میگویند مادر دهر در هر صدسال فرزندی را به امر الهی بدنیا میآورد که در میان دنیائیان روشنایی و درخشندهگی ستارهاش بیشتر و درخشندهتر از دیگر جهانیان است.
ای بسا مردمیکه بخاطر زیبا جلوه دادن مقاله و مضمون دربارۀ شخصی از یتیمی، از اسیری و از بیکسی و خواری و ذلالت او حکایه میکنند و بعداً میگویند که شخص مذکور با دانش و لیاقت خود جهانی را تحت تأثیر آورد. درحالیکه یتیمی و بیکسی و خواری و ذلت شخص در حقیقت دبستانیست که خدا بر آن بندۀ خویش تأسیس نموده است و آن مکتب خداست که شخص مورد نظر به توجه خاص خداوند سبق میخواند و مکاتب دیگر درسخانههایی میباشند که بندهگان آنرا برای تنویر شاگردان تهیه داشته اند.مکتبی را که خداوند تأسیس میکند با مکتب بنده مقایسه نمیشود، به همانگونه شاگردیکه از مدرسه خداوند درس میآموزد با شاگردیکه نزدیک بنده زانو زده از هم تفاوت دارند.
استاد خلیلالله خلیلی یکی از آن شاگردان طبیعی است که خداوند آموزش را بر وی امر فرموده و هر چند که او بزرگتر شده میرفت مشکلات گذشۀ او کوچکتر میشد و این یک فرضیۀ طبیعت است که در موقف بشریت سهولتها ویا مشکلات نظر به قضا و قدریکه خداوند بر آن لازم دیده است تعیین میگردد.
به مردمان عادی یک مریضی کوچک، یک ناکامی صنفی ویا یک مأیوسی عشق ظاهری بسیار بزرگ جلوه میکند و از همان است که آن اشخاص نمیتوانند بکارهای بسیار بزرگ دست زنند ویا بگونه انگشتشمار در جامعه جلوه کنند.
استاد خلیلی در آوان طفولیت با قطع طوالت سخن از شهزادهگی به آوارهگی رسید ولی این سابقه در مقابل او چنان خورد نمود که امروز استاد در قطار دنیائیان بزرگ تاریخ جلوهگر شد.
زمانی بود که استاد خلیلی در بارۀ مقام والای سنایی غزنوی، مولانای بلخی، حضرت بیدل، ناصر خسرو بلخی و امیر خسرو بلخی دهلوی مینوشت و نه تنها خودش غرق مقام معنوی هر یک بود بلکه همنوعان خویش را نیز با نوشته های عرفانی و علمی خویش بمقام و منزلت آنها آشنا میگردانید.
امروز ما بعدی ها حضرت استاد خلیلی را دانستیم و دریافتیم که او خود در زمرۀ آن چهره های جاویدان تاریخ قرار داشته اند و صد حیف که نتوانستیم بوقت حیاتش آنچه را استفاده کنیم که اکنون بدان پی نمی بریم.
استاد خلیل الله خلیلی تنها شاعر نبود که دیوانی را از او ترتیب دهیم، تنها نثرهای ادبی نمی نوشت که اورا نثر نویس بشمریم، تنها عارف وارسته و صاحبدل نبود که اورا در جملۀ عرفا قرار دهیم و او تنها عالم نبود که عالمش بدانیم بلکه همۀ آنچه را ذکر کردیم بود و سپس نمیتوانیم به وی نامی ویا لقبی را بدهیم. من هرگز به این گناه خودرا مبتلا نخواهم کرد که خلیلی(رح) را با بزرگان تاریخ افغانستان و یا فارسی زبانان مقایسه ویا مقابله کنم بلکه باید دربارۀ خودش حرف بزنم که او کیست و چهها کرد اندرین دنیای ناپایدار و بیوفا.
من هرگز نخواهم گفت که خلیلی بهتر از فرخی سیستانی، ملکالشعراء عنصری، دقیقی بلخی، شهید بلخی، جامی(رح)، علیشیر نوایی، لطفی هروی چغتایی، منجیک ترمذی ویا رودکی (پدر شعر تاجیکی) وغیره بود، بلکه این را
میگویم که حضرت استاد خلیلی چه تفاوتی از این همه بزرگان خواهد داشت؟ آنگاهیکه با خلیلی صحبت از فرخی میرفت او چنان حرف میزد که گویی
بدربار قاید بزرگ اسلام محمود سالار غزنوی با فرخی شعر جنگی کرده و از لیاقتش واقف است، زمانیکه یاد از سنایی میشد، اشک از چشمان خلیلی میریخت و از حالت عادی بشکل غیر عادی جلوه گر میشد و اگر یاد از بیدل میشد، خلیلی توان سخن گفتن را از دست میداد و از هوش بیهوش میگشت.
