تنش کوتاه مدت میان ایران و پاکستان؛ اما کارت بازی در دست طالبان
پس از حمله ی هوایی ایران به پایگاه های جیش العدل در خاک پاکستان و حمله ی متقابل پاکستان به پایگاه های این گروه در خاک ایران تنش کوتاه مدت میان دو کشور بوجود آمد و کشور های منطقه بویژه چین هر دو کشور را به خویشتن داری فراخوانده و تشدید درگیری میان دو کشور را که یکی برخوردار از کمک های امریکا و غرب و دیگری هم برخوردار از حمایت روسیه است؛ خطری برای ثبات شکننده ی منطقه تلقی کردند. این دو کشور در حالی بر سر گروه های تروریستی باهم درگیر شدند که از سال ها بدین سو نه تنها اردوگاه و میزبان خطرناک ترین گروههای تروریستی مخالف یکدیگر؛ بلکه حامی مخالفان حکومت و مردم افغانستان نیز بوده و از گروههای تروریستی مانند، طالبان، القاعده، جیش العدل و داعش حمایت کرده اند. این دو کشور طی سال های متمادی با سیاست های چند پهلو یک دست به سوی تروریستان و دست دیگر را به سوی حکومت های یکدیگر دراز کرده اند.
سقوط افغانستان به دامن گروههای تروریستی در نتیجه ی تبانی آشکار و پنهان این دو کشور به انجام رسید. امروز افغانستان با حضور بیش از بیست گروه ی تروریستی به شمول جیش العدل، به کارت بازی های تروریستی طالبان بدل شده است که پس لرزه های آن در حوادث تروریستی هر دو کشور قابل درک است. شگفت آور اینکه طالبان پیش از سقوط افغانستان در هر دو کشور پایگاه ها داشتند و هر دو کشور از طالبان و سایر گروههای تروریستی بحیث جنگجویان نیابتی برای رسیدن به اهداف استراتیژیک و جیوایکونومیک و هایدروپولیتیک شان بر ضد یکدیگر و مردم افغانستان استفاده کرده اند و با تاسف که این دو کشور هیچگاهی قادر نشده اند تا در چهار دهه ی گذشته در موقعیت های جدید با حکومت های افغانستان تعامل نمایند. هنوز هم این بازی ادامه دارد.
تنش میان پاکستان و ایران پس از آن آغاز شد که سپاه ی پاسداران ایران از حمله ی موشکی به پایگاه گروه «جیشالعدل» در خاک پاکستان خبر داد و کارشناسان نظامی این حمله را بی پیشینه خواندند. پیشتر از آن سپاه پاسداران ایران از حملات گسترده موشکی به پایگاه ی کرد ها در اربیل عراق و ادلیب سوریه خبر داده بودند که با واکنش تند عراق مواجه شد. حمله ی ایران به پاکستان به پاسخ حمله های جیش العدل صورت گرفت. این نخستین باری نیست که شبهنظامیانی چون «جیشالعدل» عملیاتهایی را در خاک ایران انجام میدهند. سالها پیش نیز عبدالمالک ریگی با گروه «جندالله» خود به پاسگاههای مرزی ایران حمله میکرد و سربازان را گروگان میگرفت هم روابط میان تهران و اسلامآباد بر مدار پیشین دنبال میشد. گفتنی است که بلوچستان یک منطقه ی مورد منازعه میان ایران، پاکستان و افغانستان است که مانند، کشمیر، دیورند و تبت و کردستان بازمانده از دوران استعمار انگلیس است. هرچند این گروهها تروریستی خوانده می شوند و اما گروه ی جیش العدل داعیه ی انسانی دارد و خواهان حقوق مساوی از کشور های شان هستند.
