تهاجم شوروی به افغانستان و به صدا درآمدن ناقوس افراطیت و تروریسم
کودتای هفت ثور ۱۳۵۷ و بعد تهاجم شوروی در ۲۶ جدی ۱۳۵۸ به افغانستان، در واقع سرآغاز یک تحول نامیمون و غم انگیز بود که ناقوس افراطیت و تروریسم در منطقه به صدا درآمد و طومار خوشبختی نه تنها افغانستان؛ بلکه کشور های منطقه و حتا جهان را درهم پیچید. افغانستان پس از تهاجم شوروی به مرکز درگیری گروههای جهادی و ارتش شوروی و حکومت های تحت حمایت این کشور قرار گرفت. این جنگ با توجه به مرکزیت گروههای جهادی در پاکستان، پشاور را به مرکز سربازگیری گروههای جهادی و حضور گرم سایر گروهها و جنگجویان اسلامی تبدیل کرد که از کشور های شرق میانه، آفریقا، جنوب آسیا، آسیای مرکزی و اروپا و آمریکا به پشاور سرازیر می شدند.
هرچند این رخداد ها زیر نام جهاد افغانستان شکل می گرفت؛ اما سازمانده و بازیگر اصلی نظامیان پاکستان و بویژه سازمان آستخبارات این کشور بود. این سازمان جهنمی نه تنها کار سازماندهی گروههای جهادی؛ بلکه مسؤولیت توزیع سلاح و مهمات و مواد انفجاری ای را به گروههای جهادی داشت که از سوی کشور های غربی برای گروه های یاد شده کمک می گردید.
در آن زمان پشاور نه تنها به میزبان بریگارد های سبز اسلامی؛ بلکه به مرکز سازماندهی آنان نیز بدل شده بود تا آنکه شاخه ای از جنگجویان عرب به رهبری عبدالله عزام و اسامه گروه ی القاعده را بنیاد نهادند. القاعده نخستین سازمان افراطی بود که در بدنه ی جهاد افغانستان شکل کرفت. عزام و اسامه فعالیت های شان را زیر چتر مکتب خدمات به پیش می بردند. این شبکه در ۱۹۸۸ میلادی توسط اسامه بن لادن، عبدالله عزام و چندین داوطلب عرب دیگر طی جنگ شوروی در افغانستان تأسیس شد.
القاعده در حالی در پاکستان شکل گرفت که پیش از آن گروههایی چون، سپاه صحابه، جیش محمد، لشکر جنگوی و … در پاکستان فعال بودند و نظامیان پاکستان از گروه های یاد شده؛ بلکه از گروه های جهادی افغانستان نیز بحیث گروههای نیابتی در جنگ کشمیر ستفاده می کردند. عبدالله عزام که در دهه ۱۹۸۰م/۱۳۶۰ش در افغانستان با ارتش شوروی میجنگید. او در سال ۱۹۸۹م، در مسیر رفتن به مسجدی در پیشاور پاکستان بر اثر انفجار بمب به همراه دو پسرش کشته شد. پس از عبدالله عزام؛ اعضای گروه ی القاعده با عبدالحمید زندانی بیعت کردند؛ اما او از رهبری این گروه سر باز زد و تعدادی از آنان به مرکز قاعدة الانصار به رهبری اسامه بن لادن پیوستند.عزام که به «پدر جهاد جهانی» معروف است کمکهای مالی زیادی را برای مجاهدین افغان جمعآوری کرده و داوطلبان مسلمان زیادی را از کشورهای مختلف برای جنگ به افغانستان آورد. عزام همچنین از معلمان اسامه بن لادن بود. اسامه به تشویق او برای جهاد به افغانستان آمد.
