- مقدمه:
مقالهء تحت عنوان (نظریات قوم گرایانه و راسیستی مردود است) را در ۲۴ جنوری سال ۲۰۱۷ یعنی ۸ سال قبل از امروز در رسانههای اجتماعی مجازی و چاپی در داخل افغانستان به نشر سپردم. حالا بار دیگر و هنوز طرح موضوعات اتنیکی جنجالی در بین افغانها در رسانههای جمعی، بخصوص بیرون از کشور، به نظر می رسد و گاه گاهی نه تنها که جوانان یک قوم در مقابل اقوام دیگر جهتگیری می نمایند، بلکه چنان زیر تاثیر روحیهٔ قومی میروند که سمبولهای قومی خویش را بلندتر از نمادهای ملی کل افغانستان قرار میدهند و حتی به آنها بیحرمتی نموده و اهانت مینمایند. در چنین وضعیت مفید میدانم که نبشته قبلی را با کمی تغیرات مجدداً به مطالعهٔ خوانندگان محترم تقدیم نمایم، تا بر دلایل مقنع برای رد نظریات قومگرایانه و راسیستی برای تبلیغ و ترویج در بین جوانان افزوده باشم.
- طرح مسئله:
این که بعضی از انسانها به خون و نسب خویش مینازند و خیال میکنند که چون اولاد این و یا آن دودمان قومی، گویندگان زبان معین، طرفداران این و یا آن گروه مذهبی و دینی اند، بر دیگران برتری دارند؛ نظر نادرست و مردود راسیستی و تبعیضی است که منشأعمدهٔ افکار فاشیستی را تشکیل میدهد. مشکلات مملکت ما عمدتاً و تنها محصولِ تفاوتها و اختلافات قومی نمی باشد، بلکه زادهٔ فکتورهای عدیدهٔ عمدهٔ دیگر است که ما در این مقاله با آن نمیپردازیم. جستجوی حل معضلات افغانستان از دید زاویهٔ راسیسم، مبارزه و برتری قومی و جنگ قبیلوی راه نادرست، غیرعملی و غیرعلمی است.
- دلایل رد برتری قومی:
نظریات برتری قومی از دیدگاههای مختلف قابل بررسی و نقد هستند. این پدیده نه تنها در تضاد با اخلاق، حقوق بشر و تعلیمات دینی قرار دارد، بلکه در جوامع مدرن نیز به عنوان ابزاری عقده زایی و نفرت انگیزیِ گروهی اتنیکیِ معین در مقابل دیگر می گردد که باعث نفاق و شقاق اجتماعی و مؤلد چالشها و بیعدالتی در جامعه عمل میکند. از نگاه دین مبین اسلام همه انسانها از یک اصل مشترک آفریده شده اند. آموزه های اسلامی بر برابری انسانها و دوری از هر نوع تبعیض مبتنی بر قومیت، نژاد یا قبیله تأکید دارند و برتری انسانها تنها بر اساس تقوا، پرهیزگاری و اعمال نیک تعیین میشود، نه بر اساس قومیت یا وابستگی با اسلاف و قبیلهٔ اشخاص. قومپرستی و روحیهٔ برتری قومی زمینه را به ترویج پوپولیسم قومی مساعد میسازد که در آن رهبران سیاسی عوامفریب از احساسات قومی مردم برای تقویت قدرت شخصی و گروهی خود استفاده میکنند. ما افغانها نمونههای فراوان آن را در طول رژیم جمهوری مصنوعی بیستساله دیده ایم، سؤاستفاده های تیکهداران قومی و مذهبی از مردم عوام را خوب می شناسیم و با اضرار آن تا اکنون مجبوراً مبارزه می نماییم.
از نگاه دینی، تاریخی، جامعهشناسی، روحیاتشناسی، دید فلسفی و اخلاقی، اقتصادی و سیاسی هیچ انسان بر دیگری برتری ندارد، مگر با علم، اعمال، اخلاق، مفیدیت اجتماعی، تقوی و پرهیزگاری. برای ترقی سریع و زندگی صلح آمیز همه باشندگان افغانستان باید بخاطر تهیهٔ شرایط تعلیم و تربیهٔ مساوی و چانسهای همگون رشد استعدادها برای همه و بالخصوص برای زنان و فرزندان گروههای محروم و گروپ های فراموش شده اجتماعی مبارزه کرد. از همین لحاظ تأمین عدالت اجتماعی شرط اول برای ترقی، همبستگی ملی، زیست باهمی و صلح آمیز در کشور است. فاصله بین کار و سرمایه، غريبى و ثروت و دارا و نادار باید به حد اقل ممکنه تقلیل داده شود.
