چالش های فرهنگی درافغانستان : دوکتورعلی احمد کریمی اتشه فرهنگی مسکو

 karimi ahmad ali درقانون اساسی افغانستان،حاکیمیت ملی به ملت تعلق دارد. ملت افغانستان متشکل ،ازاقوام پشتون ،تاجک،هزاره،ازبک،ترکمن،بلوچ،پشه یی،نورستانی،ایماق،عرب،قرغیز،قزلباش،گوجر،براهویوسایراقوام میباشد.اقوام افغانستان رادرطول تاریخ پیوندهای تباری،تاریخی وفرهنگی مشترک بهم مرتبط گردانیده است وبطورمشترک ازتمامیت ارضی خود دفاع نموده اند.ما ملت سر بلند هستیم که در فرازونیشیب تاریخ با وجود هجوم های بی وقفه وبی مانند میراث نیکان خود راحفظ نموده ایم. پولورالیسم فرهنگی وآگاهی مشترک ایمان مردم ماراآبدیده ترگردانیده وازمحک دشوارترین آزمایشها جان به سلامت برده اند.ما امروزوارد مرحله جدید آزمایشها فرهنگی گردیده ایم.دراین مرحله ای چالش برانگیز ما باید حساس تروآگاه ترازگذشته باشیم تا

با انحراف ازپولورالیسم فرهنگی منافع تاریخی ما دچارعوافریبی های مقطعی نگردد زندگی نوین باید برمبنای خواسته ها ونیاززمان ساخته شود واز پشتوانه وپایندگی فرهنگی وعلمی نیاکان خود هم غافل نباشیم. ما باید مسیرنوین رامطابق به ویژه گی های ملی وفرهنگی خود وبدون افراط وتفریط بطورمشترک وآگاهی خاص طی نمایم.مفهوم وزیبایی های میراث های فرهنگی را به مردم به زبان ساده شرح دهیم تا مورد انتقاد ونفرین شان قرارنگیریم.ویل دورانت که تاریخ بیشتراز20تمدن را نوشته میگوید« لعنت برکسی که مردم راسریع ترازآنچه توان آموختن را دارند درس بدهد.» تاریخ گذشته رانیزبازشتی ها وزیبایی های آن بپذیریم.قهرمانان بایدتقدیروجنایتکاران باید محکوم گردند. ملت افغانستان درقلب آسیا زاده شده است. ما همه پیروان دین اسلام هستیم.ما وارثان وحاملان فرهنگ اسلامی،ملی وغربی می باشیم. دردنیا هرکشوری به فرهنگ خود عشق می ورزد اما حساب عشق جنون انگیزازعقل جدا است. قدرت های بزرگ جهان با تهاجم های نظامی ومقوله های فلسفی و وارداتی ازتجزیه افغانستان ناامید گردیده اند چون فرهنگ اسلامی وملی ما رقیب پذیراند ودرروند فرهنگ ستیزی که فرهنگ فرهنگ هارا میمیرانند ومی پژمرانند فدرت هظم وجذب رادارند ودراین روند آمیزه های نیک هرفرهنگ را باتساهل وتسامح استقبال وازآمیزه های مضرپرهیز می نمایند ولی    متاسفانه طی سالهای اخیر چالش های فرهنگی مانندزبان ومذهب باتحریک بیگانگان درداخل خطربه تمامیت ارضی گردیده است وبرماست که با این اسلحه بیگانه گان برعلیه آنها مبارزه نمایم.

فرهنگ اسلامی

فرهنگ اسلامی درجغرافیای کشورما فرهنگ مسلط است.درقانون اساسی ما هیچ قانون نمی تواند مخالف معتقدات واحکام دین مقدس اسلام باشد. اسلام دین عبادی وسیاسی است. دین الگوی زندگی مسلمانان است که ازگهواره تا قبربا این الگومی زیند ومی میرند.  قران مخالف احساسات قومی وقبیله ای وبه هم پیوستگی های کاذبانه می باشد. درافغانستان پیروان مذاهب گوناگون درکنارهم زندگی می نمایند که مهم ترین آن ها مذاهب چهارگانه سنی ها به نام های حنفی،مالکی،حنبلی وشافعی ومذهب جعفری می باشند. سنی ها پیروان مذاهب چهارگانه اند وشیعه های افغانستان پیرومذهب جعفری اثناعشره می باشند.

