مصاحبۀ غفار عريف با رفيق دوکتور اناهيتا راتبزاد بخش سوم

 

داکتر اناهیتا راتبزاد

  پرسش : جناب داکتر صاحب! به اجازۀ شما، می آييم به بحث روی انکشاف اوضاع سياسی و اجتماعی درافغانستان، در سالهای  آغازين دهۀ پنجاه خورشيدی، وصحبت را پيرامون يک رويداد بزرگ تاريخی ديگر که تغيير و تحول را باخود به همراه آورد و منجر به  سقوط نظام سلطنتی گرديد، ادامه می دهيم: صبح روز 62 سرطان 2536 مطابق 21 جوای 2715، سردار محمد داوود صدراعظم كشور،طی سالهای 2556 تا2536خورشيدی ، كه مدت ده سال بعد را درکنج عزلت گذرانيده  بود؛ ازطريق راديو افغانستان،  سقوط سلطنت 34 سالۀ محمد ظاهر پسرعم خويش را توأم با استقرار نظام جمهوری، اعام داشتُ  شما بمثابۀ عضو هيأت رهبری ح. د. خ. ا و رهبرسازمان دموکراتيک زنان افغانستان، عايمی را درجامعه مبنی بر نياز سقوط نظام سلطنت و استقرار رژيم جمهوری ، احساس می کرديد؟ همچنان شما اين تغيير و تحول را با درنظرداشت سابقۀ زمامداری و کار های ديگر محمد داوود دربخشهای اقتصادی ـ اجتماعی درمقايسه به موجويت برخی آزادی های مدنی  دردهۀ قانون اساسی ودموکراسی نيم بند سلطنتی ، به نفع نهضت و جامعۀ افغانستان می ديديد يا خير؟