القاعده:
اسامه بن لادن بعد از پیروزی مجاهدین به سودان رفت. وی به درخواست گروهی از مجاهدین افغانستان مبنی بر پا در میانی میان گروه های جهادی لبیک گفت. او از طرف دولت مجاهدین به افغانستان دعوت شد و با هواپیمای آریانا متعلق به دولت افغانستان از سودان به شارجه و از آنجا به افغانستان پرواز کرد. درست این زمانی بود که گروه ی طالبان بوسیله ی نظامیان پاکستان در این کشور ساخته شد. چنانکه کتاب های ” تلک خرس ” نوشته ی دگروال یوسف و ” داستان جهاد” نوشته ی کرنیل امام پس از اشاره به تشکیل گروه های جهادی بوسیله ی نظامیان پاکستان، در رابطه به تشکیل طالبان نوشته است، در ماه می 1985، ISI تصمیم گرفت تا گروه مذهبی تر دیگری را ایجاد نماید. آنها تشویش داشتند که بعضی سران مجاهدین با استخبارات آمریکا، ایران و کشورهای عربی رابطه پیدا نموده بودند، لذا گروپ مذهبی و دوست پاکستان را ضرور میدانستند. امام وظیفه گرفت تا کار عملی در این راستا آغاز نماید. بدین منظور وی در قدم نخست با مولوی محمد نبی که با مدارس دینی رابطه نزدیک داشت تماس گرفت. بعدتر یک گروه 35نفری از گروپ های حزب اسلامی، جمعیت و مولوی نبی ایجاد گردید. آنها تمرینات خاص نظامی، سیاسی و مذهبی دیدند. ملا عمر، ملا ربانی و ملا بر جان شامل این گروه بودند.
درست این زمانی بود که در حدود سالهای ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۴ میلادی و در جریان جنگهای داخلی افغانستان، زمزمه تشکیل گروهی متشکل از طلبه های دینی در مدارس تحت حمایت عربستان در پاکستان شنیده شد. این گروه نام تحریک اسلامی طلبا (جنبش اسلامی طالبان) بر خود گذاشت و با شعار “اجرای شریعت اسلامی” و مقابله با آنچه شر و فساد در افغانستان میخواند از مرز جنوبی به افغانستان رخنه کرد و به سرعت شهرها و ولایتهای مختلف را درنوردید. در میانه آن دهه، یعنی در سال ۱۹۹۵، طالبان به بزرگترین پیروزی خود تا آن زمان دست یافت و موفق شد ولایت استراتژیک هرات در مرز ایران و ترکمنستان را تسخیر کند. یک سال بعد در ۱۹۹۶، آنها موفق شدند پایتخت، کابل، را تسخیر کنند. برهان الدین ربانی، رئیس وقت دولت مجاهدین، با سقوط کابل، مقر دولتش را به مزارشریف منتقل کرد که آنجا هم اندکی بعد سقوط کرد. اسامه در اجتماعی که در همان آغاز کار پس از تصرف قندهار (۱۳۷۳) به میان آمد، به ملا محمد عمر به عنوان امیرالمومنین بیعت کرد.
او توانست تا بعدها با استفاده از این بیعت دست به تشکیل پایگاه آموزشی “الفاروق” در قندهار و چندین پایگاه مشابه دیگر در افغانستان بزند. بیعت اسامه به ملاعمر در واقع ایتلاف دو گرایش افراطی بود که سبب تولید تروریسم شد. هرچند گروه ی طالبان در دور نخست از حمله های انتحاری و تروریستی خودداری می کردند؛ اما نزدیکی اسامه با طالبان بویژه پس از رخداد یازدهم سپتامبر سبب روی آوردن گروه ی طالبان به حمله های تروریستی تحت نظر جنرالان پاکستانی گردید. اسامه توانست خود را پس از حادثه ی یازدهم سپتامبر از تیررس سربازان امریکایی در توره بوره ی ننگرهار افغانستان پنهان و به پاکستان فرار نماید تا بالاخره بوسیله ی طیاره ی امریکایی در هبت آباد پشاور کشته شد.
افراطیت و تروریسم محصول ایتلاف گروه ی طالبان با القاعده است که پرچمدار آن خلیفه ی انتحاری ها سراچ الدین حقانی و یکی از دلایل آن هم نزدیکی شبکه ی حقانی با آی اس آی پاکستان است. سرنگونی حکومت طالبان بوسیله ی نیرو های امریکایی در سال ۲۰۰۱ و حمله ی امریکا به عراق به افراطیت و تروریسم بعد تازه بخشید و به افراطیون تروریستان انرژی و فرصت تازه بخشید که سبب تشکیل گروه ی داعش در عراق و سوریه گردید و شاخه های القاعده مانند، جبهه ی النصره در شرق میانه فعالتر شدند.
