در جریان دور دوم انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته آقای داکتر اشرف غنی را برای ما از طریق رسانه ها و گفتمان ها متفکر دوم جهانی و یک اقتصاد دان با تحربه معرفی کرده بودند جناب داکتر عبدالله عبدالله را نیز خود می شناختم که در جهاد و سال های مقاومت علیه تروریزم نقش داشت و در سیاست خارجی نیز تجربه خوبی دارد. آیا گنه کار اصلی حکومت است یا مردم یا کشور های خارجی یا همسایه شریر ما پاکستان با محاسبه من تقریباً در حدود یازده ماه از تشکیل حکومت وحدت ملی میگذرد اما سر نوشت مردم و کشور تا هنوز در پرده از ابهام است. حالا باید دانست تحولات عظيم در سطح همسايههاي ما بخصوص پاکستان در مقياس جهاني چيست؟
همة كشورها به فكر توسعه و افزايش توانمندي اقتصادی و نظامی هستند، کشور چین به تدريج در حال خريد روزافزون سهام شركتهاي پر در آمدی بزرگ جهان هست من تا هنوز نمیدانم با در نظرداشت مشکلات امنیتی و رشد روز افزون تروریزم نفاق و شقاق درون حکومتی جایگاه آینده افغانستان در کجاست مردم ما به آینده از کدام دید نگاه کنند آيا ميتوان همیشه دیگران بخصوص پاکستان تولید کند و ما کشور مصرف کننده باشیم آیا میتوانیم در کشور خود فرآيند توليد ثروت و قدرت را ناديده بگیریم چينيها به دو دليل وارد عرصة جهاني شدهاند: اول فروش كالا و خدمات و دسترسي به پول و ثروت و دوم همكاريهاي مربوط به دستيابي تخنیک مجهز امیدوارم جناب رئیس جمهور و آکاهان دیگر رشته اقتصادی به این پرسش جواب دهند
آيا ميتوان به جز افزايش توانمنديهاي اقتصادي، توليدي، مالي به شیوه عصری و فنی هدف ديگري براي رشد کشور خود در دنیای امروزی تصور كرد؟ هر هدف سياسي امنیتی و هر افق فرهنگي كه يك كشور یک ملت براي خود درنظر بخاطر پیشرفت بگيرد، تابع توليد امكانات و ثروت است. وقتيکه من روزنامهها را مطالعه و رسانههای صوتی و تصویری را میبینم، هر تحلیلگر هر نهادي و هر جمعيتي، مشکلات افغانستان را بشمول رهبران موجود کشور از زاويه ديد و منافع خود ميبينند: حتی تعبیر و تفسیر میکنند يكي ميگويد مهمترين مشكل، در افغانستان نبود امنیت است دیگری میگوید عملکرد های حکومت وحدت ملی باعث این نابسامانی های گردیده دیگری از فساد گسترده شکایت دارند، دیگری از آلودگي هواي کابل شکایت دارد. ديگري از حضور سه چهار ملیون معتادان به مواد مخدره فریاد میزند دیگری در مقرری ها زد و بند های قومی زبانی و تنظیمی را عامل اصلی بد بختی در کشور میداند.
باز ديگري تصور ميكند كه مسئله اصلي ما افغانها، مداخلات پاکستان است. همينطور مسايل ديگر: بوروكراسي نبود سرک های اسفلت شده در اکثر ولایات کمبود آب، بی عدالتی و نبود انصاف و تطبیق عدالت در قوه قضایه نبود امكانات براي عامه مردم براي خدمات صحی از سوی دیگر عملکرد تعداد از رسانه های شخصی یا حکومتی عوض تحلیل های منطقی عمدتاً جنبه تبليغاتي دارند .
آيا با وجود ده ها و صدها مؤسسات تحقيقاتي و صد ها محقق در كشور، تا بحال “درخت مسائل و مشكلات كشور” را ما بروی اوراق پلانی خویش که استراتیژی دراز مدت گفته میشود ترسيم كردهايم؟ چی عیبی دارد اگر زمامداران موجود بزودی تقدم و تأخر مشكلات کشور را طراحي كنند اگر افزايش نا امنی ها را بهعنوان كليديترين هدف كشور بپذيريم، مشكلات و موانع تحقق چنين هدف که صلح است كدام است؟ آیا بخاطر دسترسی به صلح دایمی ما به اجماع ملی دست یافته ایم ، امروز بعضی از کشور ها با همه مشکلات که دارند از نگاه سیاسی اقتصادی و هم زیستی در کشور های دیگر حضور فعال دارند امروز تحولات سياسي خاورميانه به سمتي ميرود كه سرنوشت جريانها و كشورهاي شمال آفريقا و خاورميانه و حتي پاكستان و افغانستان ایران کشور های آسیای میانه با امكانات مالي كشورهاي عربي خليج فارس تعيين خواهد کرد. اما حضور فعال گروه های تروریستی در عراق سوریه نیز مشکل دیگریست از سوی دیگر قدرت و تأثيرگذاري وزارت مالیه آمريكا امروز با وزارت دفاع آن كشور هم طرازي ميكند. اما پلان ها و ستراتیژی های مالی و نظامی کشور ما هرگز با یک دیگر هم خوانی ندارند ، شنیده ام اکثر وزارت خانه های افغانستان تا کنون پلان مصارف مالی خود را حتی تا 20 % تطبیق نکردند. اگر چنین باشد ما هم برای جامعه جهان هم برای مردم افغانستان در ختم امسال که بتواند امیدوار کننده باشد نداریم ، در حالیکه جناب رئیس جمهور و رئیس اجرائیه بشمول معاونین شان اگر بطور مجموع محاسبه شود تعداد مشاورین آنها از دوصد و سه صد نفر تجاوز میکند. در جهان امروز، اگر میخواهید به اقناع سياسي، امنیتی و اقناع فرهنگي، موفق شوید همزمان امنیت و اقتصاد را گام به گام مورد تطبیق قرار دهید بدون امنیت اقتصاد هرگز رشد نخواهد کرد و بدون رشد اقتصادی و کاریابی هرگز امنیت سر تاسری بدست نخواهد آمد .