پاسخ : از سال ) 2536 ـ  2715 = 2536 ـ  2725 ( يعنی در دهه ی معروف به قانون اساسی، ازجملۀ پنج صدر اعظم افغانستان، چهار تن اول آن به ترتيب و پی درپی، از اثر بی ثباتی وضعيت سياسی ـ اجتماعی درکشور و فايق نيامدن به حل مشکات اقتصادی  مردم که سراپای جامعه را فراگرفته بود، مجبور به استعفاء شدند. موسی شفيق آخرين صدراعظم افغانستان دردهه ی دموکراسی ، زمانی از پارلمان رأی اعتماد بدست آورد و به کار آغاز کرد که کوهی از مشکات اقتصادی و اجتماعی دامنگير  مردم افغانستان بود و چاره جويی جهت حل آنها درپرده ی ابهام قرارداشت.  به علت خود کامگی اوليای امور؛ خودسری حکام و اربابان محلی؛ موجوديت تضاد و تفاوت درگفتار و کردار زمامداران درتطبيق يکسان قانون؛ رعايت نشدن معيارهای عدالت اجتماعی در انکشاف متوازن و عملی ساختن پروژه های اقتصادی دارای خصلت و مشخصه  ی زيربنايی؛ بی پروايی بی سرحد نسبت به احترام به حقوق شهروندی افراد ميهن … ، نظام شاهی مشروطه اعتبار ازم کسب نکرد و نهادينه نشد. باوجود اين که تحقق پان پنج سالۀ  اول ، پاره ی از تغييرات را درسيمای اقتصادی و اجتماعی جامعه وارد آورده بود و حکومتهای دهه ی قانون اساسی می توانستند ازنتايج حاصله از تطبيق پان، بهره برداری سودمند نمايند و درسهای آموزنده را فرابگيرند و به اداره ی مملکت سروسامان دهند. وليک تنها تغﯿﯿﺮات مﺜﺒﺘی به نفع بهبود وضع زندگی مردم صورت نگرفت؛ بلکه زندگی  تهی دستان ميهن بدتر شده می رفت و حکومت های اين دوره درحالی که قاعدۀ حزبی وتوده يی نداشتند؛ محبوبيت ونفوذی درميان مردم نيز کسب کرده نتوانستند.  بنابران ، ناپايداری حکومتهای دهه ی دموکراسی باعث آن شد تا درافغانستان ثبات سياسی و پيشرفت اقتصادی مطابق نيازمندی های مبرم  جامعه، بوجود نيايد و نارضايتی عمومی را به بار آورد و مردم از حالت سياسی حاکم برزندگی و سرنوشت شان ، دل خوش نداشته باشند. انتخابات دوره ی سيزدهم شورا، تصوير اين ناپايداری و بی ثباتی سياسی را بخوبی به نمايش گذاشت:  تعدادی از کانديدهای وابسته به سازمانهای سياسی و شخصيتهای مستقل درپروسه ی انتخابات شرکت ورزيدند؛ ليکن به سبب مداخله ی علنی و مستقيم ارگانهای دولتی، ايجاد موانع آشکار و پنهان ازسوی حکومت و راه اندازی دسايس ، تحريکات و مقاومت نيروهای ارتجاعی، بوسيلۀ شبکه های استخباراتی منطقه و غرب ، ازراه يافتن آنان به پارلمان، جلوگيری بعمل آمد.  بطور مثال کانديدهای مربوط به ح. د. خ. ا : ـ محترم قادر بهيار از ولسوالی خان آباد ولایت کندز برندۀ انتخابات بود؛ اما نه تنها اين حق قانونی وی غصب گرديد؛ بلکه به زندان نيز اداخته شد؛   ـ زنده ياد هادی کريم ازحوزۀ اول و دوم ولسوالی پنجشير با کسب اکثريت آراء ، موفقيت  غير قابل انتظار را برای هيأت حاکمۀ کشور  ، بدست آورد؛ ولی برخاف قانون ، عوض احراز کرسی پارلمان، روانۀ کنج زندان گرديد؛   ـ محترم دستگير پنجشيری، عضو اصلی کميته مرکزی ح. د . خ. ا  و رهبری کنندۀ تيم انتخاباتی هادی کريم را، به اتهام گناهی که اصلا  مرتکب نشده بود، نيز به هشت سال حبس فرمايشی محکوم و روانۀ زندان نمودند؛  ـ مرحوم محمد هاشم ميوند وال، کانديد ولسوالی مقر وايت غزنی ، علت ناکامی خود را درانتخابات دوره ی سيزدهم ، مداخلۀ دولت در پروسۀ رأي دهی عنوان کرد؛   ـ مير محمد صديق فرهنگ درمقابل محمد اسحق عثمان مربوط به جمعيت محافظه کار جبهۀ ملی، از حوزه ی اول انتخاباتی شهرکابل ، شکست خورد.  هدف از ياد آوری اين مطالب، فقط بازگويی يک نمونۀ کوچک از روش قلدرمنشانۀ دستگاه حاکمه در نظام شاهی مشروطه و دهه ی قانون اساسی بود. در رابطه به نيازمندی سقوط سلطنت، سردار محمد داوود درنخستين بيانيۀ راديويی خويش درهمان صبحگاهان روز 62 سرطان 2536 با صراحت لهجه حرف زد و تغيير نظام شاهی را به رژيم جمهوری، ضرورت مبرم زمان دانست .   وی دموکراسی اين دهه را قابی و تهداب آن را استوار برعقده و منافع شخصی و طبقاتی ؛ برتقلب، دسايس، دروغ، ريا و مردم فريبی عنوان کرده و ادعای دموکراسی و حکومت مردم را، جز انارشيسم و رژيم سلطنت مشروطه را، به غير از مطلق العنانی وادامۀ حاکميت خود کامه درسايۀ سياست تفرقه انداز و حکومت کن، چيز ديگری بحساب نياورد.  دربحبوحۀ تشديد رقابتها ميان اعضای خاندان شاهی بخاطر تصاحب و حفظ قدرت ، جنرال سردار عبدالولی زياد فعال بود و تاش به خرج می داد تا بشکل يکه تازانه به کمک شبکه های استخباراتی و نظاميان طرفدار خويش، برمسند حکمروايی تکيه زند و صدای هرنوع ترقی خواهی و عدالت پسندی؛ آزادی و دموکراسی را به زور برچه درنطفه، خفه سازد ، ولی نتوانست تا به اين آرزوی ناروای خود برسد.   اما دراين رقابت ها سردار محمد داوود با استفادۀ  از رشد جنبش دموکراتيک و عدالتخواه جامعۀ افغانستان و وضع زندگيی رقتبار مردم؛ و تأمين ارتباط با افسران ترقيخواه و تحول طلب پايين رتبۀ اردو و جذب آنان به انديشه های تغيير نظام ، بتاريخ 62 سرطان  2536 با انجام کودتای نظامی ، رژيم  جمهوری را درکشور اعام نمود، که درتاريخ افغانستان يک ساختار سياسی بکلی نو، جاگزين رژيم سلطنتی درحال زوال گرديد که اگر انحرافات بعدی رخ نمی داد بدون شک گامهای استواری را جهت تحقق خواستهای مبرم و حياتی توده های مردم بر می داشت و درنتيجه به نفع نهضت عدالتخواه جامعۀ افغانستان تمام می شد.          

     پرسش : محمد داوود با کسب قدرت سياسی، قانون اساسی را ملغی ساخت که اين امر خالی از تأثير گذاری بر فعاليت احزاب سياسی و سازمانهای اجتماعی نبود. اين تصميم رژيم جديد ، باای پروسۀ کار و فعاليت احزاب سياسی و سازمانهای اجتماعی، ازجمله سازمان  دموکراتيک زنان تا چه اندازه تأثير ناگوار بجا گذاشت؟ آيا بعد از آن فعاليت ح. د. خ. ا و سازمان دموکراتيک زنان متوقف شد ويا کما فی السابق ادامه يافت؟