داعش:
این گروه در جولای ۲۰۱۴ به رهبری ابوبکر البغدادی از شبکهٔ القاعده، انشعاب نمود و با دولتهای عراق، سوریه و دیگر گروههای شورشی مخالف دولت سوریه، وارد جنگ شد. داعش یکی از تندروترین گروههای اسلامگرا در خاورمیانه بود. این گروه، علاوه بر عراق و سوریه، بخشهایی از لیبی و نیجریه را نیز در کنترل خود درآورد. گروههای همپیمان داعش در نقاط دیگر دنیا مثل افغانستان و آسیای جنوب شرقی نیز فعال هستند.
ریشهٔ داعش به جماعت توحید و جهاد میرسد که در سال ۱۹۹۹ به رهبری ابومصعب الزرقاوی تأسیس شد و در سال ۲۰۰۴ به شبکهٔ القاعده پیوست و پس از آن به القاعده عراق معروف شد. این گروه که وارد جنگ با دولت عراق و نیروهای آمریکایی مستقر در عراق شده بود در سال ۲۰۰۶ با چندین گروه اسلامگرای دیگر ائتلاف کرد و «مجلس شورای مجاهدین» را تشکیل داد که یک قدرت مهم در استان انبار (وسیعترین استان عراق)، محسوب میشد. در ۱۳ اکتبر همان سال، مجلس شورای مجاهدین به همراه چند گروه شورشیِ دیگر «حکومت اسلامی عراق» را تشکیل داد. ابوایوب المصری و ابوعمر بغدادی دو رهبر اصلی حکومت اسلامی عراق بودند که در ۱۸ اپریل ۲۰۱۰ در عملیات ارتش آمریکا کشته شدند و ابوبکر بغدادی جایگزین آنها شد.
هرچند ریشه داعش به گروههای مرتبط با شبکه القاعده میرسد؛ اما با جبههٔ نصرت شاخه رسمی القاعده در سوریه وارد جنگ شد و القاعده بارها نسبت داعش به خود را رد کرد. شکاف بین القاعده و داعش به سال ۲۰۱۳ میلادی برمیگردد که الظواهری از بدرفتاری های داعش در سوریه انتقاد کرد.
داعش به سرعت، بخشهایی از شمال شرقی سوریه را تصرف کرد و شهر رقه را به عنوان پایتخت خود انتخاب کردند. سپس همزمان با اقدام نظامی در سوریه به عراق حمله کردند و موفق شدند رمادی و فلوجه مهمترین شهرهای استان انبار در عراق را به قلمرو خود اضافه کنند. در جولای ۲۰۱۴ مهمترین موفقیت داعش با تصرف موصل ـ دومین شهر بزرگ عراق ـ به دست آمد. این گروه در ماههای بعد نیز پیشرویهای زیادی داشت و تا جوزا ۱۳۹۴ حدود نیمی از خاک سوریه و بخشهای شمال غربی عراق را در تصرف خود درآورد. داعش در سال ۲۰۱۵ کنترل شهرهای سنجار و رمادی را از دست داد. در جولای ۲۰۱۷ میلادی موصل آزاد شد و دسامبر همان سال بغداد پیروزی بر داعش را اعلام کرد. اکتبر سال ۲۰۱۷ نیروهای دموکراتیک سوریه داعش را از رقه بیرون راندند.
هرچند داعش پس از شکست در عراق و سوریه در سال ۲۰۱۷ متواری گردید و در همان زمان گزارش هایی به نشر رسید که افراد این گروه بوسیله ی طیاره ها از طریق ترکیه به شمال افغانستان منتقل شدند؛ اما داعش پس از پیروزیهای پیدرپی در عراق و سوریه، برای نخستین بار در سال ۲۰۱۵ اعلام کرد که ساحه فعالیت خود را به آسیای میانه گسترش میدهد و در فکر احیای ولایت خراسان داعش است. داعش خراسان پس از القاعده و طالبان سومین گروه ی افراطی و تروریستی است که در بدنه ی داعش شام و عراق تشکیل گردید.
