مصاحبه : استاد محمد اعظم رهنورد زریاب از داستان نویسان چیره دست و استادان مسلم ادبیات داستانی افغانستان معاصر میباشد. ایشان که طی سالها انجمن نویسندگان و به خصوص بخش داستان آن را رهبری و رهنمائی کرده اند در باره وضعیت ادبیات داستانی و فرهنگ در لحظه جاری کشور طرح ها و نظریاتی رادر گفتگو با ارمغان ملی مطرح نموده اند که به توجه خوانندگان عزیز میرسد:
ارمغان: وضعیت فعلی ادبیات داستانی را در افغانستان چگونه ارزیابی میکنید؟
زریاب: به نظر من ما نمی توانیم وضعیت ادبی را از کلیت وضعیت فرهنگی افغانستان جدا بررسی کنیم به این معنی که وضعیت ادبی بخشی از وضعیت فرهنگی افغانستان است. وضعیت فرهنگی افغانستان در حال حاضر بسیار نا به سامان و نا به هنجار است، به این معنی که فرهنگ افغانستان در مجموع به حاشیه جامعه رانده شده در حالیکه فرهنگ باید در متن جامعه و مرکز جامعه حضور داشته باشد، اما متأسفانه در وضعیت کنونی ما میبینیم که فرهنگ به حاشیه رانده شده و فرهنگیان ما اصلاً حضورشان در کشور محسوس نیست. شما می بینید که یک افسر حضورش محسوس است، یک تاجر حضورش محسوس است اما یک نویسنده حضورش محسوس نیست، شاعر حضورش محسوس نیست، یک نقاش حضورش محسوس نیست، حتی آوازخوانان ما حضورشان محسوس نیست، در حالیکه شما اگر به یاد داشته باشید مثلاً در دهه چهل احمد ظاهر، ظاهر هویدا، ناشناس، استاد مهوش، استاد سرآهنگ، استاد رحیم بخش همه در مرکز جامعه بودند، مردم آنها را می شناختند و حضورشان کاملاً محسوس بود، در حالیکه امروز اول ما نتوانستیم خلایی را که با رفتن آن هنرمندان به وجود آمده پُر کنیم و دوم آن چیزی هم که داریم در حاشیه جامعه قرار دارد. به همین ترتیب داستان نویسان و ادبیات داستانی ما هم از متن جامعه به حاشیه جامعه رانده شده در نتیجه نه ادبیات داستانی ما محسوس است و نه حضور نویسندگان ما در جامعه محسوس است. به سخن دیگر حتی گفته میتوانیم نویسنده های امروز در افغانستان مخاطب ندارند.
ارمغان: ما گذشته ها را به یاد داریم که برای یک داستان دو هزار افغانی حق الزحمه پرداخته میشد و یا کتابهای نویسندگان با قبول سبسایدی به چاپ میرسید در حالیکه فعلاً کتاب نویسندگان در شرایطی به چاپ میرسد که فقط بیستجلد به خود نویسنده داده میشود و متباقی با انحصار حق الطبع به مطبعه تعلق میگیرد به خاطر برون رفت از این وضعیت و ابقای حالتی که در گذشته وجود داشت چه باید کرد؟
زریاب: ما امروز در افغانستان هیچ ارگانی که از نویسنده دفاع نماید و از نویسنده پشتیبانی کند نداریم، در حالیکه در دهه شصت ما انجمن نویسندگان افغانستان را داشتیم که این انجمن یک نهاد بسیار قدرتمند بود و کارهای بسیار خوبی انجام داد، مثلاً شما فکر کنید در این سالها انجمن نویسندگان افغانستان همان اندازه کتابهای شعر و داستان به چاپ رساند که در چهل سال پادشاهی محمد ظاهر شاه در افغانستان به چاپ نرسیده بود. از سوی دیگر نهادهای گوناگون وجود داشتند که ادبیات داستانی و نویسنده ها را هم حمایت میکردند و هم تشویق میکردند. شما فکر کنید که ما در انجمن نویسندگان افغانستان برای شعر شبگیر پولادیان به یک قصیده اش که در ژوندون چاپ میشد ده هزار افغانی حق الزحمه میدادیم در حالیکه در آن وقت ده هزار افغانی از معاش معین یک وزارت بیشتر بود. کتابهایی که به چاپ میرسید همه حق الزحمه های خوب دریافت میکردند و از سوی دیگر از طرف دولت نویسنده ها تشویق میشدند، مثلاً در آنزمان لقب کارمند شایسته فرهنگ داشتیم که برای فرهنگی ها داده میشد و این فرهنگی ها که لقب کارمند شایسته فرهنگ را میگرفتند برای