تيموريان يكي از حكومت هايي بود كه ساليان دراز در افغانستان حكومت كرد و تاثير زيادي در حكومت هاي بعد از خود گذاشت. دوره سلطان حسين بايقرا به دليل حمايت از فرهنگ و هنر، از بهترين دوره هاي حيات فرهنگي هرات به شمار مي رود. وي در پيشبرد و ترويج جنبه هاي گوناگون فرهنگ و هنر كوشيد و در هرات محيطي را فراهم آورد كه هنرمندان، اديبان، عالمان و بسياري از افراد با ذوق رو به اين شهر آوردند.
بایقرااز حاميان بزرگ علم و فضل و از طرفداران جدي ادبيات و صنعت بود. وي از شاهزاده گان گوركاني است كه نخست تحت حمايت الغ بيك بود و چون وي و پسرش عبدالطيف بقتل رسيدند، ابوسعيد اورا به حبس افكند، سلطان حسين از حبس گريخته به ابوالقاسم بابرپيوست وبا او فراركرد و در سال هشتصدوشصت ودواسترآباد را تسخير كرد و در آنجا به شاهي نشست . بعد از مرگ ابوسعيد، سلطان حسين هرات را گرفت و در سال هشتصدوهفتادودو هجري به تخت نشست.دربارسلطان حسين بايقرا در هرات مجمع اهل دانش و كمال بود و لطفش شامل حال سخنوران و قلم بدستان گرديده و از اين حيث نام خود را بعنوان يكي از بزرگترين معارف پروران باقي گذاشته است.
سلطان حسین بایقرا ابن امیر منصور بن بايقرا بن عمر شيخ بن تیمور گوركانی معروف به «خاقان منصور» و معزالسلطنه و ابوالغازى آخرين از امراى تیموری. پادشاهى ادبپرور و هنردوست بود و وزير معروفش امیرعلیشیر نوایی است كه موجب شهرت دربار او و آبادانی پايتختش هرات شده بود. در سال ۸۶۱ ه. ق. كه خراسان آشفته شده بود، در شهر مرو به پادشاهى نشست و در ذىحجهٔ ۸۶۲ ه. ق./۱۴۵۹ م. استرآباد را فتح كرد و در سال ۸۷۳ ه. ق./۱۴۶۹ م. هرات را تسخير نمود و در ۸۷۴ با میرزا یادگار محمد جنگيد و در اواخر سال ۸۷۵ ه. ق. با سلطان محمود جنگيد و تا سال ۹۰۲ در غايت دولت و اقبال حكومت كرد. و در سال ۹۱۱ ه. ق./۱۵۰۶ م. درگذشت. اثرى موسوم به مجالسالعشاق و اشعارى به پارسی و ترکی دارد و تخلصش حسینی بوده است.
دربار هرات – دربار او یک مرکز درخشان از ادب و هنر عصر بود . به طورى که هرات کانون بزرگى از فرهنگ و دانش عصر به شمار مىرفت. وزیر دانشمند، شاعر و نویسنده ، امیر علیشیر نوایى، روح واقعى این کانون و حامى و مربى دانشمندان و هنر پروران وابسته به دربار سلطان حسین بایقرا بود. در این کانون پر آوازه افرادى همچون عبدالرحمن جامى، شاعر و عارف نامدار، کمال الدین بهزاد، نقاش و صنعتگر معروف، و میر خواند مورخ مشهور عصر، درخشیدند . همچنین پاره ای علمای معروف نیز در هرات پرورش یافتند و توسط سلطان حمایت شدند . از میان ایشان نام ملا حسین واعظ کاشفى معروف است . به علاوه در مدرسه بزرگى که سلطان به وجود آورد، هزاران عالم و طالب علم به حمایت سلطان و وزیرش ، سرگرم تحصیل و تحقیق و تألیف بودند.