   پاسخ : بعد از پيروزی کودتا ، نظام جمهوری درآغاز مرحله درسراسر افغانستان مورد تاييد و پشتيبانی همگانی واقع شد و ازشمار نيروهای ملی و دموکراتيک و ترقيخواه ، هيچ کسی ازهمکاری با آن دريغ نورزيد.   استقبال بی شايبۀ مردم ازاين تحول، بيانگر بيزاری آنان از دوام رژيم شاهی و حکومت های مربوط به آن بود که نتوانسته بودند به خواستهای مردم پاسخ روشن بگويند.  شايان ذکر دانسته می شود که رهبری نظام جديد جمهوری درسالهای آغازين پيروزی، دربرابر نيروهای مترقی، روش بالنسبه مناسب داشت و الی سال 2533 ـ 2713 و برگشت رئيس دولت از سفرهای طوانی از کشورهای ايران، مصر، پاکستان… و طرح و تصويب قانون جزا و قانون اساسی ضد دموکراتيک در لويه جرگۀ فرمايشی ، به کدام اقدام سرکوبگرانه متوسل نشد که باعث ايجاد فضای خفقان آور سياسی گردد. ازاين رو درشرايط نوين بوجود آمده ، ح. د. خ. ا و سازمان دموکراتيک زنان افغانستان کار ها و فعاليتهای خويش را خيلی ها سودمند و بدون ماجراجويی، به پيش می بردند و رده های صفوف و کادرها، از نظر کمی گسترده تر و از لحاظ کيفی منظم تر و فشرده تر می گرديد. گرچه پس ازالغای قانون اساسی سال 2535 ، کميتۀ مرکزی نوتاسيس نظام جمهوری ، فرمانهای را صادر نمود که بموجب آن صاحيتهای به اين نهاد رهبری ) کميتۀ مرکزی( که در رأس آن محمد داوود قرارداشت، داده شد و رهبرکودتا به عنوان رئيس دولت و صدراعظم با اختيارات مافوق قانون براريکۀ قدرت نشست؛ با آنهم درسال نخست پشتيبانی ازنظام جمهوری چشمگير بود.  

ادامه خواندن مصاحبۀ غفار عريف با رفيق دوکتور اناهيتا راتبزاد بخش سوم

پاکستانُ کشور اسلامی که زنان بدون اجازه شوهر از خانه برآمده نمیتوانند و دره کاری میشودُ این شرم را کجا میبرند؟؟؟؟؟

روی  این  ویدیو  فشار دهید  و  تماشاه  کنید  ُ پاکستانیکه  تولد  کنند طالب بوده  و بخاطر  دفاع  از اسلام  گلو  پاره  میکنندُ  این  شرم را  کجا  میبرند …. مطالب  را بشنوید  وبخوانید  و خود  قضاوت  نماید  …. گفته  اند    ….http://www.bbc.co.uk/persian/world/2011/12/111209_ll_malik_top_photo.shtml

 

همه راه ها به « گوهر اصیل آدمی » ختم میگردد !

 

افتخار

 

قسمت چهارم و پایانی گفت و شنود اختصاصی با آفرینشگر« گوهر اصیل آدمی »

پرسش – با سلام و صبح بخیر!

 درین بخش پایانی گفت و شنود اختصاصی ما  که امیدوارم توانسته باشم به سوالات اساسی در باره ی اثر بزرگ شما بپردازم ؛ قابل تذکار میدانم که چند روز پیش در نشستی به واکنش های جالب و جدی ای برخوردم . اینکه عزیزان با توجه و علاقه شدیدی صحبت ها را دنبال کرده اند  ؛ مرا به هیجان آورد و معهذا عده زیاد تر می فرمودند که صحبت ها بیش از حد طولانی است  و شاید تعداد زیادی از خوانندگان در آن کلافه شده و به اخذ و جذب مطلب به صورت منظم و منسجم موفق نگردند . نظر غالب همین بود که باید طی چند سطر کوتاه ؛ اثر و هدف آن معرفی میگردید. و در همه کتب و آثار فوق العاده هم آدم کم ازکم در صفحه چهارم در می یابد که هدف و محتوای اثر چه میباشد ؟ از جانب دگر دوستانی هم  از طریق  امایل اظهارات مشابهی در مورد داشته اند.

پاسخ : درود بر شما و همه عزیزان مورد اشاره که نمیدانم کی ها اند .

فقط مصیبت این است که مورد بی اعتنایی قرار بگیری ؛ اینسو همه چیز گرامی و عزیز است . نمیدانم شعر کیست ولی زمزمهء استاد  بزرگ موسیقی وطن ما شاد روان استاد سر آهنگ ؛ عجب معنا و روح و توانایی به این بیت بخشوده است که:

گه گهی یاد کن به دشنامم     سخن  تلخ از تو شیرین است !

البته اظهارات دوستان مذکور «دشنام» نیست ولی ؛ اگر هم بوده باشد ؛ « شیرین» است. تازه این اظهارات نشان میدهد که مشکل در کجاست ؟ من نمیخواهم اینجا به مصداق مثل « دا گز ؛ دا میدان» که قبلاً آورده بودم ؛ رجعت کنم یعنی عزیزان را فراخوانم که خود شخصاً آنچه را مطلوب میدانند ؛ باری تجربه کنند و مختصر تر و بهتر و رساتر از آنچه سلیمان کبیر نوری در مورد خاص و مشخص و هنوز نادانسته و ناشناخته ای انجام داده است ؛ منشاء اثر و ثمری گردند!

ولی به اجازه شما و همه عزیزان ؛ ضرورتاً تجربهء علمی و تاریخی برجسته و مهمی را میخواهم متذکر شوم .

تجربهء بزرگ و آموزنده و عبرت انگیز

وقتی البرت اینشتاین ؛ تئوری نسبیت خاص را بیرون داد ؛ حتی دانشمندان انگشت شمار در مقیاس جهان وجود نداشت ( چه رسد به تودهء روشنفکر معمولی و یا کتله های عظیم عوام) که از این تئوری ناب و نامکرر سر در آورد . دانشگاه ها و اکادمی های فراوانی مجالس متعدد کنفرانس بر پا کردند و اینشتاین در آنها به توضیح و تشریح « نسبیت » پرداخت . اما حاصل همه ؛ عدم موفقیت در افهام و تفهیم بود تا جائیکه نابغهء زمان درمانده و عصبانی و شاید هم مأیوس شد .

