و گو میان طیف ها و گروههای سیاسی کشور را که از پراگنده گی های فراوانی رنج می برند، هموار ترکرده و از سؤ تفاهم ها میان آنان پیشگیری می کند. چنانکه در نشست ویانا تاکید به عمل آمد که باید به پراگنده گی های کنونی نیرو های ضد طالب هرچه زودتر پایان داده شود.این گونه گفت و گو ها دریچه های امید را گشوده و طلسم شیطانی طالبان را می شکند؛ زیرا بالادستی طالبان چه در گذشته و چه در حال موجودیت ضعف و ناتوانی طرف مقابل آنان بوده است. هرگاه نیرو های مخالف طالبان در گذشته پراگنده و متفرق نمی بودند؛ بدون تردید، این گروه با استفاده از ضعف و خیانت غنی وارد کابل شده نمی توانستند. حالا هم طالبان از با استفاده از پراگنده گی نیرو های مخالف خود بیشترین سود را می برند و حتا در شماری موارد توانایی به جان هم افگندن آنان را دارند. این در حالی است که مردم افغانستان از طالبان نفرت دارند و دولت ها به شمول آنانی که رابطۀ نیگ با طالبان دارند، بر آنان بحیث نیروی تروریستی و ویرانگر نگاه می کنند. چنانکه در این اواخر روزنامه واشنگتنپُست در گزارشی به نقل از پنتاگون نوشته است که کمتر از دو سال پس از خروج امریکا از افغانستان، این کشور بار دیگر به مرکز تروریسم و هماهنگی داعش تبدیل شده است. تنها امریکا در ظاهر نگران گروههای تروریستی در افغانستان نیست؛ بلکه وزیر دفاع روسیه نیز میگوید، گروههای افراطی در افغانستان فعالیتهای خود را در کشورهای همسایه گسترش دادهاند. سرگی شایگو در نشست وزیران دفاع سازمان همکاری شانگهای در دهلی، این گروهها را تهدید اصلی خواند و گفت که آنها اقدامات خود را برای ترویج ایدههایشان در منطقه افزایش دادهاند.از همین رو تا کنون حکومت طالبان تا حال نه مشروعیت داخلی و نه هم مشروعیت بین المللی کسب کرده است و دولت ها شریکی توانا و استراتیژیک نظر دارند.
خوش بختانه که جامعه جهانی با سیاست های غیر انسانی طالبان در قبال مردم و به ویژه در رابطه به زنان به شدت مخالف است و تلاش های آنان برای در اختیار گرفتن نماینده گی های سیاسی افغانستان در خارج از این کشور به ناکامی انجامیده است. طالبان با بدست آوردن چند نماینده گی تبلیغات وسیعی به راه افگندند که گویا جهان به تدریج حاضر به پذیرش طالبان می شود؛ اما واکنش های جهانیان این خواب طالبان را معکوس تعبیر کرد. چنانکه همزمان با سپردن سرپرستی جنرال قونسلی افغانستان در دوبی به اثر یک معامله داخل-دفتری به طالبان، دو شهروند کشور فقط به خاطر تکان دادن پرچم طالبان در جریان مسابقات کریکت از دوبی رد مرز شدند که این مسئله حیثیت و اعتبار واقعی دیپلماتیک طالبان را به خوبی به نمایش گذاشت. این در حالی است که طالبان پس از اظهارات غیر مسؤولانۀ امینه محمدی کوس و برنای شناسایی حکومت خود را از سوی جامعۀ جهانی به صدا درآورده بودند.
هرچند گفته می شود که نمایندۀ طالبان در نشست دوحه حضور خواهد داشت و طالبان این حضور را نوعی موفقیت برای شناسایی خود تلقی کرده اند. در حالیکه اجازۀ حضور طالبان از سوی سازمان ملل د راین نست توجیۀ قانونی نداشته و خلاف کنونسیون های این سازمان است؛ اما اظهارات ودانت پتیل، سخنگوی وزارت خارجه امریکا در اپریل سال روان مبنی بر این که در نشست دبیرکل سازمان ملل با نمایندهگان ویژه کشور ها برای افغانستان در دوحه به رسمیت شناختن طالبان به عنوان یک گزینه برای امریکا مطرح نیست، به وضوح نشان داد که خوشباوری، توهم و تبلیغات رسانه ای طالبان بدور از واقعیت است. صدور قطعنامۀ شورای امنیت (7 ثور 1402 خورشیدی) مبنی بر محکوم کردن ممنوعیت کار زنان در دفتر های این سازمان در افغانستان مشت کوبنده ای در دهن طالبان بود. اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد در این قطعنامه خواستار «مشارکت کامل، برابر، معنادار و ایمن» زنان و دختران افغانستان شده و از همه کشورها و سازمانهای که بر گروه تروریستی طالبان نفوذ و تأثیرگذاری دارند، خواستهاند که این گروه را به لغو فوری سیاستهای که زنان را از زندگی عمومی حذف کرده، ترغیب کنند. صدور این قطعنامه در تاریخ سازمان ملل بی پیشینه خوانده شده است.
