نام نامی شهید صلح، پروفیسور استاد برهان الدین: محمد طاها کوشان

   در اعتراض روز دوشنبه که در آن مخالفان تغییر نام دانشگاه پروفیسور استاد برهان الدین ربانی،صنوف درسی را بسته کردند، به خشونت انجامید که در جریان آن شماری از دروازه‌ها و پنجره‌های دانشگاه را شکستند و تعدادی هم زخمی شدند.

گفته شده که در چند روز گذشته روند تدریس در این دانشگاه مختل شده است.
شماری از دانشجویان این دانشگاه که مخالف تغییر نام آن هستند، در چند روز گذشته دست به تظاهرات زده و یکبار هم در اقدامی دروازه‌های ورودی مجلس نمایندگان افغانستان را بستند.
چو از قومی یکی بی دانشی کرد
نه که را منزلت ماند نه مه را.  (سعدی علیه رحمة)
هر بنده که خدای او را خردی روشن عطا داد… و با آن خرد  دانش یار شود بتواند دانست که نیکوکاری چیست . (تاریخ بیهقی ).
فرهنگ هر جامعه ای از دانش . علم . هنر . پیکره و تندیس  ساخته و پرداخته مردمش در درازنای تاریخ و با فراز و فرود های زندگی تبلور می نماید ؛ نبود ویاسستی و ناتوانی هر کدام، نابودی و بیچارگی آن جامعه را در قفا دارد. در حالت اولی: یک ملت واحد و باهم برادر و برابر را؛ و در حالت دومی : همین حالت که امروز در میهن ما با هزار افسوس جریان دارد.
برای مهار کردن همبستگی و یکپارچگی و از پا درآوردن یک جامعه، آسان ترین و کوتاه ترین راه ، برچیدن و از بین بردن آموزش و ویرانی مکتب و مدرسه است؛ که در درازنای تاریخ میهن ما یک تعداد از مفسدین مفت خوار؛ گروهی از ایله گردان و مفلس و بیچاره و نا آگاه را  کرایه و برای ازبین برداشتن یکپارچگی و همبستگی مردم ما؛ آنهارا جلو انداخته و آب را خت کرده و ماهی می گیرند.
              مولانای بزرگ بلخ می سراید:
سر ز خفتن کی توان برداشتن
با چنین صد تخم غفلت کاشتن
                  و به گفته ای ناصرخسرو بلخی:
ز بیدین مکن خیره دانش طمع
که دین شهریارست و دانش حشم .
سنجش ارزش و مایه و پایه ای دانش در یک جامعه پیشرفته و دانشمند اندازه آگاهی و پهنای احاطه یک شخصیت در دانشها ی اوست؛ به ازدیاد راه و روش ورفتار و کردار و بازمانده های علمی او در درازنای زندگی او برای مردمش می باشد.
میهن ما بسیار دیده از این که نامگذاری های بی جا و تنها برای سیاست نه از برای ارزش دانش و صلاحیت، همچو: نادرشاه مینه، محمدگل مهمند مینه، وزیر محمد اکبر(خان)مینه، شاه محمود وات، نادرشاه کوشت، نادرپشتون،……………..
حالا اگر ما بیاییم و اندازه و پهنای دانش، کارکردها و راه و روش و بازمانده های علمی اینها را بسنجیم؛ ونام های ایشان را در برابرنامهای مانند: احمدشاه درانی، غازی امیر امان الله شاه، بوعلی سینای بلخی، سنائی غزنوی، خواجه عبدالله انصاری، فیض محمد کاتب هزاره *، خوشحالخان ختک  استاد عبدالرحمن پژواک و سید شمس الدین خان مجروح و شاهدخت هندیه دافغانستان؛ خداناخواسته بگذارم و سنگین و سبک بنماییم خواهیم دریافت که:
صــــــلاح کار  کــــجا و  من خـــــراب کجا
ببیـن تفــــاوت ره  کـــــز کجــاست تا بکجا
قرار وخواب، زحافظ طمع مدار ای دوست
قرار چیست؟ صبوری کدام ؟ و خواب کجا؟
                                (لسان الغیب حافظ شیراز).           
این مشت برتری خواه  باید از  حضرت خوشحالخان ختک پند بگیرند که دیوان فارسی او دارای اشعار گهر باری می باشد. و همین تبعض طلبان سلف های ناخلف شان مانع شده بودند که این گنجینه ادبی و فرهنگی میهن مان، که در پشاور چاپ شده، در کابل نیز چاپ می شد و هم میهنان از آن بهره مند می گردیدند.
همه میدانند که یکی از بزرگان ادب و فرهنگ پشتو در پشاور بنام قلندر مهمند کتاب علمی نوشته و در ضمن آن جعلی بودن پته خزانه را با براهین و ادله های علمی و اکادیمیک به اثبات رسانیده است.