این حمله واکنش تند اسلام آباد را در پی داشت و سفیر خود را از ایران خواست و به سفیر ایران گفت که نباید از تهران به اسلام آباد برگردد. پس از آن ارتش پاکستان زنجیره حملات هوایی را در نقاط مرز ایران انجام داد و مدعی شد، ۶ پایگاه وابسته به «ارتش آزادی بخش بلوچستان» را در سه نقطه هدف قرار داد. وزارت خارجه پاکستان گفت، هدف حمله گروه سرمچار، یعنی نیروهای مسلح بلوچ بود. پس از این حمله ها حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه ی ایران و کاکر نخست وزیر پاکستان روز پنجشنبه در دیداری در حاشیه اجلاس داووس باهم دیدار کردند و برای کاهش تنش میان دو کشور تاکید کردند. پس از این دیدار مانور مشترک بحری هر دو کشور نیز به انجام رسید. به دنبال آن قمی وزیر خارجه ی ایران پس از دیدار با جلیل عباس وزیر خارجه پاکستان در ۱۹ جنوری از توافق برای مبارزه با تروریسم خبر دادند و اعلان کردند که دو کشور در مورد تنش زدایی میان اسلام آباد و تهران توافق کردند. این توافق حتا گمانه زنی هایی را بوجود آورد که هر دو حمله در تبانی هر دو کشور صورت گرفته است. هدف این دیدار تشکیل یک گروه ی تماس برای حل معضل افغانستان بود.
این تحلیل هم چندان ناموجه نیست هرچند دور از امکان نیست که نظامیان پاکستان با این حمله خواسته اند تا با نشان دادن چراغ سبز به کشور های غربی توجه ی آنها را به خود جلب کنند؛ اما بعید به نظر می رسد که این جنگ جنوب جهانی باشد و پاکستان از سوی کشور های غربی حمایت مالی شود. زیرا نظامیان تروریست پرور پاکستان اعتبار اش را نزد کشور های غربی از دست داده و از سویی هم به افلاس شدید مالی و اقتصادی روبرو است. نه تنها توان مالی برای تروریست پروری را از دست داده؛ بلکه هزینه ی همچو جنگ برایش سنگین تمام می شود. پاکستان دیگر آن غول تروریست پرور گذشته نیست و روابط نظامیان آن با گروههای تروریستی به چالش رفته و حتا دندان های تروریست پروری خود را هم از دست داده است.
این درگیری در آغاز نگرانی های جدی کشور های منطقه و جهان را در پی داشت و همه خواهان خویشتن داری دو طرف شدند؛ زیرا شاخ به شاخ شدن دو کشور قدرتمند منطقه که هر دو دارای نیرو های زمینی و هوایی پیشرفته اند که ستون فقرات استراتیژیهای دفاعی آنها را تشکیل میدهند. بدون تردید درگیری دو کشور دارای پیشرفته ترین ابزار جنگی، پی آمد های خطرناک و غیر قابل کنترول را در منطقه به دنبال داشت. (۱)
پاکستان و ایران دو کشوری اند که از سال ها بدین سو اردوگاه و میزبان خطرناک ترین گروههای تروریستی از القاعده تا داعش، طالبان، فاطمیون، زینبیون، لشکر جنگوی، سپاه ی صحابه، جیش العدل و گروههای تروریستی ایغور های چین، تاجکستان و ازبکستان بوده اند. زمامداران بویژه نظامیان این دو کشور از گروه های تروریستی در جنگ های نیابتی استفاده ی ابزاری کرده و اکنون بهای تروریست پروری های خود را می پردازند. هرچند این دو کشور در صدور گروههای تروریستی در عراق، سوریه، یمن و سایر کشور های شرق میانه دست دارند؛ اما هر از گاهی بر سر این گروهها با هم نیز درگیر شده اند. در این میان مداخله های بی شرمانه و تروریست پروری های هر دو کشور بیش از چهار دهه بدین سو بر ضد مردم افغانستان به جهانیان آفتابی است. آخوند های ایرانی و نظامیان پاکستانی آنقدر با گروههای تروریستی بازی کرده اند که اکنون خود با هیولای فرنگشتاین اسلام گرایی خطرناک دچار اند. آن مار هایی را که در درون آستین بر ضد افغانستان و کشور های دیگر پرورده بودند، اکنون دامنگیر خود شان شده است.
پس از انتقال پایگاه های تروریستی از پاکستان و ایران به افغانستان زیر چتر امارت طالبان؛ این کشور به مرکز صدور تروریسم و سکوی پرش تمامی گروههای تروریستی به کشور های منطقه و جهان بدل شده و کارت بازی تروریسم بدست طالبان افتاده است و رخداد های کرمان و بلوچستان نشانه های پس لرزه های روابط طالبان با گروههای تروریستی است.
