امیر جان صبوری را از گذشته های دور از زمانیکه سروده بود “تو از شهر خورشید به اینجا رسیدی” می شناسم،از زمانیکه در دهلیز های کمیته مرکزی سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان سر گردان بخاطر موسیقی و هنر بود و ارکستر گل سرخ را با گل های رنگارنگ رنگ و رونق می بخشید. صبوری،جوانی از ادرسکن هرات به کابل آمده بود تا آواز بخواند و گل کند در میان تمام آنانی که خوشبویی ترانه های شان روان انسان را نوازش می داد،وی با ارکستر گل سرخ که هنوز نو نهال بی ثمر بود کار را آغاز کرد و چنان با علاقه و محبت ریشه دواند که بزودی گل سرخ،افغانستان شمول شد و هر آنکس زمانی صبوری،وجیهه و فرید را می دید و یا می شنید به فکر گل سرخ می افتاد،گلی که تازه رویده بود اما چه زیبا و عاشقانه.
گل سرخی ها شاخ و پنجه بیشتر کشیدند،از شهر به اطراف رخت سفر بستند،به آنهم اکتفا نکرده مرز های بسته وطن را شکسته راهی کشور های منطقه شدند،تاجکستانی ها تاجکستان و ایرانی های ایران با گل سرخ و صبوری آشنایی بیشتر پیدا و زمینه شدند برای رشد و گسترش موسیقی افغانستان.
صبوری بهترین شعر و کمپوز های برای ارکستر گل سرخ تهیه کرد،به یاد دارم که آهنگ یار یک سرباز است لیلا به سرود سربازان قوای مسلح تبدیل گردید،این آهنگ به سرود رزم و پیپکار قهرمانان قوای مسلح افغانستان تبدیل شد،دلیر مردان افغانستان با این آهنگ تجاوز پاکستان در ننگرهار را به شکست روبرو و افتخار آفریدند برای آن زمان و آینده وطن عزیز ما افغانستان.
صبوری دها اهنگ عشقی و حماسی برای گل سرخ تحفه داد و یکجا با گل سرخ به گل همیشه بهار تبدیل شد.
صبوری روزگار تلخ و شیرین زنده گی را با گل سرخ سپری کرد هیچ گاه تسلیم روزگار سرد نشد،هیچ گاه معامله نکرد و هیچ گاه به آرمان خویش خیانت نکرد وطنپرستانه سرود،خواند و خواست بگوید که نماینده یک نسل آگاه و رسالتمند است.
پس از شکست و ریخت ۹۲ باز هم به آنچه قول و قرار اش بود پایدار باقی ماند،مهاجرت های داخلی و بیرون مرزی افغانستان را تجربه کرد،بهتر و پخته تر نسبت به گذشته خواند،سروده های روی کاغذ آورد که درد دل میلیون ها شد. اگر به هر آهنگ صبوری دقت کنیم شاید بگویم که چه زیبا درد و سوز دلم را رقم زده،درد و سوزی که همه ی ما را سوخت و آن سوخت هنوز هم جریان دارد.
در غربت بیاد وطن سرود:
اگر شبها شب یلدا بود
اگر روزها پر از غم بود
قناعت بود و صبری بود
اگر بسیار اگر کم بود
همون شبها همون کابل
برایم مثل عالم بود
صبوری مرد سخن و اندیشه است،مردی که موسیقی یک سرزمین زخمی را رسالتمد ساخت و با هر صدایش مرهمی شد برای آن همه زخم،درد و اشک.
سروده صبوری سرزمین من امروز به سرود رزم و وطنپرستی مردم آزادیخواه میهن ما تبدیل شده که وی می گوید؛
بی آشیانه گشتم خانه به خانه گشتم
بی تو همیشه با غم شانه به شانه گشتم
عشق یگانه من از تو نشانه من
بی تو نمک ندارد شعر و ترانه من
سرزمین من خسته خسته از جفایی
سرزمین من بی سرود و بی صدایی
سرزمین من دردمند بی دوایی
سرزمین من
سرزمین من کی غم تو را سروده؟
سرزمین من کی ره تو را گشوده؟
سرزمین من کی به تو وفا نموده؟
سرزمین من
ماه و ستاره من راه دوباره من
در همه جا نمیشه بی تو گزاره من
گنج تو را ربودند از بهر عشرت خود
قلب تو را شکسته هر که به نوبت خود
سرزمین من خسته خسته از جفایی
سرزمین من بی سرود و بی صدایی
سرزمین من دردمند بی دوایی
سرزمین من
سرزمین من مثل چشم انتظاری
سرزمین من مثل دشت پر غباری
سرزمین من مثل قلب داغداری
سرزمین من
وقتی صدای صبوری را می شنوم روانم احساس دگر پیدا می کند،می بینم که یک انسان چطور می تواند صدای یک ملت شود اما چنین توان و شیمه در وجود صبوری بود و است که با آن همه بزرگی صدای یک نسل آگاه شد.
صبوری بیان حقیقت ها و عدالت خواهی است چنانچه در بخشی از آهنگ خود می گوید:
تا هنوز آیینه ها را از غبار نشسته اند
تا هنوز اصل گپ را به ما نگفته اند
تا هنوز که هنوز است، رخت عاشق،پینه دوز است.
بلی خواننده عزیز!
صبوری از چهره های تابناک و پر درخشش موسیقی امروز افغانستان است که کمتر داریم با چنین جوهر،جوهری که برای نسل های امروز و فردا افتخار آفرین است.
بیایید قدر این الماس ادبیات و فرهنگ کشور ما را بدانیم،نگذاریم خاکستر روی صدا و سیمایش را بگیرد.
صبوری صدای من،صدای تو و صدای ما است،بگذار این صدا صد سال دگر تازه های داشته باشد و بگذار قرن ها مردم با شنیدن این صدا حرمت گذارند به موسیقی اصیل و خوب وطن عزیز ما.
افتخار دارم که صبوری را همچون یک دوست،رفیق،برادر و همکار می شناسم و سالها در کلبه ی غریبانه من آنگاه که در کابل زیبا بودم با هم قصه های داشتیم و هر بار نوازش می یافت قلب و روانم با صدای دلنشین هنرمند دلها صبوری بزرگوار.
برخی ها برای وطن سرودن اما جفا کردن برای آن سرزمین اما صبوری صد ها بار بهترین ها را برای وطن سرود و پایدار باقی ماند به آنچه احساسش بیان کرد.
راه صبوری سبز،عمرش دراز،صدا و آرامش همیش باد.
صمد کارمند
ششم جون ۲۰۲۳
امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.