شیعه وسنی دراصول دوتفسیرازیک دین است. هردوبه فرقه های مختلف تقسیم گردیده اند.درافغانستان پیروان شیعه وسنی درطول تاریخ درکنارهم درفضای دوستی وبرادری زندگی نموده اند،هردومنافع مشترک ودشمنان مشترک دارند،هردو توحید،رسالت ومعاد را از اصول دین می دانند،مبنای فقیه هر دوبراساس قران وسنت اقتباس گردیده است.اما دشمنان اسلام سنی وشیعه رادوفرقه متخاصم تبلیغ می نمایند واین تفرقه افگنی ها باعث خشونت وکدورت بین یک دین وملت واحدگردیده است. دین واحد ضامن تمامیت ارضی افغانستان واحد است ومذاهب باید گوناگون ومتنوع باشند چون هرکدام باتفسیرهای متنوع ازقران وسنت وفقه همه رابه دوستی،برادری،همدردی وهمنوایی ازیک منبع واحد دعوت مینمایند.

اسلام عنایت الهی است انسانها را پاکدل وجامعه رانورانی وپرخیروبرکت میگرداند وانسان را ازانواع شرک به خداوند که همه آفریده اوهستیم نجات میدهد. تمدن هادراثرفقدان معنویت نابود وبلای جان جامعه میگردد. دراسلام قران قانون اساسی امت مسلمان است،قران دردلهای پاک جا گزین میگردد. قران مارا ازافراط وتفریط های سیاسی ومذهبی،تکبر وغرورهای ابلهانه وامتیازات پوچ وپوشالی طبقاتی آزاد وبه تسامح وتساهل وانعطاف ومیانه روی دعوت مینماید،سخنان لقمان به فرزندش درعصرپست مدرن عالی ترین الگوبرای بقای تمدن بشریت ازتندی وخشونت وقهر وتهدید میباشد.

پسرکم نمازرا برپا دار به کارهای خوب مبادرت بورز ازخوبی ها دفاع وبا بدی ها مبارزه کن برای نیل به هدف راحت طلب مباش،با مردم تندی وخشونت مکن،مغرور وخودخواه مباش،روش تودرزندگی براساس اعتدال ومیانه روی باشد،یعنی ازتفریط وافراط خودداری ورز درسخن گفتن گلو پاره مکن وبا منطق حرف بزن،بانگ بلند سزاوارانسانها نیست،بد ترین صدا ها صدای خران است.

فرهنگ ملی

فرهنگ ملی ما میراث نیاکان ما پیش ازاسلام است. فرهنگ ملی ما ازآن جمله نوروزباستانی عامل

 دوستی وعشق به زیبایی وسازندگی است. مردم ما دربهارطبیعت نه تنها به خانه تکانی منازل خودمی پردازند بلکه با زودودن کدورتها وکینه ها ازدل به استقبال عروس بهارمی روند.جشن نوروزنمایشگاه هنرهای زیبا است.مردم ما درنوروز باستانی با نمایش ابزارکارومواشی خود عشق و علاقه خود را به کار وهنروصنایع دستی خود نشان می دهندونوروزبه ما می آموزد به همه عشق بورز وبه هیچ کس بدی مکن، زیبایی ها را ستایش وبدی ها را فراموش کن.فرهنگ ملی ما ازقبیل هنروموسیقی،لباس وصنایع دستی درسراسرجهان ازشهرت ومحبوبیت فراوان برخوداراست.

فرهنگ ملیما فرهنگ گفتگو،اعتماد واحترام متقابل به فرهنگ های جهان است ودرگهواره تمدن ما فرهنگ های گوناگون جایگاه والا داشته اند وهیچگاه احساس بیگانگی وبی مهری نه نموده اند.