اکنون بیشتر از بیست گروه ی تروریستی مانند، تحریک طالبان پاکستان، حرکت اسلامی ازبکستان، حرکت اسلامی ترکستان شرقی، شبکه ی حقانی، داعش، حزب اسلامی تاجکستان، لشکر جنگوی، سپاه ی صحابه و گروه های دیگر روابط عمیقی با طالبان دارند و از هر گونه آزادی عمل برخوردار هستند. چنانکه لانگوار ژورنال در گزارشی نوشت: تاجمیر جواد معاون امنیت طالبان عضو شبکه ی حقانی و القاعده، احسان الله بریانی والی کاپیسا وابسته به القاعده و شامل فهرست سیا امریکا، حافظ محمد والی نورستان همکار ملا ذاکر و عضو القاعده است.
نبیل رئیس پیشین امنیت ملی افغانستان در ماه ی اسد ۱۴۰۰ خورشیدی گفت، سازمان استخبارات پاکستان ۶۰۰ تن از جنگجویان گروه افراطی جیش العدل را برای کمک به طالبان افغان، از مناطق مختلف پاکستان به ولایت های افغانستان فرستاده بود. ایران می گوید، جیش العدل از حمایت طالبان برخوردار است و برای این گروه در افغانستان پایگاه داده است. جیش العدل پیش از این با طالبان رابطه ی تنگاتنگ داشت و حتا در سقوط ولسوالی نیمروز سهم داشت. دلایل زیادی وجود دارد که همسویی طالبان با جیش العدل را نشان میدهد. از نظر مذهبی جیش العدل یک حزب سنی است و از نظر طالبان شیعه ها مسلمان نیستند و از سویی هم طالبان جیش العدل را یک گروه ی تروریستی نمی دانند و حمله ها بر زاهدان و شیراز را محکوم نکردند.
بربنیاد معلومات سازمان ملل متحد، بر رغم تکذیب سخنگویان طالبان، حدود ۳۰ تا ۶۰ عضو ارشد شبکه القاعده، در قندهار، هلمند، کنر و کابل زندگی میکنند و گروه داعش در افغانستان حدود ۴۰۰۰ تا ۶۰۰۰ جنگجو دارد که در ۱۳ ولایت افغانستان، کمپ های آموزشی و پناهگاه های امن دارند. در این میان حضور فعال جنگجویان تاجکستانی در میان گروه های تروریستی دیگر توجه ی مقام های کشور ها را به خود جلب کرده است. چنانکه دیوید سیدنی، معین پیشین وزارت دفاع ایالات متحده امریکا، می گوید که شمار جنگجویان تاجیکستانی در صفوف گروه های افراطی اسلام گرا و دهشت افگن در مقایسه با دهشت افگنان از سایر ملیت ها کمتر است؛ اما آنان به لحاظ پیشینه جنگ داخلی در کشورشان عناصر مهم نظامی گروه های دهشت افگن می باشند.
️اندری سرینکو، مدیر مرکز مطالعات سیاسی افغانستان در روسیه میگوید، بسیاری از جوانان تاجیکستانی به گروه دولت اسلامی یا داعش، القاعده و طالبان پیوسته اند و جنگجویان تاجیکستانی را می توان در تقریباً هر منازعه جهادی از افغانستان و کشمیر گرفته تا عراق نیز یافت کرد.” اما شیرعلی رضاییان، تحلیلگر سیاسی تاجیکستانی و نویسنده کتابی در مورد وضعیت افغانستان یک سال قبل و یک سال بعد از طالبان، این گفته ها را رد کرده و میگوید، هدف این تبلیغات خدشه دار کردن استراتیژی تاجیکستان در مبارزه با دهشت افگنی است.
هرچند طالبان حضور گروههای یاد شده در افغانستان را تکذیب می کنند؛ اما واسیلی نبنزیا، نماینده ویژه روسیه در سازمان ملل متحد، به تاریخ ۲۰ دسمبر به شورای امنیت آن سازمان گفت که برای از بین بردن تهدید گروه های تروریستی در افغانستان، کوشش طالبان کافی نیست و به گفته وی، خطر تهدید گسترش گروه داعش از افغانستان، به کشور های آسیای میانه، وجود دارد. گروه ی داعش هم سکه ی دیگر طالبان و شاخه ای از شبکه ی حقانی است. شبکه حقانی، طراح و تئوریسین و مجری بسیاری از نقشه ها و برنامه های طالبان در عرصه عملیات سخت افزاری، حملات انتحاری، توطئه های انفجاری و کشتارهای هدفمند و سیستماتیک است. این شبکه در عین حال، مورد اعتماد عمیق پاکستان است و آی اس آی روی آن سرمایه گذاری استراتژيک چند ده ساله کرده است.