بايقرا در شمار اندك فرمانروايان تاريخ است كه نه تنها براي پيشبرد فرهنگ تلاش كرد، بلكه خود از جمله شاعران و نويسندگان قرن نو / ق. بهشمار ميآيد. آثار متعددي به نظم و نثر از وي برجاي مانده است – رساله معما، به شعر كه از طبعآزماييهاي رايج آن زمان بوده است؛ مناظره گل و مل، در قالب مثنوي كه نسخه دستنويس آن موجود است؛ ديوان منظوم تركي، كه اشعار آن در قالب غزل و دربر گيرنده مضامين عاشقانه است؛ و رسالهاي منثور به زبان تركي كه در آن انديشهها و عقايد خود را همراه با شرح مختصري از وضعيت فرهنگي عصرخويش بيان كرده است. اثر معروفي كه بهغلط به وي نسبت داده شده مجالسالعشاق است كه نويسنده واقعي آن، كمالالدين حسين گازُرگاهي، از معاصران و نزديكان حسين بايقراست.
در دوره زمامداري او، بناهاي متعددي بهمنظور پيشبرد فرهنگ احداث گرديد. خواندمير در خلاصهالاخبار به ذكر نمونههاي مختلفي از مدرسه، مصلّي، خانقاه، دارالشفا، و جز آن در هرات و ساير مناطق خراسان ميپردازد كه همگي در زمان حسين بايقرا و با حمايتهاي وي بنا گرديده است.
اشتياق او به كتاب و كتابخانه را ميتوان پيش از آغاز زمامداري وي نيز مشاهده كرد. به گفته بنايي هروي (قرن ده-ق.) هنگامي كه وي مجبور شد اردوي خود را در خوارزم برجاي گذارد و از مقابل سپاه ابوسعيد گوركان بگريزد، آنچه براي دشمن باقي گذاشت، كتابخانهاش بود؛ و اضافه ميكند كه يكي از سرداران ابوسعيد به نام امير بيگآتا وارد كتابخانه شد و چند جلد كتاب نفيس را بهغنيمت برد كه از آن جمله كتابي از مولانا احمد رومي (قرن هشت – ق.) بوده است. در سالهاي زمامداري او، كتابخانهها از رونق كمنظيري برخوردار بودند.
علاوه بر مدارس متعددي كه در آنها كتابخانه احداث گرديده بود، دربار او در هرات نيز كتابخانهاي مجلل و باشكوه داشت و خوشنويساني چون سلطانعلي مشهدي، خواجه محمد حافظ، مولانا زينالدين محمود، و ساير خوشنويسان زبده در آنجا كتابت كردهاند. نقاشان متعددي نيز در اين كتابخانه به كتابآرايي مشغول بودهاند، كه بلندآوازهترين آنها، كمالالدين بهزاد، نقاش نامدار اواخر تيموري است. ميرك نقاش، مولانا حاجي محمد، مولانا محمد ، و قاسمعلي چهرهگشا از ديگر نقاشان كتابخانه حسين بايقرا بودهاند.
در منابع عصر تيموري، اشاره روشني به نام رئيس كتابخانه حسين بايقرا صورت نگرفته ولي ظاهراً مدتي، ميرك نقاش فوقالذكر عهدهدار اين سمت بوده است. نظامي باخزري (قرن نو – ق.) در منشأالانشاء، منشوري از جانب حسين بايقرا با عنوان فرمان كتابداري كتابخانه همايون آورده كه متأسفانه مخاطب نامه ذكر نگرديده است. در بخشي از اين فرمان، كه با نثري متكلّف و با ذكر مقدمهاي در اهميت كتاب و كتابخانه تنظيم گرديده، چنين آمده است: بر ناظمانِ فوايدِ كتابخانه افكار، و متمتعان از فوايد شعور، پوشيده نماند… روضه خزانه ما را كه مَشْرَع و منبع عيون معارف و عوارف است، به واسله ينابيع مجمل و مفصَل، و اصول و فروع مختصر، و مطوّل و معقول و مسموع، بر خوبتر هيأتي نمودار گلستان فردوس و بوستان جنان گردانيديم و مقاليد اختيار ضبط و ربط كتابخانه همايون را كه مفتاح كنز حقايق و ايضاح رمز دقايق است… به يَد استحقاق … سپرديم.