زبان تاریخ وروان ماست 

زبانهای ملی کشورما تاریخ وروان ماست.زبان و وطن مادران مهرپرور اند. که دردامن هردوبزرگ

 گردیده ایم ومادرطعم شیرنی زبان را دراین زادگاه مقدس به ما چشانیده است.زبان نیروی بالنده وروینده فرهنگ است. با زبان تاریخ،فرهنگ،علم،ادب وهنرازنسل به نسل دیگرمنتقل می گردد،اگرزبان منقرض گردد تاریخ وفرهنگ میمیرد. درکشورما پشتوودری زبانهای رسمی دولت اند. هردوزبان ریشه درتاریخ دارند. هردوزبان ستایشگران آزادی ومعنویت ،زیبایی وفضیلت واحترام به کرامت انسان اند.

زبان دری ازمهم ترین عناصرگنجینه های تاریخی وفرهنگی ما است. دردنیا کمترقومی رامی توان پیدانمودکه زبان امروزی شان با زبان ده قرن قبلشان شباهت داشته باشد. بزرگان ما این زبان شرین را که عنصربهم آمیخته ملت ما است زنده نگاه داشته اند وبه مدارج بالاترتکامل داده اند،مردم ما امروزبههمان زبانی حرف می زنند که دراشعار رودکی،مولوی،سنایی وعنصری می خوانیم. بیهقی به قرن ده تعلق دارد وامروزبه ما تاریخ وزبان می آموزد،این آثارجاویدانه نیاکان ما ازسینه تاریخ راوی وگزارشگر نیازمندیها، غم ها ودرد های مشترک ما است که ازسوی مردم ما با شوروشوق عاشقانه پذیرا گشته وسینه به سینه سپرده شده است وبه آیندگان انتقال داده اند.این فرهنگ وزبان فراگیررا نمی توان زبان یک قوم دانست واینکه چرادوهزاردوصدسال پیش زبان دری چنان توانمندوپویا گردید وتوانست پاسخگوی نیازهای فرهنگی ومنادی آزادی وعدالت گردد وسایرزبانها نتوانستند بارسنگین نیازهای اجتماعی وسیاسی رابدوش کشند ،پاسخ این سوال را پدران درخاک نهفته ما نخواهد داد. اما آنچه واقعیت است این است،اگرما بخواهیم ازستم ملی در مفهوم گسترده آن یعنی زیرپاگذاری حقوق وآزادی های اجتماعی،سیاسی،فرهنگی واقتصادی سخن به میان بیاوریم تمام مردم ما درطول تاریخ تا امروزچه ازسلطه گران بیگانه ویا ریژیم های دیکتاتوری حاکم مورد تجاوزوظلم وستم قرارگرفته اند وزبان بارقسمت سنگین فرهنگ ما را بدوش کشیده،این زبان موردتهاجم  ترکها ومغول قرارگرفت ولی امروزترکها ومغولها به این زبان عشق می ورزند وآثار

جاویدان این زبان به سبک زمان تکثیرمی گردد.فردوسی خالق شاهنامه استاد بزرگ فرهنگ وادب بود

    که فرهنگ آسایش جان بود    زگوهرسخن گفتن آسان بود

   دلت دارزنده به فرهنگ وهوش    به بد درجهان تا توانی مکوش

  چوهنگام فرهنگ باشد تورا        به دانایی آهنگ باشد تو را

پویایی وجذابیت زبان فارسی درچاردیوار جریان های فکری محدود محبوس نمی گردد.جنگ وکینه توزی با این فرهنگ دشمنی با خرد ومعنویت است، با منطق،عرفان،فلسفه،هنروادبیات این زبان شرین بزرگترین شخصیت های جهان افتخارمی نمایند وسرتعظیم واحترام را درمقابل بزرگان ما خم می نمایند هانری ماسه استاد دانشگاه سوربون فرانسه درجشن بازنشستگی خود گفت. من عمرم را وقف ادبیات فارسی کردم وبرای اینکه به شما اساتید وروشنفکران فرانسوی بشناسانم که این ادبیات چیست،باید به مقایسه بپردازم وبگویم که ادب فارسی برچهاراستوانه اصلی استواراست : فردوسی وسعدی وحافظ ومولی،اما فردوسی همسنگ وهمتای هومریونانی است وبرترازاو: سعدی آنا تول فرانس ما را بیاد می آورد، حافظ با گوته آلمانی قابل قیاس است که خود راشاگرد حافظ وزنده به نسیمی که ازجهان او به مشامش رسیده می شمارد: اما مولوی، درجهان هیچ شخصی وجود ندارد که بتوان مولوی را باوی تشبهه کرد!