چنانکه لانگوار ژورنال در گزارشی: تاجمیر جواد معاون امنیت طالبان عضو شبکه ی حقانی و القاعده، احسان الله بریانی والی کاپیسا وابسته به القاعده و شامل فهرست سیا امریکا، حافظ محمد والی نورستان همکار ملا ذاکر و عضو القاعده خوانده است. به گفته ی مقام های امنیتی حکومت پیشین رهبر جدید شاخه خراسان داعش، اعضای شبکه تروریستی حقانی است و هم چنان رئیس امنیت پیشین گفت، عادل عارف که متهم به انفجار کرمان، عضو ارشد شبکه ی حقانی است و پیش از بازداشت اش با موتر های زرهی در شهر کابل رفت و آمد می کرد. طالبان یک پروژه است و ماموریت آن راه اندازی جنگ های نیابتی در کشور های منطقه است. چنانکه تی تی پی ماموریت تروریستی خود در پاکستان و جیش العدل در کنار داعش حمله های تروریستی خود در ایران را آغاز کرده و این ماموریت به کشور های دیگر نیز ادامه خواهد یافت.
نبیل رئیس پیشین امنیت ملی افغانستان در ماه ی اسد ۱۴۰۰ خورشیدی گفت، سازمان استخبارات پاکستان ۶۰۰ تن از جنگجویان گروه افراطی جیش العدل را برای کمک به طالبان افغان، از مناطق مختلف پاکستان به ولایت های افغانستان فرستاده بود. ایران می گوید، جیش العدل از حمایت طالبان برخوردار است و برای این گروه در افغانستان پایگاه داده است. جیش العدل پیش از این با طالبان رابطه ی تنگاتنگ داشت و حتا در سقوط ولسوالی نیمروز سهم داشت. دلایل زیادی وجود دارد که همسویی طالبان با جیش العدل را نشان میدهد. از نظر مذهبی جیش العدل یک حزب سنی است و از نظر طالبان شیعه ها مسلمان نیستند و از سویی هم طالبان جیش العدل را یک گروه ی تروریستی نمی دانند و حمله ها بر زاهدان و شیراز را محکوم نکردند.
هرچند تنش کنونی میان دو کشور پایان یافته؛ اما تنش هائیکه بستر تروریستی داشته باشند، گاه در اوج و گاه در حضیض ادامه پیدا می کنند. پاکستان و ایران در تحولات منطقه ای وحتی جهانی بویژه در مورد افغانستان دچار اشتباهات بزرگی شده اند که نتیجه آن را مردم آن کشور ها به گونه ی تلخی تجربه می کنند. ایران در سیاست های خود در برابر پاکستان صادق نبوده و هر از گاهی از شیعه های کویته استفاده ی ابزاری کرده است. چنانکه ایران در واقعه ی خونین 6 ماه جولای سال 1985 میلادی در پاکستان دست داشت که منجر به درگیری شدید میان هزاره های کویته و پولیس این کشور گردید. ایران همیشه تلاش کرده تا از طریقه شیعیان پاکستان در دستگاه ی دولتی و اطلاعاتی پاکستان نفوذ نماید که هر از گاهی سبب کشته شدن شیعه ها و برعکس سبب افزایش گروههای تندرو ضد شیعه شده است.
ظهور طالبان چالش دیگری میان ایران و پاکستان بود. پس از ساخته شدن گروه ی طالبان بوسیله ی پاکستان، عربستان و امریکا، آخوند های ایران این گروه را لشکر نیابتی غرب عنوان می کرد و دیپلومات های خود را در مزار از دست داد؛ اما با آمدن سربازان ناتو در افغانستان، بار دیگر ایران سیاست خود را در مورد طالبان تغییر داد. ایران تلاش کرد که همگام با کمک هند نفوذ پاکستان را در افغانستان کاهش دهد و در رقابت با پاکستان برای طالبان در مشهد و زاهدان پایگاهها ایجاد نمود؛ اما معاهده ی دوحه همه چیز را ضرب صفر کرد. ایران خواست تا با میزبانی رهبران القاعده مانع پیروزی برنامه های استخباراتی امریکا و غرب شود؛ اما بازهم از آن نتیجه ی مطلوب بدست نیاورد.
