گریه ای چشمان من ،ازشعله های اندرون
شمع اگر روشن نگردد، اشک اوناید برون
ماه رخسار خنده برلب ،رفت بسوی دیگری
حُبِ وی بر دیگران ، شد مایۀ عشق فزون
نی توانِ سیم دارم ، نی هنردر زرگری
ناامید افتاده ام ،درگوشه یی خوار وزبون
دل تپد در سینه ام ، برامید رجعت اش
کاش برگردد بسویم، با «الیه راجعون»
ای خدا رحمی نما ، آزاد سازم از هوس
تا نسوزم بعدازین ،درحسرتِ دنیای دون
یا که بالم برگشا و پرزنم برسوی او
یا که حُبِ آن صنم را،ازسرم گردان بیرون
مسعود حداد
16جنوری 2015
امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.