من نگارندۀ این سطور زمانیکه میشنوم کسی دربارۀ استاد خلیلی مینویسد و اورا شاعر وارستۀ این عصر میشمارد در حیرت فرو میروم و بقضاوت او اعتناء نمیکنم، آیا کسی پیدا خواهد شد که نثر استاد را از نظمش پائین بداند؟
نثر استاد خلیلی بحدی بلند و عالی است که نثر اورا میتوان مقام اول نثر نویسی داد. و چون نظم او در میان همه اهل علم و دانش و ادب معروف است از آن
سبب قضاوت من در خصوص نظم و نثر اینست که بگویم نظم و نثر او هردو بهترین است ویا اینکه بخاطر فیصله موضوع اینطور میگویم که نظمش از نثرش بهتر است و نثرش بهتر از نظمش میباشد. از جانب دیگر نثر استاد خلیلی ساده ترین نثرهاست، استاد خلیلی اصلاً در نثر نویسی مشکلی ندارد و مملکت نثر او در زیر قدرت قلم او بخوبی میچرخد، هرچه که میخواهد بنویسد همانطور در قلمش می آید و چنان می آید که در مغز و استخوان خواننده جای میگیرد. بیائید از نظم و نثر استاد خلیلی بگذریم و به عرفان او نظر اندازیم. اگر خلیلی عارف وارسته و بزرگ نیست چرا با عرفاء رابطه داشت و اگر صاحبدل نیست چرا عمرش را در خدمت تحریر بر صاحبدلان سپری کرد، استاد در راز و نیاز با خداوند عالمیان میگوید که اینک میخوانیم و توجه کنید که آیا او عارف است ویا شخص عادیست:
الهی هرچـــــه شایان است آن کن
نمیگویم چنیــن کن یا چنان کن
چه داند بنده اســـرار خــــداوند
خدارا هرچه میزیبد همان کن
***
الهی خلـــوت دل خانــۀ کیست
حدیث عاشــــقان افسانۀ کیست
اگـــر گنجینــۀ عشقت نبــــاشد
دل معمــور ما ویـــــرانۀ کیست
تألیف کتابهای «نی نامه»، «از بلخ تا قونیه»، «فیض قدس»، «احوال و آثار حکیم سنایی» بخوبی میرساند که استاد بزرگ ما استاد خلیلی عارف بزرگ بودند و وا دریغا که اکنون در میان ما نیستند و خوشبخت تر از ما دنیائیان میباشند که پیش از ما به «او» پیوستند و بمرام شان رسیدند.
اگر استاد خلیلی مسلمان متعهد نیست، پس کیست؟ اواخر پربار حیات خویش را وقف جهاد ساخت و آنچه که توانست با حربۀ قلم جهاد بر حق کرد و جهانی را بشور آورد و جهاد فریضۀ خداوند است. استاد پانزده جزو اول قرآن مبارک را بزبان سادۀ دری تفسیر کابل یاری داد و در رأس هیئت مفسرین کرام قرار داشت. شنیدم که آنگاهیکه استاد به کعبه میرفت مجذوب و دیوانه میگشت از خود بی خود میشد و بدور کعبه چنان میچرخید که پای از پای می افتاد و گویند که چیغ ها میزد و گریه ها سر میداد، استاد دمیکه بطواف مراسم حج فرضی رفته بود گفتند که اورا و حرکت اورا کسی نمیدید، پروانه وار به سرعت طواف میکرد و چشمان او بطرف آدمیان نمیدید گویی که او نقطه یی را دیده بود و میخواست به آن بپیوندد و این حج استاد مشابهتی به حج حضرت جامی دارد.
اگر استاد خلیلی عالم متبحر و محقق بزرگ وطن نیست پس چطور او چهل و پنج اثر بشمول رسالۀ «ایاز از نظر صاحبدلان» بنویسد، کتاب «سلطنت غزنویان» در دو جلد و کتاب «هرات» در سه جلد و دیگر آثارشان هر یک ارزش یک جهان را نزد علما دارد. اگر استاد دانشمند و فضیلت مآب نیست چرا آثار عربی دارد و به آن زبان
توانسته بنویسد. آیا کتاب های «ینبوع الاعجاز» ویا «ابن بطوطه فی افغانستان» وغیره از او نیست؟
من با گفتار فوق از وصف استاد عالیقدر و عالیشأن خلیلی احساس عجز میکنم زیرا «من چه گویم وصف آن عالیجناب».
از اینکه جامعۀ هند بزرگداشت بزرگترین سخنور معاصر افغانستان استاد خلیل الله خلیلی را بر پا میدارند و شخصیت با عظمت وی را بمردمان با فرهنگ هندوستان معرفی میدارند در حقیقت از دانایی و با وفایی کار میگیرند و خدمات حضرت استاد خلیلی را در مقابل خدمت به تاگور و علامه اقبال بر میگردانند. در ختم این گفتار مختصر لازم بیاد آوری میدانم که برادر دانشمند و عالم مقتدر هندوستان استاد پروفیسور س. ج. قاسمی را که توجه به مرد بزرگ افغانستان کرده اند و بر جامعه و مردم افغانستان منت گذاشتند تشکر مینمایم. خداوند جناب پروفیسور قاسمی رئیس شعبۀ فارسی دانشگاه دهلی را اجر جمیل ببخشاید.
– نوت: این مقاله در کانفرانس بینالمللی دانشگاه دهلی جهت بزرگداشت از استاد خلیلی تحریر و به نشر رسیده است.
دکتور عنایتالله شهرانی