« به نظر می رسد صحبت های رئیس جمهور اگر به صورت درست به مردم افغانستان منتقل شود، جای هیچ گونه نگرانی از آینده نخواهد بود زیرا او می داند که چه چیزهایی در جهان، در سطح منطقه و در افغانستان جریان دارد. این قلم باور دارد که رئیس جمهور افغانستان به رغم تبلیغاتی که علیه وی می شود چیزی را برای خود نمی خواهد او به فکر افغانستان است و تحکیم وحدت ملی است. تذکر قاطعانه رئیس جمهور خطاب به اصحاب تلویزیون ژوندون یکبار دیگر بین خبرنگاران این باور را تقویت کرد که روزگاری مردم افغانستان خواهند گفت که رئیس جمهور حامد کرزی دلسوز به وطن و مترصد منافع ملی بوده است.»
سخن بالا نتیجه گیری و برداشت محترم محمود حکیمی از دیدار اخیرش با حامد کرزی میباشد که خود؛ آن را چنین وصف می نماید:
«رئیس جمهور حامد کرزی در یک نشست چهار ساعته و صمیمی با خبرنگاران افغانستان، صحبت های مهمی ایراد کرده و به سوال های پرسشگران جواب های صادقانه و قاطع داد. این یک نشست بی سابقه بود هم از نظر زمانی و هم از نظر محتوای آن. رئیس جمهور حامد کرزی درست مانند یک شهروند عادی ولی آگاه از مسایل پشت پرده سیاست، بطور خودمانی و صمیمانه به تشریح موضوعاتی پرداخت که حقیقتا برای اکثریت اعضای آن نشست تازه گی داشت.»
اینهمه برای من؛ از آنجهت هم خیلی ها گوارا و شادی بخش است که محترم محمود حکیمی دوست عزیز و همکار سابق بنده در نشریه ای به نام «طلوع افغانستان» بودند که در سال های 2001 و 2002 انتشار می یافت. ایشان در مسایل اجتماعی ـ ملی و منطقی و علمی در همان زمان نیز انهماک نقادانه و پر وسواس و حتی در مواردی سختگیرانه داشتند و کم از کم یک بار نسبت موضعگیری اعتدالی و ترمیم کننده اینجانب که در مورد معینی اتخاذ نموده بودم؛ به حد کافی بالای من بر آشفتند. سخت گیری ایشان و همکاران معین دیگر در همین مورد؛ تا از هم پاشیدن مجمع کاری ی متذکره پیش رفت.
قرار معلوم این دوست عزیز از همان زمان تاکنون مستقلانه فعالیت های نشراتی و روشنگرانه داشته و طبعاً تجارب و اندوخته های شان نیز به مراتب افزون تر و نظرات شان وزین تر گردیده است؛ برعلاوه شاید برای این مقالت بیمورد نباشد؛ برای دوستان خاطرنشان نمایم که درین اواخر من هم خیلی ها عاطفی و حساس شده و برای گرمای آغوش و عطر بدن و سیما و سخن همه عزیزانم بسیار بسیار عطشان گردیده ام. ممکن است در پیدایش و تشدید این حالت مزید بر سایر عوامل؛ نواسه هایم که در غیاب من متولد شده و اکنون سرِ زبان آمده اند و گاهگاه به طریق تلیفون شیرینکاری هایی می کنند؛ بسیار اثر گذار باشند.
بنا بر همین حالات و روحیات؛ این گزارش و نگرش و داوری حکیمی عزیز؛ به مثابه یک پیک سروش؛ برایم امید آفرین بود و “ایکاش!” های فراوانی را در قلب و روانم بر انگیخت.
تصور میکنم نه تنها برای من حقیر فقیر بلکه برای همه فرزندان افغانستان اعم از باشنده و آواره هیجان انگیز است که صاحب نظر و ژورنالیست و روشنگری مانند محمود حکیمی مژده دهد که:
«رئیس جمهور با وضاحت بیان کرد که افغانستان باید روی پای خود بایستد و اگر او با محکم کاری ها و دقت های زیاد این تهداب را نگذارد آینده افغانستان نه به سوی بهبودی بلکه به سمت بدبختی و فلاکت خواهد رفت. او در این نشست پرده از روی مسایلی برداشت که برای جامعه گنگ است…
رئیس جمهور در مورد شرط های خودش در امضای قرارداد امنیتی با امریکا بیان داشت که این شروط اساس کار افغانستان و رئیس جمهور آینده است که با دریافت تجارب چند ساله ما می تواند کشور را به سمت و سوی بهتر و خوب تر ببرد.
