حیـف ٬ حیـف : م- نـسیـم اسیـر

نیست  روشن ٬ دیگر آن شمع  شبستان حیف ٬ حیف

خانه تاریک است و جمع  ما پرشان  حیف  حیف

برنخیزد ٬ دیگر اهنگ خوش مرغ سحر

برنتابد دیگر٬ آن خورشید تابان  حیف ٬ حیف

کشتی  بی بادبان ما به طوفان گشته غرق

ناخدا درکارما ٬ درمانده ٬ حیران ٬ حیف  ٬حیف

رفته از چشم٬ آن فروغ  دوستی و همدمی

دوستان با همدگر٬ دست وگریان ٬حیف٬ حیف

نیست برپا٬ دیگر آن جشن محبت درمیان

در چمن نمی گردد چراغان  حیف حیف

در زمین  طینت ما این چه  تخمی کاشتند

با چنین حاصل ٬ همه رنجست وحرمان حیف  ٬حیف

تیشه را خود بی سبب در  ریشه خود میزنیم

شکوه داریم  از عداوت های  دوران  حیف  حیف

مُلک را بی اتفاقی ها به اتش  می کشد

ما ٬ در آن  آتش  چو هیزم ٬ شعله افشان  حیف٬  حیف

می  سزد  گر جنگ سالاران  نقاضت ها کنند

گر  چنین باهم جدل  دارند ٬ ادیبان حیف ٬ حیف

کس  نمی  بیند کسی را با حیا وبا وقار

کسی  نمی یابد کسی را پاک دامان  حیف ٬ حیف

رفته  از  کف  نظم و نظام  زندگی

دیگران  در  کار  ما  هستند ٬ کوشا حیف٬ حیف

ما به فرمان  عداوت  ٬ راحت  از  کف  داده ایم

دیگران  در  مُلک می رانند فرمان  حیف ٬حیف

دل  به  تحکیم  محبت  های  یاران  می  تپد

از  پرشان حالی  شان ٬ ما پریشان  حیف ٬ حیف

یاد آن روز  یکه  عهد  دوستی  ها بسته بود

وا به این  روزیکه بگسته  سست پیمان حیف٬ حیف

گر  نزاع دوستان  ما چنین باشد  (اسیر)

توبه  خواهم  کرد از  گفتن ٬ به  قران  حیف ٬حیف

م- نسیم اسیر  فرانکفورت – جرمنی