اما دیری نگذشت که جهان ؛ نه دراز گویی و پرت و پلا خوانی اینشتاین بلکه کم دانی و ذهنی گری و پیش  داوری و درمانده گی دانشمندان طراز اول خود را کشف نمود !

همین نابغهء بزرگ قرن 20 وقتی ؛ تئوری «نسبیت عام» اش ؛ طی تجربهء علمی و لابراتواری به ثبوت رسید ؛ در برابر این سوال که : اگر تئوری تان غلط ثابت میشد ؛ چه احساسی میداشتید ؛ گفت : – در آنصورت برای خدا متأسف میبودم !

معلوم است که بزرگترین ریاضی دانان عصر؛  تئوری های اینشتاین را در همکاری و تفاهم و هماهنگی با خود او ؛ به فرمول های ریاضی ؛ مبدل و ارائه می نمودند . از جمله فرمول « هم ارزی جرم و انرژی »(1) بسیار مشهور است ؛ ولی بنده میتوانم عرض کنم که اگر چنان ریاضی دانانی به من مدد می کردند و « گوهر اصیل آدمی » بیان و نماد ریاضیکال به خود میگرفت ؛ اینک فرمولی صد ها برابر غامض تر و مبرمتر مقابل چشمان ما و دانشمندان بود !

بنده وقتی از«زینه ها» صحبت میکنم ؛ سلسله مراتبی حتمی و الزامی فراتر از آنچه در تصوف و یوگا… معمول میباشد منظور است و بخصوص آنان که «کاپیتال» و به طور کلی مارکس را نخوانده و ندانسته انقلاب های مارکسیستی کردند و دیدند آنچه را که کم دانی و کمخوانی و کوتاه خواهی و خلص فرمایی و خیز های بیجا… به بار می آورد ؛ اینک می باید اندکی حوصله مند و دقیق و مسئول تشریف داشته باشند!

 و باز مگر ملیونها برادر و خواهر و همرزم و هموطن آنان کمتر از آن شکنجه دیده و متحمل رنج و مرارت گردیده و بالاخره جان های شیرین را باخته اند که اینان امروز از مصاحبه ای یک خبره مطبوعاتی فرهیخته که تمام صحت و شادابی و جوانی خود را در پای مسلک و آرمان خود قربان کرده است ؛ بر آشفته و مشوش و ناراحت میگردند و حسب ضرب المثل ژرف عامیانه « لقمهء جویده و …» میجویند ؛ حاضر نیستند زحمتی به خویشتن روا دارند و احتمالی دهند که موضوع غیر عادی و نامتعارف است و شاید هم تفی که بالا می اندازند بر صورت خود ایشان واپس بازگردد!؟

پرسش : ببخشید ؛ منظورم ؛ این نبود و من چنین برداشت نداشتم؟

پاسخ : جناب نوری عزیز ! برداشت و طرز تکلم و تشریفات دیپلوماتیک شما هرچه باشد ؛ نباید به قیمت قربان شدن حقیقت اعظم و اعلم بیانجامد .

فیلم ساختن گوهر اصیل آدمی مکلفیت یونسکو است !

پرسش : یعنی میفرمائید که خدا نخواسته حتی آن گل های سر سبد کشور ما هم قابل اعتنا نیستند ؟

پاسخ : چرا ؛ قابل اعتنا نیستند ؛ اینکه ما در باره صحبت میکنیم ؛ مگر حد اعلای اعتنا نیست . ولی اعتنا ؛ موجب آن نمیشود ؛ موضوع را کاوش و سنجش و ارزیابی نکنیم ؟ من به دنیا ؛ به ملل متحد ؛ به یونسکو مشخصاً چلینج و درخواست داده ام که تمام راه ها به « گوهر اصیل آدمی» ختم میشود و شما همانند مسئولان امروز و فردای بشریت مکلف استید ؛ « گوهر اصل آدمی» را چنانکه مقصود و مطلوب و الزامی است ؛ به گونهء فیلم سینمایی در آورید تا تمام هفت میلیارد بشر روی زمین قادر به دریافت آن گردند ؛ چرا که محقق است :

هرکسی کاو دور ماند از اصل خویش        باز جوید روزگار وصل خویش

تمام بشری شدن « گوهر اصیل آدمی » است که این عالم فرا وحشی را عوض میکند ؛ نیروی مادی ایکه این ایدهء علمی تر از علم و حقیقی تر از حقیقت و زیبا تر از زیبایی ی مورد تصور و تخیل رایج ایجاد میکند ؛ بعید نیست که تمامی زراد خانه های دژخیمان بشریت و تکنولوژی های سایبر و ماقبل سایبر و اتومی و زیر اتمی ی آنها را به هیچ مبدل سازد.

تمام تاریخ بشر و تمامی فرهنگ های حاکم فقط نشان میدهند که جباران ممتاز تنها «بشر بودن» را از بشر سلب کرده رفته اند تا بتوانند از آن مانند گله سواری و باری و برده و حتی بز و گوسفند و گاو و حیوانات قابل سلاخی استفاده کنند!

اینکه ما حوصله دو سطر بیشتر خواندن نداریم و دریک صحبت نهایت بسیط ولی تازه و غیر متعارف کلافه میشویم ؛ منجمله محصول همین جریان است !

