اخیرآ دوست فرهیخته ، قلم بدست توانا ومؤرخ ورزیده کشور جناب استاد نصیر مهرین نسخه ی پی دی اف از آخرین اثر گرانسنگ شان بنام (چاپلوسی) را که به تازه گی از چاپ برآمده برایم فرستادند. قبل از هرچیز جا دارد تا از لطف ایشان سپاسگزاری نموده و ضمن عرض تبریک مؤفقیت های مزید شانرا آرزو نمایم.
و اما چاپلوسی کتابی با قریب 180 صفحه حاوی نکات ریز و درشتی می باشد که توسط تاریخ نگار وارسته جناب استاد نصیر مهرین تهیه و تحریر و بوسیله انتشارات شاهمامه در تابستان 1403 خورشیدی برابر با جولای 2024 میلادی در هالند به زیور چاپ آراسته شده است.
باز خوانی و ویراستاری این اثر توسط محترم عتیق الله نایب خیل صورت پذیرفته و برگ آرایی آن توسط بانو منیژه نادری انجام یافته است.
استاد مهرین را سالهاست می شناسم ، انسانی است فرهیخته با قلم رونشگرانه که زیبا می نویسد و هرگز بخاطر کسب مقام و رتبه ای از بیان حقیقت دست نکشیده و هیچگاهی برای خوشخدمتی به اربابان زر و زور وتزویر به مدح و ثنای آنان نپرداخته و برای بدست آوردن جیفه دنیوی از حقیقت چشم پوشی نکرده است ، تاریخ را همانطور که بوده بیان میکند و در حقایق عینی جامعه تشبث و دست درازی نمی کند.
او قلم افشاگرانه ای دارد که با ندای حق طلبی اش در مقابله با آنهایکه دست به حق تلفی می زنند می ایستد.
تاریخ را هرگز تحریف نمی کند ، او را عقیده برآنست که تاریخ نگار می بایست آنچه را که اتفاق افتاده با امانت داری بیان دارد و این چیزیست که من بارها در نوشته ها و اثار ایشان به خوانش گرفتم.
وقتی به مطالب مندرج در کتاب چاپلوسی نظر می اندازیم ، صداقت نویسنده را بخوبی درک میکنیم در پیشگفتار این اثر تحت عنوان (فشرده) جناب استاد مهرین با درایت ، نگرش و با بینش صادقانه مروری بر تاریخ حد اقل چندین دههِ گذشته نموده و جنبه های مختلفی از چاپلوسی را در دوره های مختلف به بحث گرفته که هر بخش آن در خور تأمل و توجه می باشد .
اگر بخواهم در مورد هر بخش (چاپلوسی) بصورت جداگانه چیزی بنویسم در این مختصر نمی گنجد ، لهذا تنها به نشر فشرده این اثر بسنده میکنم و امیدوارم روزی این کتاب چه بصورت نسخه برقی یا طباعتی بدسترس همگان قرار گیرد تا از تملق و چاپلوسی در دربار اربابان زر و زور و تزویر طی دوره های مختلف آگاهی یابند.
و اینهم ( فشرده) از کتاب چاپلوسی که بصورت کامل تقدیم شما خوانندگان محترم میگردد:
فشرده
بیشترین برگهای تاریخ افغانستان و حوزهء بزرگتر و پیشینه اش که با مرز های تغییر دیده و نام خراسان شناخته شده است ، معطوف به رویداد های نظامی ، سیاسی است . رویدادهایی که با آوردن نقشِ چه بسا با روایت هالی مغشوش از شاهان ، سللاطین و امیران ، چهرهء تاریخ سیاسی قدرتمندان را دارا است .
نگاه ، نیاز و نقش در بارها در تاریخ نگاری درباری ، جز چنان نگارش، توجه دیگری را که خارج ازی آن دایرهء تنگ باشد ، بر نتمی تابید. اما در چند دههء پسین ، بلا شکست و ریخت و دورشدن نظام های گوناگون ، ادامه نیافتن سایهء ترس و تهدید ، مهاجرتا تعدادی از نویسنده گان ، دستارسی به مدارک پنهان مانده و روی انتشار ندیده ، فهم و درک از نگارش تاریخه که جهل و سانسور در آن راه نیابد ، زمینه های رویکرد به بازنگری و واقعیت نگاری تاریخ را از سوی تعدادی فراهم نمود.
یکی از نتایج چنین رویکردی ، عطف به آن عناصر فرهنگی است که در دل جامعه حضور دیرینه داشته ، کار کرد آسیب زا و مانع شوندهع در راه تحول و بهبود خواهی را به نمایش گذاشته است.
حضور عنصر چاپلوسی ، مدح بیجای و ستایش های بی مورد زورمندان و ستایش های قومی ، حزبی و با قرائت های مختلف و حتی متخاصم عادت داشتن به صفت های اسلامی ، در سرزمین محکوم و مظلوم بی مانند ، مصیبـت های کمتر طـرف توجه بـوده انـد. در حالیکه نیـاز شـناختن افغانسـتان و تبییـن تاریـخ واقعـی آن، محتـاج شـناخت و نقـش ایـن عناصـر موجـود در فرهنـگ و جامعـه اسـت.
سـعی نگارنـده از مطالبـی کـه در ایـن کتـاب جمـع آوری شـده و طـرف بحـث قـرار گرفتـه انـد، فـراز آوردن کارکـرد این عناصـر و هنجار زیانمند بـر بنیـاد اسـناد و نشـان دادن زمینـه هـا و عوامـل حضـور آنهـا اسـت .
