کتاب بازگشت طالبان و افتضاح نظامیان پاکستان در افغانستان
تا کنون کتاب های زیادی به نشر رسیده که از رابطه های تنگاتنگ گروههای جهادی و طالبان با نظامیان پاکستان بویژه دستگاۀ استخباراتی پاکستان پرده برداشته اند و از نقش منفی و ویرانگرانۀ جنرالانی چون اختر نصیر الله بابر، کرنیل امام، عبدالرحمان، حمیدگل، ضیاالحق، باجوه، فیض حمید و دیگران در افغانستان پرده برداشته و سیما های آنان را عریان و مشت های تاراجگری آنان را باز کرده اند. با نشر پرغوغای کتاب «بازگشت طالبان»،این پرسش در ذهن هر خواننده تداعی می شود که چگونه انتشار این کتاب یک باره هنگامه برپا کرد. این در حالی است که آنچه حسن عباس به آن پرداخته، در بسیاری موارد تازه نیست؛ البته به استثنای رخداد های اخیر. این غوغا پرسش های استخباراتی و سیاسی را در افکار تداعی می کند که بدون پرداختن به آنها نمی توان به زاویه های پنهان نشر این کتاب پی برد.
حسن عباس، استاد دانشگاه دفاع ملی در واشنگتن، در کتاب «بازگشت طالبان» به مهم ترین موضوع هایی که پرداخته، عبارت اند از اینکه کلید کنترول طالبان در افغانستان، بدست استخبارات و ارتش پاکستان است. او همچنان افشا کرده که اشرف غنی، رئیس جمهور پیشین افغانستان، در ساعات اخیر سقوط کابل، اطلاعات مهمی را با سراجالدین حقانی شریک کرد تا مسیر ورود حقانیها به کابل را هموار کند.
این پژوهشگر امریکایی پاکستانیتبار، به کشمکش های درونی طالبان اشاره کرده و نوشته است که طالبان بر سر قدرت اختلاف شدید درونی دارند و ملا هبتالله آخندزاده، رهبر این گروه، برای حفظ پایگاه قدرتش و به علت عدم اعتماد بر ملا یعقوب و سراجالدین حقانی نیروی ویژه نظامی خود را در قندهار تشکیل داده است. داکتر حسن عباس، سابقه کار پژوهشی در چندین نهاد معتبر علمی امریکا از جمله دانشگاه هاروارد دارد. وی در سال ۲۰۱۴ نیز کتاب دیگری با عنوان «احیای طالبان» منتشر کرد که در آن بررسی میکند چگونه طالبان بعد از فروپاشی اولیه، با شرایط خود سازگار شدند و دوباره قدرت و برتری سیاسی را به دست آوردند.
پیش از نشر این کتاب، کتاب های زیادی بوسیلۀ نویسنده گانی چون احمد رشید، خبرنگار و گزارشگر پاکستانی تحت عنوان « طالبان: اسلام، نفت و بازی بزرگ جدید» به نشر رسیده که شرح و تحلیلی از رویدادهای معاصر افغانستان و گروه طالبان به دست داده و از پیدایش و وابستگی گروۀ طالبان به پاکستان درست و مستند سخن گفته است. وی در این کتاب طی سه بخش نحوه ظهور طالبان و همچنین سیاست های داخلی و خارجی این گروه نوظهور و به طور کلی تحولات و رویدادهای افغانستان را طی دهه 1990/ 1370ش .شرح داده است. احمد رشید ظهور طالبان را معلول سیاستهای حمایت طلبانه برخی کشورهای ذینفع در قضیه افغانستان و سیاستهای بیطرفانه برخی دیگر و نیز حاصل بقایای رقابتهای جنگ سرد و همچنین کشمکشهای منطقهای تلقی کرده و از نقش درشت و تعیین کنندۀ پاکستان در قسمت ظهور طالبان آشکارا سخن گفته است.