رئیس جمهور شرط اساسی دیگرش در امضای پیمان امنیتی را که عبارت از آغاز پروسه صلح می باشد نیز به تفصیل معلومات داد و گفت که … آغاز پروسه صلح، یعنی باید پاکستان و امریکا هردو روی این موضوع با مردم افغانستان همکاری کنند و من هیچگاهی غیر از این دو کشور از کس دیگری در حصه صلح کدام مطالبه ای نکرده ام. زیرا می دانم که صلح با اراده و صداقت همین دو کشور به وجود آمده می تواند.
در خاتمه رئیس جمهور این اطمنیان را نیز داد که قرار داد امنیتی با امریکا امضا خواهد شد ولی برآورده شدن شروط افغانستان برای آرامی مملکت و ثبات و یک پارچه گی کشور برگشت ناپذیر است.»
http://www.kokchapress.com/index.php/politics/13720-صحبت-های-صادقانه-رئیس-جمهور.html
من از فحوای این گزارش و داده های سایر رسانه ها اطلاعات دیگری نیز کسب کرده ام ولی متأسفانه از مجموع آنچه درین نشست چهارساعته گذشته است؛ وقوف کامل ندارم. منجمله حامد کرزی از خبرنگاران خواسته است تا به ایما ها و اشارات سخنانش بیشتر دقت نمایند و در برابر خط و نشان کشیدن رسانه های غربی مقاومت نموده و در مردم نیز مقاومت به وجود آورند. لذا الزامی است که شاهد دقیق آن ایما ها و اشارات بود تا اگر بتوان؛ چیزی فهمید!
ناظران آگاه میدانند که پس از دست بدست شدن اهرم قدرت در ایالات متحده امریکا و رویکار آمدن باراک اوباما در مقام ریاست جمهوری آنکشور؛ میانه حامد کرزی و دستگاه کاخ سفید خوب نبوده و رفته رفته به گونه های عجیب و غیر منتظره ای پُر تنش گردیده است. در آستانه و جریان انتخابات دور دوم ریاست جمهوری؛ احساس می گردید که کاخ سفید چندان خرسند نیست که حامد کرزی بار دیگر رئیس جمهور افغانستان گردد.
چرا که با تغییر دولت امریکا و شعار اوباما مبنی بر “تغییر”؛ سیاستهای آمریکا نیز در قبال افغانستان در سال اول ریاست جمهوری اوباما دچار تغییر گردیده و نوعی بدبینی نسبت به دولت افغانستان یکباره دامن کاخ سفید را گرفته بود و حامد کرزی متحد دیروز (در هنگام ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش)؛ به عنوان عامل شکست سیاستهای بین المللی در مهار نا امنی؛ معرفی می گردید.
پس از انتخاب شدن پر چالش وی برای دور دوم که حتی پادرمیانی سنای امریکا به طریق آقای جان کیری رئیس کمیته روابط خارجی آنرا؛ به همراه داشت؛ اوضاع روابط دیپلوماتیک میان کابل و واشنگتن چنان بود که منجمله در این گزارش 13 می 2010 بی بی سی میخوانید:
«شش هفته پیش باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا، در سفرش به افغانستان به مشکل می توانست نکته مثبتی برای توصیف میزبان خود (حامد کرزی) بیابد و حتی جیمز جونس مشاور امنیت ملی آقای اوباما در آن زمان پا را فراتر گذاشته گفت که رئیس جمهوری آمریکا به خاطر پیشرفت های اندک دولت کرزی دلگیر شده و می خواهد حامد کرزی بداند که “در دوره دوم ریاست جمهوری اش، مسائل عمده وجود دارند که از اولین روز تاکنون هیچ توجه به آنها صورت نگرفته است.”
درست دو روز پس از این دیدار سرد باراک اوباما از افغانستان، حامد کرزی رئیس جمهوری افغانستان در سخنانی صریح و تند آمریکا و دیگر متحدان غربی اش را به دست داشتن در تقلب انتخابات سال گذشته این کشور متهم کرد و گفت که غربیها می خواهند “حکومت مزدور” در افغانستان روی کار آورند. تنش ها به حدی بالا گرفت که کاخ سفید تهدید به لغو سفر از پیش برنامه ریزی شده حامد کرزی به واشنگتن کرد.
اما ظاهرا” نشانه ی زیادی از این تنش ها در کنفرانس خبری (12 می 2010) باراک اوباما و حامد کرزی در واشنگتن دیده نمی شد. هر دو رئیس جمهوری با تایید صحبت های یکدیگر وجود اختلافات میان خود را کم اهمیت و طبیعی خواندند. آقای اوباما گفت که “در یک فضای دشوار و اوضاعی که در آن افغانها و آمریکایی ها در کنار هم قربانی هایی بزرگی می دهند، مسلما” تنش هایی بروز می کند.”
