امید نامه : مـخـتار دریـا

مختار دریا


چرا حیات دراین خطه بس دگرگون است
چرا سرک دمِ هر کوچه سرخ از خون است
زخانه خانه ی هر کوچه از چه گشته بلند؟
علم که بر سر هر بام غرق در خون است
نکرده کوچ ازین باغ بلبلان وطن
بروی شاخه همه لانه ها پر از خون است
همه شکسته پروبال وآشیان بر باد
درون دیده ی بیننده چشمه ی خون است


کنون که ملت افغان شناخت دشمن خویش
به نوک دشنه بُِرد ریشه ی که مأدون است
بگو به دشمن بد ذات ای نسیم سحر
حذر نمای که هر دیده کاسه ی خون است
ملوث است قضاوت به کنج کنج وطن
به مسند است کسی کاز نهاد میمون است
به مرز مرز وطن سر بداد و خاک نداد
که پاسبان وطن گرچه غرق در خون است
به سنگر است چو کوهی شهامت و غیرت
نگر به شانه وفرقش که لخته ی خون است
بنازم ان سر و سرباز سربکف که زخشم
که برچه اش به دل غدر تشنه ی خون است
دراین میانه نباشد سخن زدین ونژاد
هزاره در صف پیکار یار پشتون است
چوازبک وپشه یی ترک وشیر ایماقش
براه همدلی اش با بلوچ همخون است
تو نا امید مشو چون سحر قرین شب است
امید نامه ی دریا نوشته با خون است
مختار دریا 14 دسامبر 2017 کانادا