جنگ در اوکراین و فلسطین و درگیری با حوثی های یمن نیز روابط ایران و پاکستان را بهم زد؛ زیرا پاکستان در کنار امریکا و ایران در کنار روسیه در قبال این جنگ ها موضع بیشتر متضاد دارند. اسلام آباد با توجه به فعالیت های بلوچ ها و حمایت این گروه از سوی هند، تلاش کرد تا با تبادل اطلاعات به تهران جلو فعالیت های این گروه را بگیرد؛ اما این تلاش های اسلام آباد بدون نتیجه ماند. سرانجام پاکستان وادار شد تا به گروه های نیابتی مخالف تهران چراغ سبز بدهد که حضور گروه جیش العدل در ایران مثال آن است. این رخداد پس از سفر چند روز پیش قمی به اسلام آباد و نگرانی تهران از گسترش عملیات های جیش العدل در خاک پاکستان صورت گرفت که دو کشور نتوانستند، بر سر سرکوب پایگاه های نیابتی هند یعنی بلوچ ها و طالبان پاکستانی به توافق برسند و گفت و گو های شان بدون نتیجه پایان یافت. حمله ی موشکی ایران به پایگاه های جیش العدل نشان داد که تهران تحمل مخالفان خود را ندارد. در پاسخ به این حمله جنگنده های پاکستان با حمله به شهرک سراوان بالای مخالفین آن کشور نشان داد که پاکستان عراق نیست و ایران با یک کشور اتمی که ارتش و استخبارات قوی در منطقه دارد، طرف واقع شده است. از گفته های ریس ستاد ارتش پاکستان فهمیده می شود که این کشور بار دیگر مراکز جیش العدل در خاک ایران را مورد حمله قرار خواهد داد.
این به معنای آن است که هرچند تنش میان ایران و پاکستان فروخوابیده و اما این تنش ها به گونه ی مقطعی تا زمانی ادامه خواهد داشت که هر دو کشور از حمایت گروههای نیابتی دست بردار نشوند.
آخوند های ایران و نظامیان پاکستان بدون درک درست از پی آمد های بد آن هر از گاهی نه تنها در مورد پاکستان؛ بلکه در مورد افغانستان و کشور های شرق میانه نیز شتاب زده حرکت نموده اند. این دو کشور از زمان تهاجم شوروی به افغانستان نه تنها در برابر افغانستان؛ بلکه میان خود هم چندان خوب نبوده اند. هر دو کشور از همان زمان تا کنون هم از گروههای مخالف حکومت افغانستان حمایت کرده اند و هم با دولت های کابل رابطه داشته اند. این دو کشور حتا در بسیاری موارد کوشیده اند تا برای نفوذ در حکومت های کابل گروههای مخالف آنها را به بهای ارزان با آن معامله کنند. چنانکه داکتر نجیب در نشستی اعتراف کرد که به قومندان های آن وقت طرفداران ایران پول توزیع می نمود تا در مورد اوضاع جبهات مجاهدین به آنها معلومات های استخباراتی بدهند و یا پلان ترور بعضی فرماندهان جهادی مخالف ایران را عملی کنند. آخوند های ایران پس از حمله ی امریکا به افغانستان نیز با همان سیاست های گذشته ی خود ادامه دادند. آخوند ها با دادن پول از یک دست به حامد کرزی و با دست دیگر با طالبان مخالفان حکومت او را کمک می کردند. ایران پس از سقوط کابل بدست طالبان بازهم با همان سیاست دوگانه ی خود در برابر مردم افغانستان ادامه می دهد. درست پاکستان هم از سیاست شبیه ایران در برابر افغانستان استفاده کرده و هنوز هم این سیاست های دوگانه ی دو کشور در برابر مردم افغانستان ادامه دارد که اکنون خود درگیر سیاست های تروریست پرورانه ی خود شده اند.
