“هم آبله هم چشم پرآب است دل ما
خمخانهٔ صد رنگ شراب است دل ما“
مهر جهان تاب:
ازکیف نگاه تو خرابست دل ما
سرمست ازآن بادهٔ ناب است دل ما
در خواب مگر چهرهٔ زیبای تو بینم
مشتاق به نیم مژه خواب است دل ما
تو مهر جهان تابی و من شبنم ناچیز تا رُخ بگشایی همه آبست دل ما
فرصت مده از دست و بیا بهر عیادت
چون نگهت گل پا به رکاب است دل ما
چون قطره گره بست شود گوهر نایاب
پندار همان گوهر ناب است دل ما
کو فرصت پدرود که با یار نمایم
چون موجهٔ قلزم به شتاب است دل ما
هر چند فزون آب تر از هفت محیطیم
در چشم بد اندیش سراب است دل ما
ویرانهٔ دل در خور ترمیم نباشد
افسوس که بنیاد خراب است دل ما
ثبت است به هر صفحهٔ دل رمز محبت
مضمون دوصد نسخه کتاب است دل ما
شاید که نوید ازطرف یار رسیده
امروز بسی در تب و تاب است دل ما
غلام احمد نوید
کابل، سال ۱۹۷۰