كتابخانههاي ديگري نيز در عصر حسين بايقرا وجود داشته كه وابسته به ديگر مقامات و صاحبمنصبان تيموري بوده است. از جمله اين اشخاص بايد از وزير نامدار حسين بايقرا، اميرعليشير نوايي، نام برد كه در سراسر خراسان كتابخانههاي متعددي را بنا نهاد. احمد ميرزا، نواده ميرانشاهبن تيمور، كتابخانهاي در شهر هرات ساخت و كتابهاي نفيسي بر آن وقف كرد. از فرزندان حسين بايقرا ميتوان به فريدون حسين ميرزا اشاره كرد. رياست كتابخانه اول برعهده نصيرالدين خطاط بود كه فرمان كتابداري وي در بدايعالوقايع واصفي هروي (قرن ده / ق.) آمده است. حسين بايقرا در يازدهم ذيحجه سال نوصدويازده / ق. در منطقه بابا الهي بادغيس درگذشت و در شهر هرات دفن گرديد. با مرگ وي، سلسله تيموريان (هفتصدوهفتادويک – نوصدويازده / ق.) منقرض گرديد، اما برخي شاهزادگان تيموري، حكومتهاي محلي و كوتاهمدتي را در نقاطي از خراسان و ماوراءالنهر در اختيار داشتند.
میر علی سادات حسینی هروی از خوشنویسان دربار وی بوده است.
میر علی سادات حسینی هروی (متوفی ۹۵۱ه) معروف به میر علی هروی و مولانا میرجان و ملقب به کاتبسلطانی از نستعلیقنویسان بنام و از خوشنویسان بزرگ قرن دهم هجری در دربار سلطان حسین بایقرا است. میرعلی الحسینی خطاط مشهور به هروی اهل هرات بوده او در هرات در خانوادهای سید به دنیا آمد . خانواده آنها در ۱۵۰۶م/۹۱۱ه.ق به مشهد کوچ کردند ولی بزودی به هرات بازگشتند و در همانجا ماندگار شدند. تا اینکه در سال ۱۵۲۸م/۹۳۵ه.ق عبیدالله یا عبیدخان ازبک این شهر را تسخیر و میرعلی هروی را با خود به بخارا برد. میرعلی هروی تا هنگام مرگش در حدود ۱۵۴۴م/۹۵۰ه.ق در این شهر کار میکرده است. او در ۱۵۱۹م/۹۲۵ه.ق یعنی هنگامی که در هرات میزیسته کتاب بوستانی را نوشته که اکنون در موزيم اسلامی و ترکی در استانبول نگهداری میشود. او از سادات حسینی و از اهالی هرات بود که لقب کاتب السلطانی داشته است. اوشاگرد زین الدین محمد و سلطانعلی مشهدی بود که از هر دو استاد پیشی گرفت. میرعلی هروی در سال ۹۳۵ به اجبار به شهر بخارا برده شد و تا سال ۹۶۰ که درگذشت در همان شهر با افسرده گی روزگار میگذرانید. از آثار منثور او رساله مدادالخطوط را میتوان نام برد.
او برخی از آثارش را با امضاء میرعلی الکاتب السلطانی رقم زده است.
این شعر از اوست:
عمری از مشق دوتا بود قدم همچون چنگ
تا خط من بیچاره بدین قانون شد
طالب من همه شاهان جهانند ولی
در بخارا جگر از بهر معیشت خون شد
سوخت از غصه درونم چگنم چون سازم
که مرا نیست از این شهر ره بیرون شد
این بلا برسرم از حسن خط آمد امروز
وه که خط سلسلهٔ پای من مجنون شد.
سلطان حسین بایقرا پشتیبان جدی دانش و هنر بود و در زمان او شهر هرات رونق افزونتری یافت . دوران فرمانروایی او را می توان از نظر مرکزیت علمی و ادبی و هنری شهر هرات یکی از ادوار بسیار مهم برشمرد . عموم نویسندگان ان روزگار رونق علمی- ادبی شهر هرات را ستوده و عامل اصلی ان را سیاستهای عالمانه سلطان حسین بایقرا دانسته اند ؛ چنانکه دولتشاه سمرقندی در تذکرة الشعرای خویش در مورد رونق هرات و سبب ان چنین سروده است :
هرجا که بی عنایت تو در جهان
تابوت و دار بود کنون تخت و منبر است
دارالامان تخت هری با وجود تو
رشک بهشت و شمع اقلیم و کشور است .