حامد کرزی و باراک اوباما دراین کنفرانس خبری تلاش کردند تا با تاکید روی نقاط مشترک و منافع دو جانبه و تحویل دادن نگاه های دوستانه به یکدیگر، روابط شان را گرم و نزدیک جلوه دهند. رئیس جمهوری افغانستان گفت که در جریان روند همکاری در برخورد با چالش های موجود ” روزهاییست که خوشحال هستیم؛ روزهایی هم هست که خوشحال نیستیم. این یک رابطه دو جانبه است. مواقعی است که ما با یکدیگر آزادانه و صریح صحبت می کنیم و این صراحت رابطهِ ما را عمق بیشتری می بخشد.”
رئیس جمهوری آمریکا نیز با اشاره به این مسئله که بخشی از این اختلافات به صورت غیر ضروری بزرگ جلوه داده شده اند افزود که ” وظیفه ما اینست تا دوست خوبی با افغانستان باشیم و اینکه با صراحت بتوانیم به رئیس جمهور کرزی بگوئیم که مثلا” در یک بخش خاص تلاش بیشتری نیاز است. وظیفه رئیس جمهور کرزی نیز اینست تا از کشور خود نمایندگی کند و مطمئن شود که حاکمیت ملی افغانستان حتی در دشوار ترین مقاطع که حکومتداری و اقتصاد این کشور نیاز به اصلاحات جدی دارد، محترم شمرده می شود.”
نکته جالب دیگر اینکه در جریان این کنفرانس خبری هیچ یک از رهبران به کلمه “فساد” که یکبار نخست وزیر پیشین بریتانیا آنرا “اسم دوم دولت افغانستان” خوانده بود، اشاره نکردند.
….اما آیا واقعا” این استقبال بی نظیر از حامد کرزی بر فرش سرخ و ژست های گرم و دوستانه میان او و مقامات آمریکا به معنی آب شدن یکباره ی (یخ) تمامی اختلافات میان آنان است؟
صاحبنظران بدین باورند که از زمان انتخاب دوباره حامد کرزی به عنوان رئیس جمهوری، نفوذ سیاسی آمریکا بر او کاهش یافته است. با وجود آنکه آقای کرزی هنوز به نیروهای نظامی و کمک های آمریکا متکی است، اتکای سیاسی زیادی به آمریکا ندارد و بیشتر متکی به حمایت متحدان سیاسی خودش در داخل افغانستان است.
آمریکا به این نتیجه رسیده است که نکوهش آشکار حامد کرزی؛ نتیجه معکوس داده و منجر به انتقادات تند رئیس جمهوری افغانستان از تلاش های آمریکا شده است.
اما با وجود اینهمه اعتماد میان رهبران افغانستان و آمریکا به شدت لطمه دیده است و ترمیم دوباره آن زمان می برد. از سوی دیگر حامد کرزی نیز آغاز اداره اوباما را مصادف با شروع موج شدید انتقادات علیه خود می داند که از باراک اوباما گرفته تا پیتر گالبرایت به آدرس او وارد آوردند….
با وجود آنکه رئیس جمهوری آمریکا پیوسته تاکید می کند که روابط استراتژیک میان افغانستان و آمریکا به مراتب فراتر از سال های پیش ادامه خواهد یافت، اما مقامات کابل از چشم انداز خروج آمریکا از افغانستان در هراس اند…..» منبع:
آیا اختلافات میان رهبران افغانستان و آمریکا یک شبه حل شد؟ – BBC
نگاهی به پس منظر مسایل:
بنده قبلاً در مقالتی با فرنام “جهاد و «جام زهری» که ناگزیر سرباید کشید!” پیرامون حقایق اساسی و سرسخت اینکه چرا افغانستان هدف لشکرکشی بیسابقه امریکا و متحدانش در ناتو و فراتر قرار گرفت و چرا چنان به استیصال کشانیده شد؛ که حضور نظامی امریکا و ناتو را حسب «قرار داد امنیتی» مدت های دیگری هم؛ باید متحمل گردد؛ با فشردگی و غنایی شرح دادم که موجب تمجید و تحسین خیلی از عزیزان شد و حتی واکنش مثبت برخی از مخالفان این پیمان امنیتی را بر انگیخت و لا اقل یکی از دوستان دانشمند؛ آنرا به مثابه برترین مقاله ای که طی یک دهه اخیر خوانده اند؛ به مجمعی از دوستانم تهنیت گفتند.
http://www.ariaye.com/dari10/siasi2/eftekhar8.html
لذا اینجا؛ چشم انداز را از یک نقطه عطف سترگ در همان روال و روند می گسترانم و طبعاً به هدف اینکه دریابیم که جناب رئیس جمهور کرزی؛ چه دم عیسا در گلو و چه ید بیضایی در آستین دارند؟
این نقطه عطف همانا اعلام ستراتیژی جدید ایالات متحده امریکا در مورد”جنگ وخیم افغانستان” توسط بارک اوباما در روز اول دسامبر سال 2009 میباشد که درست دوماه پس از گزارش هشدار دهنده مک کریستال قوماندان عمومی نیرو های بین المللی در افغانستان و به دنبال 10 نشست جنجالی اوباما با کابینه نظامی امریکا؛ صورت گرفت.