داعش خراسان:
داعش در سال 2015 حافظ سعید، از اعضای برجسته تحریک طالبان پاکستانی (TTP) را بهعنوان رهبر و عبدالروف علیزی، مشهور به عبدالروف خادم و عبدالحسیب را بهعنوان معاونان شبکه داعش خراسان اعلام کرد. حافظ سعید به نام ملا سعید اورکزی تا سال 2007 که تحریک طالبان پاکستانی توسط بیتالله محسود ایجاد شد، عضویت گروه طالبان افغانستان را داشت. روابط او با TTP بعد از کشته شدن بیتالله محسود با حکیمالله محسود لبه تیره گی گرایید. این اختلافات سبب شد که او در سال 2014 یکجا با چندین خانواده اورکزی و افراد تحت امرش از پاکستان به ننگرهار افغانستان سفر کند و در مناطق مرزی میان پاکستان و افغانستان تحریک جهاد پاکستان (TKP) را تاسیس نماید؛ اما روابط او با شبکه داعش برمیگردد به سال 2012. حافظ سعید بنا بر روابط نزدیکی که با شبکه القاعده و سران آن داشت، جهت حمایت از مخالفان بشار اسد حدود 150 تن از شهروندان افغانستان و پاکستان را برای جنگیدن در کنار افراد جبه ی النصره که توسط ابوبکر بغدادی ایجاد شده بود، فرستاد. این سبب شد تا داعش او را در اوایل سال 2015 رهبر داعش خراسان اعلام کند. حافظ سعید پس از آن شورای رهبری داعش خراسان را تشکیل داد و چندین عضو برجسته TTP که با او روابط نزدیک داشتند، از جمله شاهدالله شاهد و گلزمان را شامل این شورا ساخت. ولسوالیهای اچین، کوت، نازیان، تورابورا و هسکهمینه ننگرهار به پناهگاههای اصلی داعش خراسان در این طرف خط دیورند تبدیل شدند. داعش خراسان در نخستین حمله ی انتحاری در ولایت ننگرهار سه سرباز پولیس را کشت.
به دنبال آن شبکههای تروریستی مانند حرکت اسلامی اوزبیکستان، بخشی از لشکر طیبه و لشکر اسلام نیز در سال ۲۰۱۵ بیعت خود را بهصورت علنی با داعش اعلام داشتند. افزون بر این گروهها، گروههای دیگر تروریستی چون، لشکر طیبه، سپاه ی محمد، لشکر جنگوی و… در پاکستان فعال بودند و هنوز هم فعال اند. حافظ سعید در سال 2016 در حمله طیاره بدون سرنشین امریکا در ولایت ننگرهار از بین رفت.
از دیگر افراد مهم در تشکیل داعش خراسان، عبدالرووف خادم از فرماندهان کلیدی مشهور طالبان در سطح ملا فاضل، قیوم ذاکر و ملا دادالله است. خادم روابط بسیار نزدیک با ملا عمر داشت و در سرکوب مردم و ویرانی شمال کابل نقش اساسی بازی کرد. بعد از سقوط طالبان، گرفتار و به گوانتانامو انتقال و در سال ۲۰۱۰ از زندان رها شد. او پس از رهایی به افغانستان برگشت و دوباره به صفوف طالبان و در نهایت داعش خراسان پیوست. خادم در سال ۲۰۱۵ در حمله هوایی نیروهای امریکایی در ولایت هلمند کشته شد. او از بنیانگذاران اصلی داعش خراسان در جنوب افغانستان، است.
پس از کشته شدن حافظ سعید، عبدالحسیب لوگری رهبری شاخه خراسان داعش را برعهده گرفت. او درس خوانده ی مدرسه های پاکستان بود. او پیش از اینکه به گروه داعش بپیوندد، عضو گروه طالبان بود و در زمان رهبری حافظ سعید در داعش خراسان بهعنوان یکی از معاونان او کار میکرد. در زمان رهبری او حمله های تروریستی مرگباری چون، حمله ی انتحاری چهار راهی دهمزنگ، شفا خانه ی سردار محمد داوود و باقرالعلوم در داخل افغانستان و پاکستان طرح و اجرا شد. عبدالحسیب لوگری بالاخره در عملیات مشترک نیروهای دفاعی و امنیتی افغانستان و نیروهای ویژه امریکایی در ولسوالی اچین ولایت ننگرهار بعد از چند ساعت درگیری در سال ۲۰۱۷ از بین رفت.