“(سلطان حسین بایقرا ابن امیر منصور بن بایقرا بن عمر شیخ بن تیمور گورکانی معروف به “خاقان منصور” و معزالسلطنه و ابوالغازى آخرین از امراى تیموری. پادشاهى ادب پرور و هنردوست بود و وزیر معروفش امیرعلیشیر نوایی است که موجب شهرت دربار او و آبادانی پایتختش هرات شده بود. در سال ۸۶۱ ه. ق. کهخراسان آشفته شده بود، در شهر مرو به پادشاهى نشست و در ذى حجهٔ ۸۶۲ ه. ق./۱۴۵۹ م. استرآباد را فتح کرد و در سال ۸۷۳ ه. ق./۱۴۶۹ م. هرات را تسخیر نمود و در ۸۷۴ با میرزا یادگار محمد جنگید و در اواخر سال ۸۷۵ ه. ق. با سلطان محمود جنگید و تا سال ۹۰۲ در غایت دولت و اقبالحکومت کرد و در سال ۹۱۱ه. ق./۱۵۰۶ م. درگذشت. اثرى موسوم به مجالس العشاق و اشعارى به پارسی و ترکی دارد و تخلصش حسینی بوده است.)”
ملایمت طبع و حسن شفقت و عطوفت سلطان حسین بایقرا او را مافوق معاصرین خویش قرار داده بود . او دربار خود را به مرکزی بسیار درخشان و تابان از جهت علم وادب تبدیل کرده بود . در حقیقت ؛ شمار بسیاری از شاعران و مورخان و مولفان نامدار در این مرکز در سایه عنایت سلطان مجتمع و از توجهات او برخوردار بودند . البته از جمله سعادتهای او داشتن ندیمی صادق و مشاوری فاضل و شاعری ارجمند چون امیر کبیر نظام الدین علیشیر نوایی بود . ندیمی که سلطان حسین همواره در مورد او با مهر سخن می گفت و نسبت او را با خود چون هارون برای موسی می دانست . در واقع ؛ امیر علیشیر نوایی که خود به دو زبان پارسی و ترکی شعر می سرود مشوق عمده فاضلان و اندیشمندان ان روزگار در تالیف و تصنیف و دوستدار شاعران و همچنین از بانیان بزرگ اثار خیر بود . حتی برابر با نوشته های کتاب ارزشمند روضه الصفا به توسط میرخواند به سبب کرامات و عنایات او بوده است .
در دربار سلطان حسین بایقرا علاوه بر دانشمندانی فرهیخته چون امیر علیشیر نوایی؛ فرزانگانی چون مولانا نورالدین عبدالرحمن جامی و دو تاریخنگار نامی ؛ میرخواند و خواندمیر و صورتگر و نقاش بزرگ ؛ بهزاد نیز به سر می بردند . انچه مشخص است در روزگار فرمانروایی او دگربار درخت دانش بالیدن اغاز نمود و البته صدق این مدعا ازگفتارهای نویسنده گان و تاريخنگاران که همگی او را به عنوان فردی ادیب ؛ شاعر و حامی دانشمندان و هنرمندان و همچنین فردی شجاع و سخاوتمند و عادل یاد کرده اند نیز بر می اید . چنانکه ؛ امیر علیشیر نوایی در مجالس النفائس خویش او را چنین توصیف نموده است : « ابر گوهربار فضای اسمان سخاوت ؛ سروبلند بوستان عدالت ؛ رستم دستان معرکه رزم وکوشش ؛ حاتم زمان بزم وبخشش ؛ نکته دان سحرساز عالم فصاحت و معجزه پرداز جهان بلاغت»
درباره عوامل پايداري و ثبات حكومت سلطان حسين مي توان گفت كه وي با تدبير، استفاده از مشاوران سياسي، قدرت استدلال، هوشمندي دبيران و منشيان حكومت كه در زمره اهل قلم بودند، بيش از نيروي اهل شمشير به اينها بها و ارزش مي داد. مورد ديگري كه در ماندگاري حكومت وي نقش چشمگير داشت، هويت فرهنگي حكومت او بود. به دلايل متعدد از جمله اشتغال جدي سياستمداران حكومت به كارهاي ادبي، هنري، فرهنگي و زيستن چهره هاي برجسته فرهنگ و هنر در قلمروي وي از قبيل نورالدين عبدالرحمن جامي، كمال الدين بهزاد، حسين واعظ كاشفي، امير علي شير نوايي و…و گرد آمدن شاعران، اديبان، عالمان و هنرمندان متعدد در هرات و حمايت گسترده حكومت از آنان ،هويت فرهنگي به حكومت سلطان حسين داده بود. درباره روابط و سياست خارجي در اين دوره مي توان گفت اين دوران، مملو از آشفتگي و پراكندگي بود. اما منطق حاكم بر آن همان منطق دوران گذار است.
