دراثربحرانهای سیاسی واقتصادی،فرهنگ ها بیشترازهمه صدمه می بینند. موقعیکه ثبات سیاسی واقتصادی دچاربحران می گردد کشورها دراثربرنامه ریزی های سازنده زودتربه اصلاحات اقتصادی موفق میگردند اما احیای ارزشهای فرهنگی نیازبه زمان طولانی دارد.فرهنگ درروابط اجتماعی مانند سیاست بایدها ونبایدها رادربرمیگیرد وبخشی ازفلسفه سیاسی درقلمروروابط عمومی می باشد.
تاریخ تمدن بشرحاصل فلسفه سیاسی،اخلاقی واقتصادی فلاسفه بزرگ جهان میباشد. فرهنگ ستون فقرات جامعه است وتنها درامپراطوری فرهنگ انسانها ارزش،استفاده ومزایای اقتصاد وتمدن رامیدانند.فرهنگ چیست؟ جامعه شناسان فرهنگ رامجموعه از
علوم،دانشها،هنرها،افکاروعقاید،زبان،اخلاقیات،آداب،رسوم،دین،صنایع،معماری،طرزمعاشرت،طرزآهنگهای موسیقی،نوع پوشاک وخوراک،خلق وعادت وتمامی دگرمظاهرزندگی و…انسانها موجود زنده وبا هم ارتباطات اجتماعی گسترده دارند،وقتیکه ارتباطات اجتماعی دارند فرهنگ دارند. عده ازدانشمندان علوم اجتماعی فرهنگ را الگوی اندیشه وکردارانسانها میداند،ویژگی های فرهنگی هرجامعه بیانگرخصلت های فرهنگی آن میباشد وخصلت های فرهنگی فراگیر،اکتسابی،پویا وقابل تغیراند،فرهنگ عامل وحدت بخش ومتمایزکننده جوامع ونظم دهنده رفتارانسانهاوکنترل کننده غرایزآنها میباشد.درروند فرهنگ زدایی فرهنگ ها،فرهنگ ها رامیمیراند ومی پژمراندوفرهنگ روینده وبالنده بر فرهنگ ضعیف مسلط وآنرابدنبال خود می کشاند،فرهنگ دارای جنبه های مادی ومعنوی میباشد،فرهنگ مادی ومعنوی برای شگوفایی واوج خود به کمک عقل ودل نیازدارند که اولی مغزپرورودومی ایمان پرور است.
پاسکال معتقد بود« دل دلایلی دارد که عقل رادرآن دسترس نیست وبه وجود خدا دل گواهی میدهد وایمان ازاین راه بدست میآید» درتعریف فرهنگ وتمدن آرای متفاوت وجوددارد،طبق برخی ارزیابی ها فرهنگ وتمدن تقریبا یکسان انگاشته میشوند وبنا براین گفتگوی تمدنها همان گفتگوی فرهنگها خواهدبود اما برخی فرهنگ راوجه معنوی وغیرمادی زندگی وجوامع وتمدن راوجه عینی وملموس آن دانسته اندوفرهنگ چون عامل وحدت بحش ساختاردرونی جامعه راتشکیل میدهد. تمدن بیشتر جنبه اجتماعی دارد وفرهنگ فردی،تمدن تامین کننده پیشرفت انسان درهیات اجتماع است فرهنگ گذشته ازاین جنبه میتواند ناظربه تکامل فردی باشد. تمدن زیبا است فرهنگ دلنیشین وآرام بخش است. جنبه معنوی فرهنگ تمدن راازانحطاط وانسان راازاضطراب نجات میدهد،فرهنگ اخلاق جامعه را اصلاح وموجب حفظ وبقای آن که خیر وخوبی است میگردد،اخلاق را قواعد ارزشی وهنجاری جامعه که دررفتارافراد جامعه منعکس میگردد تعریف مینمایند که جامعه رامتقی وپرهیزگار میگرداند وبه فرموده حضرت علی «ع» تقوی فرمانروای اخلاق است. اخلاق را بدودسته اخلاق ایستا ویابردگی واخلاق متحرک ونجبا دسته بندی می نمایند. اخلاق بردگی جامعه رافاسد واعضای را جامعه تنبل وبد عادت میگرداند.بزرگترین کمبود درجنبش های فکری،سیاسی وحتی درقلمرواقتصادی خلاء اخلاقی میباشد.