از امضای قرار داد بین داکتر اشرف غنی رئیس جمهور و داکتر عبدالله عبدالله رئیس اجرائیه که به موجب آن حکومت بنام وحدت ملی ایجاد شد اضافه تر از دو سال و چهار ماه میگذرد، در مواد آن قرار داد تغییر قانون اساسی و نظام ریاستی به پارلمانی با درنظرداشت مواد قانون اساسی از طریق لویه جرگه گفته شده بود اصلاحات در کمیسیون انتخابات و برگزاری هرچه زود تر انتخابات پارلمانی ایجاد یک ملیون شغل جدید، آوردن امنیت سراسری و ده ها و صد ها وعده های دروغین سر خرمن که هرگز عملی نشد حالا از چندی بدینسو رئیس اجرائیه آقای داکتر عبدالله با نصب از تصاویر بزرگ خود در شهر کابل شعار تغییر نظام را از ریاستی به پارلمانی سر داده است اما رئیس جمهور و مشاورین ارشد آن میگویند.
نظام ریاستی بهترین نظام است تا ما هستیم تغییر در قانون اساسی و ایجاد نظامی پارلمانی یک شعار میانتهی بیش نیست طرفداران داکتر عبدالله بشمول خودش نیز در این روزها سخن از احتمال تغییر نظام سیاسی کشور و تغییر در قانون اساسی و دایر شدن لویه جرگه را در رسانه ها و سخنرانی های خویش زمزمه میکنند و بعضی از نماینده گان مجلس که دوره کاری شان خلاف قانون اساسی حالا هفت ساله شده است نیز پیشنهادات مبنی بر تغییر نظام سیاسی کشور از ریاستی به نظام پارلمانی دارند و میگویند انتخاب رییس قوه مجریه یا رئیس حکومت باید توسط پارلمان به صورت مستقیم صورت گیرد اما جناب رئیس جمهور آقای اشرف غنی و مشاورین ارشد شان، تغییر نظام سیاسی کشور را در حال و آینده دور از امکان میدانند. و هرگز آماده این عمل نیستند با در نظرداشت آنچه که گفته شد میخواهم در این مطلب به شکل ساده و مختصر به این سوالات ایجاد شده در باره نظام پارلمان و نظام ریاستی پاسخ داشته باشم.
۱- چه تفاوت های بین نظام ریاستی و پارلمانی وجود دارد.
در قدم نخست برای تبیین موضوع باید به تفسیر برخی تعاریف پرداخته شود. طبق آنچه که تا کنون تعریف گردیده دولت و ملت واحد سیاسی اند که دارای استقلال و جاکمیت، قلمرو، جمعیت و حکومت اند. در جهان مدرن و عصر حاضر دولت و ملتها جایگزین امپراطوریها و نظامهای سنتی و دیکتاتوری شده اند. مثلا دولت و ملت افغانستان در این دوران که آنرا به تعریف دیگر دوران مدرن و عصر نوین میگویند جایگزین حکومت شاهی یا به عباره دیگر جاگزین حکومت قهقرایی تاریک اندیش طالبانی شده است. با در نظرداشت تعریف هر دولت، و ملتی دارای یک رییس دولت و هم چنین یک رییس حکومت اند. رییس دولت و ملت یا رییس کشور مظهر وحدت ملی و هویت ملی و حل کننده اختلافات گفته می شود. رییس حکومت در واقع رییس قوه مجریه است و ریاست هیات دولت را برعهده دارد.
اما در نظامهای ریاستی، رییس کشور یا رییس جمهور هم رییس حکومت است و هم رئیس دولت به علاوه مسئولیت های ریاست جمهوری مسوولیت اجرایی را نیز به عهده دارد. یعنی در حقیقت ریاست کشور با ریاست حکومت هر دو را یک فرد اداره و رهبری میکند. بطور مثال رییس جمهور آمریکا هم رییس دولت و ملت آمریکا است و هم رییس هیات دولت و قوه مجریه. در تمام دنیا نظام های ریاستی به صورت جمهوری اداره می شوند. در این نظام ها بین قوا تفکیک وجود دارد و قوه مجریه تا حد زیادی مستقل از قوه مقننه است.
در قانون اساسی افغانستان علی رغم آنکه نظام ریاستی معرفی و تصویب شده اما پارلمان، نیز دارای اختیارات و صلاحیت های مشخص خود را دارد بگونه مثال پارلمان صلاحیت اختیارات نظارتی بر دولت را دارد. اما در مقابل نه رئیس جمهور و نه رئیس اجرائیه هر دو برامده از آرای مجلس نیستند روی این اصل هم رئیس جمهور و هم رئیس اجرائیه در افغانستان چندان عملا در برابر قوانین و فیصله های که پارلمان مینماید اگر طبق خواست و مفاد شان نباشد هیچ وقت به فیصله های پارلمان ، هرچه که باشد تمکین نمی کند.