شماری ها به این نشست ها به دیدۀ شک نگریسته و مدعی اند که اشتراک کننده گان این نشست ها افراد ناکام و بیشتر مهرههای سوخته اند که به نحوی در فاجعۀ کنونی نقش دارند و از سویی هم این گونه نشست ها به خواست خارجی ها صورت می گیرد. بنا براین، این گونه نشست ها تأثیری بر وضعیت جاری در افغانستان ندارد. آنان می گویند که بسیاری از این افراد پایگاه های اجتماعی و سیاسی خود را در افغانستان از دست داده و هنوز هم در اختلاف های شدید بسر می برند. بنا براین کشور های غربی هم به آنان اعتماد ندارند؛ اما این گروه با وجود بدبینی ها باز هم تاکید می کنند، در صورتی که این نشست ها جامعۀ جهانی و کشورهای تاثیر گذار روی موضوع افغانستان را قانع بسازد؛ هرچند قابل اتکاه نیست و اما در صورتی که آنان به اجماع سیاسی برسند و تسهیل کننده های آنان سازمان ملل باشد، بازهم تاثیر گذار خواهد بود. در میان این همه شک و یقین ها و بدبینی ها و خوش بینی ها درصورتیکه این نشست ها بتواند، تمامی گروهها و جریان های سیاسی مخالف طالبان را در زیر یک چتر بیاورد، یک اقدام نیک و سازنده بوده و برای مردم افغانستان اهمیت حیاتی دارد؛ زیرا افغانستان در مرحلۀ حساس و سرنوشت سازی قرار دارد که شرایط آن با گذشته ها خیلی متفاوت است.
طالبان در واقع ماموران گوش به فرمان استخبارات پاکستان اند و از سوی این اداره موظف شده اند تا افغانستان را به عصر حجر ببرند بنا براین ایجاد هرگونه ثبات در افغانستان تحت حاکمیت طالبان ناممکن است؛ زیرا که برگرداندن ثبات از حکومتی ناممکن است که زیر چتر حاکمیت آن دهها گروۀ خطرناک تروریستی اجازۀ فعالیت علنی دارند. پنج سال دور نخست و بیست ماه دور کنونی حکومت های طالبانی ثابت کرده که طالبان راهگشای ماموریت استخباراتی را دارند و در اصل برای افغانستان و مردمش تعلق خاطر و حتا کوچک ترین دغدغه ای ندارند. مردم افغانستان اکنون در پرتگاهی از ناگزیری ها قرار دارند و این ناگزیری ها است که آنان را در برزخی از فاجعه و فلاح قرار داده است و برای عبور از دوزخ طالبانی راهی را به سوی رستگاری نقب بزنند. از این رو از هرگونه تلاشی باید حمایت کرد که گروههای سیاسی را در زیر یک چتر آورده می تواند و با توجه به اولویت این مرحله نه تنها حرکت های پیوند دهنده و هماهنگ کننده را در همچو شرایط حساس مورد حمایت جدی باید قرار داد؛ بلکه در افشای آنانی کوشید که در راۀ ایجاد وحدت و هماهنگی نیرو ها سنگ اندازی می کنند. بی تفاوتی جهانیان نسبت به اوضاع افغانستان، مردم این کشور را بدین باور گردانیده که خود باید دست به کارشوند و منتظر جهانیان نباشند؛ زیرا جهانیان دنبال منافع خود اند و پروای مردم افغانستان را ندارند. این که مرد افغانستان زیر ساطور ستم طالبان هر روز خورد و خمیر می شوند و هر روز ملا هبت الله با صدور فرمانی دستان مردم افغانستان بویژه دست ها و پا های زنان این کشور را می بندد. این درد را تنها آنانی احساس می کنند که در زیر شعله های آتش استبداد طالبان زنده گی می کنند.
تاریخ پر فراز و فرود افغانستان ثابت کرده است که این کشور فرصت های خوبی را از دست داده است و با از دست رفتن آن فرصت ها درموجی از خود خواهی ها و کوتاه اندیشی ها و بیگانه پروری ها بوده که امروز مردم افغانستان در زیر سیطرۀ حاکمیت تروریستی بهای خطا کاری ها و مزدوری ها و فرومایگی های زمامداران و رهبران کمونیستی و جهادی و لیبرال را می پردازند. حالا که افغانستان در پرتگاۀ تروریسم و در کام گروههای تروریستی رفته است؛ بیش از هر زمانی نیاز به ایجاد یک جبهۀ واحد ضد طالبانی است تا با وجود تفاوت و اختلاف دیدگاهها هرچه زودتر ایجاد و بر پراگنده گی های کنونی نقطۀ پایان نهاده شود. این جبهه می تواند از نظر جهانیان جا گزینی برای طالبان گردد. در این صورت است که جهانیان در پیوند به افغانستان و سرنوشت طالبان تصمیم جدی و شتاب زده خواهند گرفت. یکی از دلایل تعامل جهانیان با طالبان نبود بدیل آنان است و این سبب بقای طالبان شده است. این به معنای آن نیست که حضور خاینان معلوم الحال مانند غنی فراری، شریکان قدرت و همرکابان او و آنانی را در چنین جبهه مشروع پنداشت که پس از سرنگونی طالبان، برای دوباره به قدرت رساندن آنان از هیچ گونه شیادی دریغ نکرده اند؛ بویژه غنی که با به فریب کشاندن نیرو های دفاعی و امنیتی کشور و مردم افغانستان و تحویلی ارگ به شبکۀ حقانی مرتکب جنایتی شده است که نابخشودنی است. اگر سخنان محب خاین درست باشد، ای کاش که او فرار نمی کرد و طالبان او را حلق آویز می کردند و مرگ جاودانه را نصیب می شد و این چنین زبون و ننگین به زنده گی ذلت بار خود ادامه نمی داد. حرف بر سر ایجاد چنین جبهه حرف بر سر نیرو ها و گروهها و جریان های سیاسی و مدنی است که بررغم تفاوت اندیشه و دیدگاه ها در خیانت های بزرگ ملی و فساد های کلان دست نداشته و طرف اعتماد حداقل مردم را دارا باشند. یاهو