صدر اعظم پاکستان روز پنجشنبه هفته گزشته بنا به دعوت حامد کرزی رئیس جمهور افغانستانس به کابل آمد همزمان در این روز دیوید کامرون صدر اعظم برتانیا نیز وارد کابل گردیده بود پيش از آنكه روي روابط پر و خم و پيچ پاكستان و افغانستان طي اضافه تر از شصت و چهار سال كه از عمر پر ماجرای پاكستان مي گزرد تبصره داشته باشم واميد ها و چالش هاي اين سفر را تحليل و برسي نمايم بهتر است در قدم اول به روابط پر فراز نشيب افغانستان و پاكستان بعد از حصول استقلال و آزادی کامل افغانستان تحت قیادت شاه امان الله در سال 1919 از استعمار انگلیس که با عقد معاهده طی کنفرانس راولپندی بتاریخ 18 ماه اگست سال 1919 رسماً اعلام و برتانیای کبیر استقلال افغانستان را به رسمیت شناخت .
افغانستان پیوسته تلاش ورزید تا به مثابه یک دولت قانونی و واقیعی در قضایای منطوقوی و جهانی نقش اساسی را توأم با احساس مسئولیت های واقیعبینانه در قبال اوضاع سیاسی جهان ایفا نماید که با نظرداشت همین فکتور سیاست زیست باهمی و عدم مداخله در امور داخلی کشور های دیگر با رعایت اصل احترام متقابل تحقق بخشیده و از کشور های دیگر نیز دعوت بعمل آورده است تا این اصل برگزیده و متضمن صلح و آسایش را در منطقه و جهان تعقیب و دنبال نمایند .
اما با اظهار تأسف و با اتکای صفحات تاریخ باید گفت که حکومت پاکستان از سال 1947 که انگلیس ها مکتوب آزادی آنرا داده اند همواره سیاست ماجراجویانه را در قبال افغانستان در پیش گرفته و از موازین قبول شده بین المللی عدول ورزیده است که نباید چنین روش و موضیعگیری را در برابر نظام صلح خواه و آزادی پرور افغانستان اتخاذ می نمود .
حکام گذشته و کنونی پاکستان با دو همسایه همجوار یعنی هند و افغانستان از بدو تأسیس الی اکنون سیاست متضاد و ناهمگون را در پیش گرفته و پیوسته با تحقق آن اصرار می ورزد . پاکستان کشمیر هندی را جزء لاینفک قلمرو خویش دانسته و روی همین ادعا دو مرتبه با هند درگیر جنگ شده که با آنهم آرزوی شان با استرداد کشمیر هندی تحقق نیافت که تا هنوز به مثابه تنازعه لاینحل باقی مانده است که ادامه این تشنج پیامد های غیر قابل پیشبینی شده و غیر قابل کنترول را در قبال خواهند اشت .
از سوی دیگر با ادعای ارضی افغانستان که در سال 1893 توسط انگلسی ها با خط فرضی دیورند مجزا و تحت تسلط خویش در آورد وقعی نگذاشت بلکه به مثابه میراث خوار انگلیس ها آنرا جزء قلمرو خویش می دانند که بعد از رهائی نیم قاره هند در انقسام آن نزد پاکستان باقی ماند که این معضله باعث آن گردید تا روابط دو کشور همسایه را تحت شعاع قرار داده که موجب عدم اعتماد متقابل و صلح پایدار در منطقه گردیده است که تاالحال علل اصلی و محوری در ایجاد تشنج میان دو کشورتلقی می گردد .
ادعای حقوقی جانب افغانی که با اسناد شواهد تاریخی انطباق کامل و انکار ناپذیر را دارا می باشد ولی جانب پاکستانی از این حقایق تاریخی چشم پوشی نموده و سیاست خارجی آن در قبال افغانستان همواره با خدعه و ارعاب استوار بوده که مانع نیل با اعاده و تحقق صلح پایدار در منطقه گردیده است که چنین حالت متشنج و بی ثبات مستلزم یک حل واقیعی و منطقی با نظرداشت حقایق تاریخیست که باید جانب پاکستان با آن تن در داده و از سیاست خصمانه در برابر افغانستان امتناع ورزد در غیر آن عواقب و پیامد های ناگوار را همرا خواهند داشت .