در برابر آن، تاریخ این واقعیت را هم گواه است که نهادها و شخصیت هـای تحـول طلـب و بهبـود خـواه مـردم، مبارزه بـا هنجارهای زشـت و از جملـه چاپلوسـی را محکـوم و سـرزنش نمـوده انـد. ایـن گواهی راسـتین را نیـز مسـتند در این برگهـا مییابیم.
بـه طـورمثـال، بـا آوردن نمونـه های متناقض از کار قلمی یک نویسـنده در چند نظام، سـعی شـده اسـت، جفاورزی در حق فرهنگ و نویسـنده، در وجـود نظـام اسـتبدادی و خودکامـه نشـان داده شـود. زیرا بیشـترین انتقادهـا و حملات آرام و یـا تنـد، روی افـرادی متمرکـز بـوده اسـت کـه در نظـام هـای اسـتبدادی، بـدون علایق قلبـی، بـه مـدح و سـتایش هـای نادرسـت پرداختـه انـد. در حالـی کـه بایـد سـاختار چاپلوسـی خـواه و مـدح طلـب را بـا نمونـه هـای دیـده شـدۀ آن محکـوم و مطـرود دانسـت. با چنیـن رویکـردی، حتـا دلسـوزی و ترحـم بـه حـال مداحـان و چاپلوسـان همـراه بـا دریافـت برخـورد سـازنده بـا آنهـا مطـرح میشـود.
بـا عطـف بـه چاپلوسـی و دریافـت سـتایش هـای بی مـورد و نـا وارد در رفتارهـای اجتماعـی و کارهـای فرهنگی با همزادان چند گانۀ چاپلوسـیِ مواجـه میشـویم. تصـور میشـود کـه شـناخت از ایـن عناصـر واقعـا موجـود در جامعـه، بـه دامنـۀ شـناخت از ویـژه گـی هـای حاکمیـت هـای پیشـین و تاریـخ سیاسـی آنهـا میافزایـد. زیـرا چنیـن اوصـاف را نظـام هـای خـود کامـه و انحصـاری قـدرت رواج داده انـد.
هنـگام سـعی بـرای دریافـت ایـن عناصـر زیانبـار در جامعـه و فرهنـگ، خودسـتایی هایـی را مییابیـم کـه آسـیب هـای آنهـا، کمتـر از سـتایش سـنتی و دیرینـۀ یـک نـا عـادل بیدادگـر به عنـوان « عـادل دادگر» نیسـت..
»« غیـرت افغانـی » حکایـت از ایـن مقولـه دارد. بـا آنکـه چنیـن صفتـی در ظاهـرش، غیـرت قومـی- پشـتونی کشـور را معرفـی میکنـد، امـا نشـان دادن و سـرزنش آن در برگهای این کتاب، کلیت چنین سـتایش قومی در وجود سـایر اقوام و یا در صورت جامع تر آن، «غیرت افغانسـتانی» را بـه عنـوان عنصـر غلـط و مطـرود در نظـر دارد.
در همین راسـتا اسـت که از یک عنصر دیگر و بسـیار شـمول که شـب و روز در جامعـه و بخـش هایـی از مهاجریـن کشـور رواج دارد، یاد شـده اسـت. در نظـر آوریـم ایـن سـخنان را: »مـا کـه شـکر مسـلمان هسـتیم و هیـچ ظلـم و بـی عدالتـی در دیـن ومذهـب ما نیسـت . . . »
گواهـی میدهـم کـه برخـی از ابـراز نظـر کننده گان این سـخن، مسـلمان هسـتند و بـی عدالتـی و ظلمـی را روا دار نمیباشـند. امـا عمومیـت دادن ایـن پنـدار، آنهـم در اوضاعـی کـه گـروه هـا و نهادهـای زشـت خـوی، قـدرت جـوی و زرانـدوز، زیـر لـوا و شـعار و همیـن سـخنان، ازهیـچ فقـر گســتری، ظلــم و ســتمی بــر مــردم در افغانســتان دریــغ نورزیــده انــد، شایســتۀ پذیــرش و یــا خاموشــی محافظــه کارانــه و ترســیده نیســت..
اهمیــت فــراز آوردن ایــن موضــوع از ایــن جهــت هــم اســت کــه بــرای شـناخت دقیـق عوامـل خشـونت و جنـگ خویـی دیـده شـدۀ سـالها پیش و رفتـار شـکنجه آمیـز و خونریزانـۀ طالبـان مزدبگیـر، وقتـی بـه پیشـینه هـا مراجعـه میکنیـم، خشـونت همـزاد آنهـا اسـت. انتباهـی را کـه بـار مـیآورد ایـن اسـت کـه در هیـچ صورتـی نبایـد مجـاز باشـد که در مسـند حکومت بنشــینند.
و در بـارۀ آمـاده شـدن کتابـی کـه روی دسـت داریـد، امتنـان قلبـی ام را بایـد از بابـت بازخوانـی و ویراسـتاری مطالـب آن از سـوی نویسـندۀ ارجمنـد عتیـق اللـه نایـب خیـل بیـاورم. زیـرا بـا حوصلـه منـدی بـه رفـع کاسـتی ها و اشـتباهات تایپی پرداخت و پیشـنهادات باارزشـی را مطرح نمود..
چنیـن اسـت ابـراز تشـکر از زحمـات کار تهیـۀ روی جلـد، بـرگ آرایـی و چـاپ کتـاب از سـوی عزیـز فرهنـگ گسـتر، بانـو منیـژه نـادری مسـؤول انتشـارات شاهمامه .
برای هر دو عزیز آرزوی مؤفقیت بیشتر دارم..
هامبورگ
نصیرمهرین
سرطان ۱۴۰۳ خورشیدی