«طالبان: زنان، تجارت مافیا و پروژه عظیم نفت در آسیای مرکزی» کتاب دیگر احمد رشید است که در سال
1382 به نشر رسید. این کتاب از سه بخش تشکیل شده است که بخش نخست به تاریخچه شکلگیری، گسترش و استقرار طالبان در افغانستان و ماهیت نهضت طالبان و دیدگاه این گروه؛ بخش دوم اصول اعتقادی ، فرهنگی ایدئولوژیکی و اقتصاد طالبان و جهاد جهانی آنان و بخش سوم به سیاستهای جهانی پنهان و منافع کشورهای بزرگ در پشت پرده نهضت طالبان و نیز اهداف قدرتهای بزرگ در افغانستان و آسیای مرکزی اشاره میکند. وی معتقد است که دستیابی ایالات متحده به ذخائر زیرزمینی دست نخورده آسیای مرکزی پس از فروپاشی شوروی سابق و ظهور جمهوریهای تازه استقلال یافته، انتقال لولههای نفتی آسیای مرکزی از طریق افغانستان و پاکستان و منافعی که از این راه متوجه پاکستان میگردد، حساسیت و رقابت کشور روسیه در این زمینه، همچنین انگیزهها و اهداف کشورهای عربستان سعودی، ایران، ترکیه و رژیم صهیونیستی موجب توجه کشورهای یاد شده به حوادث افغانستان شده است.
احمد رشید در کتاب دبگری زیر عنوان «پاکستان در پرتگاه: آینده آمریکا، پاکستان و افغانستان» نوشته که این کشور در حال رفتن به سوی بینظمی و آنارشیسم است و مسئولیت آن را به دوش مقامهای اسلامآباد و دولت باراک اوباما، رئیس جمهوری وقت آمریکا افگنده است که روابط میان این دو کشور را تیره کردند. آقای رشید در این کتاب پیشنهادهایی در زمینه بهبود روابط پاکستان با آمریکا ارائه کرده و به اهمیت گفتگوهای صلح با طالبان در ارتباط با خروج نیروهای خارجی از افغانستان نیز اشاره کرده است. احمد رشید در این کتاب سیاست داخلی پاکستان را پیچیده خوانده و به روابط تنگاتنگ ارتش پاکستان با طالبان پرداخته و بخش مهمی از دشواری های کنونی را مسؤول این رابطه می داند. وی افزوده که حکومت بر ارتش و سازمان اطلاعات کنترل ندارد، از اقلیتهای خود محافظت نکرده و بخشهایی از خاک خود را در برابر طالبان پاکستانی و دیگر گروههای شورشی حفظ نکرده است.
احمد رشید در آخرین کتاب خود تحت عنوان «فرو رفتن افغانستان و پاکستان در اغتشاش، برگشت دوباره طالبان»، نوشته است که طالبان سرمایۀ پاکستان بعد از امریکا در افغانستان اند. وی با این لحن از عمق وابستگی گروۀ طالبان با پاکستان سخن گفته که کم ترین غوغایی هم برپا نکرد. وی دلیل این مداخله های ارتش پاکستان را رسیدن به عمق استراتیژی در افغانستان بخاطر دشمنی با هند و بوجود نیامدن نهاد های کارای دموکراسی و نارسایی های مردم این کشور عنوان کرده است.
«طالبان، خاستگاه و مبانی فکری» کتاب دیگری است که به بررسی منشأ فکری گروهک طالبان و نحوه شکلگیری این گروه پرداخته است. این کتاب که توسط «مازیار کریمی حاجیخادمی» نوشتهشده است. در چهار بخش به بررسی مبانی نظری و فکری جنبش طالبان در افغانستان می پردازد. بخش اول آشنایی اولیه با طالبان و ضمن اشاره به اندیشه سیاسی، رهبری و تشکیلات آنان؛ بخش دوم بررسی سیر تاریخی مبانی کلامی اندیشه طالبان و نقد و بررسی مبانی کلامی اندیشه ای آنان؛ بخش سوم تأثیر گذاری گروه ها و جریان های سیاسی و سیاسی- مذهبی و تحولات اجتماعی مؤثر در تفکر طالبان و بخش چهارم تأثیر پذیری تفکرطالبان از نظام فکری و اجتماعی قومیت پشتون.
