بعضا چنان به نظر میرسد که زمامداران افغانستان در مرحله وفور و فوران کمکهای جامعه جهانی حتی به اندازه رییس یک خانواده کوچک نیز استعداد سازماندهی و تنظیم امور اقتصادی را نداشته اند و اولویتهای کشور را ضایع کرده اند که مثالهای آن را در ذیل بر میشماریم:
1-در سده های 60 و 70 خورشید ی منازلی که در شهر کابل به فروش میرسید داشتن تیلفون و نل آب یکی از مزایای آن به شمار میرفت و حتی در سند فروش از آن تذکر به عمل می آمد و بهای فروش را افزایش میبخشید.در برخورد به احیای شبکه تیلفون در شهر کابل، نخست تیلفونهای خیلی قشنگ برای استفاده عموم در کنار جاده ها و خیابانهای شهر نصب شد و همزمان تمدید لین شبکه دیجیتال با کندن کاری جاده ها و خیابان ها روی دست گرفته شد و در جوار منازل مسکونی و بلاکها لین های زیرزمینی شبکه دیجیتال با مصارف گزاف تمدید شد.اما بلافاصله پروسه توزیع تیلفون های همراه و انترنت بیسیم چنان انکشاف داده شد که اکنون آن مصارف تمدید لین های دیجیتال و نصب تیلفون های مقبول خیابان ها یک چیز اضافی و یک مصرف بیجا به نظر میرسد.
2- در پروسه برقی سازی به عوض احداث بندهای آبگردان و احداث نیروگاه های بزرگ برق در کشور جنراتور های دیزلی به شکل یک بار مصرف با مصارف گزاف در شرایطی وارد شد که مواد سوخت آن از خارج وارد میشد. در حالیکه آب های افغانستان به کشورهای همسایه به هدر میرود.
3- به عوض رشد و انکشاف صنایع کوچک در کشور تورید مواد مورد ضرورت از کشورهای همسایه صورت گرفت که اکنون در نتیجه آن افغانستان به مارکیت اموال استهلاکی کشور های همسایه مبدل شده و در بخش ادویه حتی یک فاجعه در جریان است.
4- به عوض تمدید راه آهن ووصل بنادر شیرخان ،حیرتان،آقینه ، تورغندی، اسلام قلعه، سپین بولدک در داخل کشور به هم و اتصال این بنادر به همدیگر و ارتباط دادن آن بنادر به شبکه های راه آهن جهان، به ترانسپورت موتری آن هم از بنادر یک کشور همسایه یعنی پاکستان اکتفا شدکه اکنون مردم با هر بار اخم شدن پیشانی نظامیان پاکستان ضربه آن را در بالای دسترخوان خود مشاهده میکنند.
5- تکنالوژی چاپ روزنامه ها، جراید و مجلات طوری انکشاف داده نشد که روزنامه های افغانستان ساعت هشت صبح از بدخشان تا بلخ و فاریاب و از هرات تا قندهار و هلمند و فراه و پکتیا و تورخم بالای میز هر کارمند دولت قرار میگرفت و از تحولات کشور باخبر میشد.
6- در یک کشور زراعتی چون افغانستان آرد از قزاقستان و پاکستان وارد میشود که خیلی ننگین و شرم آور است.
7- تاسیسات استخراج نفت و گاز در شمال کشور احیا نگردید و انکشاف داده نشد که اکنون حتی در یک ماه قیمت گاز وارداتی از 40 افغانی به 60 افغانی صعود میکند و هیچکس جلو آن را گرفته نمی تواند.
خلاصه ودر یک کلام، در حال حاضر افغانستان را این دولت مردان به کشوری مبدل نموده اند که حتا نمک و آرد و روغن و بوره و چای و تیل خود را از خارج وارد میکند و همزمان خودشان با آخرین مودل موتر ها در شهر کابل و ولایت در انظار عامه خودنمایی میکنند. سوالی که نزد اکثریت مردم افغانستان وجود دارد اینست که در گزینش و حمایت و پیش کشیدن این کدر های پس از سقوط طالبان چه معیار هایی نزد جامعه جهانی وجود داشت که چنین افراد بیکفایت را بر شانه ملت بار نمودند . چنان به نظر میرسد که این دولتمرادان با وجود ادعا و مدعا های بلند بالای شان از شمار کم استعداد ترین رهبران در میان کشورهای عقب مانده میباشند.
در تازه ترین مورد وقتی هندوستان حاضر میشود یک میلیارد دالر به افغانستان کمک کند، رهبری کشور موافقه میکند که این مبلغ در چندین چشمه به مصرف برسد که با این حال چنان در شنزار تشنگی اقتصادی کشور قطره قطره چوش خواهد شد که هیچ اثر ی از آن باقی نخواهد ماند و کشور کماکان تشنه کمک خواهد بود. در حالیکه رهبری کشور باید از دولت هندوستان بخواهد که همین یک میلیارد دالر را حد اقل در بخش قوای هوایی افغانستان کمک نماید تا چند سال بعد افغانستان دارای پوتاانسیل دفاع از آسمان کشور گردد.
این رهبران به کلان های خانواده های فقیری میمانندکه در خانه شان هیچ ندارند و وقتی مبلغی از جایی برایشان کمک میشود از فرط ذوق زدگی آن رابا خرید یک متاع لوکس که هیچ موردی در خانه ندارد به مصرف میرسانند.
دربارۀ این تبلیغات