اصلاً و ابداً اندیشه و اندیشمندی در جهان پدید نمی آید و به جایی نمیرسد تا جائیکه قرار این است که :

«مردم چنین میگویند ! و دیگران اینطور میکنند!» .

ما مصمم استیم و بودیم و خواهیم بود که طور دیگری فکر و عمل کنیم ؛ چرا که معضله را در این «همه اینطور میکنند!» در یافته ایم !!!

تجربه و اندیشیدن مستقلانه در ابرلابراتوار افغانستان

پرسش : تصور میکنم من هم کلافه استم ؛ اینگونه که میفرمائید « گوهر اصیل آدمی» برای من هم هنوز سوال است . من خیال میکردم این نام زیبایی انتخاب شده برای یک رمان و یا فیلمنامه است و حالا که می بینم این یک فرمول از ردیف فرمول های بزرگ علمی و ریاضی است . ممکن است این فرمول را کمی باز نمائید !

پاسخ : مگر تلاش من چه بود ؟

 اینکه ناگزیر گفتم برخورد عده ای ماتحت انگیزیسیون است و « خدای بیردی» را به « بیردی» گفتن نمی گذارند ؛ چه معنا میتواند داشته باشد ؟

 وقتی شما از فیلسوف گران ارج دنمارکی صحبت کردید ؛ من گفتم که اصلاً نمیدانم شما از چه شخصیتی صحبت میکنید ؛ اینچنین موارد دیگر را اشارتاً عرض کردم . فلسفه مسلماً ملکه و ممیزهء ویژهء بشری است ؛ ولی من به دلایل زیاد اهل فلسفه نیستم و آنچه منحیث معلومات آفاقی از راه ترجمه از فیلسوفان مهم غرب ؛ دریافته ام در حدی نیست که مرا به فهم کامل ایشان قادر ساخته باشد .

من ـ البته به پشتوانه تمامی معلومات فلسفی و علمی و هنری آفاقی ام – فقط اهل تجربه و اندیشیدن مستقلانه ام . من از هیچ منبع اندیشه ای شرقی و غربی آنقدر نیاموخته ام که از تجارب و داده های ابر لابراتواری که در میهنم برپاست ؛ و طئ نیم قرن به آن متمرکز و منهمک بوده ام ؛ آموخته ام و کماکان می آموزم . بسیاری ها از خود همین معنی است که کلافه میشوند.

  ادامه خواندن همه راه ها به « گوهر اصیل آدمی » ختم میگردد !

قسمت سوم گفت و شنود با آفرینشگر « گوهر اصیل آدمی »:

گفت و شنننود: سلیمان  کبیر نوری  با  جناب  عالم  افتخار  

پرسش : با سلام دیگر و عرض صمیمانه روز بخیر به شما . بازهم میخواهم برای لحظاتی مزاحم تان شوم !

 

پاسخ : درود بر شما ؛ مهربانی میکنید ؛ مزاحمت نه بلکه لطف الهامبخش و کارنامه روشنگرانه ی وطنی و فراتر است . به من نیرو و شادی و شگوفایی می بخشید . گفت و شنود برترین ممیزه و فضیلت بشری است و یکی از امتیازات بنیانی ی گوهر آدمی !

پرسش :

– راستش من بخش دوم گفت و شنود را وقتی مجددا  مرور کردم برایم چنان جالب افتاد که یکبار دگر به کتاب دانشمند معاصر دنمارکی ” یوکیم گراف”«1» که پژوهش حجیمی در مورد زندگی فیلسوف بزرگ دنمارکی ” سوران کیکگارد” نوشته است، مراجعه نمودم . الان ؛ طبق فرموده ی جناب شما ، ما همه به این نتیجه میرسیم که با طرح سوالات و جوابات کوته و موجز و عجولانه ؛ تشریح و تصریح مسایل بسیار بغرنج علمی و ساینتفیک به هیچصورت میسر نخواهد بود.

اگر جناب شما اجازه بفرمایید، میخواهم با توضیحی نهایت مختصر در زمینه، سوالات بعدی را راه بیاندازم؟

پاسخ : ممنون شما . به اجازه ی تان ؛ پیش از همه میخواهم مراتب صمیمانه ترین سپاس ها و تمنیات خود را به آن ارجمندان در رسانه های جمعی و ویب سایت ها ابراز دارم که با وجد و شور و شعف بسیار به نشر و اشاعه ی این گفت و شنود پرداختند . حتی اگر مجاز باشم این حد و لمیط تفاهم و همیاری و همسویی را به مردمان بزرگ افغانستان و کافه بشریت تهنیت میگویم . این ؛ یعنی اینکه ما بشر بودن را سزاواریم و میتوانیم درین پویه پیشتر و پیشتر رویم تا همه جهان را گوهر اصیل آدمی فرا گیرد و دنیا و هستی از همه آنچه مرضی و معیوب و آفت زاست ؛ نجات یابد!