«از دشت لیلی تا جزیره مجنون» به قلم «محمد سرور رجایی» کتاب دیگری است که وجه تسمیه آن از حضور سربازان افغانستانی در جبهه ایران در دوران جنگ ایران و عراق گرفته شده است. نویسنده این کتاب سعی کرده با پرداختن به این موضوع روابط میان ایران و افغانستان را در شرایط بحران بازنمایی کند.این کتاب دیدگاههای نژادپرستانه و متعصبانه را هدف قرار داده است. دشت لیلی مکانی است که در حدود هشت هزار جنگجوی طالب بوسیلۀ دوستم در زمان حملۀ آمریکا و شکست طالبان زنده به گور شدند. گفتنی است که کشته شدن چند دیپلمات ایرانی و یک خبرنگار این کشور در اواسط دهه 90 میلادی هنگامی اتفاق افتاد که حملات طالبان در نقاط مختلف افغانستان شدت گرفته بود و نیروهای طالبان وارد شهر مزار شریف شده بودند.
«طالبان، سپاهیان خدا در نبردی اشتباهی» نوشتۀ «فهمی هویدی» نویسنده اسلامگرای مصری است که در دوران سیطره طالبان در افغانستان دو بار به این کشور سفر کرده و شرح سفرهای خود را در این کتاب منتشر کردهاست. این کتاب که شامل خاطرات نویسنده از این سفر است به شناخت مخاطب از طالبان و نحوه عملکرد آنان در افغانستان میپردازد.
کتاب «طالبان: جنگ، و نظام جدید در افغانستان اثر پیتر مارسدن» سال نشر، 1379درباره ی منشا طالبان و ماهیت رهبری آن و رویدادهایی که به سلطۀ آنان به افغانستان انجامید، اطلاعاتی ارایه می کند. در فصل های دیگر کتاب به مواضع عقیدتی طالبان و قرائت آنان از اسلام، رابطه شان با دیگر جنبش های اسلامی، سیاست های آنان در مورد زنان، ارتباط شان با کشورهای بزرگ و همسایگان، و دیگر مسایل مطرح در این زمینه پرداخته است.
کتاب «جنگ اشباح» نوشتۀ ستیف کول در صفحۀ 292 به سفر بی نظیر بوتو به امریکا اشاره کرده که وی در سفر به امریکا و دیدار با کلنتن طالبان را یک گروه طرفدار پاکستان و تامین کنندۀ امنیت معرفی کرد. وی پیش از آن بی خبر از امریکا کمک هایی را در اختیار طالبان گذاشته بود. این دیدار بوتو پای برژینسکی مشاور امنیت ملی وقت آمریکا را به جنگ افغانستان کشاند.
در این میان، دو کتابی که توسط افسران ISI پاکستان به چاپ رسیده، پرده از روی حقایق انکار ناپذیر برداشته است.اولی کتاب تلک خرس توسط دگروال یوسف و دوم کتاب کرنیل امام به نام داستان جهاد افغانستان میباشد ، که در آن از سال 1974 به اینطرف پرداخته است. این دو کتاب از راز های ناگفتۀ آی اس آی در پیوند به وابستگی رهبران گروههای جهادی و طالبان به این دستگاۀ جهنمی پرده برداشته و جهاد افغانستان در برابر شوروی را جنگ پاکستان با شوروی و گروههای جهادی را جنگجویانی بیش در دست جنرالان پاکستانی نخوانده اند. در کتاب اخیر قهرمان اصلی امیر ترار است که در همکاری با نصرالله بابر اسلام گراها را در کام آی اس آی افگند و آنان را بسیج کرد و بوتو از آنان بحیث حربه برضد داوود سود برد. پاکستان بعدتر پس از تهاجم شوروی از آنان جنگجویانی ساخت که ضیاالحق قهرمان جهاد افغانستان با شوروی شناخته شد. کرنیل امام خود را مخلص و محبوب پاکستان میداند و جهاد در افغانستان را دفاع از پاکستان خوانده است.
