یادی از« یادگار ابریشم» : نیلوفر راعون

جعبه ی نامه ها را که گشودم، چشمانم را “یادگار ابریشم” در پیله ی هیجان و شادمانی پیچاند. این کتاب شیوا را با دست نویس زیبای گردآورنده ی این اثر، استاد صبورالله سیاسنگ به دست آوردم. 

یادگار ابریشم دربرگیرنده ی تمام گفت گو ها و نوشته هاییست که از قلم بانو کامله حبیب در سال های ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۲ در مجله ی سباوون به نشر رسیده بودند. از مصاحبه ها با هنرمندان و آواز خوانان سرشناس آن زمان تا سرگذشت سیاه و تاریک دختران و زنانی که گل های زندگی شان با دستان آلوده ی یک عده  مردنما ها پر پر شده بود. 

کسانی که مجله ی سباوون می خواندند، با نام کامله حبیب آشنایی ویژه دارند. بانوی شاعر، نویسنده و ژورنالیست که با نوشتن دردنامه هایی زیرعنوان «کشتزار سوخته» عطش خواندن مجله را دو چندان می نمود. 

گردآورنده، یادگار ابریشم را پیشکش نموده: « به هر زن و دختر خاموشی که بازتاب بخش پنهانی از زندگی خود را در آیینه ی یکی از برگ های یادگار ابریشم خواهد یافت.» 

کتاب با مقدمه ای از قلم صفیه سیاسنگ آغاز می گردد. در لایه های پنهان جمله های این مقدمه ی زیبا، به درد مرموزی که درنفس های هستی کامله حبیب گره خورده، اشاره هایی شده است. 

کامله حبیب در گفتگو با استاد سیاسنگ، با باز نمودن زخم های خود، راز نهان در سینه ی سوگوارش را برملا می نماید، تا زنان دیگر، شهامت برداشتن پرده های شرم و حیا را برای گفتن حقایق تلخ و جانسوز شان داشته باشند. کامله حبیب اولین زن زندانی سیاسی در افغانستان بود که به جرم نوشتن درام انتقادی در مورد قحطی سال های سلطنت در شمال افغانستان، که مردم مجبور به فروش دختران شان در بدل چند سیر آرد شده بودند، زندانی و شکنجه گردیده بود. 

پس از زندانی شدن، تمام نوشته هایش، توسط پدرش به آتش کشیده می شود که روح روشنگر و پرتکاپو اش برای همیشه زخم بر می دارد. این درد های ناسور، کام کامله را تا ابد تلخ می سازند. تلخی ها را می شود از لحن گفت و شنودش با زنان دردمند دیگر به درستی فهمید. 

وقتی سرگذشت دردناکی را به تصویر می کشد، با کاربرد استعاره و کنایه و آرایه های دیگر می توان حدس زد که این متن به قلم شاعری نوشته شده است.

دریغا که این بانوی آزاد اندیش و نویسنده ی ستوده ی ما با سینه ی سراسر درد و حسرت دوری از وطن، در برابر درد سرطان تاب نیاورد و در یک روز سوزان تموز امسال، چشمانش را برای همیش بست.

امیدوارم روحش آرام گیرد.

پس از مرگ کامله حبیب، استاد سیاسنگ، اندوه از دست دادن دوست و همکارش را با گرد آوردن این اثر، اندکی تسکین داد تا خاطراتش برای همیشه سبز بماند. 

یک بار دگر از استاد سیاسنگ بزرگوار و عزیز برای فرستادن این یادگار قشنگ یک سرزمین سپاس. 

با صمیمیت ارغوانی

نیلوفر