بوسیلهٔ نوشته های فرزندان مرحوم میر غلام محمد غبار اطلاع حاصل کردیم ، که فرد مشهد نشینی بنام کاظم کاظمی ؛ در شرائطی که دیگر افغانها را از مشهداخراج میکنند؛اما او افغانستان در مسیر تاریخ را بدون اجازه و استشاره قانونی؛ ایرانی نویسی کرده است ؛ باوجود در خواست وممانعت خانوادهٔ مرحوم غبار ؛ او مانند کسیکه اجرت اینکار ار از قبل دریافت کرده باشد ؛ این دستبرد را بسر رسانیده است !
در حقیقت طرز ادای اصطلاحات ، مراودات محیطی و شکل گرامری زبان پارسی دری ، که در آن لحن کلام ، آهنگ زبان و سکهٔ صدای این مؤرخ نهفته است ؛انرا بادستنویس خورده کاتب ایرانی قلم و ایرانی صداعوض کردهاند .
- اگر تاریخ بیهقی را از ادبیات بیهقی منزوی کنیم ، صیاق کلام و عِطر زمان و دوران بیهقی را از آن زدوده ایم ؛ اگر ادبیات وطریق بیان علامه ابوالفضل را از آئین اکبری بیرون کنیم، این کتاب بروایتی خشکی مبدل میگردد ؛ چنانچه ترجمهٔ اردوی آن شاهد این مدعاست .
تنها از طریق طرز بیان وادبیات کاتب فیض محمد هزاره در سراج التوریخ ما آگاه میشویم ، که ملت ستمکش هزاره ، قربانی چه ظلم وجنایت هولناکی در عصر امیر عبدالرحمن شده بودند .
دولت ایران مشتی افراد بیخبر و سبک مغز را مورد نوازش وتفقد اداری ، مطبوعاتی ، و … قرار داده است ، در نتیجه این هیچمدانان خود را چیزدان تصور کرده ؛ لهذا آنها را در نقش مؤرخ ، ادیب ، شاعر ، و … کوک کرده و میچرخاند! (۱) ؛ واگر نه شخصیکه حداقل قریحه وسواد داشته باشد ؛ میداند که ادبیات مؤرخ معرف احاطه و شناسائی او در موضوع مورد بحث اش است ، یعنی ادبیات در زبان اصلی مؤرخ بخش جدا ناشدنی از تاریخی که نوشته است میباشد ؛ لهذا تحریف این ادبیات تحریف بحث تاریخی است ؛ آیا اینها مقصد دیگری دارند بجُز از تحریف تاریخ ، زبان و فرهنگ ما ؟!
اگر تاج التواریخ ایرانی نویسی شده را بخوانیم ؛ما با ادبیات نیمه پارنوگرافی مجله های زن روز و اطلاعات هفتگی عصر رضاشاه مواجه میشویم ، که این نزول سطح قلب هر افغان باحساس را جریحه دار میسازد ،که تاج التواریخ یا هر اثر دیگر مربوط بتاریخ ،سنت و روایت ملت ما مستحق چنین بیعرضگی و بیحرمتی نیستند !!
این ایرانی نویسی ها برای ما واقعاً ماتم و عزای فرهنگی هستند ؛ لهذابه تمام ملت افغان ومخصوصاَاهل قلم و فرهنگ ؛ جدا از موضع و نظر شان در مورد اثر مرحوم غبار ؛ فرض است، که بپا ایستاده شوند تا آهنگ کلام این مؤرخ بزرگ را سلاخی و سانسور نکنند ! ؛ زیرا این دشمنان علم و آگاهی ملت ما ؛ بهمین نکته اکتفا و بسنده نخواهند کرد.
راد مردی که عمر را در زندان ، تبعید و تبعیض بسر برد ؛ اما تاریخ این ملت را نوشت ؛ نباید اجازه داده شود، که مشتی افراد معلوم الحال، ادبیات و زبانش را زندانی ایرانی نویسی ئی فارسی شیرازی بسازند ! .
او در خانوادهٔ دری زبان تولد شده ، در دامان پاک و پر از مرحمت مادری بزرگ شده ، که با همین زبان درس مردم داری و وطنپرستی را برایش آموخته است ، این مؤرخ با همین زبان پارسی در ی فکر کرده ، و در همین زبان نوشته کرده ، و در حالیکه بهمین زبان تکلم میکرد ؛ این جهان را وداع نموده است .
این بالاتر از استعمار فرهنگی در یک جهت و فرهنگ فروشی در جهت دیگر قضیه است ، که صیاق کلام ، جهت و مرام سخن مؤرخی را با تعویض کلمات ،اسما وافعال تغیر بدهند ؛یا اینکه صادقانه، و درشت بنویسند که بزبان ایرانی ترجمه شده است ؛ تاهمه بدانند که این متن اصلی و کلام نویسنده نیست ؛ در صورت غیر تاریخ ؛ خاکفروشان و فرهنگ فروشانرا در عین ترازو وزن میکند .
اتنهی .
۱ـ این شیوه را انگلیس زیاده از دوصد سال میشود که اختراع نموده است ، یعنی مهرهها و دستیاران آیندهٔ خود را از قبل زیر نام شاعر ، فیلسوف، مؤرخ ،عالم دین و غیره ، معروف و مشهور میسازد ؛ تا گاهئیکه این مهرهها فعال میشوند؛ موجودیت شان شک و تردید خلق نکند