کتاب های یاد شده بدون استثنا به وابستگی های گروۀ طالبان به شبکۀ آی اس آی و نفوذ این دستگاۀ جهنمی در افغانستان اشاره های واضح و مستند کرده اند. افزون بر این کتاب ها صدها مقاله های پژوهشی در رسانه ها به نشر رسیده و می رسند که حکایت از وابستگی مزدور منشانۀ طالبان به پاکستان دارد و از اختلاف درونی طالبان و روابط پیشینۀ غنی با شبکۀ حقانی و اینکه چگونه او ارگ را به طالبان سپرد، پرده برداشته اند.
داکتر حسن عباس چیز تازه ای نگفته که از نظر رسانه ها پنهان بوده باشد. مهم ترین و کلیدی ترین افشاگری های او کنترول طالبان افغانستان، بدست استخبارات و ارتش پاکستان است و دیگر اینکه غنی، در ساعات اخیر سقوط کابل، اطلاعات مهمی را با سراجالدین حقانی شریک کرد تا مسیر ورود حقانیها به کابل را هموار کند. وی در ضمن از اختلاف درونی ملاهبت الله با ملایعقوب و سراج الدین حقانی سخن گفته که این اختلاف خود ریشۀ استخباراتی دارد و دستوری است؛ زیرا حقانی از پدر در پسر بازوی ملیشه ای ارتش پاکستان است. نویسنده در جایی از موجودیت 14 وزیر در کابینۀ طالبان یاد کرده که درس خوانده های مدرسۀ حقانی اند. ابن نه تنها دلالت آشکار بر وابستگی گروۀ طالبان به آی اس آی دارد ؛ بلکه از خشونت گرایی های طالبان نیز حکایت دارد؛ زیرا مدرسه های حقانی در خشونت آفرینی ها و بیرحمی و انسان کشی ها نامدار ترین ها اند و شگفت آور اینکه بسیاری از رهبران این مدرسه مانند مولوی حسن و سمیع الحق به گونۀ فجیع کشته شدند. مداخله های رهبران این مدرسه در افغانستان زبانزد خاص و عام بوده و اشارۀ آقای خسن عباس ممکن آخرین موردی باشد که به این موضوع اشاره کرده است.
این کتاب به مسایل دیگری چون، تقرر هدایت الله بدری بحیث وزیر مالیه با اشارۀ باجوا رئیس ارتش پیشین پاکستان اشاره کرده یا ادعای اینکه وزیر امور خارجه طالبان قبل از اینکه از هند بخواهد دیپلمات ها و کارکنان فنی خود را به کابل بازگرداند، با فرمانده سابق ارتش پاکستان دیدار مفصلی داشته است تا با استفاده از این رابطه مشروعیت بین المللی حاصل کنند یا ادعای اصرار طالبان به فیض حمید هنگام سفر اش به کابل برای ماندن در سفارت پاکستان در کابل و رد این پیشنهاد از سوی او یا ادعای درخواست رئیس سابق اطلاعات پاکستان، مبنی بر نصب عبدالله و حامد کرزی در سمتهای دولتی؛ یا ادعای نفوذ روزافزون گروه شبه نظامی داعش در افغانستان و یا اینکه به این نکته اشاره کرده که در پایان دیدار انجم، رئیس آی اس آی و جنرال فیض حمید رئیس سابق آی اس آی با ویلیام برنز، رئیس سیا، در واشنگتن و توافق بر سر اینکه طالبان دیگر خطری به واشنگتن نیست. از افشا گری هایی به شمار نمی روند که غوغای رسانه ای داشته باشند؛ زیرا این ها مسایلی اند که رسانه ها از آن در گذشته های پرده برداشته بود و روی بسیاری از نکات فوق طرف ها در جریان گفت و گو های دوحه روی بسیاری از آنها به توافق رسیده بودند. از سویی هم افشای موضوع های یاد شده آنقدر مهم نیستند که ماروین جی واینبام، محقق ارشد امور جنوب آسیا از آن به عنوان آشکارایی تصمیم های محوری یاد کرده که منجر به تصاحب قدرت توسط طالبان شده است.