پرسش : بزرگوارانه پیشدستی کردید . این من بایست پیشاپیش از ایشان سپاسگذاری میکردم ولی راستش نمیدانم به آن عزیزان خیلی دلبند و گرامی خودم که متأسفانه چشم ها را بسته و گوش هارا کر انداخته اند ؛ چه بگویم ؟

در حالیگاه نشریه های شان پر است از کاپی پیست های با اعزاز و اکرام به اصطلاح ترجمه های ایشکوف و پیشکوف ؛ گیورگی و میورگی .. و به همه حال دست پخت های غیر مطمین و کم از کم غیر انطباقی برون مرزی آنهم با عناوین و علاماتی که با روان اجتماعی مردمان ما و مردمان دور وبر ما تصادم میکند و زیانمند بودن همچو تبلیغات و نشرات از آفتاب هم روشنتر است !

پاسخ : لطفاً بیحوصله نشوید ؛ اگر گوهر اصیل آدمی ؛ به راستی اسم با مسماست ؛ عزیزان یاد شده را چندان دیر ؛ بی تفاوت نخواهد گذاشت !

وانگهی من آرزو و اراده ندارم وارد گله گذاری ها شوم و یا در صدد تحمیل خویشتن  بر کسی باشم . تا زمانیکه حرف از من در میان است ؛ همچو مسایل را لطفا بگذارید کنار.

سوال – شیوه ی بعضی از کارکرد های شما در آفرینش اثر بزرگ ” گوهر اصیل آدمی” و بویژه کاربست هنجار های تحلیلی شما  در ” یاداشت هایی از یک سفر” با شیوه عمل فیلسوف بزرگ دنمارکی« سوران کیکگارد»  ( 1813-1855)«2» مشابهت هایی دارند. آیا انگیزه یا الهاماتی از آثار  ایشان داشته اید؟

 پاسخ : نخیر به هیچصورت. من این فیلسوف محترم را اصلا” نمی شناسم .

سوال : حق به طرف شماست. زیرا این شخصیت بزرگ که حدود یک قرن دانشمند ناشناخته باقی مانده بود ، و حالا همه دانسته اند ثروتی است که به همه مردم و بشریت تعلق دارد ، کلیه  آثارش به زبان دنمارکی بوده و به سایر زبان ها منجمله فارسی دری برگردان نشده است.

“سوران کیکگارد” در بزرگترین کوچه ی پیاده رو، درمرکز کوپنهاگن می نشست. به چهره ها و سیما ها ، ژست ها و حرکات  عابرین ..؛ ژرف نگاه میکرد و یاد داشت های فلسفی خود را می نوشت.

شما در- یادداشت هایی از یک سفر- تان عین کار را انجام داده اید.

 سوران کیکگارد ” فلسفه ی هستی ” را، طوریکه من دریافته ام پیامد رشد و انکشاف فلسفه ی کلاسیک ” هیگل”«3» و بعدا” شاخه ی منشعب ازان به نام هیگلی های چپی (مارکسیزم)«4» به مراحل و ابعاد مختلف تکاملی تقسیم بندی کرد.

سوران کیکگارد نشر جریده ای را بنام ” آیبلیکیت” (یک لحظه) تدارک دید و نبشته های خویش را ازان طریق پخش میکرد و به نشر میرسانید. اما متاسفانه توجه ای بر نوشته هایش مبذول نمیشد . روزی نوشت که هرگاه یک فرد  در جامعه نوشته هایم را بخواند و به معنایش بداند، برایم کافی است .

این در حالیست که بعد از یک قرن  برای بار اول در سال ( 1993) «مرکز پژوهشی سوران کیکگارد» در کوپنهاگن پایتخت  دنمارک  تإسیس گشت ، وهم اکنون دانشمندان زیادی دران مصروف  تحقیقات و پژوهش های علمی اند.

حالا بحث مان هم در گستره ی همین موارد است که به نوشته های جناب  شما، هم چنان توجه ی لازمی معطوف نگردیده است. و من فکر میکنم که ما باسواد های بیسواد کم نداریم  و از جانب دیگر شوربختانه اکثر زبده های مان هم به درک و فهم معنا ها و اهداف نوشته های شما نمیرسند. چونانیکه سوران کیکگارد،  که با درنظرداشت  زمان و مکان ، با برداشت ها از سیر تحولات و انکشافات علوم  و فراورده های ساینس و تکنالوژی در یک قرن قبل از عدم توجه جامعه اش، نسبت به ابداعات نوین فلسفی در ان زمان رنج میبرد؛ شما این همه پژوهش ها و اندیشه پردازی ها را با بکارگیری آخرین فراورده های علوم در جهان و به وِیژه در قرن بیست و بیست و یک ارایه می فرمایید که تصور میکنم برای اینان سخت پیچیده است و هضم آن برای عناصر مورد اشاره  کار ساده ای نخواهد بود. آیا چنین نیست؟

  ادامه خواندن قسمت سوم گفت و شنود با آفرینشگر « گوهر اصیل آدمی »:

میتود تصویر و تجسم یافته های معرفتی در شرق وغرب قسمت دوم گفت و شنود با آفرینشگر « گوهر اصیل آدمی »:

مصاحبه
عالم افختار

مصاحبه  کننده :  سلیمان کبیرنوری

پیش تبصره ای در مورد قسمت دوم مصاحبه ی اختصاصی با اندیشه پرداز توانای کشور محترم محمد عالم افتخار:

من خوشنودم؛ ازینکه قسمت اول این مصاحبه در نشرات انترنتی، در گستره ی وسیعی نشر و بازتاب یافت. از جانب دیگر، بعد از نشر آن، واکنش های عدیده کاربران و دوستانی را که با من تلفونی ویا از طریق ایمایل در تماس شده اند، و ازین مصاحبه استقبال گرمی نموده اند ؛ نیز حاصل کرده ام  که نظریات و پیشنهادات ایشان به مقبولیت و جذابیت این مصاحبه، غنای هر چه بیشترمی بخشد. همچنان دوستان پیشنهاد نموده اند که برای معرفی و آشنایی  کتاب ” گوهر اصیل آدمی” ، بائیست سوال ها و پاسخ ها بسیار عام فهم، سلیس و موجز ارایه و به آن پرداخته شود. ضمن ابراز سپاس از دوستان، این نکته را جدا” در مصاحبه ی بعدی مطمح نظر قرار خواهم داد.

