ماجرای غزنی‌سوزی توسط علاءالدین جهان سوز: استاد محمد مرادی

سلطان علاءالدین حسین معروف به جهانسوز، پسر ملک عزالدین حسین، از سال ۵۴۴ تا ۵۵۶ هجری قمری فرمانروای سلسله غوریان فیروزکوه در ولایت غور فعلی بود. وی دولت غوریان را به اوج رساند و مخالفان غوریان را سرکوب کرد. قبل از این که علاءالدین به قدرت برسد، غزنویان ظلم و فشار مضاعفی را بر غوریان تحمیل کرده بودند. کشتن غوریان برای جانشینان و بازماندگان سلطان محمود غزنوی به کار روزمره تبدیل شده بود. «قطب‌الدین محمد» و «سیف‌الدین سوری»، دو تن از برادران علاءالدین به شکل بی‌رحمانه توسط «بهرامشاه غزنوی» از نبیره‌های سلطان محمود کشته شدند. با قتل این دو تن، صبر غوریان بسر آمد و دیگر زمان انتقام فرارسیده بود. 

علاءالدین در سال ۵۴۵هجری قمری با لشکر خشم‌گین از جام غور حرکت کرد، وارد بُست و هلمند شد، قندهار را پشت سرگذاشت، زابل را درنوردید و یک شبه خود را به دروازه‌های غزنی رساند. دستور داد که بکُشید و غزنی را آتش بزنید، غزنی سوخت. سوخت و سوخت و شب‌های غزنی هفت شب مثل روز روشن بود. غوریان چنان کینه‌ای از غزنویان در دل داشتند که قبرهای غزنویان به جز قبر سلطان محمود را تخریب و نبش کردند. 

علاءالدین پس از ویران کردن و به آتش کشیدن شهر غزنی به جهانسوز مشهور شد. جزئیات این ماجرای تاریخی در «طبقات ناصری» ذکر شده است. «عروضی سمرقندی» نیز در «چهارمقاله» اطلاعاتی مفیدی از دوره علاءالدین جهانسوز به دست می‌دهد زیرا عروضی خود در عصر علاءالدین زندگی می‌کرد و از دبیران و محتشمان شاهان غوری بود.

«محمد عوفی» در «لباب‌الالباب» در باب پنجم و جوزجانی در طبقات ناصری آورده‌اند که علاءالدین هنگام سوختن شهر غزنی، این ابیات را سرود:

جهان داند که من شاه جهانم

چراغ دوده عباسیانم

علاالدین حسین ابن حسینم

که باقی باد ملک جاودانم

چو برگلگونه دولت نشینم

یکی باشد زمین و آسمانم

اجل مصرع زن گرد سپاهم

اجل بازیگر نوک سنانم

همه عالم بگیرم چون سکندر

بهر شهری شهی دیگر نشانم

بران بودم که از اوباش غزنی

چو رود نیل جوی خون برانم

ولیکن گنده پیرانند و طفلان

شفاعت میکند بخت جوانم

ببخشیدم بدیشان جان ایشان

که بادا جان شان پیوند جانم

در این میان عده‌ای تصور کرده‌اند که «فرخی سیستانی» قصیده معروف خود را یکسال پس از ویران شدن شهر غزنی سروده است. قصیده با این ابیات شروع می‌شود:

شهر غزنی نه همانست که من دیدم پار

چه فتاده ست که امسال دگرگون شده کار

خانه‌ها بینم پر نوحه و پر بانگ و خروش

نوحه و بانگ و خروشی که کند روح فکار

این قصیده درباره حادثه به آتش کشیدن شهر غزنی نبوده بلکه در رثای سلطان محمود غزنوی سروده شده است زیرا فرخی سیستانی در سال ۴۲۹هجری قمری فوت کرد و شهر غزنی در سال ۵۴۵هجری ویران شد.