این در حالی است که کتاب های یادشده سال ها پیش به موضوع های بالا پرداخته و موضوع های اخیر هم از مدت زیادی است که نقل محفل رسانه های داخلی و خارجی است. تنها یک چیز باقی میماند که برای نخستین بار یک نوشتۀ تحقیقی بوسیلۀ یک پاکستانی که استاد دانشگاه است؛ در این زمینه سند سازی کرده است. در این میان آنچه مسلم است، همانا بازی های استخباراتی به مثابۀ آن سوی سکه در پشت این کتاب است که غوغای رسانه ای پیدا کرده است. این غوغای رسانه ای پرسش های زیادی را در افکار تداعی می کند که باید به آنها پرداخته شود و بیشترحکایت از یک جنگ استخباراتی دارد و به مثابۀ یک تیر و دو فاخته دارد.
وی خواسته از یک جو تبلیغاتی استخباراتی رابطۀ طالبان و اسلام آباد را به گونۀ وارونه گسست نمایی کند و گویا گسست هایی را در روابط طالبان با اسلام آباد نشانه برود که بیشتر مصرف بیرونی دارد تا داخلی. نیم قرن مداخلۀ مستقیم و جنایت بار پاکستان در افغانستان ثابت کرده که در این مدت پیپلی ها ومسلم لیکی ها و نشنلی ها و انصافی ها و اهل حدیثی ها همه و همه در رابطه به جنایت های نظامیان پاکستان در افغانستان همصدا و متحد بوده اند. آنان در هر حالی زیر نام دفاع از منافع ملی پاکستان مانع مداخله های ارتش این کشور در افغانستان نشده اند. زمامداران و سیاستگران و آگاهان پاکستان از چهل سال بدین سو خواسته و ناخواسته همصدا با نظامیان این کشور طبل جنگ و مداخله در افغانستان را کوبیده اند. آنان هر از گاهی به بهانۀ دفاع از منافع ملی و مواجهه با بیرونی ها خواسته اند تا افکار مردم پاکستان و جهانیان را در رابطه به مداخله های بی شرمانۀ آنان در افغانستان به فریب بکشانند. مردم افغانستان آنقدر به پاکستان و مردمش بویژه نظامیان این کشور بی باور شده اند که حتا نشانه های یک جوی از مردانگی را در آنان نمی توان سراغ کرد. این در حالی است که مداخله ء نظامیان پاکستان در افغانستان و حمایت های مالی و لوژیستیکی آنان از تروریستان رسوایی های سیاسی و بحران مالی را به پاکستان به بار آورده است و این پاکستان را واداشت تا شرایط سخت صندوق بین المللی پول را بپذیرد که در نتیجۀ آن شرایط اخذ وام از صندوق بینالمللی پول (IMF) 9.6 درصد کاهش یافت؛ اما بررغم این فشار ها نظامیان پاکستان از تروریست پروری دست بردار نیستند.
با این حال چقدر می توان باور کرد که آقای حسن عباس با نوشتن این کتاب خواسته تا افکار مردم پاکستان و جهانیان را نسبت به مداخله های همیشگی نظامیان تروریست پرور این کشور تحریک نماید. هرگاه هدف حسن عباس از نوشتن این کتاب پرده برداری از واقعیت های تلخ در داخل پاکستان و افشای مداخله های ارتش در حکومت های ملکی این کشور و افشای روابط ارتش با گروههای خطرناک تروریستی باشد؛ بویژه اینکه نشر این کتاب بتواند، لکۀ ننگین تروریست پروری را از جبین نظامیان پاکستان پاک کند و در تصمیم گیری های مداخله گرانۀ نظامیان این کشور در افغانستان نقطۀ پایان بگذارد. در این صورت جا دارد که نشر این کتاب و نقش و تاثیر گذاری مثبت آن را برای تغییر رویکرد های نظامی و سیاسی در پاکستان خیر مقدم گفت. از آنجا که عنوان. جذابیت، رضایتمندی، آموزش، تصوير سازی و صدافت گویی و امانت داری و از همه بهتر آگاهی بخشی و قدرت تغییر از ویژه گی های یک کتاب خوب است. امید که این کتاب در تغییر رویکرد های خشونت گرایانۀ نظامیان پاکستان و زمامداران دو رو و صد چهرۀ زمامداران و رهبران پاکستان نقش بنیادی را بازی کند. یاهو
امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.