اگر به درک عمیق و دید باز به پیشینه سیاست خارجی پاکستان در قبال افغانستان نظر افگنیم به روشنی و وضاحت تام خواهیم دید که دولت مداران و پالیسی میکران پاکستان از حقیایق و واقیعت ها طفره رفته و همواره سیاست های متغیر و ناهمگون را در برابر افغانستان بکار برده است که با مرور مختصر ذیل به آن به خوبی آگاهی حاصل نموده و در خواهیم یافت که مقامات پاکستانی طی مدت بیش از شصت سال از موقف خصمانه کار گرفته و ظاهر آن با باطن فرق کلی و غیر قابل قبول را نمایان می سازد روابط بين پاكستان و افغانستان در طول تاريخ شصت و چهار ساله عمر پاكستان حسنه نبوده با تبليغات سو و مداخله پنهان و آشكار پاكستان همراه بوده است گرچه
در سال های 1955 و 1956 کشور های انگلستان ، ایالات متحده امریکا ، مصر ، عربستان سعودی ، ترکیه و عراق سعی و تلاش بیشتر به خرچ دادند تا اختلافات میان افغانستان و پاکستان را حل نماید ولی بنابر اداعا های متضاد طرفین با ناکامی انجامید .
در سال 1957 به موجب بهبود نسبی روابط صدراعظم پاکستان حسین شهید سهروردی از افغانستان باز دید بعمل آورد که در پایان سفر وی یک اعلامیه مشترک نیز انتشار یافت که در آن بالای بهبود روابط تأکید بعمل آمده بود.
در سال 1958 شاه افغانستان اعلیحضرت محمد ظاهر شاه از پاکستان بازدید رسمی نمود و با صدراعظم فیروز خان و رئیس جمهور سکندر میرزا بحث و گفتگو نمود و پوهنتون کراچی مدال افتخاری (D.L.L)را با شاه افغانستان اعلیحضرت محمد ظاهر شاه تفویض نمود. طی همین سفر پروتوکول همکاری ترانزیتی و تجارتی میان طرفین با امضأ رسید ولي تا كنون از آن نتايج مطلوب به دست نيامده است .
در سال (1964) فیل مارشال محمد ایوب خان در رأس هیات عالی رتبه که ذوالفقار علی بوتو وزیر امور خارجه آن وقت با وی نیز همراه بود از افغانستان بازدید بعمل آورده و در جهت بهبود روابط با شاه افغانستان اعلیحضرت محمد ظاهر شاه بحث و گفتگو طویل بعمل آورد .
در سال (1965) بعد از پایان جنگ میان هند و پاکستان مارشال محمد ایوب خان برای دومین مرتبه از افغانستان بازدید بعمل آورد و از موقف عدم انسلاک و بیطرفی افغانستان در جریان جنگ از جانب خود و مردم پاکستان اظهار سپاس نمود .
در سال (1972) ذوالفقار علی بوتو که به حیث رئیس حكومت پاكستان زمام امور را در دست داشت بعد از سومین جنگ هند و پاکستان که با تجزیه بنگال شرقی از پاکستان غربی منجر گردید به افغانستان سفر نموده و از سیاست بیطرفانه افغانستان در جریان جنگ اظهار قدر دانی نمود و بالای بهبود روابط تاکید ورزید .
در سال (1976) سردار محمد داود رئیس جمهور افغانستان از پاکستان بازدید رسمی بعمل آورده و بالای مسایل ذات البینی با مقامات پاکستانی بحث و مذاکره صورت گرفت .
در سال (1977) جنرال ضیاالحق رئیس جمهور پاکستان به افغانستان سفر نموده و با سردار محمد داود رئیس جمهور بحث و گفتگو نمود و بنابر دعوت وی سردار محمد داود در اوایل سال (1978) باردیگر از پاکستان بازدید بعمل آورده و بالای مسایل ذیعلاقه صحبت صورت گرفت اما در دوران حاكميت حزب دمكراتيك خلق افغانستان روابط بين اين دو كشور تيره و تار بود حکام نظامی پاکستان در زمان حاکمیت حزب دمکراتیک خلق افغانستان سلاح مهمات و کمک های مالی که برای مجاهدین از کشور های غربی و شرقی ارسال میشد اکثریت آنرا خودش جهت تقویه اردوی خویش و استخبارت آن کشور مصرف می رساند اندکی را برای مجاهدین تقسیم می نمود بعد از پیروزی مجاهدین در افغانستان
در سال (1992) میا محمد نواز شریف صدر اعظم وقت پاکستان به کابل سفر نموده و با حضرت صبغت الله مجددی رئیس دولت اسلامی افغانستان مقامش را تبریک گفته وعده همکاری نمود بعد از به قدرت رسيدن استاد برهان الدين رباني اين روابط بين دو كشور در اثر مداخله پاكستان در امور افغانستان بطرف تيره شدن رفت و پاكستان طالبان را تحت رياست جنرال نصير الله بابر وزير داخله اسبق پاكستان تدارك ديد که کار نامه ها و مداخلات بی شرمانه حکام پاکستان در زمان زمامداری طالبان برای ملت افغانستان پوشیده و پنهان نیست بعد از سقوط حكومت طالبان به همکاری نیروهای بین المللی در افغانستان و تعین حامد کرزی بحیث رئیس جمهور افغانستان روابط بین این دو کشور نیز با چالش های گونا گون مواجه بوده در حالیکه آقای
حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان از سال 2001 الی اكنون 2012 جمعاً 18 مرتبه به پاکستان سفر های حسن نیت نموده و به همین ترتیب میر ظفرالله جمالی شوکت عزیز یوسف رضا گیلانی راجا پرویز اشرف صدراعظمان پاکستان و جنرال پرویز مشرف آصف علی زرداری رئیسان جمهور پاکستان از افغانستان بازدید نموده و بالای مسایل ذیعلاقه بحث و مذاکره نموده اند .