همیشه یک معاش هم داشتند که معاش جزء همین لقب بود. در آن سالها به نویسنده ها مدالها داده میشد، نشانها داده میشد، از سوی دیگر انجمن نویسنده های افغانستان هرماه یک سیمینار برگزار میکرد، محافل خوانش شعر بود، محافل نقد بود و مانند اینها یک جریانی به وجود آمده بود که میتوان گفت شگوفایی ادبیات را با خود داشت. شما فکر کنید که ما در دهه شصت در افغانستان اولین بار همایش بین المللی رمان را برگزار کردیم كه دراين همایش نویسنده های چندین کشور سهم گرفته بودند، نویسنده ها حتی از کیوبا و امریکای لاتین در این همایش سهم گرفته بودند. اما فعلاً هیچ چیز نیست، هیچ حرکت نیست، تموج وجود ندارد، انگیزه برای دلگرمی نویسنده وجود ندارد، مطبوعاتی که کار نویسنده را همانطوریکه شما فرمودید به چاپ برساند وجود ندارد، نویسنده یی که جوان است و شهرت ندارد او باید به ناشر پول بدهد که کتابش را چاپ کند، در غیر آن کس چاپ نمی کند. یکی از بدبختی های نویسنده های ما اینست که امروز ما ناشر به معنی واقعی کلمه نداریم.
ارمغان: در شرایط حضور جامعه جهانی از نظر پولی ما در موقعیت خوبی نظر به شرایطی که جناب شما فرمودید قرار داریم. نهاد های مدنی است، فند ها است. در این وضعیت شما چه فکر می کنید که جامعه جهانی مسوول است که پول را بی ملاحظه به دست هرکس میدهد و یا دولت مسوول است؟
زریاب: همین جامعه جهانی که شما سر او حساب میکنید در افغانستان به اندیشه مجال نمیدهد. اصلاً همین جامعه جهانی از وجود اندیشه در افغانستان مخصوصاً در بین جوانان هراس دارد و میترسد، شما ببینید تمام تلاشهای رسانه ها مخصوصاً رسانه های تصویری و صوتی که زیاد ترین شنونده و بیننده را دارند همین است که برنامه های سرگرم کننده به وجود بیاورند، برنامه هایی که مردم را تخدیر کند از نظر ذهنی و از نظر اندیشه، هیچ برنامه شما سراغ ندارید که به مردم به ویژه به جوانان ما اندیشه تولید کند من فکر میکنم که این یک کار سازمان داده شده است، یعنی همین نیروهای جهانی که در افغانستان حضور دارند از وجود اندیشه، از تولید اندیشه و از به میان آمدن اندیشه در افغانستان ترس دارند.
ارمغان: شما رییس انجمن نویسندگان افغانستان بودید و حق مسلم تان است که با توجه به تجربه و استعداد بزرگ تان کما فی سابق رییس آن باشید، چه فکر میکنید دروازه انجمن فعلاً باز است؟
زریاب: در حال حاضر ما انجمن نویسندگان نداریم، یک چیزی است به نام انجمن نویسندگان اما هیچگونه فعالیتی ندارد و نویسنده ها هم به آن علاقه ندارند. در حالیکه انجمن نویسندگان افغانستان در دهه شصت به اصطلاح پاتوق نویسندگان بود، پاتوق شاعران بود، هر روز شمار زیادی شاعران، نویسندگان، پژوهشگران، مترجمین، به انجمن می آمدند، در بخش های مختلف علاقمندی داشتند، در حالیکه ما امروز چنین یک نهاد نداریم، در آن زمان انجمن یک محفل آبرومند در اختیار داشت، تشکیلات خوب داشت، بودجه اش هرسال از طرف دولت داده میشد، خصوصیت بودجه این بود که مؤسسات دولتی در آخر سال ناگزیر بودند به وزارت مالیه گزارش بدهند که پول را چه کردند و چگونه مصرف کردند در حالیکه انجمن نویسندگان افغانستان این مکلفیت را نداشت، پول به انجمن داده میشد، هیچوقت از آن حساب گرفته نمیشد که شما چه کردید پول را، من که رییس انجمن شدم از وزارت مالیه خواستم که برای ما مدیر کنترول روان کند، وزیر مالیه شخصاً به من گفت که تو به جان جور خود شاخک می شانی، گفتم نه باید یک حساب وجود داشته باشد، پول از دولت است و دولت باید در جریان قرار بگیرد که این پول چگونه مصرف میشود و آنها به ما مدیر کنترول فرستادند.