طی این استراتیژی اعزام 30 هزار نيروي جديد به صحنه جنگ افغانستان اعلام شد. چنانیکه ژنرال مك كريستال نسبت به احتمال شكست سنگين امريكا و ناتو؛ در آن هشدار داده و خواستار نيروهاي كمكي و تازه نفس شده بود.
ولی همه استراتیژی؛ همین نبود. به خاطر تأمین حضور ذهن عزیزان؛ رئوس مطالب ارائه شده توسط اوباما درین مورد را تیتر وار؛ یاد داشت میکنم:
ـ نه تنها اعتبار ناتو به ماموریت افغانستان وابسته است بلکه امنیت جهان به این ماموریت وابسته است.
ـ جنگ عراق موجب شد تا به ماموریت افغانستان توجه کافی صورت نگیرد. قسمت اعظم نیروهای ما مشغول جنگ در عراق شدند و منابع کشورما، دیپلماسی ما و توجه ملت ما همه معطوف عراق شد. و اینکه این جنگ شکاف عمیقی را میان آمریکا و جهان به وجود آورد.” فرمانده جدید ما در افغانستان – جنرال مک کریستال- گزارش داده است که وضعیت امنیتی در افغانستان از آنچه تصور می رفت، وخیم تر است. و خلاصه اینکه حتی ادامه وضعیت کنونی نیز ممکن نیست.”
ـ “افغانستان از دست نرفته است. اما چندین سال به عقب رفته است. اساسا” خطر قریب الوقوع سقوط دولت کابل وجود ندارد، اما طالبان قوی تر شده اند. قدرت القاعده به اندازه ای که پیش از یازدهم سپتامبر بود، احیا نشده است اما آنان پناهگاه های خود در مناطق مرزی را حفظ کرده اند.
ـ هدف جنگ در افغانستان از هم پاشیدن، خلع سلاح کردن و شکست دادن القاعده و متحدان آن در افغانستان و پاکستان میباشد.
ـ ما باید جلوی دسترسی القاعده به یک پناهگاه امن را بگیریم. ما باید قوت طالبان را تضیف کنیم و این توان را از آنان بگیریم که حکومت مرکزی را سقوط دهند. و بالاخره ظرفیت های نیروهای امنیتی افغانستان و حکومت این کشور را تقویت کنیم تا آنان بتوانند مسئولیت آینده افغانستان را به عهده گیرند.” همکاری با پاکستان برای موفقیت در افغانستان غیر قابل انکار است.
ـ ما در افغانستان هستیم تا سرطانی را که زمانی در آن کشور در حال پخش شدن بود، ریشه کن سازیم. اما این سرطانی است که در مناطق سرحدی پاکستان هم ریشه دوانیده است و به همین دلیل ما به یک استراتژی ضرورت داریم تا هردو طرف مرز روی آن همکاری کنند.”
ـ آمریکا قصد اشغال افغانستان را ندارد و از تلاش های دولت افغانستان برای گفتگو با آن طالبانی که خشونت را کنار می گذارند و حقوق بشری هم وطنان شان را رعایت میکنند، حمایت می کند.
ـ دیگر چک سفید در اختیار دولت افغانستان قرار داده نخواهد شد.
ـ جنگ در افغانستان هیچ شباهتی به جنگ ویتنام ندارد و اینکه آمریکا تا ژوییه 2011، خروج نیروهای خود از افغانستان را آغاز خواهد کرد.
*********
به دنبال اعلام این استراتیژی گزارش شد که شمار سربازان آمریکایی در افغانستان که ۶۸ هزار نفر بودند، به ۱۰۰ هزار نفر افزایش مییابند. آمریکا میخواهد در جبهه وسیعی به مقابله با شورشیان طالب بپردازد و همزمان مردم عادی افغانستان را به سوی خود جلب کند. این سیاست تنها از طریق تقویت نیرو و دستزدن به عملیات خطرناک در مناطق صعبالعبور افغانستان امکانپذیر است.
بهموازات این نبرد، امریکا میخواهد ساختار دولتی و سیاسی افغانستان را که از طریق فساد و سوء مدیریت به شدت تضعیف شده، تقویت کرده و به آن ثبات ببخشد.