بعد از عبدالحسیب لوگری، معاون او عبدالرحمان غالب مشهور به ابوسعید باجوری، متولد باجور پاکستان، رهبر داعش خراسان تعیین شد. ابوسعید قبل از سمت رهبری، بهحیث مسوول ننگرهار داعش خراسان نیز کار کرده بود. ابوسعید در جولای 2017 در ولسوالی وتهپور کنر در پی حمله هوایی نیروهای امریکایی از بین رفت. هرچند برادر حافظ سعید به نام ارهابی به مدت کوتاهی رهبری داعش خراسان را برعهده داشت؛ اما؛ رهبر بعدی داعش خراسان عبدالله اورکزی مشهور به اسلم فاروقی بود که در سال 2018 رهبری این شبکه را عهدهدار شد. او مخالف سرسخت شیعیان بود و پیش از پیوستن با TTP، عضویت شبکههای سپاه صحابه و لشکر جنگوی را داشت. فاروقی تا زمان ایجاد TTP عضویت گروه طالبان افغانستان را داشت. حرکت اسلامی اوزبیکستان (IMU) متحد این گروه فاروقی را مهره شبکه استخبارات پاکستان میدانست. در زمان حکومت غنی یک گروه وابسته به داعش در ننگرهار بازداشت شد. آنان در جریان تحقیق اعتراف کردند که با شبکه ی حقانی رابطه دارند. این اظهارات این گمانه زنی ها را تقویت کرد که داعش چهره ی دیگر شبکه ی حقانی است که از سوی آی اس آی رهبری می شود.
رهبری حمله های انتحاری به وزارت مخابرات در کابل، مراسم سالیاد عبدالعلی مزاری، حمله بالای درمسال سیکها در کابل و چندین انفجار در کویته پاکستان را به فاروقی نسبت می دهند. فاروقی در سال ۲۰۲۰ گرفتار و زندانی شد و بعد از به قدرت رسیدن طالبان، همانند صدها تن دیگر از اعضای داعش از زندان فرار کرد.
رهبر کنونی داعش خراسان ثناءالله غفاری مشهور به شهاب المهاجر است. او متولد سال ۱۹۹۰ قریه خروتی ولسوالی میربچهکوت ولایت کابل است. او پیش از عضویت داعش، با شبکه حقانی گروه طالبان روابط و همکاری نزدیک داشت. محصل دانشگاه کابل بود و در آیتی مهارت زیاد دارد. غفاری زمانی رهبر داعش خراسان شد که هستههای این گروه در سراسر افغانستان سرکوب و پراگنده شده بودند. غفاری چندین حمله ی پیچیده از جمله حمله به دروازه ی آبی میدان هوایی کابل حمله بالای کورس کاج، حمله بالای مقر ولایت بلخ و از بین بردن والی طالبان در این ولایت، حمله بالای هوتل چینیها در کابل، حمله بالای سفارت روسیه در کابل، چند حمله در ایران و سایر کشورهای منطقه و آخرین مورد هم حمله های قندهار و مسکو را رهبری کرده است. این نشان می دهد که این شبکه ی تروریستی دوباره جان گرفته است. هرچند مسؤولیت های یاد شده را داعش خراسان قبول کرده است؛ اما در بیشتر این حمله ها شبکه های طالبان بویژه شبکه ی حقانی دست داشت و افزون بر این در ده ها حمله های ویرانگر دیگر دست داشت. زیرا پذیرفتن دربست حمله های یاد شده از سوی داعش به نحوی روی طالبان را سفید می سازد. این در حالی است که طالبان طی بیست سال گذشته از هیچ جنایت بشری در افغانستان دریغ نکردند و نمی کنند.