در كشور ما، تعداد ورکشاپ ها میتنگ ها همايشها بسيار فراوان است. و در هوتل های لکس برگزاری میشوند معمولاً، مسئولان درجه اول در دو ـ سه ساعت اول آن هم با تاخیر وقت حضور پیدا میکنند. بعد از ایراد بیانیه که شاید کسی دیگری برایشان نوشته باشد مجلس را ترک میکند حتی بعضی از این نشست ها و میتینگ ها دو روز و حتي سه روز برگزار ميشوند. بعضی از اشخاص و افراد از ولایات بامصارف هنگفت در مرکز بخاطر شنیدن بیانیات خواسته میشوند اما نتایج مطلوب با همه مصارف که صورت میگیرد برای آینده که کار آمد باشد بدست نمی آید برایم خیلی دلچسپ است که در اخیر دعوت نامه ها گفته میشود نان چاشت هم وجود دارد تا بخاطر صرف نان محفل را ترک نکنند. در غیر آن در اولین ساعت صالون خالی از افراد خواهد شد. اگر اجازه داشته باشم از مسئولین دولت بپرسم آيا شما علت و معلولي اصلی مشكلات كشور را میدانید برای بیرون رفت از این وضعیت چی طرح یا ستراتیژی دارید. شاید بگویند در روی کاغذ است. باور دارم اگر دقیق شویم آنچه که در وطن ما میگذرد
مجموعه مشكلات در يك شبكه علت و معلولي معنا پيدا ميكنند. زمامداران ما باید بدانند که هرگز نميتوانند در هر سخنراني، مشكل كشور را تغيير دهند و يا به تناسب مخاطبان، اولويتهاي جامعه را تنظيم نمایند. منطقي نخواهد بود كه بعضي معلولها را مشكلات اصلي بدانيم و يا صد ها اولويت مساوي داشته باشيم. كشورداري و حكمراني مطلوب به يك نظام فهم دقيق مسايل، علتها و معلولها، هرم مشكلات و طراحي درخت اولويتها نياز دارد. آیا حکومت وحدت ملی اتاق فكری برای طراحی و بررسي از مشکلات کشور دارد اگر دارد در کجاست و کی ها این نهاد را مدیریت میکنند. یا من تا هنوز از آن آدرس ندارم بخشی ديدن مسايل كشور، غرق شدن در حل و فصل مسايل يك سازمان و ناديدهگرفتن كل سيستم اجتماعي ـ امنیتی سياسي ـ اقتصادي ـ فرهنگي ـ خارجي، ما را همچنان مشغول بحثهاي بديهي، كلي با حواشي فراوان كرده و خواهد كرد. اگر با نگاه سيستمي و منظومهوار به كل مسايل افغانستان نگاه نکنیم هرگز ، نميتوانيم مشكلات را اولویت بندی نموده و درست تشخيص دهيم.
اگر مجموعة مشكلات كشور را يكجا ببينيم، بنظر ميرسد كانون ماهوي اين مسايل در ناكارآمدي و نبود درک از وضعیت کشور و منطقه است. درجه اول بودن افغانستان بعد از کشور سوریه در فرار مغزها، از كشته شدن ده ها نفر نفر هر روز در کنار و گوشه از افغانستان از اين فضاي كسب و كار در افغانستان را گرفته تا بيكاري 60 درصد از تحصیل کرده گان بشمول زنان آيا ما در مديريت كشور به تئوري سيستمها قائل هستيم؟ هر چند تمامي خلقت تابع تئوري سيستمهاست.