مسأله سرنوشت سیاسی بارک اوباما:
تعیین خط مشی جدید در افغانستان، با سرنوشت سیاسی خود باراک اوباما گره خورده است. آنتونی کوردسمان، یکی از کارشناسان نظامی در مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی در واشنگتن میگوید، سیاست آمریکا در افغانستان برای ریاست جمهوری اوباما سرنوشتساز است. به اعتقاد کوردسمان، چگونگی روند اوضاع در افغانستان در انتخاب مجدد اوباما در سال ۲۰۱۲ و نیز داوری نسلهای آینده درباره وی تعیینکننده خواهد بود. در مورد چگونگی روند اوضاع در افغانستان، اوباما شخصاً مسئول شناخته خواهد شد.
منجمله به همین دلایل؛ در ماه گذشته زمانی که بارک اوبا فرستادن 30000 عسکر اضافی را برای افغانستان اعلان می کرد، کرزی را تحت فشار قرار داد، تا ریشه های فساد اداری را در حکومتش از بین ببرد.
به نوشتهء آژانس رویتر، از سال 2001 میلادی و از زمان سقوط رژیم طالبان به این طرف (دسامبر 2009)، ایالات متحدهء امریکا حدود 171 ملیارد وچهارصد ملیون دالر را در افغانستان مصرف کرده است. در طول همین مدت (8 سال)، حدود 900 عسکر امریکایی نیز در جنگ ها علیه طالبان و شبکهء القاعده در افغانستان کشته شده اند.
سخنگوی باراک اوباما به این موضوع اعتراف میکند که هزینههای اعزام سربازان جدید به افغانستان بسیار بالاست؛ اعزام هر سرباز جدید، هزینه حضور آمریکا در افغانستان را سالانه تا یک میلیون دلار افزایش میدهد. افزایش نیرو همچنین به افزایش تلفات و زخمیها در میان سربازان آمریکایی منجر میشود. به همیندلیل تعیین خط مشی جدید آمریکا در افغانستان با بحثهای درونی کشداری همراه بوده است، تا جایی که مخالفان و منتقدان اوباما، او را به تردید و دودلی در راهبری امور افغانستان متهم میکردند.
استیو بیدل (Steve Biddle) کارشناس شورای روابط خارجی در واشنگتن میگوید، گره اصلی در تصمیمگیری راجع به راهبرد جدید آمریکا در افغانستان این است که افزایش نیرو در افغانستان الزاما پپروزی را تضمین نمیکند. در عینحال خروج از افغانستان نیز شکستی با پیامدهای غیرقابل پیشبینی به همراه خواهد داشت. پس از شکست آمریکا در ویتنام، زمان زیادی صرف شد تا ارتش آمریکا خود را دوباره بازیابد.
طبق گزارشها، در شرايطي كه كسري بودجه امريكا در سال مالي 2009- 2008 كه به رقم بيسابقه يك هزار و 417 ميليارد دلار معادل 10 درصد توليد ناخالص داخلي اين كشور رسيده است، مسئلهاي كه براي نمايندگان امريكا مطرح ميباشد، اين است كه هزينه نيروهاي جديد در افغانستان از كجا بايد تأمين شود. براساس آمار و ارقام اداره تحقيق كنگره كه نتايج تحليلهاي خود را به نمايندگان ارائه ميدهد، جنگ افغانستان از سال 2001 هر ماه سه ميليارد و 600 ميليون دلار براي امريكا هزينه داشته است كه بالغ بر 43 ميليارد دلار در هر سال ميشود. به گفته كارشناسان، در سال 2009 جنگ در افغانستان ميتواند 68 ميليارد دلار هزينه داشته باشد.
رسانه های غربی عنوان میکنند که اینها تاوانی است که امریکا برای اشتباهات سنگین خود در قبال افغانستان و منطقه طی سال های 1992ـ 2001 می پردازد:
«یکی از بارزترین اشتباهات امریکا، رها کردن افغانستان در سال 1992 و بعد از پیروزی مجاهدین افغان بر رژیم کمونیستی کابل بود. آمریکائیان سرمست از فروپاشی شوروی در برابر تظلم خواهی مردم افغانستان و هشدارهای رهبر نظامی فقید مجاهدین “احمد شاه مسعود” در باب تروریسم و خطرات آن برای تمام جهان؛ در آنچنان خواب غفلتی فرو رفته بودند که تنها غرش هواپیماهای ربوده شده در آسمان امریکا و فرو پاشی برجهای دوقلوی تجارت جهانی آنان را از خواب پراند.»
آن وقت بود که واشینگن؛ با گسیل (Gary C. Schroen) “گیری شرون” یکی از پرسابقه ترین و باتجربه ترین ماموران سابق CIA (سیا) در امور افغانستان و جنوب آسیا در قامت نماینده دیپلماتیک خود برای مذاکره و پیشنهاد همکاری به فرماندهان “اتحاد شمال” وارد فاز جدیدی از طراحی سیاست خارجی خویش گردید.