از گفته های بالا فهمیده می شود که این تنش ها تا زمانی در منطقه وجود دارد که کشور های منطقه، بویژه پاکستان و ایران از حمایت جنگجویان نیابتی مخالف یکدیگر دست بردار نشوند و منافع ملی خویش را در تعامل با منافع جیوپولیتیک و جیواستراتیژیک کشور های منطقه تعادل نبخشند. این زمانی ممکن است که زمامداران و سیاستگران و ارتشیان کشور های منطقه بویژه نظامیان پاکستان و سپاه ی پاسداران ایران با دوری از سیاست های فریب آلود و دو رویی ها به سیاست های صادقانه و عادلانه روی آورند و سیاست تعامل سازنده همراه با سیاست تعاملی ضدنظام سلطه را بهعنوان راهبرد کلان سیاست خارجی خود قرار بدهند. این در حالی است که با تاسف تا کنون زمامداران ایران و پاکستان نتوانسته اند، منافع ملی خویش را با حفظ منافع ملی کشور های منطقه و حرمت گذاشتن به حق خود ارادیت و استقلال آنها بدور از منافع شخصی، گروهی، مذهبی و صنفی، تعریف کنند. این سبب شده که تشنج در منطقه ادامه یابد و بالاخره نه تنها سرنوشت کشور های منطقه در دراز مدت قربانی تنش های تروریستی خواهد شد؛ بلکه بعید نیست که بیشتر کشور های منطقه با سرنوشت افغانستان روبرو شده و در کام گروههای تروریستی سقوط خواهند کرد. در آنصورت بازی های سیاسی به بهای باخت باخت در منطقه پایان نامیمون و دردناکی خواهد داشت. یاهو
پاورقی ها:
۱ – ارتش ایران با ۱،۹۹۶ تانک، ۶۵،۷۶۵ خودروی جنگی زرهی، ۴،۸۷۳ قطعه توپخانه شامل ۵۸۰ واحد توپخانه خودکششی و ۲،۰۵۰ واحد توپخانه غیرخودکششی و ۷۷۵ توپخانه راکتی مجهز است. در مقابل، ارتش پاکستان دارای ۳،۷۴۲ تانک، ۵۰،۵۲۳ خودروی جنگی زرهی، ۶،۳۰۸ واحد توپخانه شامل ۷۵۲ واحد توپخانه خودکششی و ۳،۲۳۸ واحد توپخانه غیرخودکششی و ۶۰۲ توپخانه راکتی است. نیروی هوایی ایران شامل ۵۵۱ فروند با ۱۸۶ فروند جنگنده، ۷۵ فروند هواپیمای چندمنظوره، ۲۳ فروند هواپیمای تهاجمی، ۱۲۹ فروند هلیکوپتر (۱۳ هیلکوپتر تهاجمی) و ۸۳ فروند هواپیمای جنگی بدون سرنشین بزرگ است. این ناوگان متنوع نشان دهنده تعهد ایران به حفظ یک نیروی هوایی همه کاره و از نظر فناوری پیشرفته است. ایران دارای ۳۱۹ فرودگاه است.
از سوی دیگر، نیروی هوایی پاکستان با مجموع ۱،۴۳۴ فروند هواپیما، از جمله ۳۸۷ فروند جنگنده، ۲۷۵ فروند هواپیمای چندمنظوره، ۶۹ فروند هواپیمای تهاجمی، ۳۵۲ فروند هلیکوپتر (۵۷ هلیکوپتر تهاجمی) و ۱۱۳ فروند پهپاد بزرگ و ۱۵۱ فرودگاه، حضوری قدرتمند در منطقه دارد. هر دو کشور، در حالی که دارای تعداد هواپیماهای خاص و متفاوت هستند، تعهد به حفظ برتری هوایی را نشان میدهند. ترکیب پویای جتهای جنگنده، هواپیماهای چندمنظوره و قابلیتهای بدون سرنشین، رویکرد استراتژیک دو کشور به دفاع هوایی را تقویت میکند.
در آبهای ژئوپلیتیک خاورمیانه و جنوب آسیا، توانمندیهای دریایی ایران و پاکستان به عنوان مولفههای حیاتی زرادخانههای استراتژیک آنها قابل اهمیت است. نیروی دریایی ایران متشکل از ۱۰۱ کشتی، شامل ۷ رزمناو، ۳ ناوچه و ۱۹ زیردریایی است. در مقابل، نیروی دریایی پاکستان متشکل از ۱۱۴ کشتی، شامل ۹ رزمناو، ۲ ناوشکن،۷ ناوچه و ۸ زیردریایی است. نبود ناوهای هواپیمابر و ناوشکن با استراتژی دریایی منطقهای پاکستان همخوانی دارد و بر یک نیروی دریایی همه کاره و چابک که قادر به حفاظت از خطوط ساحلی گسترده خود باشد، تاکید دارد. ایران و پاکستان، دو بازیگر تاثیرگذار در منطقه، ویژگیهای متمایزی را در تواناییهای نیروی هوایی خود نشان میدهند.