سخنی باجوانان و تذکری به آقای جامد کرزی : محمد طاها کوشان فریمونت، کلیفرنیا

طاها  کوشان
طاها کوشان

     گفت «محصور صف اعداستم
درمیان سنگها میناستم
با من آموز ای شه گردون مکان
زندگی کردن میان دشمنان» از مثنوی های علامه اقبال لاهوری (رح)

 
اشتباه ها و فرو گذاشت ها ازحقیقت های سیاسی،اجتماعی، امنیتی و اقتصادی افغنستان همیشه از طرف سردمداران حکومات افغانستان تا امروز ادامه دارد.
 
خودسری ها و خود محوری ها و سلیقه های ضد همه شهروندان افغانستان دوستداشتنی ما؛ و تنها خواست یک خانواده و یک قوم و یک زبان باعث بدبختی ها، بربادی و کشتارها و آتش زدن و برباد دادن میهن گردید.
 
مژه خم کن، ز رمز خلوت تحقیق‌، در بگشا
 
به عزم چارهٔ غفلت ز مژگان‌ کسب عبرت‌کن. بیدل. (رح)
 
ما بیاد داریم که سردار سرخ محمد داود که با وجود وابستگی اقتصادی، نظامی و سیاسی که خودش عامل اصلی این وابستگیهای چهارمیخه بود؛ در برابر برژینف دبیر حزب کمونیست اتحادشوروی سابق؛ همانند آغه جامد کرزی در برابر آمریکای امروز؛ ایستاد و از عواقب و تاثیرات این عمل پرطمطراق و احمقانه و بی جا و بی موقع؛ تا امروز میهن و هم میهنان ما در خون و آتش و خاکستر کشانده شده و همین آغه جامد کرزی نیز هما ن اشتباه و فروگذاشت را مرتکب میگردد و به زعم خودش میخواهد خود را یک رهبر دلسوز به هم میهنان و میهن درج تاریخ نماید. چنانچه باری خود گفت: که والله گه بانم، مام سیاست مینکم!؟!؟!؟
 
بارها نوشتم و بار دیگراز زبان حضرت ابوالمعانی بیدل(رح) مینویسم:
 
به‌کارگاه هوس از ستم شریکی چند
 
قیامت است‌که آتش به دست غول افتد.
 
اما: چون چراغ لاله سوزم در بیابان شما
 
ای جوانان عجم جان من و جان شما. علامه اقبال لاهوری (رح)
 
شمایید که آینده سازان این مرز و بوم هستید؛ شما در این سرزمین زندگانی درازی را میگذرانید. انشاالله.
 
آیا از این همه سرگذشت ملت مظلوم در چندین قرن گذشته پند و اندرزی گرفته اید، یانه؟
 
آیا شما نوجوان و جوان ها دختر و پسر چه میخواهید؟ تا چند نسل باید شماها به قوم و زبان و سمت متفرق و خونریز یک دیگر باشید؟
 
تا چند و تاکی بی پروا و بمه چی گویان همان راه هم میهن ستیزی و بیگانه پرستی مانند بزرگانی که شرم تاریخ و مایه فساد و بربادی و بیسوادی و کوچیدن اجباری به درون و بیرون میهن؛ مادر و پدر خواهر و برادرت را راهی ناکجاآباد ها کرده اند؛ ادامه میدهید؟
 
سنگ چون بر خود گمان شیشه کرد
شیشه گردید و شکستن پیشه کرد. علامه اقبال لاهوری (رح)
 
مسئولیت ایمانی و وجدانی تو تاجیک، تو پشتون، تو هزاره، تو اوزبیک، تو ترکمن، تو بلوچ و تو نورستانی، تو سید، تو حضرت و تو ملا در برابر میهن و هم میهنانت چه هست؟
 
