بحثی در مورد موسیقی کلاسیک : نوشته : پروفیسور داکتر اسعد حسان غبار

داکتر غبار
روزی یک جوان افغان که یک شاگرد پیشرفته در موسیقی کلاسیک  شمرده میشود شکایت وار گفت:برمن انتقاد شدکه چرا در موسیقی خود  کوشش نمیکنی  که وقت خودرا به  آموختن موسیقی  کلاسیک هندی  مصرف  میکنی ؟

جواب من که هنر ازاد است  قناعت بخش نیفتاد. نظر شما دراین باره چیست؟

در واقع  این جوان حق  تشویش را داشت  نه تنقید را .خاطرش تسکین شد ولی  چون این از جمله موضوعاتی است که اکثراٌ مطرح گردیده وبازهم در تاریکی  قرار داردُ خواستم توضیحات خودرا جهت استفاده خوانندگان محترم به نشر بسپارم.

ما افغانها نظر به احساسات وطن پرستی وملیت خواهی  خود تمایل  عمپده  به  این داریم  که هر چیز را صر ف ازنظر ملی بودن یا نبودن ارزیابی نماییم ُ غافل از آینکه بسیار چیزهاست که ازساحه ملیت خارج شده و ساحه  بینالمللی  ویا بشری را اختیار مینمایدُ یکی از آن جمله  علم است . کدام علم ملی  وجود دارد . در واقع  ملی آنست  که یک سمبول واحد و مشخص  ومختص یک ملت بوده ُ توسط آن از  ملل دیگر فرق  وتشخیص  گردد ُ مثلا بیرق ملی ُ سرود ملی ُآن ملی ُوغیره .

وقتیکه یک عنصر بین دوملت و یا چندین مملکت  مشترک باشدادعای ملکیت ویا ملیت آن مورد مناقشه قرار میگیرد و در  اینجاست که  اصالت تاریخی آن  در نظر گرفته شود. هرگاه عرض از موسیقی ملی آهنگ های  فولکلوری باشد درآنصورت ازموسیقی ملی نه بلکه از موسیقی های  محلی باید حرف  زد ُزیرا موسیقی عنعنوی ما از یک  منطقه  تا منطقه دیگر متفاوت  است.

از نگاه آفاقی تر گفته میتوانیم که موسیقی  یک زبان بین المللی بوده برای  تفهیم خویش به الفاظ ضرورت  ندارد.مثلیکه در یک نمایشگاه  بزرگ  هنری صرف یک  چند تابلو را نظر به ذوق  و احساس  خویش  بر دیگران ترجیح  میدهیددر موسیقی  نیز کسب  لذت مربوط  به  درجه فهم ُ آشنایی ُو ذوق هنری هرشخص  میباشد. اینکه چرا مردم  افغانستان به موسیقی هندی  اعم از کلاسیک ُغزل و فیلمی آن علاقه نشان میهندبخاطر آنست که یک وجه مشترک بین آهنگهای  افغانی  وهندی  موجود است.ریشه این  ارتباط  بسیار عمیق  است. باستناد تاریخ  نخستین سرود های ویدی یعنی ریکویدادر حدود دوهزار سال قبل از میلاد مسیح توسط حاجرین آریایی ازمناطق بلخ وباختر به هند انتقال  و بعداٌ دران جاه شکل تکاملی خودرا پیمود و غنی تر گردید. و هم نظر به  کشفیات باستانشناسی نواختن یک  تعداد آلات موسیقی ازقبیل ربابُ تولهُ  دهلُ دایره  وچنگ از قدیم درکشورما رایج داشته است.

درسرگم که الفبای  موسیقی کلاسیک بوده ومرکب  از هفت سر عمده میباشدُ یکی آن بنام  گندهار  یادمیشود. غیراز تشابه لفظی که بین  گندهار و کندهار موجود است ُ کندهار اسم  تاریخی منطقه است که درافغانستان باستان . در واقع  بنیان موسیقی هند که مشتمل  بررگهاراگنی ها وتال میباشد ُ براساس به اساس  موسیقی محلی  وفولکلوری  گذاشته شده است که دران علاوه  از خود هند مناطق  همجواز ش بالخاصه افغانستان نقش بارزی  داشته است. نفوذ موسیقی افغانستان بالای نیم قاره  هند و پاکستان نه تنها ازنظرآهنگ بلکه از نظر آلات موسیقی نیز قابل ذکر است 

مثلا اله  موسیقی مشهور« سرود» مستقیماٌ باکمی  تغیر از روی  رباب ساخته شده و زباب سازی  منحصر به  افغانستان است.

اینهم یک امر صادفی نخواهدبودکه اکثر آلات مشهور موسیقی هند وپاکستان نامهای قارسی و یا عربی دارندُ مثلاٌ سیتارُ سرودُ دلرباُ طبله و غیره از جمله  سنتور که یک ساز ایرانی میباشد نیز در  هند مروج  گردیده است.