جنبشهای فکری وسیاسی به خاطرخلاءعناصراخلاقی به استبداد های سیاسی ومذهبی میگروند. بحران اخلاقی ارزشهای انسانی راپایمال وراه ورسم های اخلاق بردگی رابرافراد تحمیل مینماید واخلاق بردگی وسیله ای برای تظاهربه تساوی طلبی،وطن پرستی ودموکراسی برای کسب رضایت مردم میگردد. افراد درفرهنگ بردگی استبداد رامیکوبند تا به قدرت راه یابند، وقتیکه وارد قدرت گردیند شمشیرانتقاد راغلاف مینمایند،سنگ دل وبیرحم میگردند، تازمانیکه به مقامی نرسیده اند داد ازعدالت میزنند وقتیکه براریکه قدرت نشستند ظالم وبی انصاف وپررو میگردند و افراد پررو چیزی را می خواهند که حق آنرا ندارند ومسوولیتی را که بدست میآورند ازاجرای آن عاجزاند واحساس مسوولیت نمی نمایند،زورمندان را به خاطر اقتدارآنان احترام وفقرا رابه خاطرناداری آنان اهانت وتحقیرمی نمایند. اخلاق متحرک مملو ازاحترام وعشق وصداقت عمیق به انسانها است وافرادبرجسته از این نوع اخلاق برخوردارند وقلبا به ارزشهای انسانی ارج میگذارند. تنها اخلاق ومعنویت جوامع بشری راازاختلال روانی،بیماری های فکری وآفت های اجتماعی نجات میدهد که علم قادربه علاج آنها نمی باشد میزان اختلال های روانی وسایرآفت های اجتماعی چون خودکشی درکشورهای پیشرفته بیشترازکشورهای درحال توسعه میباشد. هدف زندگی که تمام دستاورد تمدن به آن گرایش دارد خیر وخوبی است وزیبا ترین خیر درفضلیت اخلاقی میباشد. جنبه های معنوی فرهنگ جوامع را از اضطراب وحرص که مولانا از آن بنام ام الرزایل یاد مینماید نجات میدهد .تمام ادیان جهان عشق به وحدت واحترام به ارزشها وکرامت بشری را ازفضایل اصلی اخلاق میدانند..
عطربرتن مزن بردل بمال عطرچه بود نام پاک ذوالجلال
ازهمین سبب اپارتمان نیشینان پست مدرن مفتون لطافت های مولانای سنتی گردیده اند. درپشت آسمان خراشهای زیبای تمدن ناله های اضطراب ودرد تنهایی زندگی مرفه رابگورستان به ظاهرزیباتبدیل نموده است.
همچوگورکافران بیرون حلل اندرون قهرخدای عزوجل
درسنت لطافت های وجود دارد که به گفته پاسکال عقل رابدان دسترس نیست وخردباید حق تردید رادرسنت ها حفظ نماید . آلیوت نویسنده امریکایی فرهنگ را نیروی حیات گذشته که زندگی کنونی راغنا می بخشد تعریف مینماید.برای اینکه تعادل فکری وروحی درسطح والا قرارداشته باشد زندگی باید ازدوزخ تنهایی توام باظن وشک،ریاکاری های محافظه کارانه،پوچی وعذاب ونزاع های بیهوده آزاد گردد تمدن ها بدون دین ومعنویت نمیتوانند دوام داشته باشند جوهر معنویت که ارزش های والای انسانیت است انسان راازفنا وتمدن را ازنابودی نجات میدهد ،فرهنگ مانندآدم هامهاجرمیگردند درفرازو نشیب ها واضطراب های سیاسی می سوزندوزندانی وشکنجه میگردند. حزب نازیسم آلمان که مدعی بود انسان را ازتخم نژاد برترودرپرتوتمدن ریشه داربه عرصه می
آورد درسال1933بیش از20هزاراثرهنری را ازنمایشگاه های هنری مصادره ودرشهرهای مختلف آلمان مراسم کتاب سوزی را به راه انداخت، درجنگ صلیبی به خاطرترس ازاسلام اروپایان مراسم کتاب سوزی را جشن گرفتند،مغول تمام کتاب های شهربغداد رابه دجله انداخت،عربها کتابخانه بزرگ اسکندریه راکه بزرگترین گنجینه فکری بشریت بود سوزانیدند. جباران تاریخ فرهنگ را خطرناک ترین عامل وحدت ودوستی میدانند جنگ دیکتاتورها با فرهنگ به خاطردشمنی به صاحبان کتاب وتنفرآنها به
مطالعه کتاب است.لذا کشورها دربحران های نظامی وآشوب های سیاسی اولترازهمه درفکرحفظ آثاربی نظیرفرهنگی خود میباشند.