شما بسیاری از کشورهای دنیا را خوب به دقت مطالعه نمایید؛ ببینید که همه گبرو ترسا و یهود و مسلمان وبی خدا و باخدا زیر یک پرچم و زیر یک آسمان در محدوده یک جغرافیای همان کشور چگونه بدون تبعیض بدون تعصب و بدون در نظر گرفتن خورد و کوچک بودن گروه های نژادی و زبانی در پرتو قانون؛ با آرامش نسبی از 85 تا 95 درصد؛ همانند کشورهای آلمان، فرانسه، انگلستان، ایتالیا، هندوستان، آسترالیا، کانادا، افریقای جنوبی و امریکا؛ با مردم وشایسته سالاری حکومات شان؛ زندگی بسر میکنند. چرا؟ و به کدام دلیل و برهان؟
 
این غزل ناب علامه اقبال لاهوری را بخوانید:
 
به آدمی نرسیدی ، خدا چه میجوئی
 
ز خود گریخته ئی آشنا چه می جوئی
 
دگر بشاخ گل آویز و آب و نم در کش
 
پریده رنگ، ز باد صبا چه می جوئی
 
دو قطره خون دلست آنچه مشک مینامند
 
تو ای غزال حرم در ختا چه میجوئی
 
عیار فقر ز سلطانی و جهانگیری است
 
سریر جم بطلب ، بوریا چه می جوئی
 
سراغ او ز خیابان لاله میگیرند
 
نوای خون شدهٔ ما ز ما چه میجوئی
 
نظر ز صحبت روشندلان بیفزاید
 
ز درد کم بصری توتیا چه میجوئی
 
قلندریم و کرامات ما جهان بینی است
 
ز ما نگاه طلب ، کیمیا چه می جوئی
 
چرا مهین و هم میهنان من نسل اندر نسل بیسواد،پرخاشگر،بدبخت و دشمن یک دیگر باشند؟
 
شما جوانان شما مادرها و پدرهای آینده این مرزو بوم بپا خیزید، دست بدست هم داده از دسایس و دست های آلوده و پراز آز و نیات شوم دست اندر کاران همسایگان نامرد و نا مسلمان میهن یعنی ایران و پاکستان جلوگیری نمایید.
 
باهم خواهر و برادر و برابر در یک خط پشت و پهلوی یکدیگر شده با انتخاب شایسته ترین افراد که بوی ازسمت و قوم و قبیله و زبان ازایشان به مشام نمی رسد ومتعهد به پاسخگویی به شهروندان باشند؛ رئیس جمهور میهن را برگزینید.
 
و شماها هم مردانه وار همکاران راستکار و راست کردار حاشیه حکومت ایشان و نیز ناظر و مراقب گفتار و کردار شان باشید. اما بعد از انتخاب رئیس جمهور بزرگترین وظیفه و وجیبه و مسئولیت شما آموختن و درس خواندن است، پدرمرحوم من به ما وصیت می فرمود: آنگاهیکه من مردم، اول مکتب و دانشگاه تان را بروید، بعد از فراغت به کفن و دفن من بپردازید.
 
و با این غزل ناب حضرت ابوالمعانی بیدل(رح) به آقای جامد جان کرزی تذکری تقدیم میگردد. پاینده و سرفراز باد میهن دوستداشتنی من افغانستان.
 
بروت تافتنت‌ گربه شانی هوس است
 
به ریش مردشدن بزگمانی هوس است
 
به حرف و صوت پلنگی نیاید از روباه
 
فسون غرشت افسانه‌خوانی هوس است
 
ز آدمی چه معاش است هم‌جوالی خرس
 
تلاش صوف ونمد زندگانی هوس است
 
به وهم وانگذارد خرد زمام حواس
 
رمه به‌گرگ سپردن شبانی هوس است
 
چه لازم است به شیخی علاقهٔ دستار
 
خری به شاخ رساندن جوانی هوس است
 
به دستگاه شترمرغ انفعال مکش
 
که محملت همه برپرفشانی هوس است
 
غبار عبرت سر چنگهای خرس بگیر
 
که ریش‌گاوی واین شانه‌رانی هوس است
 
ز تازیانه و چوب آنچه مایهٔ اثر است
 
برای‌کون خران میهمانی هوس است
 
تنیده است به دم لابگی جنون هوس
 
بدین سگان چقدر میزبانی هوس است
 
به سحرپوچ ز اعجاز دم زدن بیدل
 
در این حیاکده گوساله‌بانی هوس است./
 
 
 
 
Click here to Reply or Forward

امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.