سایر گروههای تروریستی :
اشاره به گروههای بالا به معنای نفی ده ها گروه ی تروریستی نیست که در عرض و طول زمان های گذشته سمارق وار از سوی شبکه های استخباراتی بویژه آی اس آی بوجود آمده اند؛ بلکه در این مدت دهها گروه تروریستی در پاکستان و سایر کشور های اسلامی ظهور کردند. تنها در پاکستان بیش از هفتاد گروه ی تروریستی فعال تحت چتر آی اس آی فعال اند و به همین گونه در کشور های عربی و سایر کشور های اسلامی. اینکه چگونه در اینجا از تشکیل و فعالیت های آنان یاد نشده است؛ به دلیل آن بوده که گروههای یاد شده به نحوی در محور اهداف و مشی القاعده، طالبان، داعش شام و عراق و داعش خراسان به فعالیت های شان ادامه داده اند. (۱)
به گونه ی مثال تنها در کشمیر ده ها گروه ی سیاسی تشکیل شده که به شمول احزاب متمایل به پیوستن به هند در کشمیر مانند، حزب “کنگره ملی کشمیر” به ریاست داکتر فاروق و حزب “کنگره ملی هند” و احزاب استقلال طلب کشمیر شامل ”جبهه آزادی جامو و کشمیر” به ریاست یاسین ملک، حزب “کنگره مردمی” به رهبری عبدالغنی لون، ”جبهه مردمی دموکراتیک” به رهبری شبیر احمدشاه و ۳۱ حزب متمایل به پیوستن کشمیر به پاکستان شمار شان به دهها حزب می رسد. ۳۱ حزب متمایل به پاکستان اتحادی را زیر نام “احزاب کنفرانس حریت” تشکیل داده ند. برجسته ترین احزاب کنفرانس حریت عبارتند از: ”جماعت اسلامی” به رهبری سید علی شاه گیلانی،”کنگره مسلمانان کشمیر” به رهبری شیخ محمد عبدالله و چودری غلام عباس ، حزب “رابط المجاهدین” ، انجمن شرعی شیعیان کشمیر به رهبری سید حسن موسوی صفوی ، حزب “لیگ مردمی” (فاروق رحمانی)، “لیگ مردمی” (شیخ عبدالعزیز)، “اتحادیه مسلمین” به ریاست مولوی عباس انصاری که عمدتا به مسلمانان شیعه وابسته است، “جنبش همگانی” به ریاست فرید بهنجی، “جمعیت اهل الحدیث کشمیر” به ریاست مولانا طاهری است، “جنبش آزادیبخش جامو و کشمیر” به ریاست سعدالله تانتری، “جنبش مقاومت مردمی” به ریاست غلام احمد میر که تفکرات سکولار دارند، نیز خواستار پیوستن به پاکستان هستند. افزون بر گروههای یاد شده، گروه هایی چون حزب المجاهدین با موسسیت “محمد احسن دار”، لشکر طیبه با موسسیت حافظ محمد سعید، جنبش انصار یا جنبش المجاهدین، جیش محمد، مجاهدین بدر، غزوه انصار الهند و دولت اسلامی جامو و کشمیر از جمله گروههای افراطی و تروریستی اند که تحت حمایت استخبارات پاکستان در کشمیر فعال اند. این گروهها با طالبان افغانستان رابطه ی تنگاتنگ دارند.
به همین گونه گروه های تروریستی مانند، القاعده، تحریک طالبان پاکستان، انصار المجاهدین، جنبش اسلامی ازبکستان، لشکر جهنگوی، غازی فورس، لشکر خراسان، جیش محمد، تحریک قلبای اسلام، جیش العدل، شبکه ی حقانی، لشکر طیبه، سپاه صحابه و دیگران که شمار شان به بیش از هفتاد گروه ی تروریستی می رسد، در این مدت در پاکستان تشکیل گردیده اند. گفتنی است که پس از تصرف کابل بوسیله ی طالبان بسیاری از این گروهها حالا در افغانستان فعال اند که شمار شان به بشتر از بیست گروه می رسد.
از گفته های بالا فهمیده می شود که گروه های افراطی و تروریستی در منطقه ساخت نظامیان پاکستان است و خواستگاه ی اصلی گروههای تروریستی این کشور است؛ زیرا با توجه به موقعیت وضع الجیشی پاکستان و سرحد مشترک ۳۶۰۰ کیلومتری آن با افغانستان و در رقابت با هند طوری است که گویا قرعه ی فال تشکیل گروه های تروریستی در منطقه را به فال نظامیان پاکستان بزنند. از این رو تروریست سازی و تروریست پروری به کار همیشگی نظامیان پاکستان بدل شده است. این سبب شده تا در سر حلقه ی ساختار زنجیره ای تروریست سازی در منطقه و حتا جهان پاکستان قرار داشته باشد. وضع تعزیرات مالی از سوی صندق پول بر پاکستان گواه ی آشکار بر این ادعا است.