ما به زبانی که حرف می زنیم همان زبان بزرگان ماست که به ما آموخته اند وتازمانیکه میمیریم نابود نخواهد گردید. بحث زبان درکشورما فوق العاده داغ گردیده است واین بحث ها بیشترعوامل سیاسی دارد به ما می گویند اصطلاحات وواژه های راکه بزرگان ما به ما آموخته اند بکارنبریم. درزمانیکه من درمکتب نجات شاگرد بودم کتاب درسی ما قراةت فارسی بودوبا گرایش های سیاسی تنگ نظرآنه به دری تبدیل نمودند درحالیکه دری وفارسی هردویک زبان اند. زبان مانند زمان تغیرمیکند ونیازبه پویایی وتکامل دارد اگراز کاروان علم وتکنالوژی واقتصاد عقب ماند درموزیم تاریخ به یادگارگذاشته خواهد شد. تلاش وزحمات دانشمندان ما برای معرفی، حفظ وغنای زبان فارسی قابل قدراست وخدمت بزرگ را انجام داده اندورنه به سرنوشت جمهوری های آسیامیانه گرفتارمی گردیدیم.

انقلاب بلشویک ها تاثیرمخرب وتنگ نظرانه براقوام کشورهای آسیامیانه گذاشت حالااین کشورهابعداز 75سال درواقعیت های خودبودن وتنها بودن دست وپا می زنند. بوروکراسی طولانی بلشویک ها واستالین تا هنوزمانع نوآوری واژه های این کشورها گردیده است واین تاراج فرهنگی درتاریخ بشریتبی سابقه بود. باستانشناسان جهان امروزعمق تمدن این کشورها رامی دانند. شهرچارجودرترکمنستان سابقه دوهزارساله دارد وازمراکزبزرگ دانشمندان جهان بود وبنام مروارید شرق شهرت داشت.

سمرقند،بخاراومروبنام مثلث فرشته ها یاد می شد وبزرگترین مراکزفلسفی وعلمی دانشمندان جهان بود ودرداستان هزارویک شب ازمروبنام ملکه دنیا یاد گردیده است. زبان رودکی درتاجکستان اگرشوروی سقوط نمی کرد درحال انقراض بود. دولتمردان تاجکستان بعد از25 سال سقوط شوروی که سنگ فرهنگ آریایی رابه سینه می کوبند تا هنوزبه زبان روسی حرف می زنند وزبان روسی وفارسی درمیان مردم معمولی مخلوط گردیده است.

درزمان صدام صحبت کردن به زبان فارسی تبدیل به تابوشد. تنها خانواده های ازسیل تبعید درامان مانده بودندکه هویت اصلی خودراپنهان میکردند تامجبوربه تبعید وآوره گی نگردند. حضورپررنگ زبان وفرهنگ فارسی درعراق صدام را تاحدجنون خشمگین میکرد. ظاهراهیچ اثری اززبان فارسی درعراق نماند وصدام غره ازاین پیروزی عظیم به مردم عراق منت می گذاشت که آنهارا ازشرستون پنجم ایران رهانیده است. اما این امرباعث تقویت زبان فارسی شد .امروزبساری ازسیاستمداران عراق ازآن جهت زبان فارسی را می دانندکه ازبیرحمی صدام به ایران پناه برده بودند. «بی بی سی 13می 011.»درتمام دنیا وحدت ملی کامل وجودندارد اما باید تلاش ورزید تا تمام مسایل ورویدادها درفضای منطقی وخردمندانه حلاجی گردد وبه خوبی ها ارج گذاشته شودتا لااقل کدورتها کاهش یابد. نسل امروز بار مسولیت بزرگ رابدوش دارد. سکوت وپنهان کاری وجلوگیری ازکشف اسرار، وضع را دشوارترمیگرداند. دامن زدن بیشتر اختلاف های قومی،مذهبی وزبانی بزرگترین چالش ها به امنیت ملی ما گردیده، نزاع های قومی،زبانی ومذهبی آگاهی وارزشهای یک ملت واحد رابه قوم هاتبدیل گردانیده است.

