
محترم نصیر مهرین تاریخ نگار و پژوهشگر افغانستان عنقریب مهمان «کلبه فرهنگ در تبعد » برلین- نصیر مهرین، پژوهشگر تاریخ اخیراً در نشست نقد و بررسی دانشنامه هزاره در دانشگاه هامبورگ آلمان گفت که این پروژه راه را برای تدوین دانشنامه عمومی افغانستان هموار خواهد کرد. آقای مهرین در این نشست همچنین گفت که توجه به اجزای قومی و فرهنگی در افغانستان میتواند تکیهگاه مهمی برای چنین کاری شود. به نظر این پژوهشگر، تدوین «دانشنامۀ هزاره» نشانگر آن است که نیتِ نیک و توجه به نیازهای مهم و آرزو شدۀ قوم هزاره به نیکویی به ثمر نشسته است. وی همچنین «دانشنامۀ هزاره» را کاریِ جمعی توصیف کرد که در آن صلاحیت و مسئولیت وضاحت دارد.
متن سخنرانی نصیر مهرین، در نشست بررسی دانشنامه هزاره در ۲ سپتامبر۲۰۲۲ میلادی / ۱۱ سنبله ۱۴۰۱ خورشیدی:
دایرةالمعارفنویسی که پیشینۀ به درازنای تاریخِ تمدن دارد و به خاستگاه و زمان ارسطو میرسد، در کشور ما نیز در طی زمانها و جغرافیای آن تغییر یافته است، دایرةالمعارفنویسی در کشور ما با تاریخنویسی رویدادها پیوند ناگسستنی دارد. تاریخی که با جعل، تعصب، دستور، حذف و تحریف شناخته میشود، دایرةالمعارفنویسی نیز حامل چنین بارهای بوده است…
تا آنجایی که در منابع دیدهام، «دانشنامۀ علایی» ابنسینای بلخی است که جمیع فرآوردههای اعجاببرانگیز بود. اگر کریم خرم، وزیر اطلاعات و فرهنگِ حامد کرزی دستش به آن برسد، «دانشنامه» را از پیش علایی بر میدارد!…
اما دربارۀ دایرةالمعارف طی چند دهۀ پسین، شخصی به نام میا حسن خان که به احتمال زیاد از خانوادۀ مجددیها بود، با ورودش به افغانستان، در تهیۀ دایرةالمعارف دارندۀ پیشنهاد و ابتکار بوده است. او
کارش را در سال ۱۳۲۰ خورشیدی شروع کرد. آن زمان «پشتو تولنه» در ریاست مستقل مطبوعات، انجمن دایرةالمعارف و انجمن دایرةالمعارف آریانا قرار داشت. محمدهاشم پردیس (۱۳۲۶ خورشیدی) که بعدها تخلص میوندوال را گرفت، عهدهدار وظیفۀ مدیریت و تهیۀ آن شد. با ایجاد فضایی متفاوتتر از استبداد سردار محمدهاشم خانی، زمینهای ایجاد شد تا اندک سهمگیری شخصیتهای دارندۀ ظرفیتهای فرهنگی مثل میرعلیاصغر شعاع فراهم شود، او در ۱۳۲۸ خورشیدی انتشار دایرةالمعارف آریانا را مدیریت کرد. متأسفانه ادامۀ کار دایرةالمعارف آریانا که تهیهکنندگان آن اندکاندک تجاربشان بیشتر و بهتر میشد، به سامان ننشست؛ زیرا استبداد مشهور داوود خانی نیز چنین رویکردهایی را بر نمیتابید. در زمان داوود خان، شعاع بزرگوار که صاحب ظرفیت و استعداد بود، با دوسیهسازی جعلی به زندان دهمزنگ فرستاده شد. حتی در زندان هم مانع رسیدن دوای مورد ضرورت او شدند که درنتیجه همانجا جان سپرد. (شرح مفصل حیاتِ غمبار آن مظلوم را در زندان، پیشتر از زبان استاد فیاض شنیدید).