حكومت هاي سنتي در آستانه اضمحلال از خرد سياسي لازم براي ماندگاري برخوردار نبودند. اوضاع اجتماعي و اقتصادي در اين دوره بسيار پررونق بود و مردم نيز با توجه رونق تجارت، از رفاه نسبي برخوردار بودند. درباره وضعيت فرهنگي می توان گفت كه اهميت پادشاهي دراز مدت سلطان حسين بيشتر از جهت فرهنگي و تمدني است ، نه از جهت سياسي. هرات، تحت فرمانروايي وي، پايتخت و چراغ پر نور علم و مدنيت زمان شد. در آن ، مدارس، خانقاه ها و كتابخانه هاي متعدد بنا شد و دانشوران و هنرمندان و نويسندگان و سرايندگان از گوشه و كنار جهان اسلام بدان روي آوردند. شكل گيري دبستان معروف به مكتب هرات در هنر، معماري، شعر، نقاشي، تزيين، تذهيب، خوشنويسي و كتاب آرايي در اين دوره اتفاق افتاد. هرات در اين دوره به جايي رسيد كه برخي معتقدند: هرات قرن نهم هجري از شهرهاي معروف ايتالياي دوره رنسانس هرگز چيزي كم نداشته است.
از اقدامات سلطان حسين بايقرا، براي پيشبرد فرهنگ، ايجاد بناهاي عمومي از قبيل باغ، مسجد، مدرسه و خانقاه بوده است. به عنوان نمونه عمارت مصلا در نوع خود يك مجتمع آموزشي يا يك شهرك بود.در اين مكان مدرسه گوهرشاد ، مسجد گوهرشاد، مدرسه سلطان حسين بايقرا، خانقاه، مسجد جامع امير علي شير، دار الحفاظ، دارالشفاء، خانقاه اخلاصيه و…قرار داشت. سرآمد حاميان نام آور و متنفذ علم، ادب و هنر امير علي شير نوايي بود. ويسه صدوهتاد مسجد، مدرسه و بقاع در خراسان ساخت و يا تعمير كرد.
سلاطين مغول و تيموري به مرور زمان با زبان و ادب پارسي رغبت پيدا كردند و خواستند كه شرح جهان گشايي ايشان در تواريخ ثبت شوند، از اين رو در اين دوره شاهد آثار تاريخي درخشاني چون: تاريخ جهان گشاي جويني، جامع التواريخ رشيدالدين فضل الله، تاريخ وصاف، حضيره شيرازي، زبده التواريخ حافظ ابرو، ظفرنامه تيموري و تاريخ روضه الصفا ميرخواند و … هستيم. تاريخ نگاري اين دوره را مي توان در دو طيف اساسي تاريخ نگاري عمومي و تاريخ نگاري سلسله اي بررسي كرد. دوره تيموري دنباله تاريخ نگاري عمومي ادوار پيشين و مشتمل بر معيارهاي آنهن بود، يعني با بهره گيري از متون تاريخي و گزارش رويدادهاي زمانه خود و انضمام آن به آن با شيوه ذيل نويسي. آثاري چون روضه الصفا في سيره الانبيا و الملوك و الخلفا تاليف ميرخواند ، خلاصه الاخبار في بيان احوال الاخيار، حبيب السير في بيان الاخبار البشر تاليف خواند مير از اين دست هستند. تاريخ نگاري محلي تيموريان بسي پرمايه است . آثاري چون روضات الجنات في اوصاف مدينه هرات ، تاليف معين الدين محمد زمچي اسفزلري، مطلع السعدين و مجمع البحرين تاليف عبدالرزاق سمرقندي، منشا الانشاء تاليف شهاب الدين خوافي از اين نوع مي باشند.