با ظهور طالبان که در سال (1995) به میان آمد و عمدتاً از طالبان مدارس دینی اعم از طلبأ افغانی و پاکستانی متشکل گردیده بود . در دوران حکومت بینظیر بوتو صدراعظم پاکستان از طریق اداره (I.S.I)تسلیح و تمویل می گرديدند و جانب افغانستان علیه حکومتیکه در رأس آن استاد برهان الدین ربانی قرار داشت اعزام می گردید . گروه طالبان به اثر سعی و تلاش استخبارات نظامی پاکستان بزود ترین فرصت به حیث يک نیروی نظامی مبدل و در کمترین مدت برخی کثیری از ولایات افغانستان را تحت تصرف خویش درآورد و در ماه سپتامبر (1996) کابل را نیز در کنترول خویش قرار داد .
در صفوف رزمی طالبان علاوه از پاکستانی ها تعداد کثیری از اتباع کشور های خلیج نیز در برابر دولت اسلامی افغانستان می جنگیدند
بعد از وقوع حملات هوائی (11) سپتامبر (2001) که بالای مراکز تجارتی در واشنگتن و نیویارک صورت گرفت و به هلاکت بیش از (3000) نفر انجامید . ایالات متحده امریکا و جامعه جهانی بار دیگر از طالبان تقاضا نمود تا اسامه بن لادن که طراح اصلی حملات هوائی بالای تأسیسات و مراکز تجارت جهانی در واشنگتن و نیـویــارک محــسوب می گردد تسلیم ایالت متحده امریکا نماید ولی طبق روش قبلی طالبان با این خواست ایالات متحده امریکا وقعی نگذاشت ، لهذا ایالات متحده ناگذیر با همکاری مستقیم سازمان ملل متحد و جامعه جهانی به منظور سرنگونی رژیم طالبان حملات هوائی خویش را آغاز و بعد از مدت یکماه رژیم طالبان بصورت کل از میان رفت ولی باید گفت که گروه طالبان و اعضای سازمان القاعده بعدا از شکست بطرف پاکستان رو آورده و تحت پوشش تنظیم های افراطی و استخبارات نظامی پاکستان قرار گرفت که بعد از مدت زمان کوتاه تجدید آرایش نمود و بار دوم اعمال تخریبی خویش را در برابر اداره جدید که تحت قیادت حامد کرزی به تأسی از فیصله های بن به میان آمده بود آغاز والی تاالحال ادامه دارند .
قابل تذکر می دانیم که در عقب این همه سناریو دلخراش پاکستان قرار داشت و اکنون نیز طور مخفی و آشكار گروه طالبان و حامیان آنرا تسلیح و تجهیز می نمایند هر چند پاکستان در ظاهر در ائتلاف بین المللی جنگ با تروریزم که تحت رهبري ایالات متحده امریکا با همکاری مستقیم سازمان ملل متحد ادامه دارد شامل اند ولی در پنهان گروه طالبان و حامیان آنرا علیه جمهوری اسلامی افغانستان تشویق و ترغیب می نماید تا اعمال تخریبی و کشتار مردم بیگناه افغانستان را طور فجیح و خلاف اصالت انسانی و بشری انجام دهند که چنین سیاست خشن و ناپسندیده پاکستان باعث آن می گردد تا لطمه شدید و زیان آور را با مناسبات هردو کشور همجوار ببار آورد
بدومن ترديد مناسبات میان افغانستان و پاکستان طی مدت بیش از شصت سال مملو از فراز و نشیب های متعدد بوده ولی با آنهم سران هردوکشور با کشور های یکدیگر سفر ها نموده و بالای مسایل مطلوب و مورد علاقه بحث و مذاکرات صورت گرفته است ولی با وجود آن مسایل مورد اختلاف که باعث خرابی مناسبات می گردد تا اکنون لاینحل باقی مانده است که حل آن یک امر ضروری پنداشته می شود ولی تا جائیکه دیده می شود پاکستان از حل مسایل طرف تنازعه كه حمايت از مخالفين دولت افغانستان است طفره رفته و به حـل آن آمـاده گـی لازم را نشـان نمی دهد که این طرز عمل نشان دهنده آن است که پاکستان از خود صداقت و خلوص نیت را تبارز نداده و سیاست های دو پهلو و ناهمگون را در قبال افغانستان بکار برده که چنین نحوه و شیوه برخورد با قضایا به وخامت اوضاع گرائیده و منتــج با افزایش تشنج در میـان دو کشور گرديده که باید با وسایل وذرایع ممکن مقامات پاکستانی ملتفت گردیده تا از این طرز روش وسیاست خصمانه دست برداشته و راه صداقت و همكاري را پيشه كنند
به باور ما اوضاع موجود در روند کنونی مستلزم آن است تا کشور پاکستان در سیاست های گذشته خود تجدید نظر نموده راه تفاهم را نه در لفظ بلکه در عمل در پیش گیرد به افغانستان منحیث کشور دوست و همسايه نیک بنگرد و به این اصل باور پیدا کند که بعد از این سیاست های دوگانه از چشم دنیــا و واقیعت بین بــه دور مانـده نمی تواند .
