دور نمای صلح بعد از امضای پیمان استراتیزیک: احمد سعیدی

  از سالها بدینسو حکومت افغانستان پروسه مجهول وبی نتیجه صلح را زیر عنوان چندین تشکیل  براه انداخته، از جرگه سراسر وجرگگی بین پاکستان وافغانستان شروع تا کمیسیون صلح مجددی صاحب وبعدا شورای عالی صلح که ادارۀ آنرا بعد از شهادت استادربانی فرزند ارشدشان  صلاح الدین رباني به ارث برده اند همه طور یکطرفه برادامه فعالیتهای صلح تأکید دارند این در حالیست که جانب مقابل با وصف مذاکرات پنهان وپیدا با آمریکائیها گاهی هم صلح ومذاکره با دولت را تأئید نکرده اند.

دور نمائی صلح بعد از امضای پیمان استراتیزیک: هر چند پروسه صلح قبل از امضای قرارداد استراتیژیک نیز چندان شفاف وواقعی  نبود اما بعد از امضای پیمان استراتیزیک با آمریکا وکشور های غربی دیگر مخالفین مسلح از قطع مذاکرات در مورد صلح صحبت کرده اند.حزب اسلامی به رهبري گلبدين حكمتيار  گفته است مذاکرات صلح با دولت را قطع کرده است وطالبان هم از قطع وتعطیل مذاکرات صلح با آمریکا سخن گفته اند.ولی حکومت و دار و دسته  جناب حامد کرزی به قطع شدن مذاکرات باور نداشته تا هنوز برادران نا راضی را به صلح دعوت میکند ورئیس شورای عالی صلح گفته است ما تلاشهای خودرا درین راستا ادامه میدهیم. مسئله که خیلی مهم است این که  مخاطب دولت در قضیه صلح کیست ؟ اگر طالبان وحزب اسلامی باشند این دو گروه مسلح  طور قاطع از توقف مذاکرات صلح با دولت سخن گفته اند.گمان میرود این همه شعار های میان تهی وغیر عملی بخاطر هضم کردن بودجه شورای عالی صلح است که تعداد از افراد بیکار ومنتقد را مصروف ساخته است.

شرائط طرفین به جنگ نزدیکتر از صلح است: طوریکه در رسانه ها می بینیم ومیشنویم  در اوائل طالبان وحزب اسلامی خروج فوری وبدون قید وشرط خارجی هارا شرط آغاز مذاکرات می دانستند واز جدول زمانی خروج ناتو که در سال 2014 صورت میگیرفت نیز محطاطانه استقبال کرده بودند وامید وار بودند که شرائط بعد از خروج نیرو های بیرونی به نفع ایشان خواهد بود به همین دلیل افراد حزب اسلامی در کابل با فر مانده ناتو وسفیر آمریکا وتیم حاکم درا رگ نشستهای امید وار کننده داشت وچندین بار از جریان ونتائج صحبتها اظهار خوشبینی کرده بودند، وطالبان هم به اساس دستور استخبارات پاکستان وفرمان سیا دو سه مرتبه تا قطر رخت سفر بستند وگم شدند ، اما بعد از امضای پیمان استراتیژیک گمان میرود که حزب اسلامی وطالبان از خروج کامل امریکائیها از افغانستان نا امید شده در تلاش بسیج نیرو .تنظیم صفوف خویش از طریق نظامی اند تا این حکومت را بزور بر اندازند ویکباره به کام دل برسند.این در حالیست که آقای محمد اسماعيل قاسمیار در حال حاضر سخنگوئی شورای عالی صلح گفته است در حالیکه به ادامه پروسه صلح باور دارد اما هیچ شرط را از مخالفین بخاطر آغاز مذاکرات نمی پذیرد.این از طرز صحبت وبیانات طرفین معلوم میشود که هردو طرف در پی امتیاز گیری از خارجی ها اند وصلح من حیث نیاز جامعه افغانی هیچ ارزش سیاسی واخلاقی ندارد.  سر انجام چه خواهد شد؟.در حالیکه دو گروه مخالف دولت در خارج از کابل با هم در گیر اند صلح وسازش دولت چه دست آورد وپیامی را دارد؟ مسلما دو گزینه در انتظار مردم است تسلیم دهی حکومت برای طالبان ویا ادامه جنگ های خونین دهه نود. در گیری های خونین که بین حزب اسلامی وطالبان در میدان وغزنی صورت گرفته این تجزبه تلخ را به تکرار می نشیند که اگر برای طالبان وحزب اسللامی فرصت داده شود تا به کابل آمده حکومت را اداره کند ایشان مانند مجاهدین سال های هفتاد اول با یکدیگر تصفیه حساب نموده میدان را میدان بازی های خونین ووحشتناک میسازند پس بهتر است اول حزب اسلامی وطالبان با هم صلح نموده دیدگاه واستراتیزی واحدی را از حکومتداری ارائه کنند تا مردم وحکومت از آینده این دو گروپ مسلح با تجربه وباران دیده مطمئن شوند والا این صلح جنگ را به ار مغان می آورد.آنچه عملی است صداقت وحسن نیست پاکستان است که گاهی به عمل نمی پیوندد.پاکستان بخاطر صلح  در بین گروپ های مسلح افغانستان نقش بازی کرده میتواند اما منافع دراز مدت آن ایجاب مکیند تا افغانستان دچار بحران وآشوب باشد.

نقش اسلام آباد در صلح کابل: هر چند پاکستان در سطح ملی قدری ضعیف ومنزوی شده است ولی باز هم افغانستان  منبع تقویت سیاست واقتصاد پاکستان است. پاکستان همواره از آدرس افغانستان به جامعه جهانی از جمله امریکا و کشورهای عضو ناتو فشار وارد کرده تا به اهداف و منافع خود دست پیدا کند.پول بگیرد وپروژه های داخلی خورا تکمیل وسلاح های مدرن را آزمایش کند. مسلما انصراف پاکستان از حضور در نشست بن دوم و احتمال انصرافش از حضور در نشست آتی سران ناتو درشیکاگو امریکا، در ظاهر به نفع پاکستان می نماید اما از نظر تعاملات جهانی، انصراف اسلام آباد از حضور در نشست های جهانی برای افغانستان، منجر به انزوای بیشتر این کشور در عرصه های جهانی خواهد شد.وتنها شخصیت قاطع درین بازی های منشی ناتو است که برای پاکستان ضرب الأجل داده که یا راه های اکمالاتی ناتو را باز کند ویا از حضور در نشست اینده سران ناتو در شیکاگو اجتناب ورزد واین التیماتم از لحاظ سیاسی شایسته شأن پاکستان است.واثرات خودرا دارد چه برخی مقامات آمریکائی هم در استانه بر گزاری نشست شیکاگو از نقش پاکستان در تقویت تروریزم منطقه سخن گفته اند.وتنها منطق فشار وزور است که میتواند پاکستان را به صداقت وادارد والا پاکستان به سیاست فریب وأخاذی ادامه خواهد داد.