همچنان دانشمند دیگر پشتون ما مرحوم عبدالرووف بینوا، زمانی که سفیر افغانستان در لیبیا بود این مطلب را در همانجا به سکرتر اول خود آقای محمد نذیر حباب اعتراف کرده که اشعار پته خزانه را خودش جعل نموده و سطور نثر کتاب را دانشمند بزرگوار دیگر افغانستان مرحوم عبدالحی حبیبی جعل کرده است.(آقای نذیز حباب الحمدالله درقید حیات است و گواهی میدهد)
این مقاله را درمسافرت می نویسم و از کتابخانه خود تقریبا دوهزار مایل بدورم؛ دو کتاب که هر دو، اثر دو دانشمند فرهنگ و ادب پشتو دانشگاه پشاور پاکستان، در اثبات جعل پته خزانه نوشته اند، درسفر سال دوهزارو پنج از کابل خریده و با خود آورده بودم؛ در آخر کلام و خاتمه بحث  کتاب دومی نویسنده، جان گپ خود را  چنین می نویسد: ( اگر ادعا کنم که زبان پشتو از زمان بابا آدم بوده و در میدان سند و حجتی نداشته باشیم مفاد آن چسیت؟
اگر ما بخواهیم در برابر زبان فارسی که زبان علم و دانش و همبستگی کشورها است بستیزیم! این کار عاقلانه نیست و از امکان بدور است.
من منحیث یک پشتون به همین زبان که تازه کتابت در آن راه یافته می بالم و افتخار می کنم و در راه توسعه و شگوفایی آن از راه های سالم علمی اکادمیک کوشش می نمایم.)
پس بنا بر این بنیاد و اساس علمی، بهتر است که این جوانان مظاهره چی و نگارندگان دوهمه سقوی، بکوشند زبان پشتوی نشرات افغانستان را از تاثیر منحوس زبان پنجابی که از راه پشاور می آید، نجات دهند،  بجای آنکه بکوشند نام نامی پروفیسور استاد برهان الدین ربانی شهید را توهین نمایند.
اگر ما مسلمانیم باید تبعیض وبرتری خواهی را کنار بگزاریم و فرموده خداوند یگانه: (نزدیک ترین کس بخدا پرهیزگارترین آنهاست). را آ ویزه گوش خود ساخته و تا توان داریم  همه ای ما، ز گهواره تا گور دانش بحوییم و زاویه دید، وپهنای آغوش پرمحبت خود را گشاده تر ساخته یک دیگر خود را بپذیرم و برادری و برابری را پیشه خود نموده  از دستورات و خط مشی آی اس آی پاکستان پیروی نکرده، به خود و به میهن و هم میهنان خود بیاندیشیم.
بت های ساختگی تا چند سالی دوام می کند. اما عشق ورزیدن به خداوند و دستوراتش و به کردار و گفتار پیامبر اکرم(ص)و به دانش آموختن و به  میهن و هم میهنان، ما را جاودانه با سلابت وبا هیبت و با ابهت می سازد.
هرگز نمیر آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
اما لجاجت و سرتمبگی بی دانشی و لچکی و زور گویی و زور گویری مارا بدبخت و تباه و برباد خواهدکرد.
نام و نشان غازی امان الله شاه را غداران و نوکران انگریز تا توانستند از در و دیوار و روی لوحه سنگ ها تراشیدند!
اما آیا توانستد از دل روزگار و میهن و هم میهنانش بزدایند و محو نمایند؟
برایم واقعه عجیبی بود: سال دوهزار و پنج که به جلال آباد گذر کردم به زیارت مرقد مرحوم مفغور شاه امان الله غازی رفتم؛ قبرش پاک وباغ آن گل باران، تعجب دران است که در درون مسجد ملحقه آن خورد سالان پسرو دختر پهلوی هم نشسته و درس قرءان میگرفتند. آرزوی که او داشت!  حق معطل می گردد و باطل نه.
شما بروید و قبر نادر غدار وهاشم غدار و ترکی و حفیظ الله امین.و ببرک کارمل و داکتر نجیب….را سراغ بگیرید و ببینید که: مزد هرکس دست بدست است اینجا
امروز شاهدخت هندیه دافغانستان با کهولت سن و ناتوانی جسمی اما آموخته از دروس  مادرو پدر دانشمند: می گوید که  برای آبادانی میهنش  برنامه های دارد، و باید یک شاهدخت یا بچه پاچا نباید تکبر کند و خود را از دیگران بالاتر ببیند، بلکه ببیند که برای مردم و میهنش چه کرده میتواند!
این شاهدخت والا قدر درحالی هیچ سرمایه ای ندارد از دنیا گدایی میکند و می برد به افغانستان هم میهنانش را یاری می رساند
ظاهرشاه و دامادش به بلیون ها دالر خاک میهن مارا فرخته و به پسران بی دانش و بیکاره اش در خارج بنام ارث داد.
دلا گر خرد مندی و هوشیار
مکن صحبت جاهلان اختیار
زجاهل گریزنده چون تیر باش
نیامیخته چون شکر و شیر باش
قرار آخرین گزارشات از افغانستان سبوتاژ دیموکراسی سلوک این مظاهره چیان است که حتی وکلای ملت را مانع گردیدند که داخل شوری ملی شوند.
و از آن طرف استادان و پروفیسوران و اکثریت تام شاگردان تعلیم و تربیه پروفیسور استاد برهاندالین ربانی می گویند: مظاهره چیان روزهای قبل،  یک اقلیت تبعیض طلب و برتریخواه می باشند، که به اندوختن دانش علاقه ندارند. و با ین بیت از نظامی گنجوی بسنده می کنم:
چه مشغولی از دانشت باز داشت؟
به بی دانشــی، عمر نتوان گذاشت!
 *:( جلد چهارم سراج التواریخ تالیف فیض محمد کاتب هزاره که هرگز چاپ نشده بود، بلاخره به کوشش جناب استاد سرور مولایی به چاپ رسید)