اما در نظام های پارلمانی به نوعی بین رئیس جمهور و رئیس حکومت یا رئیس قوه مجریه تفاوت وجود دارد. در حقیقت در نظام های پارلمانی رئیس جمهور نقش نمادین و تشریفاتی داشته و حل کننده برخی تعارضهای قوا را دارد و رییس حکومت یا صدر اعظم مسوولیت اجرایی را بر عهده دارد. در تمام کشور های دنیا تا کنون رئیس های آنها به دو گونه بوده اند. یا رییس جمهور هستند و یا شاه و ملکه. در این مدل چه رییس جمهور و چه شاه و یا (ملکه) دارای قدرت بالای اجرایی نیستند و نوعی نماد وحدت ملی و حل برخی تعارضات را دارند. اما نخست وزیر و یا صدر اعظم دارای قدرت اصلی است. او در واقع عمدتا رهبر حزب پیروز در انتخابات پارلمانی است. در حقیقت امر در حال حاضر ما با دو گونه نظام پارلمانی روبرو هستیم، الف_ مشروطه سلطنتی( انگلستان ، ژاپن و ناروی ) ب_ جمهوری با نظام پارلمانی( هند و یا ترکیه). در این گونه مدلها قوه مجریه بر آمده از داخل قوه مقننه است.
۲-آیا نظام های ریاستی و یا پارلمانی به معنای مردم سالاری اند ؟
به عقیده من پاسخ این سوال منفی است. دیده شده که بسیاری از ارزش ها و معیار های نظام ریاستی به دام استبداد و خود کامه گی افتاده اند. بطور مثال کشور مصر در دوران زمامداری حسنی مبارک و یا کشور عراق زمان صدام حسین دارای رئیس جمهور صدر اعظم و پارلمان بودند اما رییس جمهور با افزایش اختیارات خود تمامی این نهادها را با خود کامه گی رهبری و اداره میکرد و این کشور ها را به سمت خودکامگی کشانیده بودند. از سوی دیگر نیز
نظام های پارلمانی هم می توانند به شکل استبدادی اداره شوند. چنانچه پس از انقلاب مشروطه و تصویب قانون اساسی در ایران قرار بود رضا شاه در کشور ایران دارای اختیارات اجرایی و حکومتی نباشد و فقط بشکل تشریفاتی سلطنت کند. و مجلس شورای ملی ایران به عنوان نماد اراده ملت به انتخاب نخست وزیر اقدام و شاه به عنوان رییس کشور او را منصوب کند. اما عملا در دوران رضاشاه و محمدرضا شاه، رییس کشور (دولت ملت) یعنی شاه دارای قدرت اصلی و سیاسی کشور بود و پارلمان و صدر اعظم انتظار آن بودند که اعلی حضرت همایونی چه امر مینمایند تا اجرا کنند ، تشویشی وجود دارد که آهسته آهسته نظام کنون افغانستان با خود کامگی های که دارد به یک دیکتاتوری مطلق العنان تبدیل گردد .
در نظامهای پارلمانی، تکیه بسیار بیشتری بر احزاب می شود. احزاب در این نظامها با رقابت جدی در سطح محلی و ملی برای کرسی های پارلمان تلاش می کنند و رهبر حزب و یا ائتلاف پیروز به عنوان نخست وزیر معرفی می شود. در کشور ما نه حزب سر تاسری وجود دارد و نه احزاب پخته و آب دیده بناً نظام پارلمانی بدون احزاب ملی و فراگیر میتواند چالش های جدی را در سر راه خود داشته باشد
۳-چرا در حال حاضر در وطن ما بحث تبدیل نظام ریاستی به پارلمانی خیلی داغ گردیده .