سيد بن امير برهان الدين خاوند شاه بن شاه كمال الدين محمود بلخي، معروف به ميرخواند مولف روضه الصفا في سيره الانبيا و الملوك و الخلفا، نثر روضه الصفا معروف ترين نثر آن زمان است. مولف، صنايع و بدايع مانند تشبيهات، استعارات، مراعات النظيرو جناس، احاديث، امثال، ترصيعات، تعقيدات و….را كه در آن روزگارمردم مي پسنديده اند را به كار برده است –خواجه غياث الدين محمد بن همام الدين بن جلال الدين بن برهان الدين محمد شيرازي مولف مآثر الملوك، اين كتاب بيشتر پيرامون مقررات مملكتي و امور خيريه تكيه دارد. كتاب ديگر وي خلاصه الاخبار است در تاريخ عمومي .
مهمترين اثر خواند مير حبيب السير في اخبار افراد البشر در تاريخ عمومي است كه از حيث جامعيت مطلب و سهولت انشاء و اشتمال بر اطلاعات بسيار سودمند درباره زمان مولف است. امتياز ديگرش اين است كه مولف ، در پايان هر دوره اي فصلي در شرح حال وزرا، رجال، سادات، نقبا، مشايخ، فضلا، ادبا، شعرا و هنرمندان آن دوره نوشته است. خواند مير توجه ويژه اي به شرح جزئيات امور نظامي و جنگ هاي گوناگون دارد و وي بيش از معاصرانش به زندگي فرهنگي عصر خودپرداخته و به گونه اي غير قابل انكار از امير علي شير نوايي جانبداري كرده است. از اين روي مي توان گفت وي در نوشتن تاريخ عصر تيموري در سطح اخبار و روايات باقي مي ماند و هيچ تلاشي براي راه بردن به عمق رويدادها از خود نشان نمي دهد. قلم او به تمام معني قلمي در خدمت سلطان است. –كمال الدين عبدالرزاق سمرقندي، مولف مطلع السعدين و مجمع البحرين، شيوه انشاء سمرقندي در اين كتاب ، منشيانه ولي دور از مبالغات اديبانه و تصنعاتي است. –معين الدين زمچي اسفزاري مولف روضات الجنات في اوصاف مدينه هرات، وي در تاليف اثرش روش قانونمندي را اختيار نكرده و رويدادها از منطق و پيوستگي و نظم لازم براي يك اث تاريخي برخوردار نيست، اما اطلاعات درست و تازه اي را به خواننده مي دهد. –امير دولتشاه بن علاء الدوله بختيشاه سمرقندي مولف تذكره الشعراء.
فرمانروايي شاهرخ و سلطان حسين بايقرا در هرات مقدمه دوران باشكوهي شد كه مي توان آن را رستاخيز هنر ايراني عهد تيموري نام نهاد. رستاخيزي كه باعث شد هنرهايي چون موسيقي، فلز كاري، آبگينه و چيني سازي و كاشي كاري ايراني نيز تكامل يابد.و بدين سان مقدمات نهضت علمي، ادبي و هنري بزرگي فراهم آمد كه در عهد صفوي به اوج خود رسيد. نويسنده در ادامه به هنرهايي كه در اين دوره رواج داشته و پديد آمده اشاره اي دارد.
نقاشي در عصر تيموري بالاترين اوج و ترقي خود را يافت. به همين سبب است كه اين عصر را دوره طلايي در هنر نقاشي خراسان دانسته اند. خصوصيت آثار نقاشان تيموري، در مقياس كوچك است و در كشيدن آنها دقت بسياري صرف شده است. رنگ ها متناسب و لطيف و خوش منظر است و به گونه اي است كه بتوانند تغيراتي در سطوح از نظر دوري و نزديكي تصويرها را به خوبي نمايان سازند. از نقاشان برجسته مي توان به بهزاد اشاره كرد. وي در كشيدن اشكال ابنيه و مظاهر طبيعي كار خود را به حد اعجاز رسانده است. در نقاشي هاي وي آرامش و خوش سليقگي و ابداع و مهارت موجود است و در تركيب و تزيين آن و انسجام رنگ ها، كمال نقاشي تيموري را بروز داده است. از هنرمندان خوشنويس مي توان به احمد تبريزي، ميرزا جعفر تبريزي و سلطان علي مشهدي نام برد. استفاده از: سخن تاريخ ، هنرنشريه اتحاديه هنرمندان افغانستان ، سيمرغ ونبشته هاي قبلي نويسنده .