ارمغان: محافل متعدد زیر سقف ها برای داستان کار مینمایند ولی کارشان جسته و گریخته بود از ترتیب لازم سیتماتیک برخوردار نیست. اگر فرضاً تمام همین محافل شما را به حیث پیشکسوت بزرگ ادبیات داستانی در افغانستان به ریاست خود قبول نمایند، شما مصروفیت های فعلی تانرا ترجیح میدهید یا پیشنهاد آنان را؟
زریاب: ما به یک نهادی که نویسندگان در آن متشکل شوند ضرورت داریم نه تنها برای اینکه تشکل به وجود آید بلکه به خاطر آنکه آن تشکل از حقوق نویسنده دفاع و حمایت کند و بر دولت فشار بیاورد، در کشوری نظیر افغانستان سپردن ادبیات و فرهنگ به بازار خودش یک جنایت است که ما و شما به بازار فرهنگ را بسپاریم، اینجا باید دولت نقش اصلی را بازی کند، یعنی دولت باید زمینه را برای شگوفا شدن ادبیات و فرهنگ در افغانستان فراهم بسازد. حتی در کشور های پیشرفته غربی در اروپا دولت ها خود را مکلف احساس میکنند که در برابر فرهنگ و هنر کشور، مثلاً در فرانسه برای سینماگران یارانه داده میشود، سبسایدی داده میشود، به موسیقیدان ها و به روزنامه ها هم چنان، یعنی دولت کاملاً پای خود را بیرون نمیکشد در حالیکه افغانستان دولت ما یکسره بار را از شانه خود به زمین گذاشته و چنان نشان میدهد که اصلاً مکلفیتی در برابر فرهنگ، ادبیات و هنر افغانستان ندارد.
ارمغان: وقتی پول از جامعه جهانی گرفته میشود توسط نهاد ها به طریقه و سلیقه و خوشبینی خاص به نام نویسنده و شاعر به مصرف میرسد نه به نفع یک روند فرهنگی، ادبی یا هنری، در این حال اگر چوکاتی ایجاد شود که پول نه در کنترول دولت و نه در کنترول چنین نهادهای به ظاهر فرهنگی و مدنی بلکه در اختیار یک نهاد پرقدرت متشکل از نویسندگان، شعرا، ژورنالیسان و هنرمندان باشد که در آن همه چیز در یک شفافیت از فیلتر صاحبنظران بگذرد نظر شما در این رابطه چیست؟
زریاب: طوریکه قبلاً گفتم این نهادهای فرهنگی که شما به آن اشاره کردید ساخته و پرداخته کشور های خارجی میباشند، اینها وقتی یک کار را میخواهند انجام دهند یا پول بگیرند باید پیشنهاد کنند به مرجع کمک کننده و پیشنهادها باید طوری باشد که آرزو ها و خواسته های مرجع کمک کننده را برآورده سازد در غیر آن آنها پول نمیدهند. حالا این نهاد ها پیشنهاد های خود را طوری آماده میسازند که مورد قبول مرجع پول دهنده قرار گیرد در غیر آن پول نمیدهند. آنها خواسته های ویژه دارند که باید برآورده شود در حالیکه ما در افغانستان اگر بخواهیم ادبیات خودرا به وجود بیاوریم و ادبیات را شگوفا بسازیم باید آزادی داشته باشیم. درست است که انجمن نویسندگان افغانستان از طرف حزب دموکراتیک افغانستان تأسیس شد و زیر تأثر این حزب بود اما به مرور زمان از زیر تأثیر حزب بیرون شد و در نیمه دوم دهه شصت وقتی من به ریاست انجمن رسیدم به شما گفته میتوانم که انجمن یکسره از زیر تأثیر و نفوذ حزب بیرون شده بود و شما تمام این آزادی را در نشریه ها و کتابهایی که در آن دوره چاپ شد، در مجله ژوندون که به چاپ میرسید و در هفته نامه قلم که به چاپ میرسید شما دیده میتوانید یعنی بسیار یک دوره آرمانی بود برای ما، به این معنی که دولت پول میداد اما به کار انجمن غرض نداشت و این فقط خود انجمن بود که تصمیم می گرفت با این پول چه کار کند، ما به همینطور یک نهاد ضرورت داریم. اگر دولت افغانستان به فرهنگ، ادبیات و هنر افغانستان علاقمندی دارد باید همینطور یک نهاد را به وجود بیاورد، هزینه ها را به اختیارش بگذارد اما در کارش مداخله نکند و بگذارد که خود این نهاد ها کاری را که لازم میبینند انجام بدهند.