فزیکدان مشهور انگلیسی اگر چه پژوهشهای خیلی ارزشمندی در مورد کاینات و پهنه هستی دارد ولی فرق او با ابوریحان بیرونی درین است که یکی هزار سال پیش با خر سفر و پژوهش میکرد و دیگری در عصری زندگی میکرد که انسانهایش به ماه و مریخ رسیده اند. دیگر اینکه، بیرونی برای صد ها سال همتایی در ساینس در شرق و غرب نداشت. در حالیکه پژوهشهای ستفن هاوکینگ از تیوریهای پیشگامانی چون آلبرت انشتین بهره زیادی گرفته اند.
بیرونی، در پهلوی یافته های دیگری، سه کشف بی نظیری دارد که او را سرتاج دانشمندان جهان ساخته است:
اول، کشف قاره امریکا
دوم، محاسبه قطر زمین را چنان دقیق نموده است که با محاسبه امروزی فقط یک فیصد تفاوت دارد. همچنان، اولین کسی بود که ادعا کرد که زمین، نه تنها که ناف کاینات نیست، بلکه این کره کوچک بر محور آفتاب میچرخد – نه برعکس (به تصویر نگاه کنید).
سوم، تقویم (جنتری) جهانی را با استفاده از ریاضی و علم نجوم چنان تهیه نمود که فهم تاریخ های تمدنهای مختلف به آسانی میسر گردیدند.
از کشف قاره امریکا آغاز میکنم و سخن روی سایر کشفیات و پژوهشهای او باشد به آینده.
بیرونی هزار سال پیش در خوارزم بدنیا آمد ولی بیشتر عمرش در پژوهش در غزنه (در دربار سلطان محمود و سلطان مسعود) و شبه قاره هند سپری شده و به عمر ۷۵ سالگی در غزنی وفات نمود.
بیرونی بیش از ۱۱۴ کتاب در باره علوم ریاضی، هندسه، زمین شناسی، جئولوژی، احجار قیمتی، نباتات، نجوم، تاریخ، ادیان و غیره دارد. کتاب “قانون مسعودی” و “تاریخ هند” و “گاه شناسی تمدنهای قدیم” از جمله کتابهایی اند که به چندین زبان درین چند سده اخیر برگردان شده اند.
نظریه “قاره دیگر در آنطرف اقیانوس” یا آمریکای فعلی را بیرونی در کتاب قانون مسعودی تشریح کرده است.
بیرونی در پهلوی مطالعات علمی و مشاهدات خودش از منطق هم استفاده میکند. بیرونی در قلعه ناندانه هند شکل کره زمین را به قطر شش متر ساخته و مشاهدات و محاسبات خودش را با مرور زمان روی آن علامه گذاری میکرد. چون در علم مثلثات، هندسه و ریاضی حاکم بود، در پهلوی موقیعت، حتی ارتفاعات تقریبی بخشهایی از کره زمین را نیز روی آن برجسته ساخته بود.
کشف قاره امریکا
بیرونی پس ازآنهمه مطالعه و پژوهش درمیابد که خشکه یا قاره آسیا، اروپا و آفریقا همه تقریبن در یکطرف کره زمین افتاده اند که این همه خشکه بهم پیوسته در ساحه یی تقریبا ۴۰% این کره قرار گرفته اند. تا آنزمان برداشت جهانی آن بود که متباقی زمین همه آب است و بس! ولی بیرونی که زمین شناس و از ثقل احجار و تاثیر قوه جاذبه مطالعه کافی داشت، میگوید که این امکان ندارد که تنها این خشکه ها – با آنهمه ثقل و حجم – در یکطرف زمین و در ساحه چهل درصدی این کره قرار گرفته باشند. او استدلال میکند که چون آب سبکتر از احجار و مینرال ها است، اگر بپذیریم که شصت درصد دیگر زمین آب است، این باعث بی موازنه گی این کره خاکی میشود، که چنین چیزی از نظر علمی و عقلانی نمیتواند درست باشد.
بیرونی به همین سبب استدلال میکند که همان پروسه طبیعی ایکه سبب ایجاد خشکه های آسیا، اروپا و آفریقا شده است، همین پروسه باید سبب ایجاد حد اقل یک قاره دیگر در آنسوی کره زمین شده باشد تا موازنه این کره بتدریج برابر شده باشد. او در استدلال خویش تا آنجا پیش میرود که میگوید آن قاره ها باید از قطب شمال تا قطب جنوب به درازی افتیده باشند (آمریکای شمالی و آمریکای جنوبی) چون نزدیکی آنها با یکی ازین دو قطب باز هم سبب بی موازنه گی زمین میشود. و جالبتر اینکه میگوید این خشکه ها باید، بسان خشکه خودمان، قابل زیست نیز باشند.
پروفیسر آمریکایی فریدریک استار، که در مورد کتابهای بیرونی مطالعه فراوانی نموده است، میگوید که اگر چه اول شاید مردمان اسکندناوی یا کرسیتف کلمب هسپانوی به طور تصادفی پا به قاره امریکا گذاشته اند، ولی این بیرونی بود که با پژوهشها و خرد خویش هزار سال پیش آمریکای شمالی و جنوبی را کشف کرد، بدون اینکه پا از کتابخانه و رسد خانه اش بیرون کند!
مرقد فقیرانه این دانشمند بزرگ جهان در غزنی غمکشیده است که چند سال پیش سازمان ملل بخاطر چنین بزرگانی آنرا پایتخت فرهنگی جهان اسلام نام گذاشت. خراسان در عصر بیرونی چنان از مشاهیر علم و معرفت پر بود که بزرگانی چون بیرونی، ابن سینا، خیام و فردوسی تقریبن در یک زمان و در یک منطقه میزیسته اند. حالا بینید که حال و هوش علمای اش بر محور اینست که نوروز حلال است یا حرام، ریش یک قبضه است یا سه قبضه !!
به يزدان اگر ما خرد داشتيم … کجا اين سر انجام بد داشتيم (فردوسی)
Mannan Naseh