با سلام مجدد!….  میخواهم جوابهای کوتاه ، مختصر و روشن، اما  ساده ارایه گردند.

پاسخ : درود و احترامات فایقه به شما و هم اندیشان و همرهان پیشرو در دانش و عمل بشری در کشور و در جهان امروز!  این ؛ کمال مطلوب همهء ماست ولی برای “ساده و روشن” متإسفانه به آسانی نمیتوان معیار تعیین کرد و باز تعیین کننده آن است که از چه صحبت میکنیم .  مثلاً نه  فقط تئوری و فرمول های نسبیت یا فیزیک کوانتم را  نمیتوان به دلخواه هرکس ؛ در هرشرایطی چنان “ساده و روشن” کرد که او میخواهد و می طلبد بلکه حتی طبقه و جامعه و سرمایه و استثمار و عدالت و آزادی و حق و کشف و راز و جهان و جهانشمول… را هم نمیتوان طوری بیان داشت که همه گان به یکسان و بی درد سر آنها را درک  نمایند. اگر چنین مطلوبی به دست آمدنی می بود ؛ اینک دنیا گل و گلزار بود و از جمله کم از کم «مترقی» های افغانستان  در سرخی ی فلان شفق داغ جمع و جور می بودند!  فقط اطمینان میدهم که در«گوهر اصیل آدمی» اساساً برای “ساده و روشن” ساختن جهانشناسی و فروعات آن ریاضت کشیده شده است و بس!

سوال –  پشتی جلد کتاب  چنان با مهارت طرح و دیزاین شده است که بیننده را آنا” بخود جلب مینماید. گزینش، آرایش و آمیزش رنگ ها و به ویژه نور پردازی ها را که از قلب بر می خیزد، میتوان از تراوش فهم هوشمندانه ای برشمرد. خاصتا ًقلب نورانی ایکه همه جهان را در خود دارد؛ صد ها سوال را در ذهن انسان تداعی میکند. اما انسانی که به  درختی گویا پناه برده است، شعری از مولانای بزرگ را در ذهن زنده می سازد که فرموده اند:

دی شیخ با چراغ همی گشت گِرد ِ شهر

کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

– آیا این حدس و گمان، به واقعیت قرین خواهد بود یا خیر؟ در غیر آن چه پیوندی با محتوای کتاب میتواند داشته باشد؟

ادامه خواندن میتود تصویر و تجسم یافته های معرفتی در شرق وغرب قسمت دوم گفت و شنود با آفرینشگر « گوهر اصیل آدمی »:

” بین من و تو” فلم هنری جدید به نمایش قرار داده میشود.

مصاحبه  کننده: امان  معاشر  خبرنگار  آزاد خالنم برشکی

خانم برشکی ژورنالست وفلمساز  مستعد کشورما است  که در کانادا ,و نیویارک اموزش کار مسلکی خود را آموخته ودر خدمت سینمای کشور ما افغانستان عزیز قرار دارد.بخاطر معلومات بیشتر از فلم جدید هنری شان در پای صحبت انها می نیشینم تا در مورد فعالیتهای هنری شان معلومات همه جانبه بدست آوریم.

سوال – نام فلمی که شما مشترکآ با عدۀ یی ازهنرمندان افغان ساحته اید چی است.؟
جواب-
آقای معاشر! نخست از اینکه به سلسله فعالیت های ارزشمند ژورنالیستی خود بار دیگر بنابر عشق سرشاری که به فرهنگ افغانی دارید لطف فرمودید که با من مصاحبه فرماید صمیمانه تشکر و اینک بجواب  سوالات شما میپردازم.نام فلم مورد بحث که در بیست قسمت مسلسل بشکل یک سیریال آموزشی  ترتیب گردیده ” بین من و تو” میباشد.
سوال-
نام فلم شما واقعآ نام با مسمی است انگیزه ی انتخاب تان چیست.؟
جواب-
هدف من بحیث نویسنده داستان فلم این بود که در مجموع در لابلای صحنه های مختلف در این فلم که دو برادر پیش میبرند طرزهای تفاوت  دید بین دو شخص را چه هردو مرد, یا  زن و مرد, از یک قوم و یا چند قوم و یا یکی از شرق و دیگری از غرب باشند در حل قضایا تمثیل شود که در این فلم از یک گروپ مردها وزنهای با استعداد و توانا از اقوام مختلف اند که با اشتراک در صحنه های مختلف طرزهای دید دو برادر را بشکل تمثیل کرده اند که یکی در افغانستان و دیگری در خارج از افغانستان ( شرق و غرب ) تحصیلات عالی عدلی و قضائی را آموخته اند و در محاکم فامیلی, مدنی و جنائی افغانستان یکی بحیث مدعی العموم به نمایندگی از دولت و دومی بحیث وکیل مدافع مستقل به نمایندگی مؤکللین  خود در مقابل یکدیگر قرار میگیرند و دفاع میکنند , بالاخره علی الرغم اختلافات جدی شرقی و غربی بودنشان در دید و قضاوت به یک واقعیت تلخ فامیلی خود که مادر و یک پسر اطلاع دارند و پسر دومی از موضوع اگاهی ندارد اما مادربنابر شفقت مادری نمیخواهد پسر دومی را از قضایا مطلع سازد بالاخره در جریان پیشبرد موضوع حاضرین صحنه در قسمتهای مختلف آهسته آهسته به مطلب پی میبرند. که من نمیخواهم در این فرصت به جزئیات موضوع بحث کنم. البته انشاالله درلابلای نمایش فلم دیده خواهد شد که علی الرغم دخیل بودن دست زورمند و زردار در قضایا،  موضوع چه نوع حل و به چه نتیجه خواهد رسید.
سوال-
شما از کدام مدت بدینسو اقدام عملی بر ساختن این فلم نموده اید و چه وقت به نمایش گذاشته خواهد شد.؟