هدف از همکاری استراتژیک میان دو کشور تقویت روابط ایالات متحده و افغانستان برای تأمین امنیت درازمدت، دموکراسی و رفاه در افغانستان اعلام گردید و در آن؛ افغانستان به صراحت؛ همکاری استراتژیک و تبادل نظر در سطوح عالی در زمینههای سیاسی و اقتصادی بین دو کشور را خواستار شده بود.
همان است که امریکا با تشکیل یک ائتلاف بزرگ و بیسابقه جهانی؛ به افغانستان لشکرکشی میکند که منجر به اسقاط حاکمیت عصرحجری طالبان و القاعده و بازو های پاکستانی شان گردیده حامدکرزی را در رأس یک ساختار حکومتی در افغانستان بر می افرازد.
آیا کرزی؛ موگابه افغانستان است؟
محترم محمود حکیمی در «صحبت های صادقانه رئیس جمهور» می نویسند:
« وی با ذکر این نکته که مطبوعات غربی برای کشور ها خط و نشان می کشد از رابرت موگابه رئیس جمهور زیمبابوه یاد کرد که علیرغم تبلیغات رسانه های غرب چگونه در دل ملت افریقا محبوب است. رئیس جمهور گفت در مراسم ادای احترام به نلسون ماندلا وقتی اعلام شد که موگابه وارد استدیوم می شود، مردم سیاه پوست و تمامی حاضرین در استدیوم چنان با حرارت از او استقبال کردند که بی نظیر بود.
واضحا هدف رئیس جمهور از بیان موضوع، این بود که مطبوعات افغانستان باید منافع و مضار ملی خود را تشخیص داده و تحت تاثیر القائات بیرونی نباشند.»
قبل از ورود به اصل پرسش؛ میخواهم ابراز امیدواری کنم آنچه که بنده تا کنون روایت کرده ام؛ قریب همه از انتشارات نه فقط مطبوعات که انواع رسانه های غربی است و به همین دلیل تحت تعریف «خط و نشان کشیدن مطبوعات غربی برای کشور ها» نیاید!؟
و فراتر از آن؛ باید صحبت های صادقانه رئیس جمهور؛ به همان دلیل “صادقانه بودن“؛ اذعان و اعتراف به موضوعات و حقایق محقق و مستند مندرج در آنها را نیز در برداشته باشد.
و اما در مورد رابرت موگابی:
رابرت موگابه و جاشوآ نکومو رهبران جنبش چریکی و استقلال طلبی و ضدتبعیض نژادی در رودزیا بوده اند که پس از استقلال به زمبابوی تغییر نام داده. سابقهء انقلابي موگابه به دههء 60 قرن گذشته بر ميگردد كه در مقام رهبري ماركسيست درگير جنگ چريكي با نژادپرستان سفيد و دولت استعماری انگلیسی رودزيا شد.
در زمان دانشجويي در آفريقايجنوبي با آزاديخواهاني چون ژوليوس نيررره و كنيث كواندا آشنا شد. خوب درس خواند و هفت مدرك دانشگاهي از دانشگاههاي مختلف آفريقا به دست آورد.
هنگام تدريس در دبستاني در كشور غنا به سال 1960، تحت تاثير افكار نخستوزير غنا، قوام نكرومه، قرار گرفت. وي در سال 1960 به رودزياي جنوبي برگشت و با تشكيل احزاب متعدد با يان اسميت، رهبر نژادپرست رودزيا، به مبارزه پرداخت. نهايتا در سال 1964 دستگير شد و تا سال 1974 در زندان باقي ماند. طي 10 سال ايام زندان، موگابه معروف شد و به فعاليتهاي سياسي خود از داخل زندان ادامه داد.
مبارزات مردم منجمله به رهبری موگابه؛ دولت استعماری و نژاد پرست را در سال 1978 براي توقف ادامهء حكومت نژادپرستانهء سفيدها به عقب نشینی های بزرگ واداشت و نهايتا در فبروري 1980 کشور؛ مستقل شد و موگابه به قدرت رسيد.
با توجه به تاريخچهء يادشده در بالا، در سوابق انقلابي موگابه، در انگيزه و خواست وي به تبديل زيمبابوه (رودزياي نژادپرست ديروز) به كشوري پيشرفته و در تلاشها و ازخود گذشتگيهاي وي ترديدي نميتوان داشت.
موگابه که رهبری دولت زیمباوه را از آغاز استقلال این کشور از بریتانیا در سال ۱۹۸۰ تا کنون بر عهده داشته است؛ شخصیتی محصول دوران مبارزات استقلال طلبی و برابری طلبی سیاه پوستان افریقاست که عسوه ای مانند نیلسون ماندلا را به تاریخ بشریت تقدیم کرده است؛ گرچه موگابه در دوران قدرت با نیلسون ماندیلا هیچ جای مقایسه ندارد ولی شهرت و محبوبیت و «کیش شخصیت» معینش را مرهون دوران مبارزاتی اش میباشد.