- ضرورت کار باهمی با روش ابتکاری و عصری:
شرایط ملی و اجتماعی کشور ایجاب می کنند که همه ترقیخواهان باهم برای ایجاد و تقویت جنبش وحدت ملی و ترقی افغانستان و اجماع بزرگ ملی کشور برای تحقُق اهداف بزرگ و مشترک ملی به جدو جهد مستدام و خستگی ناپذیردست یازند و در راه دگرگونیهای اجتماعی مترقی و ساختمان و پایداری نظام رفاه اجتماعی سهم فعال و شایستهٔ خویش را ایفا نمایند.
اکنون وقت آن فرا رسیده است که طرح جدیدی کاری و میتودهای ابتکاری و مدرن مبارزاتی را به راه بیاندازیم. تکرار مکرر پروسههای گذشته و تقلید خشک و بدون در نظرداشت شرایط عصری از مبارزان و قهرمانان تاریخ از سرعت و ثمربخشی فعالیتهای ما میکاهد. پلان ها و پروگرام های آرمانیِ عالی، ولی غیرعملی در شرایط دشوار فعلی کشور درد ما را دوا نمیتواند، راه به هدف را طویلتر میسازد و انرژی مبارزان سرسپرده و جوانان میهندوست را به هدر میدهد.
وقت آن اهداف و اقدامات وحدتخواهانهٔ را که در اوایل قرن بیستویکم و خصوصاً سالهای آخر جمهوریت مصنوعی باید طرح و عملی میگردید، تا در تغیر سرنوشت کشور و ملت افغان نقش فعال و مثبت را بازی مینمود؛ گذشته است. در پشت آب رفته نباید بیل برداشت. شرایط جدید، روش جدید و طرح پروگرام های جدید سیاسی میطلبد که نیروهای فعال جامعه را سر از نو انگیزه داده و به ترکیب و اصول جدید سازماندهی در میدان مبارزه بکشانند. بدون طرح مرام اساسی معقول ملی و تبیین آن به زبان مردم، وحدت فکری فراگیر برای تاسیس، تداوم و موفقیت اجماع بزرگ ملی مبارزین راه آزادی و عدالت اجتماعی ناممکن است.
شاید این درست باشد که سمبولهای مبارزاتی قبلی برای ارتقای روحیهٔ پیروان گروه های مشخص سیاسی و قومی سابقه نقش مثبتی را بازی نموده بتوانند، ولی در عین حال آنها را به طرف رادیکالیسم سوق داده، به گذشتهها می چسپانند و از رفتن به راه مطلوب مستقبل به دور نگه میدارند. خصومتهای گذشته را تازه نموده و پیششرطها برای ایجاد وحدت و زمینهٔ اتحاد عمل برای پیاده نمودن اهداف بزرگ و فراگیر را در بین سازمانهای مختلف و متنوع به وجود نمی آورند. برای اتحاد و وحدت عملی و مؤثر در شرایط کنونی به اهداف مرامیِ اساسیِ مشترک و بسیج مشترک همه قوتهای صلح طلب و ترقیپسند ضرورت است که طرفداران هر سازمان، پیروان رهبران و قهرمانان گذشته نیز با آن موافقت کنند و خود را در آن یافته و عملاً بطور رضامندانه با نیروهای نوین و نسل جدید مشترکاً سهم بگیرند. سازماندهی گروههای اسبق قومی و سیاسی تحت رهبری «واحدهای گروپ خودی» بی تجربه و ناکام سابقه اگر در جبهات سیاسی و اجتماعی فراگیر ملی آمیزش ننمایند، در بین جنبش وسیع مردمی تجرید گردیده، فعالیتهای شان در تقابل گروههای دیگر و جنبش کتلوی مردم قرار میگیرند و ثمر زحمات شان کمافیالسابق در صفر ضرب میشود.
وحدت ملی، رشد متوازن محلی و برابری افراد در مقابل قانون از اصول اساسی برای تقویت همبستگی، انسجام و پایداری در یک جامعه است که منشأ و محرک فعالیت باهمی و اتفاق بوده و نتیجتاً باعث ایجاد و حفظ صلح، آزادی، عدالت و ترقی اجتماعی می گردد که این خود تاثیرات متقابل بالای رشد ارزشهای یادشده دارد.
(پایان)
۲۴/۱/۲۰۲۵