بالاخره  نباید فراموش کردکه خانواده امیر خسرو دهلوی  عارف ُ عالم ُ شاعر ُ نویسنده و موسیقیدان معروف  که اختراع سیتار وطبله و کمپوز بعضی  از راگهای  کلاسیک و اسلوب  ترانه خوانی  بدو منصوب  گردیده است.اصلاٌباشنده بلخ بودند ولی در اثر هجوم مغلها در افغانیتان  از بلخ به  هندوستان مهاجرت کردند و در آستان دهلی باشنده شدند. از همین لحاظ با وجودیکه شخص امیر خسرو در سال  (۶۵۱)در در  دهلی  متولد  و به عمر هفتادوپنج (۷۵) سالگی در همانجا وفات یافته است  وبعضا بنام امیرخسرو بلخی یادگردیده است و سوء تفاهمات را ایجاد نموده است.

کلاسیک :

 طوریکه  ملاحظه  مینمایم یک تعداد  زیاد نغمات وآهنگهای  محلی  افغانستان با راگهای کلاسیک هندی توافق داردکه البته در این ارتباط برای  کسانیکه به موسیقی  کلاسیک آشنایی ندارند مشکل  است. چند مثال  ساده این توافق  را ذیلاٌنام میبریم : مثلاٌ آهنگ  ملا محمد جان راگ(بهروی) آهسته بروراگ(پیلو) مبارک بادا راگ (بهاری) انارانار راگ (بهروی) کوتل  تالقان راگ (تهاتمه بهرو) گلدی پرذلفو  راگ (آسا) وغیره  که تعدادان  خیلی زیاد است. پس از این تطابق و توافق موسیقی افغانی با موسیقی کلاسیک هند چه نتیجه بدست میآید؟

آیا  موسیقی محلی  افغانستان از راگهای هند مشتق  شده است؟  نه برعکس باید گفت موسیقی کلاسیک شکل  علمی  ومتکاملی موسیقی فولکلور و اهنگهای محلی میباشد.

به عباره  دیگر هرگاه نغمات محلی  و فولکلور را از  روی  شباهت ویا اختلاف شان به گروپ های  مختلف  تقسیم  نمایم و وجه تشابه و یا اختلاف آنها رااز نظر قواعد تعریف و توجیه نمایم ُ در اینجاه  موسیقی  کلاسیک قدم اول  را گذاشته ایم.

این عمل  حقیقت  مقرون  است چنانچه استاد سرآهنگ به  استاد موسیقی محلی  هزاره جات یک راگ جدید را که صرف  از چهار نوت موسیقی  ترتیب  یافته است کمپوز نمودُ این  نه تنها یک  ابتکار نخبه درموسیقی وطن میباشد بلکه یک انکشاف عمده درکلاسیک شرقی  نیز شمرده میشودُ زیرا راگها بصورت عموم هفت سره (سمپورن) یا شش  سره (کهادو) ویا پنج سره  (اودو) بوده ویا از ترکیب این سره ها  ( کهادو) ویا پنج سره (اودو ) بوده ویا ازترکیب این ها تشکیل یافته ُ ولی  راگ کمتراز پنج سره شنیده  نشده  است.

بهر صورت این کمپوز  به نوبه خود تکامل موسیقی کلاسیک رااز موسیقی وآهنگهای فولکلوری در طول  قرون تائیید مینماید . درحقیقت ما میتوانیم تکامل موسیقی را با تکامل  زبان در بین جوامع  بشری مقایسه نمایم . همانطوریکه  زبان به تدریج از شکل  ساده  و بدوی خود برآمده و روزبرزو کامل تر ُغنی ترُ وجامع تر شده وبالآخره دارای  گرامر یعنی  قوانین صرف ونحو وانشا گردیده است موسیقی نیز از شکل ساده وبدوی  خود درحالت تکامل و صاحب  قاعده  وقوانین علمی گردیده است که به ان موسیقی  کلاسیک گفته میشود .

موسقی کلاسیک مانند دستور زبان نقش  تشخیص ُ تصنیف ُورهمنایی را در پدیده های موسیقی داشته  ُ ازیک طرف دسپلین واز جانب دیگر آزادی احساس وبیان هنری  را به  هنرمند  تفویض میدارد. برعلاوه  موسقیس کلاسیک یک منبع سرشار برای کمپوز آهنگهای  جدیدشمرده میشود.

اینکه چرا موسیقی کلاسیک  درخود افغانستان انکشاف نکرده برعکس در هندوستان باوج  رسیده عوامل  ذیل را مدنظر گرفت: موسیقی هند همواره یک عنصر مقدس شمرده شده با فرهنگ وعقاید مذهبی عامه  همآهنگ بوده  چنانچه دراکثر معابد ومراسم مذهبی  از آن  استفاده میشود.

