بارق شفیعی، آن تاک نشان شعر مدرن افغانستان، لب از سخن فرو بست! … پـرتـو نـادری

   به سلسۀ بررسی شعر شاعران معاصر افغانستان، باری چیزی نوشته بودم در پیوند به آن ستاک دار شعر سیاسی کشور که پاره یی آن را این جا گذاشتم. یادم می آید در روزگار دانشجویی غرفه به غرفۀ کتاب فروشی های کابل سرگردان بودم تا ستاک بارق شفیعی را بیابم. یافتم و خواندم، شور سیاست داشت و پرخاش و اعتراض و هوای دیگرگونی نظام. من از همان روزگار با بارق شفیعی آشنا شدم و اما تا این دم که خبر خاموشی او را شنیدم، هرگز از نزدیک ندیده بودم اش. هر چند او به حزبی تعلق داشت که من از آن نفرت داشتم؛ اما نمی دانم چرا همیشه دلم می خواست ک بارق از حزب جدا باشد. با این حال بارق بعد از هفت ثور برای من کس دیگری بود تا آن بارقی که روزها درجست و جوی کتاب اش بودم. امروز هم این سطرها را برای یک شاعر و نویسنده و روزنامه نگار نوشته ام، روان اش شاد باد!

*                                                                                                                                     بارق شفیعی با نشر گزینۀ « ستاک» در دهۀ چهل خورشیدی در حلقات فرهنگی کشور نه تنها به حیث یک شاعر نوجو و مدرن شناخته شد؛ بل‌که او با همین گزینه در ردیف شاعران سیاسی سرای افغانستان نیز جای‌گاهی قابل توجهی یافت. نشر این کتاب در آن روزگار، خود حادثه‌‌یی بود،نه تنها از نظر محتوا؛ بل‌ از نظرساختار و تلاش‌های او برای رسیدن به سرزمین‌های گستردۀ شعر آزاد عروضی یا نیمایی نیز. این که در آن روزگار بارق شفیعی و شمار دیگر از شاعران نوجو در افغانستان در نیمایی سرایی‌هایی خود به چه پیمانه موفق بوده اند، امر دیگری است، اما این نکته روشن است که پس از نشر کتاب « نوی شعرونه» یا « اشعارنو» در 1331، « ستاک» بارق شفیعی نخستین گزینۀ شعری مستقلی بود که در دهۀ چهل خورشیدی به نشر رسید. بیشترینه شعرهای آمده در ستاک در عوالم شعر نیمایی سروده شده اند. بدینگونه بارق شفیعی از نخستین موج شاعران نیمایی سرای افغانستان است. او با همین گزینه به شهرت گسترده یی دست یافت. او نخستین مدیر مسوُول جریدۀ خلق ارگان نشرانی حزب دموکراتیک خلق نیز بود.

بارق شفیعی به سال 1310 خورشیدی در کابل به دنیا آمد و سال 1333 با نخستین سروده‌هایش به سرزمین شعر و شاعری گام گذاشت. در گزینۀ ستاک او از شاعران ضد نظام است و از شاعران پایداری. شعر های او در آن روزگار با جنبش روشن‌فکری چپ آمیخته بود. شاعر نظام را نمی پذیرد و درچارچوب بینش‌های سیاسی خود هواخواه پایه‌گذاری نظامی است که مدینۀ فاضلۀ او را می‌سازد.

کودتای هفت ثور1357 نقطۀ عطفی است در شعر وشاعری بارق شفعی. می‌‌شود گفت نقطۀ برگشت این شاعر از شعر مقاومت به سوی شعر رسمی و دولتی.

بارق شعری دارد زیرنام« نفرین». او این شعر را در 1349 خورشیدی سروده است. به نظام نفرین می فرستد و به رهبر ناظم که شاه است نیز نفرین می فرستد. دشمنی خود را با شاه و نظام او اعلام می‌دارد. در پایان از برپایی جهان خود سخن می‌گوید و از طلوع خورشید شرق‌زاد.