با همین سادگی و با عرض معذرت؛ متأسفانه قیاس جناب رئیس جمهور ما با رابرت موگابه؛ قیاس مع الفارق است؛ و اتفاقاً شاید یکی از نادر مواردی که انتقادات مطبوعات غربی و سران و صاحب نظران آنها به آدرس دم و دستگاه منبعث شده از مداخله نظامی غرب در افغانستان یعنی حکومت رئیس حمهور کرزی؛ به مورد و در بسا حالات کاملاً دقیق و عادلانه و صادقانه میباشد؛ همین مورد اعجوبه افغانستان است که «فساد اسم دوم» آن میباشد. مثلاً توجه فرمائید؛ آیا «صحبت های صادقانه رئیس جمهور» میتواند چنین موارد را «خط و نشان کشیدن» بخواند و بگذرد؟
« تاریخ انتشار: ۰۸ تير ۱۳۸۹ – ۱۲:۲۰
دیگر از چک سفید امضا خبری نیست
خبرانلاین: رییس کمیته فرعی تخصیص بودجه (گنگریس امریکا) در عملیات خارجی و داخلی سوگند خورد دیگر حتی یک سنت هم به افغانستان کمک نشود.
رییس کمیته فرعی تخصیص بودجه در عملیات خارجی و داخلی مجلس آمریکا با بلوکه کردن یک کمک مالی به دولت افغانستان , سوگند خورده است تا زمانی که حامد کرزای با فساد در کشورش مبارزه نکند دیگر حتی یک سنت هم به افغانستان کمک نشود. لیتا لوی گفت: در نظر دارد جلسه شنودی را در مورد اینکه مقامات ارشد افغانستان چمدانهای پر از دلارهای آمریکایی را به بانکهای خارجی منتقل می کنند, ترتیب دهد. تا زمانی که اطمینان حاصل نکنم دلارهای مالیات دهندگان مورد سوء استفاده مقامات دولت افغانستان, لردهای مواد مخدر و تروریستها قرار نمی گیرد, نمی خواهم حتی یک سنت دیگر به منظور کمک به افغانستان به آنان بدهم.
دولت باراک اوباما درخواست کرده به منظور کمک به طرحهایش در افغانستان در سال مالی 2011 سه میلیارد و 900 میلیون دلار پرداخت شود.
لوی یکی از اعضای حزب دمکرات از نیویورک گفت بسیاری از شهروندان آمریکایی در این شرایط اقتصادی که در سختی هم هستند مالیات خود را با زحمت پرداخت می کنند تا ما دلارهای مالیاتی را که با سختی در آورده اند در دستان جنایتکاران خارجی قرار دهیم.
لوی گفت تا زمانیکه دولت افغانستان به ما اطمینان ندهد که تمایل دارد فساد را در داخل خودش ریشه کن کند و پولها را به مصارف ضروری برساند, متعهد نمی شویم که میلیاردها دلار بیشتر از پول مالیات دهندگان را به آنان بدهیم.
اینگونه در تمامی کنفرانس های بین المللی که در مورد بحث و فحص پیرامون افغانستان در ده سال گذشته دایر گردیده و در آنها خود جناب حامدکرزی و یا نمایندگان ذیصلاحش شرکت داشته اند؛ مسایل فساد اداری، ناکامی در حکومت داری خوب، کمبود و نقصان اقدامات جلب کننده رضائیت مردم و سایر ریخت و پاش های ناشی از سیاست و کیاست جناب رئیس جمهور و تیم حاکم؛ با صراحت خاطرنشان گردیده و سال تاسال هم بیش از پیش بر آنها تأکید و پافشاری به عمل آمده است؛ خود دولت و دولتمداران افغانستان هم کاملاً و «صادقانه!» بر حقایق امر اعتراف نموده و تعهدات «محکم کارانه» هم به جهان و جهانیان و هم به مردم افغانستان سپرده اند ولی تقریباً هرگز به هیچ مورد اساسی عمل نکرده و عزم و اراده نشان نداده اند.
تهداب با محکم کاری ها و دقت های زیاد:
جناب حکیمی از رئیس جمهور نقل فرمودند که «افغانستان باید روی پای خود بایستد و اگر او با محکم کاری ها و دقت های زیاد این تهداب را نگذارد آینده افغانستان نه به سوی بهبودی بلکه به سمت بدبختی و فلاکت خواهد رفت.»