دست اندر کاران سیاست خارجی افغانستان مکلفیت دارند تا در مقابل همسایه ها سیاست های معقول و استراتژی کارآمدی را مطرح نمایند با این طرز و حرکات پاکستان که( یکروز یار و یکروز مار) است نمیتوان به حسن همجواری و صلح دایمی در افغانستان و منطقه باورمند بود سفر آقاي راجا پرویز اشرف صدر اعظم پاکستان در زمان صورت گرفته كه پاكستان بخاطر مداخله در امور افغانستان زير فشار جامعه جهاني قرار دارد اسناد افشا شده يك بار ديگر اين حقيقت را آشكار مي سازد كه اردوي پاكستان تا هنوز سر گرم تجهيز و تنويل مخالفين دولت افغانستان است و از آنچه كه بايد دست بردار مي شد نشده است گرچه مقامات دولت جمهوري اسلامي افغانستان سفر اخير صدراعظم پاكستان را سازنده تعبير کرده اند و خوش بيني هاي قبل از وقت را نیز رئیس جمهور افغانستان در کنفرانس مطبوعاتی با حضور صدر اعظم پاکستان نشان داد اما بعد از باز گشت راجا پرویز اشرف به پاکستان راکت پرانی ها بالای مردمان بی دفاع کنر از طرف نظامیان پاکستان دو چند گردیده تاريخ بخوبي نشان داده است كه زمام داران ملكي پاكستان در مورد افغانستان معضله كشمير سلاح هستوي پاكستان صلاحيت هيچ نوع فيصله و تصميم گيري را ندارند آنچه را که صدر اعظم پاکستان در کابل وعده داد شامل آن وعده ها شمرده می شود که به یخ نوشتن و به آفتاب ماندن وقت ما به گفته هاي آقاي راجا اشرف در مورد افغانستان متقد مي گرديم كه اردو و استخبارات پاكستان بدون قيد و شرط گفته هاي صدراعظم آن كشور را تاييد و در راه عملي كردن آن صادقانه گام بردارند شرايط و زمان آنچه كه در افغانستان در اين سفر گفته و شنيده شد به اثبات خواهند رساند كه پاكستان تا هنوز آمادگي آنرا ندارد كه از مداخله در امور افغانستان براي هميش دست بردار شود حقيقت امر اين است كه اين سفر كوشش ديگري بخاطر مطرح شدن كشور پاكستان و زمام داران آن در تعين سر نوشت قضاياي افغانستان بوده بطور اخص كوشش گرديده تا پاكستان در گفتگو هاي مصالحه در افغانستان جايگاه خاص را به خود تخصيص دهد و در سياست هاي بعدي از آن به نفع خويش بهره برداري همه جانبه نمايد. امیدواریم مقامات افغانی به صدر اعظم پاکستان به جرات گفته باشند راکت باران بالای مردمان کنر را برای همیش خاتمه دهید ظلم و استبداد را که با مهاجرین افغانستان پولیس و ارگان های دیگری پاکستانی روا داشته اند دیگر بس کنید پایگاه گروه حقانی و مخالفین دولت افغانستان را از آن طرف خط دیورند بر دارید آنچه که در زبان می گویید در عمل نیز گام بردارید اما با آواز مجدد راکت پرانی ها در ولایت کنر بعد از باز گشت صدر اعظم پاکستان از کابل به کشورش این نتیجه به دست می آید که هر چه گفتند هر چه نوشتند هر چه خوردند جز ضیایی وقت دست آورد دیگری را در قبال نداشت .