ثانیاٌ هنرموسیقی وموسیقی دان در طول تاریخ از طرف حکمرانانُ سرمایه داران ُ حتی خود دولت هند مادتاٌ و معناٌ تشویق  گردیده  است. برخلاف در افغانستان  چه در اثر تعصب و مخالفتهای ضد هنری  کوته نظران وچه بخاطر سهل انگاری  و عدم فهم و علاقه دولتهای  وقت ُ نهضت موسیقی نتوانست طوریکه شاید پیشرفت وانکشاف قابل ملاحظه نماید ُ طوریکه به  همه معلوم  است اکثریت استادان وهنرمندان نامدار ما حیات خود رابافقر و پریشانی  سپری  نموده اند. 

طریقه چشتیه که موسس آن خواجه محی الدین چشتی معروف به خواجه اجمیر شناخته  شده است و

در آن موسیقی خاص به مقصد عبادت سراییده میشودُ نیز در بین مسلمانان هندوستان ترویج  و شیوع پیشرفت یافت تا درافغانستان .

ناگفته نگذاریم که چشت جای  کوچکی است مقدس که درسرحد  شرقی ایالات هرات قرار دارد .

هرگاه این سهم  واشتراکی  که با موسیقی هند داریم موجود نمی بود بازهم  فراگرفتن ویا علاقمند بودن 

با موسیقی هند عصیان  نه بلکه یک  امتیاز شمرده  میشد و درعلم  وهنر جایی برای  تعصب ُ قید و انحصار وجود ندارد و موسیقی  کلاسیک  شرقی هم علم است وهم  هنر .  از همین لحاظ  فراگرفتن  آن  ذون و علاقه  و زحمتکشی و تحصیل  بی  شایبه را ایجاب مینماید.

حاکمیت برموسیقی کلاسیک قوه  فهم وافاده هنری  هنرمندان را بیشتر میسازد ُ چنانچه هنرمند با رعایت 

قواید لازمه  میتوانند قدرت وابتکار هنری  خودرا در بیان ترکیب ُ کمپوز و تولید آهنگهای   نوین نمایان سازد ُ چنانچه بلدیت به انشا وصرف ونحو افاده زبانی  وادبی را چه در نثر و چه در نظم صحیح تر ُزیبا تر  واگوارا تر میسازد.

استاد سرآهنگ که نه تنها در افغانستان بلکه در بین کشور های  همجواربحیث یک نخبه  هنری شناخته شده  است  نظر به علم وحاحمیت خویش در موسیقی کلاسیک این قدرت را حاصل  کرده بود که علاوه از کمپوزُ راگ ُ قوالی ُغزل ُترانه ُ نغمات محلی  وحتی  فیلمی را بمهارت وزیبایی تام بسراید . بهترین ومشهور  ترین آهنگ سازان  فیلم در هندوستان نیز کسانی بوده اند که درموسیقی  کلاسیک  دانش  وتسلط  کافی داشته اند مانند : نوشادُ غلام محمد ُ بورینُ شنکرجایشکن وغره.  موفقیت بعضی از  کمپوزر  های  معاصر افغانستان مانند :  ترانه ساز ُ زلاندُ خیال بیشر بخاظردسترسی و آشنایی  شان به موسیقی  کلاسیک  میباشد.

گرچه هنرمند متعلق به کشور خویش بوده ُ نبوغ  ولیاقت او افتخار جامعه اش  گفته میشود پدیده هنری  او مختص  به به جامعه اش  نبوده به اسانی  میتواند از  ساحعه  ملی  به ساحه بین المللی  گسترش یابد.

ملاحظه  میکنیم  بتهوفن پدر موسیقی  کلاسیک  غرب  خودش  افتخار  آلمان  وهنرش گنجی است که درآن  تمام کشور های  غربی  بشمول امریکا مساویانه سهیم  میباشند.

در اخر  باید ناگفته  نگذاریم که باوصف با  استعداد  ذاتی  ُ زحمتکشی و از  خودگذری   خویش  توانستند که مقام هنری  افغانستان را دربین کشورهای همسایه  ثابت  و برجسته نگهدارند. البته تشریح و ارزیابی این  هنرمندان که مرکب از استادان مسلکی وغیر مسلکی میباشند به ذات خود تشریحات مفصل و جداگانه را ایجات مینماید. من  امید وارم  کسانیکه  درباره موسیقی   وموسیقی دانان کشور ما دارای  معلوماتی  هستندُ از این فرصت استفاده نموده با ابراز آن هموطنان عزیز عموماٌ علاقمندان موسیقی را خصوصاٌ در  دانش خویش  سهیم  ومستفید گردانند.