مسلماً به طور مجرد و بدون در نظر داشت و محاسبه کارنامه های قریب 13 ساله جناب شان نمیتوان درین فرمایشات؛ تردید کرد؛ خاصه که جناب حکیمی؛ رئیس جمهور را ذاتی یافته اند که از«پشت پرده» سیاست ها و جریانات جهان و منطقه و کشور؛ عالیترین آگاهی هارا دارد.
خوب. مسلماً شخصیتی که 13 سال در رأس دولتی باشد که قریب تمام جهان با آن در تماس و تعامل بوده است و از قبل نیز تجارب کار در وزارت خارجه؛ در جهاد و مجاهدین و در طالب و طالبسازی و در شرکت فراملیتی در گیر جنگ جهانی انرژی یعنی “یونیکال” باشد؛ «پشت پرده» های معتنابهی را دیده و شناخته است.
ولی؛ یک پرسش حتماً به میان می آید؛ اینهمه آگاهی ها و اطلاعات؛ طی 13 سال فقط به درد آن خوردند که حکومت جناب رئیس جمهور؛ «دولتی ناکام» و غرقه در فساد باشد و مکرراً مقام اول فساد در سطح جهان را به خود اختصاص دهد؟
اگر هر سال حکومت جناب را؛ به یک طبقه بیلدینگ تشبیه کنیم؛ اکنون ایشان یک ساختمان 13 طبقه اعمار فرموده اند ولی حالا که میفرمایند «با محکم کاری ها و دقت های زیاد» تهداب میگذارند؛ آیا بدین معناست که ساختمان را اساسا بدون تهداب روی خاک و زباله درست کرده بودند و اینک تهداب آنرا به دل آسمان؛ میگذارند؛ یا اینکه با “ماشین زمان” عقب رفته بیلدینک 13 طبقه را معلق قرار داده پای آنرا؛ کندنکاری میفرمایند و با مصالح بهتری؛ به آن «تهداب» می بخشایند؟
یا نکند که پاک؛ «انقلاب» میکنند؟
خواهید گفت که اینجا معانی مجازی است و منظور رئیس جمهور گرفتن تضمین محکم از امریکا و پاکستان است که صلح را به افغانستان بیاورند؛ چرا که رئیس جمهور از «پشت پرده» ها خبر دارد که جنگ را امریکا و پاکستان؛ به افغانستان آورده و لهذا همانها میتوانند که صلح را نیز بیاورند.
به نظر این کمترین؛ اینجا پشت پرده ای در کار نیست و واقعیت تلخ و بسیار تلخ همین است که امریکا و پاکستان و انگلیس و فراعنه پطرو دالر وهابی و تکفیری عرب؛ جنگ و تباهی 35 ساله را به افغانستان آوردند، مردمان ساده و از دنیا و از ابلیس بی خبر افغانستان را گوشت دهن توپ آن ساختند ودر یک کلمه افغانستان را از پای انداختند و حتی به قول لیام فاکس وزیر دفاع سابق انگلیس؛ آنرا تا حد «جزیره تباه شده قرن سیزدهمی» به عقب پرتاب نمودند.
آری؛ آری؛ چنین کردند و اغلب با دست و بازو و «پای» خود افغانستان هم کردند!
و بدبختی عظیم این است که هنوز چنین میکنند و میتوانند چنین و بدتر از این هم بکنند!
آرزوی نیکی است که باید افغانستان روی پاهای خود بیایستد؛ ولی به شرطی که پا هایی داشته باشد نه تنها پا ها که سراپای تن و اندام افغانستان تکه تکه است و از همه مهمتر در آن شعور و شناخت و باور وعزم و اراده و تدبیر واحد نه که نسبتاً بزرگ و قابل اتکا نیز وجود ندارد.
منجمله به دست خود جناب رئیس جمهور و حکومتش؛ مانع گشته اند تا حد اقل درد و احساس زجر و احتیاج و آرزوی مردم تشکل نماید و به واقعیت های نیرومند در وجود احزاب و تشکلات سیاسی و مردمی مبدل گردد. یکی از عمده ترین مصادیق این ادعا همانا تحمیل مؤکد قوانین انتخاباتی غیر حزبی و ضد حزبی است!
بگذار در صداقت وظیفوی و عزم و اراده وطندوستی جناب رئیس جمهور حامدکرزی و اینکه در تظاهر های پسین «برای شخص خود چیزی نمیخواهند!» شک نداشته باشیم ولی مگر در همچو صداقت و عزم و اراده ای در مورد رئیس جمهور محمد داوود خان میتوانستیم و میتوانیم شک نمائیم.
بدبختانه دیدیم که همچو صداقت و عزم و اراده آن مرحوم به کدام قیمیتی برای خودش و برای ما و برای افغانستان ما تمام گشت؟!
کردم اشارتی و مکرر نمیکنم! (با تجدید احترامات)