به عقیده من این مساله دارای ریشه در قانون اساسی ماست. سخن گرم شدن نظام ریاستی و پارلمانی آن هم بین رئیس جمهور و رئیس اجرائیه بر میگردد به این اصل یعنی اختلافات بخاطر تقسیم صلاحیت ها بین رئیس جمهور و رئیس اجرائیه رئیس جمهور فکر میکند که من بنام رئیس جمهور مانند آمریکا به نوعی تفکیک میان هیات دولت و کنگره آمریکا وجود دارد و رییس جمهور آمریکا دارای اختیارات زیادی است. و از سوی دیگر جناب رئیس جمهور فکر میکند با درنظرداشت قانون اساسی افغانستان رئیس جمهور اضافه تر از 20 ماده صلاحیت های زیادی دارد اما رئیس اجرائیه به این باور است که حکومت وحدت ملی بر آمده از مواد قانون اساسی نیست این یک حکومت توافقی بین دو شخص است که صلاحیت ها را 50/50 بین خود تقسیم کردند و سوی دیگر رئیس جمهور به این باور است که پست ریاست اجرائیه به فرمان من ایجاد گردیده و این پست بر آمده از رای اعتماد پارلمان نبوده بناً این تضادها و باور ها برخی فعالیتهای ریاست اجرائیه را دچار اختلال و سر درگمی کرده است.
۴-آیا نظام پارلمانی در افغانستان می تواند عملی شود ؟
در قدم اول باید به دو سوال اساسی اشاره نمود در صورت حذف پست ریاست جمهوری و احیای نخست وزیری عملا نظام از شکل جمهوری به معنای کلاسیک خارج می شود.طبق تعاریف معمول علم سیاست جمهوری ها نظامهایی هستند که به ریاست رییس جمهور و نه شاه/ملکه(با حق سلطنت وراثتی) اداره می شوند. البته همانگونه که اشاره شد بین جمهوریت و مردمسالاری لزوما این همانی وجود ندارد و چه بسا نظامی جمهوری باشد اما مردمسالار نباشد و چه بسا نظامی بدون ساختار جمهوری(مثلا مشروطه)، مردمسالار هم باشد. اما باید به این نکته اشاره کرد که می بایست در صورت چنین تدابیری، راهکارهایی برای تعریف نام نظام جمهوری اسلامی افغانستان اندیشیده شود. در واقع این سوال مطرح می گردد که رییس کشور( دولت-ملت) کیست؟ شاید یک تعریف این باشد که رییس دولت-ملت، آقای اشرف غنی است که به شکل مسقیم توسط مردم بوسیله آرای شان انتخاب گردیده اما نه تنها تیم اصلاحات و همگرایی بلکه همه مردم افغانستان میدانند که کرسی ریاست جمهوری افغانستان در حکومت وحدت ملی بر آمده از آرای مردم نیست بلکه برآمده از یک توافق سیاسی است که بین دو شخص امضا گردیده زیاد خوب میبود که مشکلات و خلاح قانونی که در ایجاد شدن حکومت وحدت ملی وجود دارد توسط کارشناسان حقوقی و سیاسی در سطح ملی و بین المللی تجزیه و تحلیل میشد. که نشد از سوی دیگر اگر رئیس جمهور توسط مجلس انتخاب میشد یا انتخاب شود که این نکنه نیز الزاماً مشکلات خاص خود را دارد. و در حال حاضر عملی نیست .
همچنان مساله دوم این است که در نظامهای پارلمانی، تکیه بیشتری بر احزاب می شود. احزاب در این نظامها با رقابت جدی در سطح محلی و ملی برای کرسی های پارلمان تلاش می کنند و رهبر حزب و یا ائتلاف پیروز به عنوان نخست وزیر معرفی می شود. در واقع مردم پیش از انتخابات ،رهبر احزاب و برنامه های احتمالی آنها را می دانند و بر این مبنا رای می دهند. در فرهنگ امروز سیاسی افغانستان با توجه به فرهنگ حزب ستیزی ، این سوال مطرح است که مبنای رقابت در چنین مجلسی بشمول مجالس لویه جرگه چه خواهد بود؟ به نظر می رسد به منظور پویایی نظام صرفا نمی توان به نوسازی ساختار سیاسی نظام پرداخت بلکه نوسازی فرایندها و نهادهای سیاسی و ارتقای فرهنگ سیاسی نیز باید در دستور کار باشد. احترامانه به جناب آقای اشرف غنی رئیس جمهور و آقای عبدالله عبدالله میگویم با این شعار ها و با این رقابت ها شما نمیتوانید به اهدافی برسید که هم از بحران موجود در کشور جلو گیری کنید و هم مردم یکبار دیگر اعتماد از دست رفته خود را که در مورد شما وجود دارد دوباره بدست بیاورید ، اگر هدف شما کمپاین انتخاباتی برای دور دیگری از ریاست جمهور باشد مردم افغانستان هم عملکرد های شما را دیده و به گوشت و پوست خود لمس کرده اند که چه وعده دادید و چه در عمل انجام دادید. فکر میکنم آزموده را آزمودن خطاست .