آموزش و پرورش یک مفهوم حیاتی و بیشتر اکتسابی برای انسانها میباشد. از لحاظ زیست شناسی ؛ افزایش ظرفیت مغز بشر و پیشرفت های ناشی از آن از روزگارانی دور بوقوع پیوسته است ، و این ترفیع نخست در جنین روی داده که مربوط به 500000 سال پیش است. از همین زمان به بعد تا کنون فهم و ذکاوت طبیعی بشر افزایش یافته رفته است.
بنابرین اصولا انسان موجودی خلاق است ، ولی مهارت های انسان ها نسل پی نسل متراکم میشود و نسل های آینده ؛ تجربه های نسل های پیش از خود را به میراث می برند . ولی این تجربه ها به طریق ژنتیکی انتقال نمیکند بلکه آموخته میشود؛ این عملیه و روند را اکتسابی میگویند که از طریق تعلیم دادن دانستنیها و آداب و سنن کهن به کودکان و جوانان و تربیت آنها برای کار بست مهارت ها و رفتار های تجربه شده توسط نیاکان میسر میشود.
در همین حال مسیر و مجرای زندگی بشریت در گذشته ها برای ادامه حیات احتیاج به خشونت و ظلم و زور داشته است و مردمان بیشترین ساعات خویش را درجنگ سپری میکرده اند یعنی وحشیت بر آدمگری غلبه داشته است.
این حالت انتقال بسا مهارت ها و شگوفایی بسا استعداد های اولاده بشری را دچار ضعف و توقف میکرده است. چنانکه فرهنگ و دانش و هنری که در یونان باستان در یکهزار سال پیش از میلاد مسیح فراهم شده و به قله های بلند رسیده بود؛ به حدود یک هزار سال در دوران تاریکی و توحش قرون وسطی ؛ به فراموشی سپرده شد تا در دوره رنسانس به همت مردان و زنان بزرگ و اندیشمند و جستجو گر؛ دو باره احیا گردید و نسل های بعد از ثمرات آنها توسط آموزش بهره یافته رفتند و بالاثر تمدن صنعتی و علمی دنیای نوین را به وجود آوردند.
این سپده دم حیات دوباره در فرهنگ بشریت ؛ همانا مهارت های هوش آدمی را ترقی بخشید . دانش و فرزانگی انسانها اطمینان بخش و کار ساز شد و روال سرگشتگی قرون وسطایی که یک دایره خبیثه غیرانسانی و بدویت را ایجاد کرده بود به سوی تحرک و پویایی فکری و عملی تغییر نموده بزرگترین جهش هارا ممکن ساخت و خاصتاً اروپا را با رعایت تناسبات اوضاع و احوال هر منطقه به ترقیات نسبتاً برابری سوق داد .
به همین لحاظ تربیت و پرورش یک ویژه گی مثبت برای انسانها میباشد. و یک بخش پیچیده و اما قابل اندازه گیری فعالیت فردی و اجتماعی مارا تشکیل میدهد.
با در نظر داشت اندازه گیری ها و شاخص ها در حال حاضر کمیت و کیفیت تربیت و اموزش یکی از نگرانی های عمده سیاستمداران و متخصصان علوم اجتماعی است. یک از شاخص های مهم برای اندازه گیری غیر مستقیم نتایج کمیت و کیفیت آموزش و پرورش ؛ در اندازه گیری وضعیت سلامتی مردم انعکاس میکند، که توسط سازمان بهداشت جهانی صورت میگیرد که در همه جا افزایش کیفیت زندگی را نشان نمیدهد.
مردمان کشور های عقبمانده خیلی وضع متفاوت از کشور های پیشرفته دارند . در آن کشورهای جهان که بیشترین سرمایه گذاری در بخش تعلیم و تربیت کودکان و جوانان صورت میگیرد؛ و نیز خانواده ها از لحاظ اقتصادی و بهداشتی حمایت میشوند تا فرزندان سالم ببار آورند کیفیت زنده گی بالاست و خوشبختی معنا و واقعیت دارد.
اما با کمال تاسف افغانستان ما؛ ششمین کشور دارنده نظام آموزشی فاسد و بیکاره در جهان شناخته شده است. بدون تردید کشور های که مانند افغانستان در چنین رده آموزشی اند در سطح پایین ترین نظام اندیشه ای و ارتقای ظرفیت انسانی قرار دارند.
نبود و کمبود امکانات آموزشی ضروری و درست در جامعه ای که 70 درصد آن را جوانان تشکیل میدهند، یک فاجعه بزرگ است که ضرر آن به خود افغانستان و کشور های مشابه محدود نمی ماند و به جهان بشری هم میرسد. چنانکه این کشور های جهل زده و تاریک؛ منبع و خاستگاه تروریزم و جنایتکاری ها و وحشیگری های دیگر اند. از این لحاظ دنیای پیشرفته باید به رشد تعلیم و تربیت و اقتصاد و فرهنگ و ترقی اداره و مدیریت این جوامع کمک های سازنده بکند تا آنها هم خود از مصیبت بیرون شوند و هم مانند غده سرطان دنیا را به خوف و خطر قرار ندهند.
