(بـبـخـشـید اگر در کـوچـهها و خـیـابـانهـایـتان راه رفــتـم و قــدم زدم)
«ساره گل» دختری افغان است که نامهای سرگشاده نوشته و به دفتر روزنامه فرستاده است. عنوانش، بازگو کننده محتوایش بود:«اگر بارگران بودیم، رفتیم»؛ اما تلخ…
*او نوشته بود:«ایرانی عزیز مرا ببخش اگر با مهاجرت اجباری، از دست جنگ، از دست بنیادگراهای مذهبی(طالبان زن خفه کن)،پا به خاکت گذاشتم. مرا ببخش اگر از نانت استفاده کردم، نانی که حق بچههایت بود. مرا ببخش برای تمام آب و برق و گازی که- هرچند با پرداخت پول- استفاده کردم. مرا ببخش اگر از صفحات وبت برای درددل شخصی استفاده کردم.
*مرا ببخش اگر در کوچهها و خیابانهایت راه رفتم و قدم زدم. مرا ببخش اگر پدر و برادر کارگرم روی ساختمانهایت و زمین کشاورزیات کار کردند و یک فرصت شغلی را شاید از پدر و برادرت گرفتند. مرا برای همه چیز ببخش. میدانم با همه پوزش خواهی، باز بدهکارم، بقیه بدهکاریهایم را ببخش.
*ایرانی عزیز، ازت ممنونم که به من جا و پناه دادی تا به این سن برسم. سپاسگزارم که گذاشتی از هوای اکسیژن پاک خاکت، نفس بکشم. تشکر که گذاشتی چند سالی بر نیمکتهای کلاس درست بنشینم و از گچ و تختهات استفاده کنم. البته من در مدرسه خودگردان افغانی درس میخواندم، ممنونم که اجازه دادی چند سالی در مدرسه خاک تو و پیش معلمهای ایرانی نیز درس بخوانم.معلم ایرانی از تو هم ممنونم که به من خواندن و نوشتن یاد دادی.
*شاید برای همین از این که گاهی مرا به گناه فقط افغانی بودن، تحقیر کردهای، بخشیدمت…»
بد و خوب در هر قومی هست. همه افغانیها تجاوزگر و جنایتکار نیستند. خائن، و… نیستند. مثلا برادر و پدر من برای بزرگ کردن من در خاک خوب شما، یک عمر و روزی 10تا12 ساعت کار توانفرسا و کارگری کردند و دست از پا خطا نکردند. به هرحال اگر بارگران بودیم، رفتیم. قبلا نمیتوانستم، چون بچه بودم ولی اینک که بزرگ شدهام میتوانم به کشورم برگردم تا دیگر بهم نگویند: افغانی.. و…
*
(یکی ازخوانندگان درپایان مینویسد)
وقتی نامه سارهگل را خواندم، از این که برخی از ما ایرانیان اینگونه به مردم افغانستان نگاه میکنیم شرمسار شدم. تاسفآور است که وضع – حال به هر دلیلی – به جایی رسیده که با مردمانی که همکیش و هم دین و هم زبان ما هستند، آداب و رسوم مشترکی با ما دارند و در حوزه تمدن ایرانی قرار دارند طوری رفتار میکنیم که هنگام بازگشت از ایران، خاطرهای که برایشان مانده، خاطره شیرینی نیست. بهترین آنها همین دختر افغان است که تمام گلایههایی را که در دلش داشته با مصرع مودبانهای از یک شعر بازگو میکند: «اگر بار گران بودیم رفتیم».
*همین دسته از ایرانیان وقتی به خارج از کشور خودمان بروند، اگر ببینند همان رفتاری که خودشان با افغانیها در ایران دارند بر سر خودشان میآید، چه احساسی پیدا میکنند؟ در این نکته تردیدی نیست که حضور افغانها در ایران، بخشی از فرصتهای شغلی را که میتوانست در اختیار ایرانیان باشد به آنها اختصاص داده است.اما به اعتقاد من انتقادهایی که با تمسک به این موضوع در مورد حضور افغانها در ایران صورت می گیرد اغلب قابل توجیه نیست. چرا که اولا افغانیها در ایران اغلب در مشاغلی حضور دارند که خیلی از ایرانیها آن را نمیپذیرند و ثانیا مگر یادمان رفته که آقای احمدینژاد گفته بود در ایران برای 120 میلیون جمعیت هم ظرفیت داریم؟ پس وجود یک میلیون- یا کمی بیشتر- افغانی در ایران، چقدر میتواند جا را برای ایرانیان تنگ کند؟
عکس Sima Osman Shadan
پسندنمایش واکنشها یبیشترنظر