خانم  برشکی
بازیگران فیلم

جواب- کار این نمایشنامه یا فلم  از ماۀ مارچ سال جاری آغاز و در مدت هفت ماه تکمیل گردید که انشاالله در جنوری سال آینده در تلویزونهای افغانستان به نمایش گذاشته خواهد شد. اما نباید فراموش کرد که ما ازآغاز فلم  درافغانستان حرف میزنیم لهذا ممکن پیشتر و یا دیرتر از وقت معین به نشر برسد.
سوال-
همکاران شما در فلم کدام اشخاص اند ؟
جواب-
من شخصآ نویسنده تمام بیست قسمت  فلم  مسلسل(سریال) “بین من و تو” میباشم. با ید متذکر شد که درابتدا وقتی فلمساز ورزیده آقای احمد علمی با من در ارتباط  نوشتن و ساختن یک فلم  تماس گرفتند من چیز دیگری در سر داشتم. اما وقتی در صنف (یوگه) بودم دفعتآ نوشتن فلم ” بین من و تو” در فکرم خطور کرد که از یکطرف نوشتن آن  برایم بسیار آسان و کارش برای ما علی الرغم مشکلات  آموزنده بود و از جانب دیگر تآثیرات اجتماعی آن برمردم افغانستان در سطح فامیلی و ملی مفید و مؤثر دیده می شد لهذا موضوع را پیشنهاد کردم که از طرف محترم آقای احمد علمی نیز پزیرفته شد.
سوال
فلمساز(دایریکتور)کی است؟
جواب-
سوال دلچسپ است. چنانچه قبلآ عرض شد که فلم  دارای بیست قسمت میباشد. با درک اینکه یک پروژه بزرگ است و از جانب دیگر من بحیث افغان کانادائی متأسفانه نوشتن و خواندن فارسی دری,همچنان رسم ورواجهای مختلف افغانستان را نمیدانستم و نیز به مقررات امنیتی شهرکابل معلومات دقیق نداشتم لهذا تصمیم بر این شد که کار را در دو قسمت انجام دهم  یعنی در ده قسمت اولی بحیث فلمساز نیز با آقای احمد علمی که فلمساز بسیار ورزیده اند و برادرشان آقای حامد علمی که فلمبردار ماهر اند مشترکآ کار نمایم و ده قسمت دومی را چون من بیشتر تحمل دوری از فامیلم را در کابل نداشتم لهذا بعد از بازگشت من به کانادا فلمسازی آنرا آقای احمد علمی به تنهائی با حامد علمی که دایرکتر فلمبرداری  بود بشکل بسیار عالی تکمیل نمایند و من کما فی السابق از کانادا به نوشتن نقش نویسی و انتخاب بازیگران به کار خود الی تکمیل  فلم دوام بدهم. و  نیز باید متذکر شد که ما در مجموع  گروپ FKH Media ثابت ساختیم  که یک زن و یک مرد از دو قوم مختلف( پشتون و هزاره) علی الرغم تربیه شان در دو جامعه مختلف یعنی شرق و غرب و دیدهای متفاوت میتوانند بحیث یک افغان واحد  چون خواهر با برادر کارها و پروژه های بزرگ را برای انکشاف وارتقای کشور درفضای صمیمیت و دوستی  پیش ببرند.

ادامه خواندن ” بین من و تو” فلم هنری جدید به نمایش قرار داده میشود.

اکنون شما دوستان را به دنیای موسیقی افغانستان دعوت مینمایم

عزیزان  و دوستداران   موسیقی  با نام  مرحوم  محمد سلیم سرمست موزیشن معروف  افغانستان  آشنا  هستند.  خوشبختانه  استاد مرحوم فرزندان  هنرمندان ودانشمند  از خود بجا گذاشتند. داکتر  احمد ناصر سرمست  فرزند رشید خانواده  مرحوم سرمست در رشته  موسیقی  تلاشهای فروان  نموده اند . شما عزیزان را به  شیندن  صحبتهای  داکتر  سرمست  دعوت مینمایم  وقابل  یاد آوری  که  صحبت   او را از سایت جدید آنلاین برای  شما دانلود نموده ام ، بشنوید

صحبت داکتر احمد سرمست