همچنین میدانیم جانِ محمدهاشم میوندوال، که دولتی را در دهۀ دموکراسی مستقل از سنت حکومتداری پیشین ایجاد کرد، در سنبلۀ سال ۱۳۵۲ صبح هنگام در زندان ستانیده شد. داوود خان هم در سحرگاه ۸ ثور ۱۳۵۷ کشته شد و بعد بیشتر اعضای خانوادهاش نیز به وسیلۀ پسرش ویس داوود کشته
شدند.
اما پیش از محمدداوود و کودتای او در ۱۳۵۲ خورشیدی، تا سال ۱۳۴۸ کار دایرةالمعارف آریانا به رغم کمبودهایش طی ۲۰ سال تداوم یافته بود.
در سال ۱۳۸۱ خورشیدی زمانی که سیلی از پول روانۀ افغانستان شد، بار دیگر برنامۀ تهیه دایرةالمعارف با هدف تکمیل کمبودها و با تأسیس ریاست دایرة آریانا روی دست گرفته شد. رؤسای آن که طی چند سال تعویض شدند؛ اما هنگامهجویی و تعصب شخصی ریاستِ آن ظرفیت برآورده شدن چنین مأمولی را نداشت و نشان داد که برای دانشنامهنویسی باید پای تعصب، جهل، جعل را به کنار نهاد و به منظور تهیۀ آن باید به دستاوردهای جهانی و شخصیتهای آگاه تکیه کرد.
حالا میخواهم احساس و برداشتم را از دیدن و خواندن «دانشنامۀ هزاره» با شما در میان بگذارم؛
• تهیۀ «دانشنامۀ هزاره» با تشریک مساعی کسانی که پیشینۀ علایق مختلف داشتند، نشانگر آن است که غلبۀ نیتِ نیک و توجه به نیازهای مهم و مأمولی که باید برآورده شود، با نیکویی به ثمر نشسته است؛
• ما در تاریخنگاری افغانستان به این نیاز پی بردهایم که نباید به تاریخنگاری عمومی بسنده کرد. مجال توضیح آن اکنون میسر نیست. در دانشنامهنویسی توجه به اجزای قومی و فرهنگی افغانستان میتواند، تکیهگاه مهمی برای دانشنامۀ عمومی افغانستان شود. «دانشنامۀ هزاره» از این نگاه مزیت و پاسخدهنده به دانشنامهنویسی عصر و علمی را دارد؛
• در «دانشنامۀ هزاره» برخلاف آنچه در تهیۀ دایرةالمعارف آریانا وجود داشت، ذوق و علاقۀ فردی و گروهی راه نیافته است؛ بلکه کار جمعی است و صلاحیت مشخص است و مسئولیت وضاحت دارد؛
• در «دانشنامۀ هزاره» امانتداری با آوردن منابع و مآخذ، سخن گفتن از همۀ کسانی که با قلم، قدم و درم سهم گرفتهاند، بیان شده است؛
• سخنِ کجدار، تحریکآمیز و نیشدار که در بسیاری از رسانهها وجود دارد و دل میآزارد، در این اثر حضور نیافته است و با رفتار دانشمندانه و خردمندانه جذابیت یافته است.
ورقگردانی «دانشنامۀ هزاره» برای من همراه با یادداشتبرداری از نکاتی بود که امیدوار هستم در تجدید کتابها و یا نوشتههای بعدی خود از آنها بهره بگیرم و از این سرچشمه یاد کنم.
با این برداشت و احساس آرزو دارم که کارِ مبارک «دانشنامۀ هزاره» برای سایر هموطنان ما نیز تکانهایی ایجاد کند و آن راهنما باشد تا زمینههایی میسر و فراهم شود که کارِ مشترک و با ثمری در پیش گرفته شود و از لافیدن و وعدههای توخالی بافتن منصرف شویم.
دوستان، هرچند میهن ما دردمند است و مردم مظلوم ما در دشوارترین وضعیت هستند و رنج میبرند؛ اما این موضوع هم مطرح است که با روئیدن ساقههای امیدواربخش، بیشتر به امید دل میبندیم. امید است روزی عزیزان ما شاهد تجلیل جلدهای دیگر دانشنامه در داخل میهن باشند. روزی که استعدادسالاری و فرهنگ متعالی بر «غولسالاری» غلبه کند.