هرچند تهاجم شوروی به افغانستان آبستن حوادث در منطقه و جهان بود؛ اما این حادثه ابتکار تروریست پروری و تروریست سازی را به پاکستان داد. هرچند سلسله ی تروریست پروری از سوی نظامیان پاکستان به نزاع دوامدار این کشور با هند بر سر کشمیر بر می گردد. هرگاه سلسله ی زنجیر تشکیل گروههای افراطی و تروریستی در منطقه مورد بحث قرار بگیرد؛ یکی از متن دیگری تولد شده اند. چنانکه القاعده در متن جهاد مردم افغانستان در برابر شوروی تولد شد و بعد از درون القاعده داعش عراق و شام و بعدهم داعش خراسان تولد گردید. این تولد های جدید در واقع هر یک بیانگر پایان یک بازی مرموز و پیچیده ی استخباراتی و آغاز یک دور تازه بوده است. یعنی پایان یک دوره ماموریت یک گروه ی تروریستی برابر به آغاز یک توطئه ی جدید بوده است. در این مدت هرچند بازی ها تغییر کرده؛ اما بازیگران تغییر نکرده اند و تنها چهره های آنانی تغییر کرده که برای ادامه ی بازی عوض شده اند. دیروز گروه های جهادی و بعد القاعده و طالبان و امروز هم داعش و فردا از آدرس دیگری و با نام دیگری از پاکستان سربلند می کند. شاید خواننده گان بپرسند که با تبدیل شدن افغانستان به مرکز گروههای تروریستی، دیگر کار نظامیان پاکستان پایان یافته است. در حالیکه چنین نیست و وظایف گروههای داخل در افغانستان از نظر پاکستان پایان یافته است؛ درگیری ها میان تی تی پی و نظامیان پاکستان از همین نقطه منشا میگیرد. بنابراین نظامیان پاکستان اکنون سرگرم بدیل تازه است. چنانکه گزارش هایی از ورود افرادی به نام داعش از مرز پاکستان به داخل افغانستان می رسد و در ضمن خبر هایی دست به دست می شود که پاکستان در صدد تشکیل یک گروه ی فراقومی و فرازبانی بر ضد طالبان است. این بیانگر این است که با به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان، ماموریت این گروه را تمام یافته دانسته و گروه ی نیابتی تازه ای را در برابر طالبان بوجود می آورد تا جنگ نیابتی تازه را در منطقه دامن بزند. پاکستان با این کار گویا با یک تیر چند فاخته را شکار می کند تا از یک سو جنگ نیابتی را در منطقه بوجود آورد و از سویی هم تی تی پی و طالبان را بوسیله ی آن مهار نماید.
از آنچه گفته آمد، فاجعه ی افراطیت و تروریسم برای پیش برد جنگ های نیابتی در منطقه پایان ناپذیر است. این بازی تا زمانی از سوی پاکستان و متحدان استراتژیک آن در منطقه ادامه دارد که کشور های منطقه بجای تلاش برای رسیدن به منافع مشترک ملی، یک طرفه و خود محور عمل کنند. شاید شماری بگویند، حالا با وارد شدن پای چین، روسیه و ایران و از سویی هم امریکا و از طرف دیگر درگیری های های پاکستان با طالبان بر سر تی تی پی بازی در منطقه را عوض کرده و ابتکار تروریست پروری از پاکستان را گرفته است. حوادث نیم قرن در منطقه پس از تهاجم شوروی، ثابت کرده که پاکستان در این مدت برای راه اندازی جنگ نیابتی دست بالا دارد و در این مدت ابتکار تروریست پروری به مثابه ی شریک راهبردی امریکا در دست این کشور بوده است؛ جنبیدن دست نظامیان پاکستان به معنای ادامه ی جنگ نیابتی در منطقه است. نظامیان پاکستان اکنون هم در میان گروههای تروریستی ساکن در افغانستان نفوذ کافی دارد و حتا برای صدور آنان زیر ریش طالبان از توانایی برخوردار است. بنابراین در هیچ معادله ای نمی توان نقش پاکستان را در منطقه دست کم گرفت. با تاسف که این گروه ها نه تنها برای شگوفایی و پیشرفت کشو های اسلامی برنامه ی روشن ندارند؛ بلکه می خواهند، سرنوشت میلیون ها انسان را قربانی اهداف ایده ئولوژیک و استخباراتی خود بسازند. حاکمیت دیروز گروه های داعش و القاعده در عراق و سوریه و حاکمیت زن ستیز و دانش ستیز طالبان در افغانستان نمونه های آشکار عقب گرد این گروهها است. یاهو