تعیم و تربیت؛ زمانی در جامعه نقش مهمش را ادا کرده میتواند ؛ که در آن معلم و مربی نقش اول داشته و از همه مهم و محترم شناخته شده باشد.
برای اینکه معلمان و آموزشگران نسل جوان هستند که فردای روشن یک جامعه را میسازند. معلمان باید اولاً خود آموزش های بلند ببینند و زنده گی خوب داشته باشند تا بتوانند از خود رفتار خلاقانه نشان دهند، و محیط درسی ایرا برای آموزندگان بوجود اورند که خلاقیت هایشان به کمال مطلوب ارتقا یابد.
معلمان و مربیان و دیگر اولیای تعلیم و تربیت موفق و مطلوب آنانی اند که با ایجاد فضای آزاد بیان احساس و اندیشه زمینه را برای شادی، کنجکاوی و خلاقیت و نو آوری شاملان حوزه تعلیم و تربیت، بوجود میاورند.ازهمین؛ لحاظ الگوی مناسبی برای کودکان و نسل جدید میباشند. و به همین ترتیب میتوان یک جامعه نواندیش را بوجود آورد.
رویهمرفته اساسی ترین عامل برای موفقیت مطلوب تحقق هدف های آموزشی ، معلم است. لذا بزرگداشت معنا دار و مثمر مقام معلم اهمیت کلانی دارد.
از اینجاست که روز تعیین شده برای جشن معلم؛ باید روز بزرگی باشد؛ ولی متأسفانه ما به این مرحله مطلوب نرسیده ایم و حتی با بی لیاقتی درین روز هم خودمان و هم معلمان را تحقیر نیز میکنیم. ولی با حفظ این مورد؛ بازهم تجلیل روز معلم قابل حمایت است و در جهت ارتقای کیفیت آن باید مبارزه دوامدار صورت گیرد.
در اخیر این عرایض مختصر؛ سپاس گذاری می نمایم از آقایی فرهاد رسولی که من را لایق دانستند و لطف نموده مجموعه شعری معلم نامدار و مامای گرامی خویش شهید “عبدالرازق صاعد” را در اختیار م گذاشتند تا از آن در حاشیه روز جشن معلم بهره بگیرم.
این است که یکی از شعر های این شاعر و معلم فرهیخته را که با تمام احساسات بلندش پیرامون مقام معلم سروده بوده است با مباهات با شما عزیزان شریک سازم.
شاد روان عبدالرازق صاعد فرزند مرحوم گلب الدین در سال 1325 در دهکده چتگرخانه شهر شبرغان در فامیل فقیر و زحمتکشی بدنیا آمد. وی ازجوانی به سرایش شعر پرداخت و یک مجموعه شعری اش تحت عنوان “پیام شهید” در سال 1362 در مطبعه دولتی کابل چاپ شد.
اوهمچنان؛ عضو شورای مرکزی نویسندگان افغانستان بود. موصوف بعد از چندین سال فعالیت معلمی به وظیفه های حزبی و دولتی توظیف گردید و طی عمر کوتاه خویش خوب درخشید ، کارنامه های درخشان از خود به یاد گار گذاشت و در قلب مردم جای گرفت ولی بلاخره متأسفانه به تاریخ 17 دلو 1361 در یک سانحه ظاهراً ترافیکی بدرود حیات گفت. بعضی ها عقیده دارند که قربانی توطئه خائینانه گردید.
به معلم امروز
ای معلم زنده ساز مردگان
سرطبیب حاذق خلق جهان
کاشف هرگونه مبهومات دهر
خازن گنج علوم بیکران
بر تو می نازد زمین و آسمان
ازشراب دانش و آرای تو
ازسرود دلکش زیبای تو
آدمی درآسمان ها می رود
آفزین بر نغمه و مینای تو
باده مستانه ده بر طالبان
افتخار نهضت دنیا تویی
زنده ساز جنبش فردا تویی
نور بخش تیره گی های جهان
رهبر آینده زیبا تویی
شاد زی هرجا که باشی جاودان
ای معلم نور چشم اجتماع!
محو ساز مکر و نیرگ و ضداع
رهنمای توده های آدمی
بهر محو انجماد و ارتجاع
زنده بادا نام پاکت در جهان
ما به رغم دشمنان ایستاده ام
محو خواهم کرد استثمارها
برجهان این قول مردی داده ایم
بیشترما را بده اکنون تکان
ای معلم زنده ساز مردگان!