در این شعر از نمادهای چون شهر خستۀ تاریکی، دیو سیه‌کار، بوم لاش‌خوار، دزد شب،رهزن سیاه دل، اهریمن‌آرزو، چغد پیر، قلعۀ کهن، کور روشنی، روح تیره‌گی، پاسبان شب، پرده‌پوش وحشت زندان، بلای شب استفاده شده است که نمادهایی هستند برای شاه، نظام شاهی و وضعیت سیاسی- اجتماعی جامعه. در مقابل از نمادهای چون پیک صبح، جلوۀ سحر، سیل سرکش، سیل سد شکن، فردای پرفروغ و خورشید شرق‌زاد نیز کار گرفته شده است. بدین‌گونه شعر به تقابل نماد بدل شده و نمادها در حقیقت مقابلۀ مردم و نیروی‌ها هواخواه تغییر و تحول است است در برابر نظام. این نیروها دژ افگن اند و دژخیم را در کام خود فرو می برند. بامداد می شود و شاعر جهان خود را آباد می‌کند.

نفرین به شهر خستۀ تاریکی

نفرین به روح تیرۀ دیو سیاه‌کار

نفرین به شب به جلوه‌گۀ بوم لاش‌خوار

نفرین به دزد شب

نفرین به رای دوزخی ره‌زنان شب

کاندر امان شب:

بس خون‌ها که ریخته از دشمنان شب

زان تا شب است و تو

ای ره‌زن سیاه‌دل اهریمن‌آرزو!

من با تو دشمن‌ام

من با تو و نظام سیاه تو دشمن‌ام

نفرین به جغد پیر

نفرین به جغد پیر بر این قلعۀ کهن

نفرین به خوی او،

هرقدر شب سیاه‌تر، او تیره‌کارتر

چشمان خون‌گرفتۀ او شعله‌بارتر

ای کور روشنی!

من پیک صبح روشن‌ام و جلوۀ سخر

من با تو دشمن‌ام

من با تو و نظام سیاه تو دشمن‌ام

ای پاسبان شب!

ای روح تیره‌گی!

ای پرده‌پوش وحشت زندان این دیار!

من سیل سرکشم که شب و روز می‌روم

غران و تند و سدشکن و کوه‌تاز و مست.

دژبان و دژ و هستی دژخیم این حصار

درکام موج‌های خروشان فروبرم

من با تو دشمن‌ام

من با تو و نظام سیاه تو دشمن‌ام

هان ای بلای شب!

فردای پرفروغ که خورشیذ شرق‌زاد:

بر غرب روی تابد وشب‌ها سحر شود،

برجای برج و بارۀ ویرانه‌های شب،

من هم جهان خویشتن آباد می‌کنم

خود را زبند شوم تو آزاد می‌کنم

من با تو دشمن‌ام

من با تو و نظام سیاه تو دشمن‌ام.

www.bariqshafie.blogfa.com

شاعری بارق را می توان به دو مرحله مشخص دسته بنندی کرد. بارق از آغاز شاعری تا کودتای ثور 1357، دو دیگر بارق شفیعی از کودتا تا امروز. شعر های این شاعر از همان دهۀ پنجاه خورشیدی به گونه‌یی آمیخته با بینش‌های سیاسی – ایدیولوژیک است؛ اما در مرحلۀ دوم شاعری خود او به شاعر تمام عیار ایدیولوژیک و وابسته به حاکمیت و حزب بدل می‌‌شود و دیگر همه هستی را در پیوند به ایدیولوژی خود می بیند، به زبان دیگر همه هستی از پنجرۀ ایدیولوژی خود بیان می‌کند. چنین است که دایرۀ تعهد شاعرانۀ او تا دایرۀ یک بینش ایدیولوژیک تنگ‌تر می‌‌شود. از همین جهت این شاعر در این مرحله آن طیف نسبتاً گستردۀ خواننده‌گا خود را از دست می‌دهد با این‌همه زمانی که پای بررسی شعر معاصر افغانستان به میان می‌آید به هیچ صورت نمی‌توان از کنار نام بارق شفیعی با بی‌اعتنا گذشت، نه تنها نمی توان گذشت؛ بلکه در دوره‌‌هایی هم نام بسیار بلندی نیز دارد. آن گونه که گفته شد او در دهۀ چهل و پنجاه یکی از پیش گامان شعر مدرن و شعر سیاسی در افغانستان است.

پرتو نادری