امشب به آستان خدا گریه میکنم
با چشمهای خیس دعا گریه میکنم
کندز میان زخمِ خودش ضجه میزند
من هموطن نموده صدا گریه میکنم
از دکتران ارگ دوایی نمیرسد
مردم!برای درد شما گریه میکنم
امشب به جای سفره کفن پهن میشود
در خانهی گرفته عزا گریه میکنم
در خون کجای این همه آوار خفته است؟
مادر، پدر، برادر ما، گریه میکنم
پایش برهنه بود وطندار میدوید
از زخمهای خورده به پا گریه میکنم
امشب ستاره سوخت وَ مهتاب درگرفت
فهمید آسمان که چرا گریه میکنم
هرکس به جان خستهی ما زخم میزند
هر سو به جستجوی دوا گریه میکنم
کابل! ولی سکوت ترا داد میزنم
کندز !گلوی بغض ترا گریه میکنم
این فتنه بیگمان که فراگیر میشود
امشب میان موج بلا گریه میکنم
از صفحه فیسبوک سیمین حس زاده