بر اساس همين منطق، اگر ريشه مشكلات را در ناكارآمدي زمامداران بدانيم كه صدها سند و تصدیق ميتوانيم براي آن مطرح كنيم، پس بايد بپرسيم علتالعلل ناكارآمدي اینها در كدام عنصر و عامل قابل جستجوست؟ علمي و منطقي است كه در دفاتر نهاد های استراتیژیک مطالعات كشور، چه وزارت خارجه و چی وزارت های دیگر یا دفاتر مطالعات استراتیژیک شخصی چرا پاسخهاي متعددي به اين سئوال داده نمیشود. آیا توان آن نیست یا کسی احساس ضرورت نمیکند و خود هم کوزه گر اند و گیلی کوزه طي 14 سال گذشته، به يك پاسخ در رابطه با اين سئوال، پايبندي علمي و استدلالي داشتهام: علتالعلل ناكارآمدي در افغانستان، فقدان ارتباطات وسیع ملی مردمی و بينالمللي است.
اگر ما مانند کشور های دیگر به ملت و مردم خود و با دنیای دیگر در حد ضرورت ارتباط می داشتيم، تخصص را گرامي ميدانستیم و به يك نفر، از ده جا معاش سوپیر سکیل نمیدادیم و ده ها حکم اجرایی مربوط آن نمیکردیم کار به این جا نمی رسید . با این عملکرد خرامان خرامان که ما برای سعادت آینده کشور خود گام بر میداریم بجای نمی رسیم که فردای ما از امروز ، و امروز ما از فردا بهتر و سازنده تر باشد. برایم قابل سوال است که تا هنوز در کشور ما
بحث ميشود كه پيشرفت کرده ایم یا عقب مانده ایم پیشرفت خوب است یا بد است. اگر وضعیت موجود حال و آینده درست رهبری و مدیریت شود
اعتقاد به خود کفایی بوجود آید به یقین آينده كشور و آينده مردم افغانستان باعث خواهد شد تا از مباحث نظري عبور كرده و به راهبردها و سياستهاي جهانشمول و محكخورده جهاني روي آورند و مانع از بروز بحرانهاي جديد امنیتی و اقتصادی شوند. اگر اينگونه تصميمگيريها و چرخشها صورت نپذيرد، متأسفانه با قواعد علمي ميتوان نتيجه گرفت که افغانستان با يك فرآيند افول پايدار روبرو خواهدشد. مسئله ما ناكارآمدي است و راهحل آن بينالملليشدن است. سيستم، ترتیب، تخصص، كيفيت، رقابت های محلی منحصراً در سايه روابط گسترده بينالمللي قابل تحقق است. ملتي كه ثروت دارد، می ميتواند امنیت داشته باشد ملت که امنیت دارد میتواند زنده گی بهتر اقتصادی سیاسی در انتظار آنها باشد مشروط بر اینکه فرهنگ و ارزشهاي خود را نيز حفظ كند. ملتي كه قدرت ملی دارد ميتواند استقلال و حاكميت سياسي خود را حفظ كند و حكومتي كه توليد ثروت و امنیت را براي عامه مردم خود تسهيل ميكند به مهمترين منبع مشروعيتيابي سياسي نيز دسترسي پيدا ميكند.
در برابر هر آنچه گفته شد اما يك نقطه باقي ماند. در كشور ما بيش از صدها سايت انترنتی و تنها در شهر کابل 42 روزنامه و اضافه تر از 50 کانال تلویزیونی و اضافه تر از 108 موج رادیو به اطلاعرساني، تحليل تفسیر و تبليغ مشغولند. در اين آشفته بازار خبر و تحليل و تبليغ، فهم دقيق، علمي، سيستماتيك و منصفانه مسايل افغانستان كار سهل و آسانی نيست. در بسیاری از مواقع، مزاج، تعصب، احساس، حسادت، كينهتوزي، تحريف، بزرگنمايي، سياهنمايي در خبر و تحليل و تبليغ و ترويج همه در هم مطرح ميشوند. تميز صواب از ناصواب بسيار مشكل است. تمیز تواضع از تزویر که بعضا با هم آمیخته می شوند، کار هر کسی نیست. بدون ترديد هستند روزنامهها تلویزیون ها رادیو ها و سايتهايي كه دغدغه كشور و مردم افغانستان را دارند و به جامعه معيار و آگاهي ميدهند. در عين حال، بر عکس خلأ تحليل علمي، بيطرف، سيستموار و آيندهنگرانه مشاهده ميشود.
در متدلوژي علوم انساني، كارآمدترين و دقيقترين روش فهم يك پديده، مقايسة آن با پديدههاي مشابه است. شايد براي دستيابي به يك تحليل علمي، سيستماتيك، واقعبينانه و منصفانه از مسايل كشور، مقايسه آن با شاخصهاي كشورهايي مانند تركيه، امارات، كره جنوبي، سنگاپور، مالزي و اندونزي مناسبترين روش باشد. که در افغانستان تا هنوز نداریم هر وزیر یا مسئول دیگری که در وزارت اطلاعات و فرهنگ انتصاب یا انتخاب میشود می کوشد سلیقه های زبانی قومی و منطقوی خویش را از همه اولتر رنگ و روغن دهد اگر ما منافع ملی را بر منافع قومی و زبانی ترجیح ندهیم هرگز به یک ملت آگاه و مصمم بر منافع ملی تبدیل شده نمیتوانیم .