ای خاک آریاناُ از پیکر تو جان رفت
تاچشم باز کردیم از دست ما عنان رفت
تاریخ خونچکان شد فرهنگ بی زبان شد
تا عقده ها روان شد هر چیز از میان رفت
بیناد هستی ماُ غیر از عدم چه دارد
چیزی نمیتوان کرد تیری که از کمان رفت
راکت غذای ماشد کشتن دوای ما شد
ویرانه جای ما شد اخر توان کجا رفت
این تخم دشمنیها مارا به خاک وخون زد
افغان بخواب خرگوش هم نام وهم نشان رفت
غیر از قسم نداریم چیزی ز خوردنیها
از یاد بینوایان تصویر آب و نان رفت
شکوه توان ندارد حیرت نشان ندارد
گفتن زبان ندارد ظلمی که بر زنان رفت
تا بخت واژگون شد کشور به خاک وخون شد
رنگ شکسته ماُ در روز امتحان رفت
گردون حیا ندارد هستی بقا ندارد
سنگ هم جا ندارد بودا ز بامیان رفت
تا نقش برده گی هاُ داغ جبین ما شد
خون گلوی ملت دیدی چه رایگان رفت
وحدت سرای معنی از بیخ وبن خراب است
این کشتی شکسته در بحر بیکران رفت
از جوش نا امیدی دست دعا گشودیم
پیغام وناله ماُ از یاد آسمان رفت
م – سوسف کهزاد