 ما مانند سایرمردم دنیا به ملیت های خود افتخارداریم ولی نژادگرایی راننگ ابدی به تمایت ارضی وگنجینه های بزرگ فرهنگی وتاریخی خود می دانیم.

      پته خزانه

زبان پشتوگنجینه فنا ناپذیرفرهنگ ما است. دراشعاررحمان بابا همان رازدانی وروشنفکری دینداری

 مولانا وحافظ جلوه گراست.  اشعارعارفانه اودرذهن مخاطب  تصویرزیبای را از همان خلوت نیشینان، ریاکاری زاهدان، تندخویی پشمینه پوشان، آلودگی مقدس نمایان ودست بوسی زهد فروشان حافظ تمثیل می نماید. دراشعاررحمان بابا اخلاق وحکمت موج می زند، تصورمن این است که رحمان بابا عقیده خود را به مخاطب تحمیل نمی نماید،هم عاطفه رانشان می دهد وهم عواطف مخاطب رابرمی انگیزد،اوحقیقت رادرترازوی انصاف وزن می نماید،حقه بازان ولجوجان بی انصاف رابه کسی مقایسه می نماید،که الاغ خود رابا اسب دیگران یک سان می داند ودرواقع وجدان مخاطب را قاضی اعمال وکرداراومی گرداند. زرغونه انا ازافتخارات جاویدان فرهنگ ما است. این بانوی نابغه عمرزود گذررا به لغزیدن قطرات اشک ازگوشه چشم نرگس مقایسه می نمایدوبااین تصویرزیبا توجه پیروان فلسفه هگل را که همه دراین جهان به مرکب تند رو تغییروتحول سوارند به تاریخ فرهنگ وتمدن ما جلب می گرداند. اما متاسفانه که درباره این افتخارات بزرگ فرهنگی درسطح لازم کاروتحقیق نگردیده است. نخبگان زبان پشتو ماشوخیل رادرغزل سرایی چون حافظ زبان پشتومی دانند.اگراین آثارگرانبها لااقل به زبان فارسی ترجمه می گردید بزرگترین خدمت به علاقمندان ادب وفرهنگ می بود وبی مهری به سایراقوام صورت نمی گرفت. امیدواریم که نخبگان زبان پشتودرآینده این خلاء راپرنمایند. ارزش هرزبان به رویندگی وتکثرآن است. زبان باید پا به پای علم و دانش تکامل نماید،زبان باید قدرت هظم وجذب آثارعلمی،ادبی،اقتصادی وفلسفی خود ی وجهان راداشته باشد.

دیکتاتورها برای خوشی ورضایت دوستان جاهل کوشیدند تا این گنجینه پنهان را به سایراقوام تحمیل نمایند،کورس های جبری ورشوه بگیرزبان پشتوبعدازختم مکتب ودانشگاه دردفاتردولتی بازگردید وبا وعده دادن امتیازات بیشترباعث بی علاقگی اکثریت به این گنجینه پنهان گردید. دوستان جاهل بجای کشف پته خزانه وتحلیل اسرارمعنوی آن به کوبیدن عیب دیگران وتحریک مردم معمولی به پنهان کردن عیب خود ادامه می دهند.ما بایدازاین حقیقت چشم پوشی نه نمایم که ذات انسان جبررا نمی پذیرد.تبلیغات سیاسی که صرفا آهنگ کوبیدن واژه های غیر (خودی) را دارد دردل ها نخواهد نشست وعملاباید به پویایی آن اقدام نمود تا درروند جهانی شدن فربه ترگردد.

                                    دوکتورعلی احمد کریمی اتشه فرهنگی مسکو